برهم خوردن تعادل جمعیتی
شهلا کاظمیپور از اثر تغییر اقلیم بر افزایش مهاجرت میگوید
ایران در منطقهای گرم و خشک واقع شده و از شمال غرب به سمت جنوب شرق که برویم تراکم جمعیت کم میشود. یعنی رابطه تنگاتنگی بین اقلیم مناسب و منابع آب و جنگل و جمعیت وجود دارد. هرچه به سمت مرکز و جنوب شرق بیاییم از تراکم جمعیتی ایران کاسته میشود و از سویی در شمال و شمال غرب تراکم جمعیت بیشتر است. شهلا کاظمیپور، جمعیتشناس و عضو هیات علمی دانشگاه تهران، تاکید میکند ایران فارغ از بحث گرمایش جهانی و تغییر اقلیم، دچار یک توسعه نابرابر است. همیشه ما با مهاجرت مردم از مناطق توسعهنیافته به مناطق توسعهیافته روبهرو بودهایم. قبل از انقلاب بوده و بعد از انقلاب نیز ادامه پیدا کرد. تا زمانی که دولتمردان در ایران توسعه را درست فهم نکنند و به آن توجه نکنند وضعیت بهبود پیدا نمیکند.
♦♦♦
برونو کانته در مقالهای تاکید دارد که افزایش دما در یک افق 200ساله مردم و فعالیتهای اقتصادی را به سمت مناطق شمالی یعنی سیبری، کانادا، اسکاندیناوی و... خواهد راند. اثر تغییر اقلیم از جمله افزایش دما و کاهش بارش چگونه به افزایش مهاجرت منجر میشود؟ آیا ایران که از جمله کشورهایی است که از تغییرات اقلیمی و گرمایش جهانی آسیب دیده و خواهد دید، شاهد جابهجایی جمعیت خواهد بود؟
بله، من پیشتر در مقالات و گفتوگوهایی که داشتم مساله اثر افزایش دما و مشکلات آب را بر افزایش مهاجرت در مناطقی از کشور مطرح کردهام. ایران در منطقهای گرم و خشک واقع شده و از شمال غرب به سمت جنوب شرق که برویم تراکم جمعیت کم میشود. یعنی رابطه تنگاتنگی میان اقلیم مناسب و آب و جنگل و جمعیت وجود دارد. شمال غرب ایران که آبوهوا خوب است و بارندگی و پوشش گیاهی بهتر و کوهستان وجود دارد جمعیت متراکم است. هر چه به سمت مرکز و جنوب شرق بیاییم از تراکم جمعیتی ایران کاسته میشود. زمانهایی که خشکسالی وجود دارد این روند جابهجایی جمعیتی اتفاق افتاده یا شدت گرفته است. مثلاً جابهجایی جمعیت از جنوب خراسان و سیستان به سمت گلستان و مازندران طی 50 سال گذشته رخ داده است. جمعیت کمی که در منطقه گرم و خشک وجود دارند، البته خود را با شرایط زیست این اقلیم سازگار کردهاند. مثلاً تکامل معماری بادگیری در یزد و شهرهای مرکزی ایران یا استفاده از مهندسی قنات و... موید این نکته است. ولی این سازگاری با جمعیت کم و ناچیز ممکن شده و رشد جمعیت ناچیز است. به خاطر اینکه طبیعت کمک نمیکند که جمعیت رشد کند. قانون بقا میگوید؛ جمعیت در هر منطقهای با امکانات آن منطقه مثل آب، کشاورزی، تولید محصول و... تنظیم شده و به تعادل میرسد. در گذشته با مرگومیر، قحطی و کمبودهایی که وجود داشت، این جمعیت متعادل میماند. اکنون مهاجرت باعث تعادل میشود. افراد وقتی نمیتوانند در منطقهای زندگی خود را تامین کنند مهاجرت میکنند. پیشبینیها نشان میدهد با گرم شدن کره زمین معمولاً مناطق در خطر زودتر آسیب میبینند و ایران که در منطقه گرم و خشک است بیش از دیگر کشورها که مشابهت کمتری دارند در خطر افزایش مهاجرت اقلیمی است.
پرسشی که اینجا مطرح میشود این است که چه مناطقی از ایران به خاطر افزایش دما و کاهش بارش و مسائل مرتبط با تغییرات اقلیمی مستعد این است که جمعیت بیشتری را به سمت مهاجرت سوق دهد؟
بیشترین مناطق در ایران که در بحث تغییر اقلیم با مهاجرت بیشتری روبهرو خواهد شد، مناطق مرکزی و کویرنشین ایران است. مراکز جمعیتی که در اطراف بیابانها و کویرهای ایران وجود دارند، خود به خود از جمعیت خالی میشوند. مناطقی مثل خراسان، یزد و سیستانوبلوچستان و... با تهدیدهای بیشتری روبهرو هستند. مناطقی مثل کرمان و سمنان و اصفهان به خاطر اینکه صنعتی شدهاند کمتر باید نگران مهاجرتهای وسیع باشند. البته در مناطقی که زادوولد بیشتری دارند رشد جمعیت بیشتر از سایر نقاط است و در نتیجه مهاجرت از این مناطق خواهیم داشت. اما در مناطق دیگر نیز مهاجرت رخ خواهد داد. مثلاً کمبود آب در خوزستان و استمرار خشکسالی باعث شده ریزگردها زندگی در خوزستان را با چالش اساسی روبهرو کند. بنابراین مهاجرت در خوزستان نیز در حال افزایش است. البته در نظر بگیرید ریزگردها حتی تا لرستان و اصفهان و بالاتر نیز آمده و توانسته زندگی مردم در مناطق مختلف را تحت تاثیر قرار دهد.
شما در پاسخ قبلی به مناطقی از جمله کرمان و سمنان اشاره کردید که به خاطر اینکه صنعتی شدهاند، مهاجرت کمتری در آنها اتفاق خواهد افتاد. صنعتی شدن در شرایط تغییر اقلیم و کمبود آب چه اثری بر مهاجرت دارد؟
وقتی اقتصاد یک جامعه مبتنی بر کشاورزی و آن هم کشاورزی آببر باشد، طبیعی است که درآمد افراد مبتنی بر مصرف منابع آب و تولید محصولات کشاورزی است. بنابراین اگر کشاورزی در این مناطق به خاطر خشکسالی و کمبود آب ادامه پیدا نکند و سودآور نباشد، افراد زیر خط فقر میروند و مجبور میشوند این مناطق را ترک کنند. حالا اگر در این مناطق قطبهای صنعتی کممصرف در حوزه آب داشته باشیم، یا صنایعی باشند که نیاز آبی کمتری داشته باشند، مردم میتوانند خود را نگه دارند و در نتیجه با درآمدزایی بدون مصرف آب و تکیه بر کشاورزی از مهاجرت گسترده پرهیز میشود.
در شمال و شمال غرب ایران عمدتاً بارش باران بیشتر است و هوای خنکتری دارد و آنطور که اشاره کردید مناطق قابل زیستتر در موقعیت تغییر اقلیم است و در نتیجه تراکم جمعیتی بیشتری دارند. اگر آمایشی قرار باشد برای کنترل مهاجرت در ایران اتفاق بیفتد، میتوان بر این تاکید کرد که کشاورزی در مناطق شمالی و شمال غرب اتفاق بیفتد و صنعت کممصرف در مناطق جنوبیتر ایران استقرار یابد. آیا چنین رویکردی را میتوان به سیاستگذار پیشنهاد داد؟
بله، دقیقاً این درستترین شکل چیدمان توسعه در ایران است. کشاورزی در مناطق مرکزی و شمال شرق و جنوب و جنوب شرق ایران میسر نیست. در قسمت کرمان و جیرفت کمی آبوهوا مساعد است و میتواند قطب کشت و صنعت باشد اما آنها هم ممکن است در بلندمدت آب کافی برای استمرار کشاورزی نداشته باشند. بنابراین باید در نظر گرفت که ایران کشور کشاورزی نیست و اقتصاد کشور نباید بر پایه مصرف منابع طبیعی و آب اداره شود. ادامه سیاست مبتنی بر اقتصاد کشاورزی در ایران با هر بهانهای اشتباه است. اقتصاد در ایران باید به سمت توریسم و صنعت گردشگری برود. از سویی نیز باید صنایع جنبی در کنار توریسم رونق بگیرد و از بار فشار بر کشاورزی و منابع آب کشور کاسته شود تا با پایداری سرزمین مانع جابهجایی جمعیتی و تبعات بعد از آن باشیم.
ایران از نظر اکولوژیک کشور خاصی است. یعنی هم آسیبپذیر است و هم از نظر اقلیمی کشور متنوعی است. به عنوان یک جامعهشناس برای اینکه تبعات مهاجرت اقلیمی در ایران کم باشد، چه توصیهای به نظام سیاستگذاری در ایران دارید؟
ما سالهاست این بحثها را داریم که ایران فارغ از بحث گرمایش جهانی و تغییر اقلیم، دچار یک توسعه نابرابر است. همیشه ما با مهاجرت مردم از مناطق توسعهنیافته به مناطق توسعهیافته روبهرو بودهایم. قبل از انقلاب بوده و بعد از انقلاب نیز ادامه پیدا کرد. تا زمانیکه دولتمردان در ایران توسعه را درست فهم نکنند و به آن توجه نکنند وضعیت بهبود پیدا نمیکند. تحقیقات ما نشان میدهد عمدتاً استانهای کمترتوسعهیافته یا توسعهنیافته و محروم با وجود اینکه بودجههایی برای توسعه آنها اختصاص پیدا میکند اما به دلایلی آن را دریافت نمیکنند. جذب نشدن بودجهها در مناطق محروم سبب عقب افتادن این مناطق و در نتیجه کاهش تابآوری آنها در برابر مسائل گوناگون میشود. رشد و توسعه در این مناطق اتفاق نمیافتد. بخشی از این ناکامی در جذب بودجه مدیریتی است. مثلاً استاندارها در مدیریت بودجه و برنامهریزی برای توسعه استان ناتوان هستند و چون فاقد برنامهریزی برای بهبود اوضاع مناطق محروم هستند، بودجهها را برمیگردانند و در این بین البته پورسانت خود را میگیرند. بنابراین تا زمانیکه این توسعه نابرابر در سطح کشور وجود داشته باشد، مهاجرت نیز همچنان وجود خواهد داشت. در استان لرستان سالها بالاترین میزان بیکاری ایران را داشتیم. با اینکه لرستان منطقهای است که هم آب دارد و هم از نظر آبوهوایی مشکلی ندارد و منطقهای کوهستانی است. دلیل این انباشت بیکاری و محرومیت بیتوجهی مسوولان کلان مملکتی است که سرمایهگذاری در این منطقه و مناطقی شبیه به آن انجام نمیشود. نتیجه این بیتوجهی چه میشود؟ جوانان به شهرهای بزرگ مهاجرت میکنند. همین حالا که اشاره کردم در شمال غرب ایران تراکم جمعیت بالاست، ما شاهد بیشترین مهاجرت از کردستان و همدان به سمت تهران هستیم. این مناطق تا حدی مشکل آب ندارند. دلیل این مساله عدم سرمایهگذاری و ایجاد اشتغال در این مناطق است که جوانها برای اینکه شغلی پیدا کنند و شکم خود و خانواده خود را سیر کنند، به شهرهای بزرگ مهاجرت میکنند. بنابراین مناطقی که حتی بهرغم استعداد برای توسعه و از نظر اقلیمی توانایی بالایی دارند، به دلیل بیتوجهی در مدیریت توسعه و فقدان سرمایهگذاری مجبور به مهاجرت میشوند. در نظر بگیرید مناطقی که فاقد چنین توانایی آبوهوایی و اقلیمی هستند. پس مهاجرت در این مناطق بیشتر خواهد شد. باید در نظر گرفت بین وضعیت اقلیمی و آبوهوایی و نحوه چیدمان توسعه و مهاجرت رابطه وجود دارد که انتهای همه اینها زیاد شدن آسیبهای اجتماعی در مقصد مهاجران خواهد بود.
مهاجرتهای روستا به شهر همیشه در ایران مطرح بوده است. در ایجاد شرایط آبوهوایی و تغییرات اقلیمی نیز روستاها بهشدت آسیبپذیر شدهاند. این تصور وجود دارد که مهاجرت در ایران مهاجرت از روستا به شهر است. آیا چنین تصوری دقیق و کارشناسی است؟
نه، چنین تصوری اشتباه است. با این حال این تصور وجود دارد که مهاجرت در ایران روستایی به شهر است. اما واقعیت این است و مطالعات اخیر نشان میدهد جمعیت روستایی در ایران خیلی کم شده است. سال 1355 تعداد شهرهای ایران 376 شهر بود. اما الان تعداد شهرها به 1300 رسیده است. هیچکسی به این توجه نمیکند. همه دارند میگویند روستاها دارد از جمعیت خالی میشود. اما واقعیت این است که مردم روستاها در ایران بدون اینکه مهاجرت کنند، شهرنشین شدهاند. اگر هزار تا چهار هزار نفر حساب کنیم میشود چهار میلیون نفر. این تعداد بر جمعیت شهری افزوده شده است. اما بیشترین مهاجرت در ایران مهاجرت شهر به شهر است. یعنی همان روستاهایی که شهر شدند فقط تابلوهای آنها شهر شده است. مهاجرت در واقع از شهرهای کوچک به سمت شهرهای بزرگ در حال رخ دادن است. تنها اتفاقی که در روستاهای شهر شده بهوجود آمده، ایجاد شهرداری است که هزینههای آن را نیز مردم پرداخت کردهاند بدون اینکه در این شهرها شغلی ایجاد شده یا سرمایهگذاری صورت گرفته باشد. این مهاجرتها همیشه وجود دارد. از سویی برخی تصور میکنند چون تعداد شهرها زیاد شده پس شاخص توسعه بیشتر شده، چون شهرنشین بیشتر شده است. البته شهرنشینی شاخص توسعه است اما نه این شهرنشینی که ما در ایران به آن مبتلا شدهایم.
طبق دستهبندی کارشناسان برجستهای مثل خود حضرتعالی درباره مهاجرت، ما با مهاجرتهای شهر به شهر یا روستا به شهر روبهرو هستیم. در ایران یا حتی در دنیا به نوعی مهاجرتهای اجباری و اختیاری داریم. اما برداشتم از صحبتهای شما این است که اکنون در ایران ما با مهاجرت اقلیمی به شکل پیچیده آن روبهرو نیستیم. بلکه در یک روند تاریخی بنا به نوسانات آبوهوایی و مشکل تاریخی آب در ایران همیشه چنین مهاجرتهای اجباری وجود داشته است.
مهاجرتهای اجباری بیشتر به دلیل عوامل داخلی در مبدأ صورت میگیرد. وقتی فرد جان و مال و حیثیتش در مبدأ در خطر باشد و ناگزیر باشد، مهاجرت میکند که در تعاریف علمی مهاجرت اجباری است. این مهاجرتها به دلیل خشکسالی و کمبود آب، یا جنگ، مسائل سیاسی و حتی اگر خلاف کرده باشد و تحت تعقیب باشد و... برخی از افراد حتی به دلیل اینکه در مبدأ شغل ندارند و نمیتوانند کار پیدا کنند یا حتی به خاطر فقر غذایی جانشان در خطر است و نمیتوانند بچههایشان را به مدرسه ببرند و.... به هر حال فرد به هر دلیلی که مجبور شده مبدأ را ترک کند، دچار مهاجرت اجباری است. این نوع مهاجرتها بیشتر از انتخابهای منفی برخوردار هستند. یعنی آدمهای فقیرتر و بدون مهارتتر و کسانی که نیازمند هستند و در حاشیه اجتماع زندگی میکنند و... این افراد مهاجرت میکنند. اما اگر مهاجرت به دلیل جاذبه مقصد صورت بگیرد، یعنی کنکور داده و قبول شده یا برای شغلی در جای دیگری استخدام شود و به منطقه دیگری برود، از انتخابهای مثبت برخوردار است. یعنی آن کسی که در مبدأ است تحصیلکردهتر با ثروت بیشتر، مهارت بالاتر و... در شهرهای بزرگ ملک میخرد، استخدام میشود و درآمد دارد و هم به رشد خودش کمک میکند و هم حتی به جامعه مبدأ کمک میکند و برای جامعه مقصد نیز سربار نیست.
چشمانداز جامعه ایران از بُعد اثر تغییر اقلیم و مشکلات آب و گرمایش بر افزایش مهاجرت چگونه خواهد بود یا به عبارت دیگر جامعه ایران طی صد تا دویست سال آینده چه سمت و سویی از نظر مهاجرتی دارد؟
چند رویکرد تحلیلی در مورد آینده ایران وجود دارد. یک رویکرد این است که همه چیز بر اساس برنامهریزی جلو برود که البته ما مرتب از برنامهریزی حرف میزنیم ولی اجرای برنامه از خود برنامه مهمتر است. اخیراً طرح مفصلی در وزارت کشور انجام شد که من ناظر آن بودم و بر اساس آن مدیریت جامع مهاجرت در ایران مورد بررسی قرار گرفت. اگر این طرحها به دقت انجام شود و محتوای آن مبنای برنامهریزی و توسعه قرار گیرد میتواند مفید باشد. فارغ از بحث گرمایش زمین و تغییرات اقلیمی یک واقعیت در مورد مهاجرت در ایران وجود دارد و آن هم اینکه هیچ مدیریتی در مهاجرت وجود ندارد و هیچ کسی نمیتواند مانع مهاجرت دیگری شود. در حالیکه در هیچ کشوری در جهان اینطور نیست که مهاجرتهای درونشهری به این راحتی و بدون ممانعت صورت گیرد. اگر مدیریت در مساله مهاجرت جدی گرفته شود میتوان امیدوار بود که مهاجرت در کشور ساماندهی شود. اگر مدیریت نشود ما همچنان دارای تعداد زیادی کلانشهر خواهیم بود و مهاجرت از شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ افزایش خواهد یافت. مثلاً تهران از 10 تا 12 میلیون به 20 میلیون نفر جمعیت خواهد رسید. مثلاً کلانشهرهایی شبیه به مکزیکوسیتی و قاهره و بانکوک و... خواهیم داشت. تهران، مشهد، تبریز، اصفهان و... بزرگ و بزرگتر خواهند شد. حتی بعضی از شهرهایی که کلانشهر نبودند بزرگ و بزرگتر خواهند شد. پیامد این افزایش جمعیت در شهرهای بزرگ نیز این خواهد بود که در این شهرها نیاز به کار و اشتغال زیاد خواهد شد و دلالی و واسطهگری و مشاغل غیررسمی مثل قاچاق و.... افزایش خواهد یافت. جامعه مصرفی خواهد بود و کشاورزی تعطیل شده و وابستگی بیشتر خواهد شد. صنعت با این شرایط رشد نخواهد کرد و اقتصاد بدون رشد روزبهروز ضعیفتر خواهد شد. خطر بزرگتری که با آن مواجه هستیم، بحث رشد قارچگونه بخش خدمات است. در کلانشهرها کاملاً شاهد این هستیم که خدمات بیش از دیگر مشاغل افزایش پیدا کرده است. هر سرریز جمعیتی که بهوجود بیاید به سمت شهرهای بزرگتر خواهد بود و شهرهای غولآسایی پر از آسیبهای اجتماعی خواهیم داشت. در مورد کلانشهرها باید این نکته را گفت که این معضل کشورهای در حال توسعه است و اغلب این کشورها با بحران کلانشهرها مواجه هستند.