گِردها و گِردوها
آیا هر اقتصادخواندهای، اقتصاددان است؟
رضا طهماسبی: قرار گرفتن اقتصاد کشور در مدار نامطلوب کاهش رشد و رفاه، افزایش تورم و فقر، سیاستگذاریهای بدعاقبت و فقدان چشمانداز روشن، باعث شده است تا عموم شهروندان از بزرگ و کوچک، تحصیلکرده یا کمسواد، اقتصادخوانده یا پزشکی گذرانده، دائم به دنبال دریافت نظرات متقن اقتصادی باشند و به تجربه، خودشان هم دستی در تحلیلگری و نظریهپردازی داشته باشند. این شرایط فرصت ویژهای فراهم آورده است تا جایگاه اقتصاددانی دستخوش دستاندازیهای زیادی قرار بگیرد و افراد زیادی با معرفی خود به عنوان اقتصاددان، ولو اینکه اقتصاد نخوانده باشند، در حال تولید انبوه پیشنهادهایی برای مردم در جهت کسب درآمد و حفظ دارایی و تولید ثروت، و توصیههایی برای سیاستگذار در راستای ایجاد رشد و کاهش تورم و بهبود رفاه مردم باشند؛ توصیههایی که گاهی با چشم غیرمسلح هم میتوان پرت و زیانبار بودنشان را مشاهده کرد. در این شرایط شناختن سره از ناسره موضوعی است که دیگر از چاردیواری فضای آکادمیک خارج میشود، چرا که ممکن است سیاستگذار بر اساس توصیهای اشتباه، تصمیمی نادرست با تبعات منفی زیاد برای مردم بگیرد، یا اینکه مردم بر اساس ایدهها و نظرات نادرست، انتخابی غیرصحیح داشته باشند که در کوتاهمدت و بلندمدت در زندگی فردی و اجتماعی آنان موجب زیان شود. اما راهکار چیست؟ آیا میتوان دیگران را از اظهارنظر منع کرد یا برای اقتصاددانان هم مجوزی طراحی کرد و شبیه کانون وکلا و انحصاری که ایجاد کرده، کانون اقتصاددانان طراحی کرد؟
بدون تردید یکی از پدیدههایی که اقتصاددانان با آن میجنگند، انحصار و نظام مجوزدهی است، پس تنها در یک صورت میتوان نظرات اشتباه و زیانبار را مغلوبه کرد؛ اینکه به اندازه کافی برای عرضه به بازار، ایده و تفکر سالم و درست طراحی و تولید کرد. گرچه هرگونه اظهارنظری در حوزه مسائل اقتصادی در کشور ما بهراحتی به مسائل سیاسی پیوند میخورد و بساط انگهایی چون لیبرال و نئولیبرال هم بسیار پررونق است اما احتمالاً تبشیر و انذار وظیفه ذاتی هر اقتصاددانی باشد و او که چاه را میبیند اگر خاموش بنشیند، گناه کرده است. میدانیم که هر اقتصادخواندهای اقتصاددان نیست، حداقل در نظام آموزش عالی کشور ما به تجربه میتوان گفت که اگرچه خروجی دانشکده اقتصاد احتمالاً اصول و مبانی اقتصاددان شدن را میداند اما الزاماً اقتصاددان نیست چرا که خروج از قیف معکوس نظام آموزشی، بسیار ساده است. از طرفی قطع شدن ارتباط علمی دانشگاهها با مراکز علمی خارجی نیز به دور افتادن ما از جریان پیشرو علم اقتصاد منجر شده است. پس حالا فارغ از اینکه اقتصاددان کیست و چه کسی اقتصاددان نیست، باید به گسترش بازار آزاد ایدهها و تفکرات کمک کرد و البته اقتصاددانان با تحمل انگها و توهینهای شبهاقتصاددانان و جریانهای طرفدارشان، بیش از پیش به تبیین سره از ناسره بپردازند و در این راستا رسالت خود در آگاهیبخشی جامعه را ایفا کنند.