تعصبات رفتاری غیرکارآمد
تفاوت میان سرمایهگذاری احساسی و اصولی چیست؟
بعد از ظهر یکی از همین روزها رادیو را که روشن کرد، از اخبار شنید روند صعودی بازار سهام در تهران ادامه داشته و رکورد یک میلیون واحد را شکسته است. از سال گذشته بخشی از سرمایه پساندازش را تبدیل به سکه بهار آزادی کرده و مابقی را بهصورت سپرده درازمدت در بانک گذاشته بود. حالا اما با خود فکر میکرد کاش تصمیم دیگری گرفته بود و کل اندوختهاش را در بورس سهام سرمایهگذاری کرده بود. در محیط کار و گفتوگو با دوستانش هم، بحث درباره اینکه پولمان را کجا بگذاریم از هر زمان دیگری داغتر شده است.
این حال و احوال که این روزها بسیاری درگیرش هستند، در ادبیات رفتار اجتماعی و سرمایهگذاری تحت عنوان «ترس عقب ماندن» (fear of missing out) شناخته میشود.
علاوه بر این، عوامل رفتاری دیگری نیز باعث تصمیمگیری غیربهینه از سوی سرمایهگذاران میشوند. در این یادداشت با اشاره به برخی از مهمترین این عوامل، چارچوبی کلی برای سرمایهگذاری مبتنی بر اصول در شرایط متلاطم کنونی ارائه میکنم.
تفاوت ایران
شرایط بحرانی ناشی از شیوع کرونا مسبب رکود اقتصادی در تمام کشورهای جهان شده است. در این میان و با التهاب در بازارهای جهانی، تصمیمگیری درباره سرمایهگذاری شخصی در بسیاری از کشورها به چالشی جدی بدل شده است. این چالش در حالی پدید آمده که بسیاری افراد به سبب رکود اقتصادی کار و درآمد خود را نیز از دست دادهاند.
آنچه وضعیت ایران را در مقایسه با بسیاری از کشورها از منظر سرمایهگذاری دشوارتر میکند، بیثباتی گسترده اقتصادی متاثر از دوران تحریم و ابهام شدید درباره چشمانداز بازارهاست. به بیان دیگر، در ایران، افراد علاوه بر مواجهه با چالش رکود و بیکاری، باید به فکر حفظ قدرت خرید خود در شرایط تورم افسارگسیخته نیز باشند. در این شرایط حساس، احتمال اینکه افراد در دام تصمیمهای هیجانی سرمایهگذاری گرفتار شوند افزایش مییابد.
تعصبات رفتاری غیرکارآمد
یکی از مهمترین مبانی هر نوع سرمایهگذاری، تناسب بین بازدهی و ریسک آن است. متاسفانه بخش عظیمی از فعالان حقیقی بازار سرمایه، ارزیابی صحیحی از ریسک حوزههای سرمایهگذاری ندارند. به عبارت دیگر، افراد صرفاً با تمرکز روی نرخ بازدهی در دورهای خاص، حوزه با بالاترین نرخ سوددهی را برای سرمایهگذاری انتخاب میکنند. مثلاً بارها دیده شده که بازدهی بورس سهام با نرخ سود سپرده بانکی مقایسه شده بدون آنکه پازل کلی هر حوزه متشکل از ریسکهای آن مورد ارزیابی قرار گیرد.
باید توجه داشت نرخ سود مورد انتظار، تابعی از فضای ریسکپذیری سرمایهگذار است و فضای ریسکپذیری وابسته به توانمندی مالی و روحی روانی. به بیان دیگر، باید از فضای ریسک شروع کنیم و بپرسیم چه به لحاظ مالی و چه به لحاظ روانی چقدر توانایی پذیرش ریسک داریم؟ سپس از میان حوزههای منطبق، گزینه با بهترین نرخ بازدهی را انتخاب کنیم.
یکی دیگر از تعصبات شناختی در سرمایهگذاری، «ابهام گریزی» (confirmation bias) است. سرمایهگذاری که دچار این رفتار باشد، فقط به دنبال اطلاعاتی است که باورهای قبلیاش را تایید کند و دادههای متناقض با آن باورها را نادیده میگیرد. مثلاً در بورس سهام، موقعیتی را در نظر بگیرید که نسبت هزینه به درآمد (P /E) سهام چند ده برابر میزان نرمال شده باشد و توجیه قانعکنندهای برای آن نباشد. سرمایهگذار صرفاً به علت اینکه فضای عمومی حاکی از صعودی بودن بازار است، اطلاعات مغایر با دید عمومی را نادیده میگیرد.
یکی از دیگر عوامل رفتاری آسیبزا، «وابستگی» سرمایهگذار به دارایی است که مالکیت آن را دارد (endowment bias). در چنین شرایطی، سرمایهگذار بهجای آنکه با دیدگاه مستقل و دور از جنبههای احساسی به ارزشگذاری آن دارایی بپردازد، ارزش بالاتری را برای دارایی تحت مالکیت خود قائل میشود. نتیجه این است که سرمایهگذار به دلیل عدم توافق بر ارزش دارایی، حاضر به فروش نیست و احتمال زیان در آینده افزایش مییابد.
در نهایت، تعصب دیگری که در شرایط فعلی بر تصمیمگیری سرمایهگذاران اثر سوء میگذارد، «پشیمانیگریزی» (regret-aversion) است. این حالت ممکن است بهصورت ترس از انجام یا عدم انجام کاری باشد. مثلاً سرمایهگذار نگران باشد سهمش را بفروشد و بازار بالاتر برود یا نفروشد و بازار سقوط کند. ریشه این رفتار معمولاً در فقدان یک برنامه منظم در سرمایهگذاری است. در غیاب یک استراتژی دقیق و اصولمند، مبنای تصمیمگیری، جو کلی و احساسات میشود و رفتار سرمایهگذار بیشتر به قماربازی شباهت پیدا میکند که دچار سردرگمی احساسی است.
نقشهای برای سرمایهگذاری اصولی
مدیریت سرمایهگذاری اصولی نیازمند دانش فنی و تجربه گسترده در حوزههای مختلف است که جزئیات آن از حوصله این نوشته خارج است. اما در این بخش به شش عامل مهم که جهت تصمیمگیری بهینه در درازمدت باید مورد توجه سرمایهگذار قرار گیرد اشاره میکنم.
اولین عامل، داشتن برآوردی از جریان نقدینگی در ماههای آینده است. داشتن پیشبینی تقریبی از ورود و خروج پول به سرمایهگذار کمک میکند تا گزینههای سرمایهگذاریاش را بهگونهای انتخاب کند که منطبق بر مازاد یا کسری جریان نقدینگیاش باشد.
دومین عامل مورد توجه، رقم سرمایه موجود و فراوانی تعداد آن است. مثلاً برای ورود به برخی حوزهها، داشتن میزانی از حداقل سرمایه الزامی است. از سوی دیگر، فردی که درآمد دورهای دارد، ممکن است تصمیم بگیرد رقم ثابتی را در بخشی که با ریسک و بازدهیاش متناسب است سرمایهگذاری کند.
ملاک سوم، برنامهریزی در خصوص مدت زمان سرمایهگذاری است. آگاهی نسبت به مدت زمان سرمایهگذاری رابطه مهمی با میزان بازدهی و ریسک دارد. مثلاً سرمایهگذاری که در حوزه ملک وارد شده باشد ممکن است در کوتاهمدت بازدهی خاصی بهجز دریافت اجاره نداشته باشد ولی اگر نگاه بلندمدت داشته باشد، سود قابل توجهی عایدش شود.
معیار چهارم که مرتبط با معیار سوم است، نیاز به نقدشوندگی است. معمولاً رابطهای معکوس بین میزان بازدهی و میزان نقدشوندگی کلاسهای دارایی وجود دارد. بهعنوان مثال سهام یک شرکت ممکن است بازدهی بسیار بالایی داشته باشد اما زمانی که بازار در حالت ریزش قرار گیرد، خریداری برای آن وجود نداشته باشد یا حتی نماد معاملاتیاش بسته شود. در سوی دیگر طیف، سپرده بانکی با بازدهی به نسبت پایینتر، امکان دسترسی فوری فراهم کند.
پنجمین اصل مورد نظر از دید سرمایهگذار، داشتن هدف یا استراتژی برای ورود به یا خروج از بازار است. مثلاً در حوزه سهام شرکتها، داشتن قیمت هدف یا درصد سود یا زیان برای فروش سهم میتواند باعث منظم شدن روند سرمایهگذاری شود و در شرایط حساس و ملتهب، از اقدامات احساسی جلوگیری کند. علاوه بر این، داشتن اصول از پیش تعیینشده، این امکان را فراهم میکند تا با دریافت بازخورد و بازبینی روشها در طول زمان، استراتژی سرمایهگذاری بهبود یابد.
در نهایت و پس از توجه به پنج عاملی که به آنها اشاره شد، تنوعبخشی (diversification) به سبد سرمایهگذاری بهویژه در شرایط پرریسک از اهمیت فراوانی برخوردار است. در جهانی که ابهامات فراوانی درباره شرایط اقتصادی آینده وجود دارد و البته در ایران که این عدم قطعیتها چند برابر بیشتر است، منطقی آن است که تمام تخممرغهایمان را در یک سبد نگذاریم.
کلیاتی که به آنها اشاره شد، میتواند بهعنوان قطبنمایی در دریای طوفانی و بیثبات اقتصاد جهان و ایران به کار سرمایهگذار بیاید تا به دور از هیجانات زودگذر، تصمیمهای بهتری در جهت منافع درازمدتش اتخاذ کند.