کنار آمدن با ویروس
بهترین سیاستها برای مقابله با شیوع کرونا کداماند؟
مولود پاکروان: این روزها سخن گفتن از آینده حتی با اندک قطعیتی دشوار است. سیاستِ کرونا (corona policy) جای خود را در میان مباحث سیاستگذاری باز کرده و بیش از اندیشیدن به اقتصاد و جامعه و فرهنگ همه را واداشته تا پیش از هر تصمیمی به ویروس سرسخت و سمجی بیندیشند که گویا قصد ندارد دست از سر جهان بردارد. درحالیکه سیاستمداران گاهی با اطمینان و گاهی اندکی مردد پشت تریبونها میروند، از آرام شدن اوضاع خبر میدهند و مردم را به چرخاندن دوباره چرخهای اقتصاد فرامیخوانند، کارشناسان حوزه سلامت و بهداشت اما خسته از یک مبارزه نفسگیر در خط مقدم مراکز درمانی، از دست سیاستها و سیاستگذاران شاکیاند. به نظر میرسد به نقطه حساسی از تاریخ رسیدهایم؛ جایی که باید بین جان مردم و نجات اقتصاد یک گزینه را برگزینیم. برخی معتقدند برای نجات هردو لازم است درِ کسبوکارها بسته بماند و مردم در خانههایشان پناه بگیرند. برخی نیز بر این باورند که سیاستهای جایگزین میتوانند ضمن حفظ جان مردم در برابر هیولای شکستناپذیر کووید 19 و حفظ مشاغل، از سقوط آزاد اقتصاد نیز جلوگیری کند.
سیاستها اما گاهی شتابزده و غیرعقلانیاند. در ایران بازگشایی اقتصاد که از اوایل خردادماه با آغاز به کار مجدد مشاغل پرخطر همراه بود با انتقادهای بسیاری همراه شد. گرچه این تصمیمات توجیه اقتصادی و روانشناختی محکمی داشت اما در شرایطی که هنوز سیر ابتلا به کرونا در 10 استان کشور صعودی بود و ویروس، شادمانه استان به استان کشور را درمینوردید، اقدامی دور از احتیاط به نظر میآمد. به این وضعیت، ناهمراهی مردم با اقدامات پیشگیرانه، سفرهای غیرضروری، پافشاری برای برگزاری مراسم عزا و عروسی و عدم رعایت فاصله اجتماعی را هم بیفزایید. ترکیبی از سیاستهای عجولانه برای بازگشایی مشاغل و رفتارهای پرخطر مردم، ما را به رکوردزنی در آمار مرگومیر ناشی از کرونا رساند. رکوردی که البته، جای افتخار نداشت و در نهایت تعطیلی یک هفتگی بسیاری مشاغل را به پایتخت بازگرداند.
درحالیکه کارشناسان بهداشت و سلامت و برنامهریزان اجتماعی نسبت به عواقب رفع شتابزده محدودیتها به نفع اقتصاد هشدار میدهند، در دنیا پژوهشگران بسیاری برمبنای دادههای کلان کمی مشغول مطالعه پیامدهای سیاستهای مختلف مبارزه با کرونا هستند. محمد اکبرپور، اقتصاددان و استاد دانشگاه استنفورد و همکارانش نیز در مطالعهای جدید کوشیدهاند مشخص کنند شبکه تعاملات روزانه افراد چقدر میتواند احتمال ابتلای آنها به کرونا را افزایش دهد. آنها با استفاده از دیتای موبایل و پرداختها و تدوین نقشه جابهجایی و برخوردهای روزمره افراد نشان دادهاند که کاهش یا افزایش روزانه دیدارها یا حضور در محل کار یا اماکن عمومی چقدر در ابتلای افراد به این بیماری موثر است. بخش دیگری از این مطالعه تحلیل کارآمدی سیاستهای مختلف در مدت شیوع پاندمی است. یافتههای آنان به سیاستگذار کمک میکند تا دریابد، کدام سیاستها در کدام مناطق به نتایج مطلوب منجر میشوند. مروری بر روششناسی و نتایج این پژوهش، نکات قابل تأمل و ارزندهای برای سیاستگذارانی دارد که میان دوگانه حمایت از اقتصاد و حفاظت از سلامت جامعه گیر افتادهاند.
کدام گروه؛ کدام سیاست؟
مطالعه اکبرپور و همکارانش که با عنوان «ناهمگونی شبکه اجتماعی-اقتصادی و پاسخ سیاستگذاری به همهگیری»1 انجام گرفته، میکوشد کارایی سیاستهای مختلف در مدت شیوع پاندمی را برمبنای یک مدل تجربی تحلیل کند. پژوهشگران، منابع مختلفی از دادههای کلان از جمله اطلاعات مربوط به جابهجایی و برخوردهای افراد را در سه کلانشهر شیکاگو، نیویورک و ساکرامنتو با اطلاعات حاصل از گزارشهای وضعیت سلامت میلیونها نفر و اطلاعات مربوط به بهرهوری هنگام دورکاری در منازل با یکدیگر تلفیق کردهاند. تلفیق این اطلاعات غنی و گسترده به محققان امکان داده است چارچوبی طراحی کنند که در آن شدت شیوع بیماری در اماکن و صنایع مختلف بین افرادی با سن، شغل و شرایط جسمی و سلامتی متفاوت قابل مقایسه باشد.
این چارچوب مورد استفاده قرار گرفته است تا تاثیر سیاستهای مختلف فاصلهگذاری اجتماعی بر شیوع کووید 19 در مناطق مختلف کلانشهرهای آمریکا مورد بررسی قرار گیرد. فرضیه اصلی پژوهشگران آن بود که پیامد سیاستهای مختلف بازگشایی مجدد حرفهها و مشاغل در این کشور، هم به الگوهای تحرک (جابهجایی افراد؛ مثلاً از منزل به محل کار، به مراکز خرید یا مدرسه و غیره) و نیز ساختارهای اجتماعی-اقتصادی این مناطق وابسته است. بنابراین با استفاده از دادههای مربوط به تحرک افراد (برمبنای دادههای موقعیتیابی موبایل و نیز دادههای تعامل روزمره افراد مانند خریدها و پرداختها) و تلفیق آن با دادههای دموگرافیک مشخص کردند کدام گروههای سنی در چه مناطقی بیشتر رفتوآمد میکنند.
تکرر برخوردهای نزدیک و دموگرافیک این برخوردها، مکانیسم مهمی است که در تعیین میزان شیوع بیماری و پیامدهای بهداشتی و درمانی آن (نظیر مرگ، بستریشدن و هزینههای درمانی) نقش کلیدی دارد. علاوه بر این انواع مختلف فعالیتهای اقتصادی نیز به شیوههای مختلفی سبب توزیع برخوردها میشود. مجموعه این عوامل ذیل مفهومی با عنوان «شبکه تماس» (contact network) جای میگیرند. تمرکز محققان این مطالعه بر شیوه انتشار بیماری در «شبکه تماس» افراد است. این شبکه در واقع گراف سادهای، متشکل از مجموعه افراد یا زوجهایی از افراد است که با یکدیگر در ارتباطاند. تنها این گرههای انسانی مرتبط هستند که میتوانند یکدیگر را آلوده کنند.
یک برنامهریز اجتماعی میتواند تعامل بین افراد را محدود کند و درنتیجه ساختار جدیدی در شبکه تماس آنها به وجود بیاورد. برای مثال با تعطیل کردن مدارس میتوان اطمینان حاصل کرد که تماس یا مواجههای بین دانشآموزان صورت نمیگیرد. هر سیاستی یک مجموعه از افراد را انتخاب میکند و آنها را از شبکههای ارتباطی حذف میکند. بنابراین پیامدهای یک سیاست مشخص، به ساختار این شبکهها و نوع افراد درون آنها بستگی دارد. این افراد از بسیاری نظرها ناهمگون هستند مثلاً سن، احتمال بروز عفونت علامتی، امکان دورکاری، نیاز به درمان در بخشهای ویژه و ... .
در مدل مطالعه اکبرپور و همکارانش، تاثیر سیاستهای بازگشایی اقتصاد بر توزیع برخوردها و تعامل مردم با یکدیگر و نیز فعالیتهایی که برخوردها در آن رخ میدهد، بررسی شده است. آنها روی سیاستهایی متمرکز شدهاند که تحرک شهروندان و برخوردهای آنان را تغییر میداد؛ مانند قرنطینه در خانه، تعطیلی مدارس، تعطیلی کارخانهها، چرخشیشدن روزها یا ساعات کاری و ایزولهکردن افراد آسیبپذیر. همچنین اهمیت سیاستها و تغییرات رفتاری (مانند استفاده از ماسک) که میتواند میزان تماس و ابتلا را با کاهش برخوردها تقلیل دهد، در این مدل مورد سنجش قرار گرفته است.
در این مطالعه سیاستهای پاسخ به کرونا به چند دسته تقسیم شدهاند. بهجز مورد اول، در تمامی دیگر موارد فرض محققان این بوده است که تماسهای بین افراد در محلهها بهشدت محدود شده و فاصله اجتماعی رعایت میشود، رستورانها در محل غذا سرو نمیکنند و هر نوع اجتماعی مانند مراسم مذهبی، عزاداری، عروسی و مراسم ورزشی ممنوع است:
بدون اعمال سیاست (No Policy)
بازگشاییهای ضروری
(Essential Only): فقط اماکن ضروری مانند بیمارستانها، فروشگاههای موادغذایی و حملونقل عمومی فعالیت میکنند و دیگر مشاغل تعطیل هستند.
بازگشایی همراه با احتیاط
(Cautious Reopening): بازشدن مدارس و محلهای کار با رعایت فاصلهگذاری اجتماعی.
ایزولاسیون 60+ (Isolate 60+): بدون محدودیت قانونی برای افراد و ایزوله ماندن سالمندان بالاتر از 60 سال
دورکاری در صورت امکان
(Work-from-Home if Possible): باقی ماندن افرادی که امکان کار از منزل را دارند در خانه. سایر افراد شاغل سالم نیز میتوانند به تناسب با محل کار خود در تعامل باشند. مدارس باز هستند و تماسهای خانوادگی نیز برقرار است.
زمانبندیهای متناوب برای مشاغل (Alternating Schedules): دانشآموزان و کارکنان در مدارس و محل کار به دو گروه مجزا که با یکدیگر تداخل ندارند تقسیم میشوند. برنامه حضور و تردد آنها در شهر، در روزهای مختلف هفته و ساعات مختلف روز تنظیم میشود.
در مقاله این پژوهش محققان تاکید کردهاند مدل آنها از ناهمگونیهای جغرافیایی، سن، صنعت و چندگانگی افراد در تحرک، الگوی برخوردهای اجتماعی، خطرات مرتبط با سلامتی و توانایی آنها برای انجام کار در منزل تشکیل شده است. این چارچوب کمک کرده تا دریابند مناطق مختلف در قبال سیاستهای مختلف میتوانند انتظار چه نتایجی را داشته باشند. محمد اکبرپور برای ساده کردن بخشی از یافتههای پژوهش خود میگوید: بهترین سیاست برای هر شهر بسته به اینکه ساختار شبکه اجتماعی افراد چگونه است، ترکیب سنی جمعیت چگونه است، افراد یکدیگر را چقدر و در کجا ملاقات میکنند، و ساختار صنعت چگونه است، متفاوت خواهد بود. مثلاً در ساکرامنتو که نزدیک به سیلیکونولی است و اغلب افراد شاغل در کمپانیهای تکنولوژی به شیوه دورکاری مشغول به کار هستند بیماری بهخوبی کنترل شده است. در چنین شرایطی دیگر لازم نیست دولت مداخله کند و سبب تعطیلی مشاغل شود. ولی در شهر دیگری مانند نیویورک که تکنولوژی کمتر است، چگالی جمعیت بالاست و اماکن تفریحی و رستورانها احتمال برخورد افراد را بیشتر میکند به مداخله دولت محلی نیاز است تا برخی مشاغل کنترل یا تعطیل شوند.
برمبنای این مطالعه، مناطق مختلف میتوانند هنگام تصمیمگیری برای بازگشایی اقتصاد محلی و رفع محدودیتهای فاصلهگذاری اجتماعی گزینههای پیش روی خود را بر مبنای ویژگیهای جامعه مورد نظر، سبک و سنگین کنند. بهعلاوه یافتهها نشان میدهد مناطقی که در ماههای نخست سال 2020 با شدت کمتری درگیر همهگیری شدند اکنون اگر سختگیریها را کم کنند و تماس افراد بالا برود -که منبع آلودگی و ابتلاست- باید منتظر رشد شدید بیماری باشند.
یافتههای پژوهشگران استنفورد بر نکته مهم دیگری تاکید میگذارد. سیاستهایی که طی آن، دورکاری برای تمام مشاغل ممکن تداوم یابد یا سیاستهایی که طی آن زمانبندی مدارس و کارها متناوب باشد (جداکردن گروه دانشآموزان از کارمندان) برای محدودکردن نرخ شیوع، سیاستهای بهتری هستند؛ ضمن آنکه احتمال از دست رفتن مشاغل و تعطیلی کسبوکارها نیز به حداقل میرسد.
بخش دیگری از این مطالعه که در واقع مهمترین بخش اقتصادی آن است، به میزان بهرهوری مشاغل هنگام دورکاری پرداخته و یافتههای قابل تاملی دارد. اکبرپور در این باره میگوید: ما برای همه مشاغل دادههای لازم را استخراج کردیم تا مشخص کنیم اگر افراد از خانه کار کنند در هر شغل تا چه اندازه بهرهوری دارند. بعد سیاستهای مختلف را بر مبنای این مدل مورد سنجش قرار دادیم. مثلاً سیاستگذار بتواند دورکاری مشاغلی را که در صورت کار در خانه بیش از 70 درصد بهرهوری دارند ادامه دهد و برای سایرین امکان کار حضوری را فراهم کند. طبعاً در مناطق تکنولوژیخیز مثل ساکرامنتو این سیاست مناسب است و حتی در شیکاگو نیز سیاست خوبی است چون افراد زیادی میتوانند در خانه کار کنند. در نتیجه نرخ بیکاری که بر اثر سیاستهای ضدکرونا بالا میرود، اینگونه کنترل خواهد شد. اما مشخص نیست برای دیگر مناطق یا شهری مانند تهران، این سیاست پاسخگو باشد یا خیر، چون چگالی جمعیتی بالایی دارد و مشاغلی که امکان دورکاری ندارند یا نیازمند حضور فیزیکی افراد هستند درصد بالایی از جمعیت را به خود اختصاص میدهند.
و در نهایت آنگونه که در مقاله آمده است پاسخهای رفتاری برای محدودکردن تماس و اقدامات پیشگیرانه مانند استفاده از ماسک میتواند نقش مهمی در محدودکردن شدت شیوع بیماری ایفا کند. اکبرپور میگوید: گرچه اثر ماسک هنوز بهطور کامل اثبات نشده است اما بر مبنای دادههای موجود بهترین سرمایهگذاری است. اگر دولت برای پیشگیری از ابتلا هر روز به شهروندان ماسک رایگان بدهد باز هم از لحاظ اقتصادی توجیهپذیر است.
پینوشت:
1- Akbarpour, Mohammad;Et al. (2020). “Socioeconomic Network Heterogeneity and
Pandemic Policy Response”. Harvard Business School.