فرهنگ و اقتصاد
آیا ورود متغیرهای فرهنگی به الگوهای اقتصادی امکانپذیر است؟
اقتصاددانان و پژوهشگران حوزه مالی به ندرت از عامل فرهنگ به عنوان عاملی توضیحدهنده برای اتفاقات اقتصادی و مالی استفاده میکنند. اما نکته اینجاست که میتوان از فرهنگ به عنوان عاملی توضیحدهنده برای نمایش وضعیت رفاه در یک جامعه استفاده کرد. بهطور مثال هرچه در یک جامعه، تمایل به پسانداز درازمدت بیشتر باشد، رفاه آن جامعه بالاتر خواهد بود. از این ایده به وسیله اطلاعات بهدستآمده از 86 کشور در طول سالهای 1999 تا 2009 پشتیبانی شده و نشان داده شده است کشورهایی که تمایل بیشتری به پسانداز درازمدت دارند، به همین نسبت از رفاه عمومی بیشتری برخوردار هستند.
همانطور که اشاره شد، پژوهشگران اقتصادی و مالی به ندرت از فرهنگ به عنوان عاملی توضیحدهنده برای اتفاقات اقتصادی و مالی استفاده میکنند. شاید مهمترین دلیل این باشد که فرهنگ را به سختی میتوان تعریف کرد و متغیرهای بسیار زیادی را دربر میگیرد و در نتیجه ایجاد ارتباط میان عوامل فرهنگی و اقتصادی کار بسیار پیچیدهای خواهد بود. علاوه بر این، عوامل مختلف اقتصادی و فرهنگی برهمکنشهای متعددی در جامعه دارند و تلاش برای ایجاد ارتباط علی میان این دو مجموعه عموماً مشکل درونزایی در استدلال ایجاد میکند.
هرچند بررسی ارتباط میان فرهنگ و اقتصاد و مالی کار بسیار پیچیدهای است، اما نمیتوان این عمل را کنار گذاشت، چرا که نهایتاً فرهنگ یکی از مهمترین عوامل تاثیرگذار بر رفتارهای اقتصادی و مالی مردم و کشورهای مختلف است. مثلاً اگر دو نفر با شرایط مشابه را در ایالات متحده و چین در نظر بگیریم، در شرایط مشابه (نرخ بهره برابر، سن برابر و...) عموماً فرد چینی تمایل بیشتری به حفظ کردن و پسانداز دارایی از خود نشان میدهد.
فرهنگ را معمولاً به عنوان نظام ارزشی ذهنی تعریف میکنند که بر اساس آن ارزشها و اعتقادات یک گروه اجتماعی با دیگر گروههای اجتماعی متفاوت میشود. فرهنگ در طول نسلها و در طول سالیان منتقل میشود. برخی ملل یا فرهنگها ویژگیهای فرهنگی خاصی دارند و به سختی حاضرند این ویژگیهای شخصیتی را کنار بگذارند. البته این فرهنگها در بسیاری از مواقع حاضر به اصلاح تدریجی خود هستند.
داگلاس نورث، برنده نوبل اقتصاد در سال 1993، درباره درونزایی فرهنگ میگوید: [فرهنگ] نوعی یادگیری است که افراد در جامعه و در طول زمان به دست میآورند. زمان در این مورد تنها نشاندهنده میزان تجربه و یادگیری یک فرد مشخص نیست، بلکه تجربه تجمعی نسلهای قبلی است که خود را در فرهنگ نشان میدهد. یادگیری جمعی اصطلاحی است که اولینبار به وسیله هایک در این زمینه استفاده شد. یادگیری جمعی از تجربیات موجود که در فرآیندی آهسته در طول زمان آزمون شدهاند و در زبان، نهادها، فناوری و روش انجام کارها خود را نشان میدهد به دست میآید. ذخیره دانش ما چیزی است که در طول زمان به ما منتقل شده است و موجودی علمی ما را نشان میدهد. این فرهنگ است که مسیر وابستگی را به ما نشان میدهد. وابستگی اصطلاحی برای توضیح تاثیر عمیق گذشته بر حال و آینده است.
به طور خلاصه میتوان گفت فرهنگ درواقع یک عامل درونزاست که به دلیل شوکهای کوتاهمدت در اقتصاد تغییر نمیکند. در نظر نگرفتن فرهنگ در موضوعات اقتصادی و مالی ممکن است باعث توضیحات مشکلدار و ضعیف درباره اتفاقات سیاسی و اقتصادی شود. مثلاً پژوهشهای مختلف نشان دادهاند که ارزشهای فرهنگی نقش مهمی در مشخص ساختن میزان تمایل افراد به پسانداز کردن دارند. تفاوتهای فرهنگی در این زمینه نشان دادهاند که آموزش صرفهجویی به کودکان میتواند تفاوت میان میزان پسانداز در کشورهای مختلف را توضیح دهد. یکی از راههای اندازهگیری فرهنگ، استفاده از پیمایش ارزشهای جهانی است که تابلینی در سال 2005 از آن استفاده کرده است. او در پژوهش خود نشان داده است که ارزشهای فرهنگی تاثیر قابل توجهی بر تولید ناخالص داخلی سرانه و رشد اقتصادی دارند. مشکل اصلی برای پژوهش در حوزه فرهنگ، یافتن متغیرهای واسطه است. این متغیرها متغیرهایی هستند که به عنوان واسطه برای بسیاری از متغیرهای فرهنگی و اقتصادی عمل میکنند اما در عوامل اقتصادی یا فرهنگی به صورت مستقیم دیده نمیشوند.
شاید یکی از راههای بررسی تاثیر فرهنگ بر میزان پسانداز، استفاده از نرخهای تنزیل باشد. میتوان از موقعیت ایجادشده به دلیل بحران اقتصادی شدیدی که در دنیا اتفاق افتاده است به عنوان زمانی مناسب برای تحلیل استفاده کرد. این بحران اقتصادی، میزان اهمیت رو به رشد پسانداز را در کشورهای مختلف به خوبی نشان داد. دلیل اصلی ایجاد این بحران اقتصادی در غرب، پایین بودن میزان پسانداز در این کشورها و به ویژه آمریکا بود. به همین دلیل این احساس در غرب ایجاد شد که باید به نوعی درک کرد که چگونه میتوان مردم را به پسانداز بیشتر تشویق کرد. پدیده کاهش پساندازهای خصوصی را نمیتوان تنها به وسیله متغیرهای معمول اقتصادی مثل نهادها، نرخ بهره، سن جمعیت و ثروت که به صورت تولید ناخالص داخلی سرانه بیان میشود، توضیح داد. سطح پایین پسانداز شخصی و دولتی در ابتدای هزاره باعث کسری تراز تجاری ایالات متحده و مازاد تراز تجاری کشورهایی مثل چین شد که در همان زمان باعث افزایش سرمایهگذاری در چین و کاهش سرمایهگذاری در ایالات متحده شد. به نظر میرسد تفاوت میان نرخ پسانداز در کشورهای مختلف ریشه اقتصادی اصلی بحران اقتصادی جهانی در سال 2008 باشد.
اگر به ریشههای اصلی نرخ پسانداز مصرفکنندگان و نرخهای تنزیل مراجعه کنیم، میتوانیم نرخ بهره را به عنوان عامل اصلی به تاخیر انداخته شدن مصرف برای لذت در آینده شناسایی کنیم. نظریه آجیو درباره نرخ بهره که به وسیله یوگان فون بوم-بارک در اواخر قرن نوزدهم ارائه شد، ادعا میکند که افراد مصرف فعلی را بر لذت آتی ترجیح میدهند. اگر به خط زمانی از اکنون نگاه کنیم، لذت در آینده تنزیل میشود، نرخ بهره، نرخ تنزیلی است که افراد حاضر هستند دریافت کنند تا لذت کنونی خود را به آینده موکول کنند. در واقع نرخ بهره نرخی است که افراد حاضرند بر اساس آن وام دهند و در آینده مبلغ بیشتری دریافت کنند تا بتوانند در آینده کالا و خدمات بیشتری خریداری کنند.
فرهنگ یک جامعه میتواند ماخذ مناسبی برای درک تمایل مردم برای به تاخیر انداختن مصرف کنونی خود باشد. در مجموعه گستردهای که به عنوان فرهنگ یک جامعه شناخته میشود، یکی از جنبههای مهم فرهنگی را میتوان به عنوان عامل تاثیرگذار بر این رفتار خاص شناسایی کرد، یعنی سوگیری درازمدت (Long Term Orientation: LTO). سوگیری درازمدت به این معناست که برای جامعه تا چه حد به تاخیر انداختن رضایت کنونی برای به دست آوردن رضایت در آینده مورد قبول است. کاف در مقالهای که در سال 1999 منتشر کرده، وضعیت تمایل جوامع به پسانداز کردن درازمدت را مورد بررسی قرار داده است. او نشان داده در جوامعی که سیگار کشیدن، مصرف مشروبات الکلی و استفاده از مواد مخدر بالاست، مردم کوتاهنگرتر میشوند و مصرف خود را بیشتر در حال حاضر انجام میدهند و تمایلی برای به تاخیر انداختن مصرف خود برای دستیابی به رضایت در آینده ندارند. علاوه بر این، آنها سیگنالهای منفی را که به دلیل کارهای منفی خود دریافت میکنند نادیده میگیرند و چندان توجه نمیکنند که عملکرد آنها در حال حاضر میتواند مشکلات متعددی در آینده برایشان ایجاد کند. در ادبیات اقتصادی و مالی بیان میشود که این افراد از نزدیکبینی رنج میبرند. هاوس در سال 2004، سوگیری درازمدت را به صورت زیر تعریف میکند:
«سوگیری درازمدت نشان میدهد اعضای یک جامعه تا چه حد معتقدند عملکرد فعلی آنها بر آیندهشان تاثیر میگذارد، چقدر بر سرمایهگذاری برای آینده تمرکز میکنند، چقدر معتقدند آیندهای دارند که مهم است و باید برای آن سرمایهگذاری کنند، چقدر به برنامهریزی برای بهتر کردن آینده اعتقاد دارند و چقدر اثر عملکرد کنونی خود را در وضعیت آیندهشان جدی و شفاف نگاه میکنند.»
اشکنازی در سال 2004 بیان داشته افراد و فرهنگهایی که کوتاهمدتتر نگاه میکنند، سعی در سادهتر کردن زندگی خود دارند و بیشتر به دیگران وابستهاند. علاوه بر این معتقدند یکی از عواملی که رفتارهای انسانی و جوامع را شکل میدهد، موضوع سوگیری درازمدت جوامع است.
از این بررسیها میتوان نتیجه گرفت که محیط فرهنگی است که باعث میشود در یک جامعه درازمدتتر، افراد بیش از افراد در یک جامعه کوتاهمدتتر پسانداز کنند و تمایل داشته باشند رضایت کنونی را با رضایت آینده جابهجا کنند. این موضوع خود را حتی در جوامعی که نرخ بهره یکسانی دارند نیز به خوبی نشان میدهد. در جوامعی که کوتاهمدتتر هستند، یک فرد باید درک و رفتاری متفاوت از دیگر افراد جامعه داشته باشد تا تمایل بیشتری از متوسط جامعه برای پسانداز کردن از خود نشان دهد.
برای بررسی تمایل کشورها و افراد به پسانداز کردن، از شاخص خالص پسانداز استفاده میشود که به صورت درصد از تولید ناخالص داخلی بیان میشود. این عدد به وسیله محاسبه درآمد ناخالص ملی منهای کل مصرف به اضافه خالص انتقالیها محاسبه میشود. در بررسی این وضعیت، لازم است عواملی نیز برای اندازهگیری میزان سوگیری درازمدت کشورها در نظر گرفته شود. یکی از بهترین منابع در دسترس، پیمایش ارزشهای جهانی است که رویکردهای مختلف فرهنگی کشورهای مختلف را در طول بازه زمانی نسبتاً طولانیای گزارش میدهد. در حال حاضر گزارشهای این پیمایش سری زمانیهایی هستند که از سال 1989 تا 2018 را شامل میشوند و گزارههای فرهنگی را دربر میگیرند. علاوه بر جنبههای معمول، به نظر میرسد جنبه آموزش پسانداز به عنوان یکی از آموزههای ارزشمند در تربیت کودکان نیز یکی از گزارههای اثرگذار فرهنگی باشد.
نتیجه رگرسیون انجامشده نشان داد سوگیری درازمدت تاثیر قابل توجهی بر میزان پسانداز در کشورهای مختلف دارد. اما برخلاف انتظار پژوهشگران، میزان فردگرایی در یک جامعه تاثیر معناداری بر میزان پسانداز در کشورها نداشت. ولی مهمترین یافته این پژوهش این بود که هرچه میزان سوگیری درازمدت در یک اقتصاد بیشتر باشد، سطح پسانداز در این کشور بالاتر خواهد بود. برای تقویت این یافته، پژوهشگران از تکنیک دارلینگتون (1968) استفاده کردند و رگرسیون را بدون متغیرهای سوگیری درازمدت اجرا کردند. با انجام این تغییر مشخص شد که تاثیر سوگیری درازمدت کاملاً قابل توجه است و R2 را از 104 /0 به 201 /0 افزایش میدهد. علاوه بر این مشاهده شد که متغیرهای تولید ناخالص داخلی سرانه و رشد اقتصادی نیز تاثیر معنادار و مثبتی بر میزان پسانداز در یک جامعه دارند.
جمعبندی
شاید انجام این پژوهش دو انگیزه داشته است. اول اینکه لازم بود استفاده از شاخصهای فرهنگی در تحلیلهای اقتصادی و مالی مورد تهییج قرار گیرد، چرا که فرهنگ یکی از شاخصهای اصلی است که میتواند تفاوتهای اقتصادی و مالی را توضیح دهد. این پژوهش نشان داد حتی صاحبنظرانی که معتقد بودند نمیتوان از عوامل فرهنگی در تحلیلهای اقتصادی و مالی استفاده کرد، میتوانند از آنها در تحلیلهای خود استفاده کنند. مورد دوم که هدف این پژوهش بود، میزان تاثیر فرهنگ بر پسانداز بود. همانطور که قبلاً گفته شد، بحرانهای اقتصادی اهمیت درک بهتر پسانداز را به خوبی روشن میکنند.
بر اساس بررسیهای صورتگرفته مشاهده شد که پسانداز نقش مهمی در میزان رفاه اجتماعی در کشورهای مختلف دارد. علاوه بر این هرچه سوگیری بلندمدت مردم بیشتر باشد، تمایل بیشتری به پسانداز از خود نشان میدهند. در واقع هر چه این سوگیری بیشتر باشد، جامعه بیشتر تمایل دارد که مصرف و رضایت فعلی خود را به آینده منتقل کند. این یافته اهمیت زیادی دارد زیرا نشان میدهد از نظر میزان رفاه ممکن است برخی فرهنگها به دیگر فرهنگها ارجحیت داشته باشند. مثلاً در کشورهای شرق دور که نرخ سوگیری درازمدت بسیار بالاست، مزیت طبیعی وجود دارد، چرا که پسانداز کردن برای مردم ارزانتر است و باعث سرمایهگذاری واقعی در اقتصاد شده و نهایتاً به رشد منجر میشود.