ارزش آب واقعی شود
کاوه سوخکلاری از ضرورت ملی شدن و واقعی شدن ارزش آب میگوید
کاوه سوخکلاری پژوهشگر در سازمان فدرال علوم استرالیا و دانشیار مهندسی منابع آب معتقد است: ایران از نظر منابع آب کشور تقریباً ورشکستهای است و باید برای حل مشکل و یافتن راهحل مدیریت و سازگاری با این شرایط واقعیت را بپذیرد و برای حل مساله آب در ایران برنامهریزی کند. او بر این باور است که آب باید ارزش واقعی خود را پیدا کند و به عنوان یک دارایی ملی به رسمیت شناخته شود. او بر این باور است که راهحل نهایی برای آب بازتخصیص آب است تا آبدزدی که همان انتقال افراطی آب بینحوضهای است متوقف شود و ایرانیان با فرهنگ آب و ارزش واقعی آن آشنا شوند و در نهایت با ایجاد یک نظام پاداش و جریمه، ضمن مدیریت مصرف، هزینه دریافتی از متخلفان را به خزانه ملی ریخته و با این دارایی صنایع جایگزین برای مردم ایجاد شود. گفتوگو با کاوه سوخکلاری را بخوانید.
♦♦♦
عمدهترین مشکل آب در ایران چیست و چرا راهکار جامعی برای مدیریت آب در ایران وجود ندارد؟
مشکل آب در ایران در واقع بخشی از مشکل بزرگتری به نام مشکل محیط زیست است. اقتصاد توسعهمحور مشکلاتی در حوزه آلودگی خاک، آب، دفع بهداشتی پسماند و... به وجود میآورد. برای مثال اگر منابع آب کمارزش باشند دیگر سرمایهگذاری بر روی تصفیه فاضلاب شاید صورت نگیرد. به این دلایل است که مساله آب در ایران مساله بسیار مهمی است. یکی از مهمترین مشکلات آب در ایران این است که ایران در یکی از کمبارشترین مناطق دنیا یعنی در کمربند خشک و نیمهخشک جهان واقع است. دوم اینکه منابع آب در ایران منابع یکنواختی از نظر پراکندگی جغرافیایی نیستند. سوم اینکه قسمت اعظم منابع استراتژیک آب ایران یعنی آبهای زیرزمینی به علت نبود آمایش سرزمینی مصرف شده است. گفته میشود حدود 90 درصد منابع آب زیرزمینی ایران مصرف شدهاند. مساله فرونشستها یکی از علائم مصرف منابع آب زیرزمینی است که در ایران نشانههای آن به وفور وجود دارد. مساله دیگر که غالب بر همه اینهاست، مساله گرمایش کره زمین است. گزارش IPCC که اخیراً منتشر شده اشاره میکند که گرمایش جهانی قطعی است. من قسمت فلات ایران این گزارش را مطالعه کردم که اثر گرمایش بر سرزمین ایران چیست؟ این گزارش نشان میدهد در خوشبینانهترین حالت هم دما در فلات ایران به شکل قابل توجهی افزایش خواهد یافت و در نتیجه تبخیر آب بالا خواهد رفت و هم توزیع بارش و تنوع بارش دگرگون خواهد شد و تنوع از برف به باران تغییر خواهد کرد و مقدار بارش برف در زمستان کمتر خواهد شد در نتیجه کوهستانها از آن ذخایر استراتژیک که در تابستان آب را آزاد میکنند بیبهره میشوند. بارشهای زمستانی کم خواهد شد و بارشهای تابستانی سیلآسا خواهیم داشت. این سیلها در حاشیه جنوبی کشور کمی بیشتر نمود خواهد داشت. ولی به صورت کلی سرزمین ایران به سمت خشکتر شدن پیش خواهد رفت. IPCC فصلی به نام سیاست برای دولتمردان دارد. این بخش میگوید؛ چون مسائل مرتبط با آب اجتنابناپذیر است، بنابراین دولتها برای مدیریت مهاجرتهای جمعیتی، افزایش حاشیهنشینی، افزایش فقر، کاهش سطح بهداشت، ظهور پاندمیهای جدید به علت کاهش سطح بهداشت و... باید آماده باشند. این آمادگی دولتها در دو زمینه ذخایر آبی است که ما در این بخش آن را مصرف کردهایم و بخش دوم پول است که دولت باید استراتژی پولی مشخصی در این زمینه داشته باشد.
ما نشانههای توصیفی را که از شرایط سخت آبی ارائه دادید در ایران شاهد هستیم؛ مثلاً کاهش بارش، تغییر الگوی بارش، تغییر تنوع بارش، وقوع سیلهای تابستانی و کاهش بارش برف و... امروزه این وضعیت به صورت دقیق در ایران قابل مشاهده است. ما در ایران شاهد سیاستهای توسعهای مثل سدسازی و انتقال آب بودهایم که انتقادهای زیادی به آن وارد است. راهحل برای مدیریت آب در ایران باید چه مدلی باشد که متناسب با وضعیت اقلیمی و جغرافیایی نیز به نظر برسد؟
ما به عنوان اولین واقعیت باید قبول کنیم که از نظر آبی شاید ورشکسته هستیم. مثل تاجری که ورشکسته میشود مقدار محدودی عایدی داریم برای اینکه بتوانیم امور جاری خود را اداره کنیم. این مقدار محدود بارش سالانه و روانآبهاست. از سویی احیای آبهای زیرزمینی عملاً در ایران خیلی بعید است اتفاق بیفتد چرا که خلل و فرج خاک در ایران در حال پر شدن است و چنان بارشهایی هم نداریم که بتواند آبخوانها را تغذیه کند. بنابراین آنچه میماند بارشهای کم و کمتر است که هر سال استحصال میشود. اگر شما هنوز بر آن عادت قدیم باشید که Water grabbing میکنید، یعنی هنوز دارید «آبدزدی» میکنید. این اصطلاح همان انتقال بینحوضهای آب هم معنی میدهد. برای اینکه مثلاً یک جایی را مدیریت کنید یا اعتراض آنجا را ساکت کنید، آب را از جایی به جای دیگر انتقال میدهید تا موقتاً درد او را التیام ببخشید. چرا این اتفاق میافتد؟ چون در این سرزمین آمایش درستی صورت نگرفته که روز اول بدانید چه چیزی را کجا باید ساخت و توسعه داد یا کاشت یا چه چیزی را نباید کجا کاشت، ساخت یا اجازه بهرهبرداری صادر کرد. متاسف هستم که باید بر این مساله تاکید کنم. یکی دو هفته پیش متوجه شدم که طرحی به مجلس آمده که آمایش سرزمین را بخشی از یک وزارتخانه کنند. در حالی که آمایش سرزمین باید سازمانی با ردیف بودجه مستقل و دارای حق وتو باشد که بتواند تصمیمات خود را با بدنه کارشناسی فارغ از این دولت و آن دولت بگیرد. مثل یک سازمان نقشهبرداری که بتواند مستقل عمل کند. نه اینکه بخشی از یک وزارتخانه ثروتمند باشد که بتواند کارها را توجیه کند. پس مساله اول، ورشکستگی آبی است. مساله دوم، تهیه طرح آمایش سرزمین است. مساله سوم، این است که قیمت واقعی آب را در ایران مشخص کنیم. ما باید بفهمیم یک مترمکعب آب در ایران چقدر ارزش دارد و چقدر میتواند ارزش افزوده تولید کند. بازار عرضه و تقاضا این قیمت را مشخص میکند. آب باید چنین باشد و در یک سیستم عرضه و تقاضا قیمت آن تعیین شود. حالا آب یک دارایی ملی میشود. درست است که آب توزیع یکنواختی ندارد اما همه ایرانیان باید از آن سهم مساوی داشته باشند. اینجا باید دقت کرد که سهم مساوی از حجم در دسترس آب نیست بلکه از ارزش آب است. اگر این اتفاق افتاد وقتی یکی بخواهد کارخانهای در مناطق خشک ایران بسازد باید دقت کند که آب را باید با چه قیمتی دریافت کند. از طرف دیگر اگر یک شهروند عادی بخواهد برای مصرف شرب و شهری از این آب استفاده کند، باید با سوبسید و قیمت بسیار نازلی آب را دریافت کند. حالا آن کسی که آب را به قیمت واقعی و گران دریافت میکند، باید در یک نظام پاداش و جریمه قرار بگیرد که این افزایش قیمت را به خزانه برگرداند و خزانه از این پول استفاده کند و صنایع جایگزین و حمایتی برای کسانی ایجاد کند که از محل عدم انتقال آب ضرر میبینند. مثلاً کشاورزی که در منطقهای بوده که حالا دیگر آب ندارد به جای آنکه آب برای او ببریم از محل نظام پاداش و جریمه به او یارانهای دهیم که صنعت جایگزین غیر آببری به وجود بیاورد. نمونه این صنایع میتواند صنعت گردشگری باشد. اینطور دیگر از عادت بد آبدزدی بینحوضهای دست برداشتهایم. دزدی آب بینحوضهای از بدترین اتفاقات است. مساله بد دیگر این است که کشور به آبشیرینکنها معتاد شود. یعنی انتقال آب از خلیجفارس یا دریای عمان به مناطق مرکزی رخ دهد. این عمل علاوه بر اینکه تاثیر خیلی زیانبار زیستمحیطی خواهد داشت، به جای اینکه مصرف را مدیریت کند، مصرف آب را در مقصد با تشویق افزایش خواهد داد. این مشکل آب ایران را بیشتر و بیشتر خواهد کرد. در نهایت به جای اینکه این بیمار محتضر را درمان کنیم، به او مخدری میزنیم که درد یادش برود و دنبال درمان نیز نرود و این مریضی در فرد بیمار بیشتر پیشرفت کند. در نهایت باید تاکید کرد یک: ارزش و قیمت آب واقعی شود، دو: نظام واقعی پاداش و جریمه به وجود بیاید، سه: سهم هر ایرانی از ارزش افزوده آب مشخص شود؛ آن وقت ضمن ایجاد یک نظام مثل بانک آب یا بورس آب، میتوانید حق آب خود را دادوستد کنید. یعنی شما که مثلاً در سیستان هستید و آب کمتری مصرف میکنید، میتوانید مقدار آب مصرفنشده و ذخیرهشده خود را -از سوی دولت- یا به صورت دارایی (در جیب شما) دریافت کنید یا آن را به کارخانه ذوبآهن بفروشید. این روش الگوی جایگزینی است به جای شکل فیزیکی انتقال آب که امروزه شاهد آن هستیم. بانک آب و بورس آب البته در جاهایی از دنیا اجرا شد. مثلاً آبخوان ماری دارلینگ استرالیا که تا حدودی موفق بوده است. در جاهایی نیز این الگو شکست خورده است. این مساله بسیار چندوجهی است. چرا که یک سر آب به انفال برمیگردد. یعنی فقه در آن اهمیت پیدا میکند. یک سر آب اقتصاد است و یک سر آن نیز امنیت ملی است. یعنی کشاورزی (پرمصرفترین بخش) و صنایع استراتژیک در آن باید دیده شود. سر دیگر آب جامعهشناسی است که تصمیم بگیرید با مهاجرتهای جمعیتی که اتفاق میافتد چه کنید و... بنابراین مساله آب یک مساله چندوجهی است و نظام کاملی برای مدیریت آن لازم است. اگر این نظام درست اجرا نشود به جای اینکه کمک کند میتواند شرایط را بدتر کند. چون ما یک دولت تمرکزگرا داریم. دولتهای تمرکزگرا حق حاکمیتی خود را هر جایی که بخواهند اعمال میکنند. یعنی خواستهای محلی را به نسبت دولتهای فدرال و ایالتی کمتر در نظر میگیرند. بنابراین در دولتهای تمرکزگرا اجرای سیاست بورس و بانک آب به جهاتی هم سخت است و هم آسان. از یک جهت دولت تمرکزگرا با سیاست و قدرت میتواند آن را اجرا کند و از جهتی نیز سختتر خواهد بود چون دولت نیازی نمیبیند که این سیاست را اعمال کند چون فکر میکند آنقدر قدرت دارد و آنقدر رویینتن است که نخواهد انجام دهد. بنابراین باید در نظر گرفت که سیاست بانک و بورس آب ممکن است بتواند با مکانیسمهایی خوب اجرا شود و از سویی ممکن است بد اجرا شود. اما به هر حال تنها راه، رفتن به سمت واقعی کردن قیمت و ملی کردن آب است.
آیا با توجه به مقاومتهای محلی و اعتراضهایی که در مناطق مختلف ایران در مورد آب و انتقال آن وجود دارد، بازتخصیص آب در این شرایط در کشور ممکن است؟
همه چیز باید تدریجی اتفاق بیفتد و بازتخصیص آب تنها راه باقیمانده است. شما نمیتوانید تا ابد آب را از خوزستان به اصفهان و سپس از اصفهان به یزد ببرید. این هم از لحاظ امنیتی غلط است و هم از نظر محیطزیستی مشکلات زیادی دارد و هم از نظر اقتصادی ناکارآمد است و هم از نظر پیشبینیهای آب و هوایی نادرست است. به جای آن باید به مردم یاد داد که ما چه مقدار آب داریم و از این مقدار موجود چه میزان آن متعلق به محیط زیست است و نمیتوان به آن دست زد و مثلاً باید در حوضه آبریز زایندهرود بماند و جاری شود که باتلاق گاوخونی آب داشته باشد و ریزگرد تولید نشود. باید در کارون آب جاری باشد که هورالعظیم آب داشته باشد. باید در دریاچه ارومیه آب باشد و... و آنچه از آب باقی میماند سهم بقیه است. ما باید یاد بگیریم کمربندهای خود را ببندیم. ما وارد دورهای شدهایم که باید الگوی زیست خود را عوض کنیم. چه بخواهیم، چه نخواهیم، باید سبک زندگی خود را عوض کنیم. ما چه بخواهیم، چه نه، به سمت ناآرامیهای اجتماعی خواهیم رفت. در همه جای دنیا به خاطر گرمایش جهانی این ناآرامی اجتماعی رخ خواهد داد. در ایران نیز چنین خواهد شد. راه این است که مشکل را بشناسیم و برای مشکل برنامه داشته باشیم. ما باید تن به درد بدهیم. ما دیر به فکر افتادیم و آبهای زیرزمینی مصرف شدند. آبهایی که برای چنین روز تنگی به درد میخورد. حالا مقدار کمی آب مانده است که باید با اصلاح الگوی مصرف (بهخصوص در کشاورزی و صنایع) و فرهنگسازی در مصرف آب و بازتخصیص منابع آن را مدیریت کنیم.
به یک نکته در مورد ملی شدن یا ملی کردن آب اشاره کردید. ما تجربه بدی در حوزه ملی کردن داریم. مثلاً ملی شدن نفت عملاً دولتی شدن آن بود. یعنی به جای آنکه ما آب را یک دارایی و ثروت ملی در نظر بگیریم یک سرمایه دست دولت بدانیم که نتواند به درستی از آن مراقبت کند و ارزش واقعی آن را نداند. از نظر شما ملی شدن آب چه معنی دارد؟
ملی شدن آب یعنی آب به عنوان یک کالا یا دارایی ملی شناسایی شود. ایرانیان متوجه شوند که آب دارایی ملی است و ارث پدری نیست که رایگان هر کسی خواست چاهی بکند و آب را استحصال کند. آب مثل نفت باید یک دارایی ملی تلقی شود و ارزش واقعی آن در یک سیستم مالیاتی مشخص شود. در نهایت ایرانیان بفهمند آب چقدر ارزش دارد و سهمشان چقدر است و این سهم در یک نظام مالیاتی به صورت یارانهای مانند هدفمند کردن حاملهای انرژی ولی به شکل درست آن (به هیچ رو نه به صورتی که برای بنزین اجرا شد)، به آنها تعلق بگیرد. یعنی او که مصرف نرمال یا کمی دارد، آب را ارزان دریافت کند و او که پرمصرف است یا صنعت بدی را در جای بدی ایجاد کرده است، آب را به قیمت واقعی دریافت کند. بسیاری از این صنایع چه به صورت خصوصی، چه دولتی در جاهای بدی احداث شدهاند و آب را ارزان دریافت میکنند. این کارخانهها باید آب را به صورت واقعی دریافت کنند. جریمه این گروهها نیز به خزانه برمیگردد و این درآمد صرف تولید در صنایع پایدار خواهد شد و این مفهوم ملی کردن آب است. ای کاش حتی میشد در شکل کلانتری (با تکیه به IPCC) به سمت ایجاد کنسرسیومهایی با کشورهایی چون ترکیه و عراق نیز رفت که به صلح منطقهای هم کمک میکرد.
اثر ملی کردن آب بر جامعه و مدیریت منابع آب ایران چه خواهد بود؟
اثرش این است که ابتدا آبدزدی کم خواهد شد. وقتی صنعت نامناسب در وسط کویر بیآب رشد میکند که این صنعت بداند میتواند آب را از سرشاخههای کارون انتقال دهد. با ملی شدن آب و واقعی شدن ارزش و قیمت آب، دولت هرگز اجازه نمیدهد آب انتقال پیدا کند. بنابراین توقف آبدزدی اولین هدف میشود. وقتی انتقال آب بینحوضهای متوقف شود مدیریت آب بهتر میتواند صورت بگیرد. این یک هدف و اثر اولیه ملی شدن آب است. اثر دیگر ملی شدن آب این است که به سمت آمایش سرزمینی میرویم. یعنی ما باید بفهمیم چه کار باید بکنیم. کاری که باید 50 سال پیش انجام میشد و دیر هم شده حالا انجام خواهد شد. احتمال دارد به خاطر آب شدن یخهای قطبی سطح آبهای آزاد تا دو متر بالا بیاید؛ وقتی تا دو متر بالا بیاید یعنی بخشهایی از کیش و قشم و سایر جزایر ایران و سواحل زیر آب میرود. این اتفاقات برای صد سال دیگر نیست بلکه ممکن است زودتر اتفاق بیفتد. بنابراین باید این پرسش را مطرح کرد که ما با بحرانهای بزرگ چه کار باید بکنیم؟ باید باور کنیم که مقدار کمی آب باقی مانده است و باید ارزش واقعی آن را محاسبه و برای حفاظت از آن تلاش کرد. این کار نیازمند برنامهریزی است.