اقیانوسی از علم
جلیل بادامفیروز از ضرورتهای پژوهش در حوزه محیط زیست میگوید
جواد حیدریان: محیط زیست حوزه بسیار وسیع با ماهیتی علمی و کاربردی است. ایران به دلیل شرایط مختلف مدیریتی و البته جغرافیایی از ابرچالشهای محیط زیستی جدی رنج میبرد. برای رفع بحرانهای زیستمحیطی نیاز به تحقیق و بررسی برای دستیابی به دادههای قابل مدیریت وجود دارد.
جلیل بادامفیروز، رئیس پژوهشکده محیط زیست سازمان حفاظت از محیط زیست معتقد است به دلیل بیتوجهی و عدم درک صحیح از وضعیت محیط زیست اساساً یا نگرشها در محیط زیست و تحقیق در این زمینه بخشی است یا بودجهای برای این وضعیت اختصاص پیدا نمیکند.
♦♦♦
وقتی از نظر ساختاری بررسی میکنیم میبینیم محیط زیست به دلیل ماهیتش باید یک ساختار آکادمیک و مبتنی بر پژوهش باشد و هر اتفاقی در این ساختار باید بر مبنای تحقیق علمی پایدار باشد. آیا پژوهش و تحقیق در حوزه محیط زیست ایران جایگاه شایستهای دارد؟
تعبیر من از محیط زیست این است که محیط زیست یک اقیانوس از علوم مختلف است که ما هر چه هم بخواهیم تحقیق و پژوهش کنیم نمیتوانیم بیش از چند سانتیمتر در این اقیانوس بزرگ نفوذ کنیم و در عمق آن فرو رویم. یعنی نمیتوانیم همه ابعاد و گستره آن را پوشش دهیم. وضعیت محیط زیست و فصل امور محیط زیست در بودجه ماهیتی دارد که کمترین پشتوانه مالی را دارد و اساساً حمایتی از آن نمیشود. اگر بخواهیم بگوییم آیا هزینه کردن در محیط زیست ضرورت دارد؟ باید پاسخ داد صددرصد چون این حوزه اقیانوسی از علوم مختلف است. در محیط زیست با همه علوم سروکار داریم. اگر بپرسید چقدر عمیق میتوانیم در این اقیانوس علم شنا کنیم باید بگویم به اندازهای که به ما بودجه میدهند. چون ماهیت کارهای پژوهشی به وقت و زمان فراوان بستگی دارد تا به نتیجه برسد. کسی که کار پژوهشی میکند باید زمان خود را صرف تحقیق کند و این کار نیازمند بودجه است. من اعتقاد دارم در محیط زیست ایران عمق پژوهش بسیار کم است اما ضرورت آن فوقالعاده کاربردی و ضروری است. دلیل این وضعیت نیز این است که هر پدیده مخربی که در طبیعت و محیط زیست ایران اتفاق افتاده است ناشی از ندانستن و فقدان آگاهی بوده است. کمتر عمد و قصور در این وضعیت دیده میشود. حقیقت امر این است که مجریان و تصمیمسازان و سیاستگذاران به وطن، سرزمین و خاک خود عرق دارند اما آنچه اتفاق افتاده من اعتقاد راسخ دارم که عمدی در کار نیست و هر چه رخ میدهد ناشی از سهو در نبود علم و دانش در این حوزه است.
من در یک بررسی اجمالی پیرامون وجود نهادهای اندیشهای در حوزه محیط زیست متوجه شدم تقریباً تمام اندیشکدهها و نهادهای علمی و سیاسی و اجرایی و استراتژیک کشور واحدی به نام محیط زیست دارند. اما وقتی به نتیجه نگاه و سیاستگذاری و عملکردها نگاه میکنیم کمتر اثری از پژوهش حوزه محیط زیست در فرآیندهای مرتبط با توسعه و برنامهریزی میبینیم. به نظر شما علت این تعارض و دوگانگی در چیست؟
به نکته درستی اشاره کردید. اینکه موسسهها و پژوهشکدهها و نهادهای مختلفی در کشور وجود دارند که نام محیط زیست را نیز با خود یدک میکشند، درست است. در دستگاههای اجرایی و دانشگاهها ما نهادهایی با نام دانشکده محیط زیست، پژوهشکده محیط زیست یا واحدهای محیط زیست داریم اما رسالت اینها پرداختن به مسائل کاربردی و راهکار دادن برای حل مشکلات محیط زیستی کشور نیست. اصولاً وظیفه و ماموریتی ندارند. این موسسهها اهداف و برنامههای خود را ذیل اهداف و وظایف خود تعیین و تعریف میکنند و نهایتاً شاید به مسائل آکادمیک و بنیادین بپردازند اما چیزی که در محیط زیست مهم است و رسالت پژوهشکده محیط زیست وابسته به این سازمان نیز است؛ پرداختن به پژوهشها و مطالعات کاربردی است. تجربه من و این سالهای کار در سازمان محیط زیست نشان میدهد هیچ مطالعه کاربردی و قابل اجرا از نهادهای آکادمیک و اندیشکدههای سیاسی و استراتژیک بیرون نیامده و نخواهد آمد. دلیل آن هم این است که این موسسهها که متولی تحقیق و پژوهش در حوزه محیط زیست هستند خود رویکرد بخشی دارند. کارهای بخشی و سطحی اتفاق افتاده است اما کارهای عمیق و گسترده و کاربردی و اجرایی برای حل معضلات محیط زیست ایران تهیه نشده است. ما اکنون با حجم گستردهای از بحرانهای زیستمحیطی در سراسر کشور مواجه هستیم. باید واقعیت را در نظر گرفت که بحرانها و ابرچالشهای محیط زیست یکشبه بهوجود نیامدهاند که به یکباره با یک راهکار فوری بتوان آن چالش را برطرف کرد. ما اکنون بدون هیچ پردهپوشی دچار بحران شدید آبوخاک هستیم. نباید در گفتن این واقعیت تردید به خود راه داد. دو پدیدهای که جبران خسارات آنها بسیار سخت است. فرض کنید یک گونه حیاتوحش در یک منطقه حفاظتشدهای تلف شود، با یک برنامهریزی حسابشده و حفاظت بیشتر میتوان آنگونه را از انقراض نجات داد و احیا کرد. اما اگر تالابی خشک شود دیگر نمیتوان به این سادگی مثلاً با تانکر آبیاری آن را احیا کرد. اگر یک سانتیمتر خاک در هر گوشه ایران فرسوده شود و فرونشست در دشتی اتفاق بیفتد دیگر جبران آن غیرممکن است چون نمیتوان با چهار کامیون خاک آن فرونشست را درست کرد. به همین خاطر در بخش آبوخاک بحران داریم و دستگاههای متولی در این دو حوزه اساساً پژوهش عمیق و کاربردی انجام ندادهاند و حتی یک نمونه کار موفق و تحقیقی که اجرای آن بتواند بخشی از مشکل این دو حوزه بسیار حیاتی را جبران کند، ما ندیدهایم. از سویی این نهادهای متولی به موارد سطحی به صورت متعدد میپردازند. مثلاً تا دلتان بخواهد از این پژوهشهای سطحی و غیرعلمی در بحث انتقال آب و سدسازی انجام شده است و دلیل بهوجود آمدن چنین وضعیت اسفباری در مدیریت سرزمین همین نگرشهای بخشی، مقطعی و سطحی از نظر علمی و استانداردهای پژوهشی است. نتایج این روشها البته خود را در بلندمدت نشان میدهد. مثلاً خشک شدن دریاچه ارومیه از جمله این اتفاقات است. خشک شدن دریاچه ارومیه نتیجه یک روز و دو روز نبود بلکه محصول فرآیند برداشت آب از این حوضه آبریز در طول دهها سال بود. نتیجه این برداشت خشک شدن دریاچه ارومیه بود. تازه با کلی هزینه میلیاردی تلاش شد که با مدیریت منابع آب حوضه آبریز، دریاچه به تراز اکولوژیک برسد که هنوز هم نرسیده است. شاید یک روز بتوانیم بگوییم ما در احیای دریاچه ارومیه تنها ماکت آن را احیا کردیم. در بخشهای دیگر نیز مشکلات زیادی داریم؛ آتشسوزی جنگلها و مراتع، ریزگردها، مدیریت پسماند و... اینها مشکلات زیادی است که البته با مطالعه و تحقیق قابل مرتفع شدن هستند اما همه اینها نیازمند اعتبار و بودجهای است که با آن چیزی که در اختیار سازمان حفاظت از محیط زیست است فاصله دارد و آن اعتباری که در اختیار پژوهش محیط زیست است کافی نیست و نمیتواند جوابگو باشد. بنابراین ما نتایج قدرتمندی از پژوهش در حوزه محیط زیست کشور ندیدهایم.
کار پژوهشکده محیط زیست که اکنون شما مسوولیت آن را بر عهده دارید چیست؟
پژوهشکده محیط زیست پژوهشکده نوپایی است که عمر فعالیت آن کمتر از پنج سال است. تمام تلاش این پژوهشکده این است که به مسائل و مشکلات محیط زیست که نیاز به راهکارهای کاربردی و کوتاهمدت و بلندمدت دارند ورود کند و برای تصمیمسازان و تصمیمگیران این حوزه دستورالعمل یا آییننامهای تولید کند. ما اعتقاد داریم این پژوهشگاه در همین مدت کوتاه با غنای نسبی نیروی انسانی و محدودیت اعتباراتی که دارد توانسته است کارهای ارزشمندی در بخش کاربردی محیط زیست انجام دهد. باید بر این نکته تاکید کنم اینکه بودجهای به پژوهشکده محیط زیست تخصیص داده شده باشد که با اتکا به آن پژوهشی صورت گیرد باید بگویم هیچ بودجهای به پژوهشکده داده نشده است اما آنچه در اختیار پژوهشکده قرار میگیرد حقوق و دستمزد پرسنل است و فراتر از حقوق و دستمزد بودجهای در اختیار ما نیست و این درخواست تحقق پیدا نکرده است. واقعیت این است که کشور در یک بنبست درآمدی قرار دارد و همه بخشها از این مشکلات بودجهای آسیب دیدهاند و پژوهشکده محیط زیست بودجهای برای تهیه پژوهشهای مستقل در اختیار ندارد اما آنچه وجود دارد همین نیروی انسانی با همین دستمزد ساده کارهای بزرگی در حوزه محیط طبیعی، محیط دریایی و آموزش مشارکتهای مردمی انجام داده که نتایج ارزشمندی داشته است. اگر یک نمونه را بخواهم اشاره کنم باید به پروژه تکثیر در اسارت یوز ایرانی در پارک پردیسان و در میانه چهار اتوبان شلوغ و پرتراکم اشاره کنم. یوز گونه بسیار حساسی است. این گونه اینقدر حساس است که کوچکترین تغییر در زیستگاهش آن را دچار بحران میکند بعد ما آمدهایم و این گونه را در یک محیط سراسر استرس میخواهیم تکثیر کنیم. آلودگی هوا، آلودگی صوتی و نوری، تراکم جمعیتی و دهها مشکل دیگر وجود داشت که میگفت این پروژه شکست میخورد و عملاً شدنی نیست. بعد ما 30 تا 40 نفر نیروی انسانی در این سایت به کار گرفتیم که اصلاً کارایی نداشت. از طرف دیگر نگاه کنید ما یکصد هزار منطقه حفاظت شده در ایران داریم. در منطقه حفاظتشده دنا با یکی از سختترین شرایط جغرافیایی کل محیطبانانش به 20 نفر نمیرسند. ولی برای سه یوز و چند گونه که اساساً قابل تکثیر در پردیسان نبودند هزینه میکنیم و نیروی انسانی به کار میگیریم.
باید واقعیت را قبول کرد و گونهای که امکان بازگشت به زیستگاه ندارد باید در پارکهای آموزشی و باغوحشهای استاندارد نگهداری شوند. ما متوجه شدیم با این بودجه ناچیز در چنین محیط پراسترسی کار کردیم و یک اداره نیز تریبون دارد که اگر کسی برخلاف این پروژه عقیدهای دارد نباید بیان کند اگر بیان کند ضد یوز ایرانی است و ... ولی ما در نهایت گام مهم را برداشتیم و تاکید کردیم باید در این زمینه تحقیق و مشارکت علمی با حضور متخصصان خارج از ایران انجام شود که ما متوجه شویم آیا اساساً این پروژه قابل اجراست و یوز قابل تکثیر در اسارت است؟ بعد از بررسی زیاد متوجه شدیم که این ایده غلط است و اساساً قابل اجرا نیست و اتلاف وقت و بودجه و نیروی انسانی است. دفتر تخصصی حیاتوحش سازمان محیط زیست و پژوهشکده محیط زیست با متخصصانی از آلمان و آفریقای جنوبی مجری این پروژه بودند و زمانی تصمیم گرفته بودند این کار را انجام دهند. ولی در نهایت با بررسی بیشتر در دوره جدید به این نتیجه رسیدیم که باید این پروژه به زیستگاه خودش در سمنان برگردد. زمانی که این پروژه داشت در پردیسان اجرا میشد حجم زیادی از انتقادات رسانهای داشتیم. به نظر میرسید که به دلیل نبود اطلاعات کافی در اختیار خبرنگاران این وضعیت بهوجود آمده بود. ولی ما در برابر این وضعیت انتقال پروژه به زیستگاه اصلی را اجرا کردیم و علناً جلوی هدررفت بودجه و هزینه و سرمایه مملکت را که اینجا صرف میشد گرفتیم. این یک کار کوچک بود که از سوی پژوهشگاه نهایتاً با تولید دادههای درست اجرا شد و یک رویه غلط را متوقف کردیم. این کار اگر ادامه پیدا میکرد احتمالاً استانهای دیگر نیز چنین کار غلطی را تکرار میکردند و هزینههای زیادی هدر میرفت.
به بخشی برگردیم که اشاره کردید بودجهای در سازمان محیط زیست برای پژوهش در پژوهشکده محیط زیست وجود ندارد و آنچه داریم حقوق کارمندان است. وقتی پروژههای راهسازی، معدنکاوی، سدسازی و ... بدون ملاحظات محیط زیستی دست به تخریب سرزمین میزنند آیا منجر به بروز تنشهای اقتصادی، اجتماعی و در نهایت اکولوژیکی در سرزمین نخواهد بود؟ آیا این به معنای این نیست که سیاستگذار در نظام اجرایی توسعه را بر پایه محیط زیست و توسعه پایدار بنیانگذاری نمیکند و اعتقادی به پژوهش در حوزههایی ندارد که با محیط زیست مرتبط هستند؟
من اعتقاد دارم اینکه بودجه کافی به بخش محیط زیست و بعد پژوهشهای محیط زیست اختصاص داده نمیشود به دو مورد برمیگردد. یکی فقدان اهمیت محیط زیست نزد سیاستگذاران است که هنوز برای سیاستگذار محیط زیست بهرغم بحرانهای زیادی که بر سرزمین و مدیریت کشور تحمیل میکند، امر ناشناختهای است. دیگری نیز تلاش ناکافی دستاندرکاران محیط زیست کشور است؛ از جمله ما نتوانستهایم واقعیت و اهمیت محیط زیست و مخاطرات تخریب آن را به سیاستگذاران بفهمانیم. دیگر اینکه من معتقد هستم بخشهای اورژانسی در ایران به دلیل اینکه به یکباره بروز میکنند و باید مرتفع شوند، سهم زیادی از بودجه محیط زیست را به خود اختصاص میدهند. حال آنکه مساله محیط زیست و پیرامون آن مسالهای فوری و لحظهای نیست و همانطور که بهوجود آمدن آن محصول گذر زمان بوده، راهحلهای مدیریت آن نیز هزینهبر و زمانبر است. شما در نظر بگیرید جایی که مشکل تامین آب دارد، ابتدا به تامین آب لولهکشی برای آن منطقه یا روستا توجه میشود بعد مساله مدیریت پسماند آن. اعتقاد راسخ دارم اگر جادهای در کشور ساخته شده میتوانست با تاخیر ولی بدون خسارت به محیط زیست ساخته شود. اما برای محیط زیست هرگونه تاخیر یا عدم توجه غیرقابل جبران است. تالابهای ایران خشک شده است. چقدر پول میتواند زایندهرود، کارون، مهارلو، هامون و ارومیه را نجات دهد؟ باید به مقوله محیط زیست و حفاظت از آن در زمان و در وقت خود بپردازیم و برای آن بودجه و هزینه کافی بگذاریم و حفاظت آن را جدی بگیریم. اگر پدیده مخربی در محیط زیست اتفاق بیفتد واقعیت این است که غیرقابل جبران است و اگر زمان بگذرد و بعد بخواهیم اقدام کنیم، وقت و هزینه چند برابری برای مدیریت آن لازم است و گاه شاید اساساً دیگر غیرقابل جبران خواهد بود. در نهایت باید این رویکرد که محیط زیست همیشه آخرین فصل بودجه و مدیریت و برنامهریزی است اصلاح شود و من امیدوارم با سطح آگاهی عمومی که در ایران روزبهروز دارد پیشرفت میکند، ضرورت توجه به محیط زیست و پژوهشهای پیرامون آن و در نهایت توجه به توسعه پایدار بیشتر در دستور کار سیاستگذاران باشد. از سویی بخش مهمی از مدیریت محیط زیست به خود مردم و سازمان حفاظت از محیط زیست مربوط است که باید اهمیت حفاظت و مراقبت را در اولویت قرار دهد و بهنوعی افکار عمومی را برای این مساله آگاه سازد. از سویی باید پذیرفت که مساله پژوهش در سازمان محیط زیست نیز فراز و نشیب زیادی داشته است. ماهیت اعتبار تملک سازمان یک ماهیت تحقیقی و پژوهشی دارد. عملاً اسم این بودجه عمرانی است اما ماهیت آن تحقیقی است. سازمان تمام تلاش خود را انجام داده است اما این تلاشها کافی نبوده و انسجام و همبستگی و کاربردی بودن کارها به درستی صورت نگرفته است. در این سه چهار سال تلاشهایی شد که پژوهشها نیازسنجی شود. ما تا حدی نسبت به دورههای قبل موفقیت داشتیم اما در جایگاه سازمان حفاظت از محیط زیست ایران موفقیت بزرگی محسوب نمیشود. باید مدیران ارشد در این زمینه تصمیم بگیرند که چرا بدنه کارشناسی کار خود را به درستی انجام نمیدهد. بررسی این وضعیت باید در محیط زیست صورت گیرد تا شاهد بهبود روندها در وضعیت پژوهش و تحقیق در سازمان و ماهیت محیط زیست ایران باشیم.