جنبه پنهان توافق تجاری
«نفتا» با اقتصاد آمریکا چه کرد؟
سپتامبر 1993 میلادی دولت بیل کلینتون، چهلودومین رئیسجمهور آمریکا، نامهای معتبر به امضای 283 اقتصاددان (شامل 12 نوبلیست اقتصاد) را منتشر کرد که طی آن از کنگره -مجلس قانونگذار- آمریکا خواسته شده بود «پیمان تجارت آزاد آمریکای شمالی (نفتا)» را به تصویب برساند. در آن نامه آمده بود: «این ادعا که نفتا موجب گسیل مشاغل آمریکایی به مکزیک میشود بیاساس است.» همزمان روزنامه لسآنجلستایمز در گزارشی نوشت: «این نامه در راستای تلاشهای هماهنگ کاخسفید برای پاسخگویی به انتقادات از این توافق تجاری است، انتقاداتی که توسط روس پِروت، میلیاردر ایالت تگزاس و رقیب مغلوب کلینتون در انتخابات ریاستجمهوری، رهبری میشود. روس پِروت پولهای زیادی خرج میکند تا نشان دهد نفتا باعث نابودی مشاغل آمریکایی میشود.» با این وصف کاخ سفید چند ماه بعد موفق شد نفتا را به سلامت از صراط کنگره عبور دهد. این قرارداد تجاری در اول ژانویه 1994 به اجرا درآمد. اکنون اما با گذشت نزدیک به سه دهه، هنوز این قرارداد مورد مناقشه است. دونالد ترامپ نیز برای پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری 2016 روی مخالفت با این قرارداد حساب باز کرد. او در اولین مناظره انتخاباتی خود گفت: «نفتا اگر بدترین توافق تجاری امضاشده تاریخ جهان نباشد، حداقل بدترین در این کشور [آمریکا] ست.»
در اینباره چهار اقتصاددان از دانشگاههای شناختهشده آمریکا در مقالهای به بررسی آثار قرارداد تجاری نفتا بر اقتصاد مناطق آمریکا و همچنین آثار سیاسی آن پرداختهاند. این مقاله ماه گذشته توسط جیون چوی و ایلیانا کوزیمکو از دانشگاه پرینستون، اِبونیا واشنگتن از دانشگاه ییل و گاوین رایت از دانشگاه استنفورد در «کمیته ملی تحقیقات اقتصادی» به چاپ رسید. هدف هم پاسخ به این دو موضوع بود: الف- آثار اقتصادی نفتا بر مناطقی که در معرض این توافق قرار دارند؛ ب- واکنش سیاسی این مناطق و افرادی که مخالف تجارت آزاد به این توافق هستند. بر این اساس در این مقاله ابتدا نشان داده میشود شهرهایی که در رقابت با واردات محصولات مکزیکی هستند با آثار منفی قابلتوجه نفتا مواجه شدهاند. تا سال 2000، شهرهایی که در رتبهبندی بیشترین تاثیر از نفتا قرار داشتند نسبت به شهرهای ردههای پایینتر، پنج تا هشت درصد بیشتر مشاغل خود را از دست دادند. این زیان در بخش تولیدی قابلتوجهتر بوده و جالب اینکه پیش از نفتا هیچ روندی برای آن وجود نداشت. بهعلاوه طبق برخی مطالعات از بین رفتن مشاغل ممکن است باعث کاهش جمعیت شود. با اینحال ارزیابی شاخصهای جمعیتی حاکی از آن است که این شاخصها هیچ واکنشی نسبت به از بین رفتن مشاغل ناشی از نفتا نداشتند، حداقل تا سال 2008 که نمونه آماری جمعبندی شده است. در بخش دوم مقاله نشان داده میشود رایدهندگان مناطق در معرض آسیب نفتا و رایدهندگان مخالف توافقات تجاری، حوالی اجرا و جنجالهای پیرامون این توافق، حزب دموکرات آمریکا را بهطور گسترده در انتخابات رها کردند. نفتا یکی از اصلیترین موضوعات انتخابات ریاستجمهوری 1992 آمریکا بود. در آن انتخابات سرانجام بیل کلینتون به هر ترتیبی بود پیروز شد و با به تصویب رسیدن نفتا به یکی از نخستترین اهداف دولت خود رسید. حمایت او از نفتا باعث تغییر رویکرد اساسی حزب دموکرات نسبت به توافقات تجاری شد، حزبی که پیشتر متمایل به سیاستهای حمایتگرایانه بود.
در این مقاله ارزیابی آثار سیاسی نفتا با انتخابات مجلس نمایندگان آمریکا آغاز میشود. بر این اساس در حالی که مناطقی که بیشترین اثرپذیری را از نفتا داشتهاند (که عموماً در جنوب آمریکا و نزدیک مرز با مکزیک واقعاند) قبل از توافق، در انتخابات مجلس بیشتر به حزب دموکرات رای میدادند، اما از اوایل دهه 1990 میلادی به بعد -زمان مطرح و اجرایی شدن نفتا- روی به جمهوریخواهان آوردند. تا سال 2000، این مناطق بیش از هر جای دیگری به جمهوریخواهان رای دادند. شواهد مشابهی نیز برای انتخابات ریاستجمهوری وجود دارد. در حالی که بررسی انتخابات مجلس و ریاستجمهوری به صورت منطقهای است، اما بقیه تحلیلهای سیاسی مقاله در سطح افراد انجام میگیرد. در این باره در سالهای پس از تصویب نفتا، کمتر از نیمی از جمعیت آمریکا آن را پذیرفتند، و مخالفت با آن بهخصوص در مناطق آسیبپذیر از توافق، بیشتر بوده است. بعد، ارزیابی آمارهای «نظرسنجی انتخابات ملی آمریکا» نشان میدهد در هر یک از سالهای نظرسنجی بین 1986 تا 1992، حزب دموکرات جایگاه ویژه و باثباتی در میان رایدهندگان با دیدگاه حمایتگرایانه داشتند. اما بین سالهای 1992 تا 1996 شمار فراوانی از این رایدهندگان به نفع حزب جمهوریخواه تغییر موضع دادند و مواضع آنها همچنان نیز ادامه دارد.
تاریخچه نفتا
دول کانادا، مکزیک و آمریکا تا سال 1992 میلادی در تلاش برای دستیابی به یک توافق تجارت آزاد تاریخی بودند. به موجب این توافق، مرزهای تجاری میان این سه کشور آمریکای شمالی کاهش چشمگیر مییافت. با این حال تا طی مراحل قانونی و تصویب داخلی سه کشور، اجرای این توافق معطل ماند. البته به موجب توافقات پیشتر در دهه 1980 میلادی، تجارت میان آمریکا و کانادا عموماً از تعرفههای تجاری رهایی یافته بود. بنابراین عمده جنجالهای نفتا در آمریکا مربوط به آزادسازی تجارت با مکزیک میشد. همانطور که در بالا اشاره شد، نفتا به یکی از موضوعات اصلی انتخابات ریاستجمهوری 1992 آمریکا تبدیل شد. در آن انتخابات بیل کلینتون پیروز شد. با این حال روس پِروت، نامزد مستقل که مواضع ضدنفتا اتخاذ کرده بود، توانست 20 درصد از آرا را به دست آورد، سهمی قابلتوجه برای نامزد خارج از دو حزب غالب. بیل کلینتون سرانجام در نوامبر 1993 موفق شد تایید نفتا را از کنگره بگیرد، و بسیاری از بندهای این توافق در ابتدای سال 1994 به اجرا درآمد. طبق آمارها، در حالی که واردات آمریکا از مکزیک پیش از نفتا در حال رشد بود، اما از آغاز سال 1994 (پس از اجرای توافق) این روند شتاب مضاعف یافت. همانطور که انتظار میرفت، این رشد عموماً مربوط به کالاهایی میشد که پیش از توافق مشمول تعرفههای تجاری بودند. جالب است بهرغم توجه ویژه ادبیات پژوهشی حوزه نیرویکار روی چین، اما تا سال 2004 مکزیک اصلیترین منبع واردات ارزان به آمریکا محسوب میشد.
یافتههای مقاله
بخش اول یافتههای مقاله مربوط به اشتغال است. طبق این یافتهها، مناطقی که بیشتر در معرض آسیبهای نفتا قرار داشتند، از اواسط دهه 1990 میلادی با کاهش قابلتوجه اشتغال مواجه شدند. بر اساس میزان اثرپذیری از نفتا، در این مقاله مناطق آمریکا به چند دسته تقسیم شدهاند. آمارهای خام اولیه نشان میدهد پیش از سال 1994 (سال اجرای نفتا) همه مناطق روند هماهنگی را در معیار اشتغال دنبال میکردند. پس از این سال اما مناطقی که بیشتر در معرض آسیبپذیری نفتا قرار داشتند، در معیار رشد اشتغال از سایر مناطق جا ماندند.
با بهرهگیری از مدلهای اقتصادسنجی و وارد کردن متغیرهایی برای کنترل اثرات ثابت مربوط به ویژگیهای منطقهای، زمانی و سایر سیاستگذاریها (به منظور استخراج آثار خالص اجرای نفتا) نیز مشاهده میشود ضریب برآوردی مناطقی که بیشتر در معرض آسیبهای نفتا قرار داشتند، بهطور قابلتوجهی منفی و معنادار است.
البته در طرف مقابل باید آثار مثبت این توافق را هم مدنظر قرار داد. صنایع حداقل از دو طریق میتوانند از نفتا منتفع شوند: ممکن است به مواد اولیهای وابسته باشند که به موجب توافق واردات آنها ارزانتر میشود؛ یا اینکه با کاهش تعرفهها در صادرات کالاهای خود به مکزیک مزیت رقابتی یابند. با این حال حتی با لحاظ کردن این منافع بالقوه، نتایج برآوردهای مقاله چندان دستخوش تغییر نشد. نکته حائز اهمیت این است که آسیبها و منافع نفتا برای صنایع مشابهی اتفاق افتاده است. ماتریس داده-ستانده نشان میدهد عمده صنایع در تامین نهادههای خود به صنایعی از دستهبندی دورقمی مشابه وابسته هستند. همزمان بخشهایی که تعرفه تجاری آنها به موجب نفتا کاهش یافت، در آمریکا و مکزیک بسیار شبیه به هم بودند.
بخش دوم یافتهها، مربوط به مهاجرت و تغییرات جمعیت ناشی از نفتاست. همانطور که در بخش قبل توضیح داده شد، مناطقی از آمریکا که اشتغال آنها وابسته به صنایع متاثر از نفتا بود، با اجرایی شدن این توافق، با کاهش قابلتوجه در موقعیتهای شغلی مواجه شدند. پرسشی که در این باره مطرح میشود این است که افراد و خانوارها چطور به این شوک منفی اشتغال واکنش نشان میدهند. چگونگی واکنش مهاجرت به شوکهای اقتصادی داخلی از موضوعات مورد توجه ادبیات مطالعات اقتصادی است. بلانچارد در مقاله 1992 خود با بهرهگیری از آمارهای دهه 1970 و 1980 میلادی از واکنش قابلتوجه مهاجرت خبر داد. به قول او، سطح اشتغال هرگز از شوکهای اقتصادی این دوره بهبود نیافت، اما از کانال مهاجرت این اتفاق برای نرخ بیکاری رخ داد. با این حال مطالعات اخیر پیرامون شوکهای اقتصادی محلی میگویند واکنشهای مهاجرتی به این شوکها کوچکتر از ادعای بلانچارد است. به عنوان مثال آتور (2013) نشان داد اثرپذیری قابلتوجه اشتغال ناشی از واردات کالاهای چینی، پیامدهای ناچیز و با تاخیر جمعیتی به دنبال داشت. با جایگزین کردن متغیر وابسته جمعیت به جای اشتغال در الگوهای اقتصادسنجی، دیگر ضریب کاهشی اشتغال از سال 1994 به بعد برای متغیر جمعیتی مشاهده نمیشود. هیچ کدام از الگوهای اقتصادی (که از متغیرهای کنترلی مختلف در آنها استفاده شد) نیز تغییر معناداری را حوالی اجرای نفتا و بعد از آن برای جمعیت مناطق آمریکا نتیجه نمیدهند. بنابراین میتوان نتیجه گرفت بهرغم اثرپذیری قابلتوجه اشتغال از نفتا، اما روند جمعیتی مناطق اثرپذیر از این توافق، مشابه با سایر مناطق آمریکا پیش رفت. این نتایج با وقایع دهه 1990 شهرهای صنعتی و بسته شدن کارخانههای نساجی نیز سازگار است. در آن زمان وابستگی کارگران به مشاغل و اجتماع موجب شد واکنش آنها مطابق با پیشبینی اقتصاددانان رقم نخورد. در این باره اقتصاددانان پیشبینی میکردند که با از بین رفتن مشاغل، نیروی کار بهطور عقلانی دنبال فرصتهای شغلی بهتر میشود و در نهایت مهاجرت میکند.
بخش دیگر برآوردهای مقاله مربوط به واکنشهای سیاسی ایالتهای در معرض آسیب و همچنین افراد مخالف به قرارداد «نفتا»ست. در دهههای نخستین قرن بیستم حزب دموکرات آمریکا که اغلب در جنوب و غرب این کشور تمرکز داشتند، معتقد به تعرفههای تجاری پایین بودند و کسری بودجه را از طریق مالیات بر درآمد تصاعدی تامین میکردند. جمهوریخواهان متمرکز در شمال شرقی صنعتیشده اما برای حمایت از فروش تولیدات داخلی خود تعرفههای تجاری را ترجیح میدادند و در مقابل به عنوان مناطق ثروتمند کشور مخالف مالیات بر درآمد تصاعدی بودند. این مناقشات تا حد زیادی در دوره جنگ جهانی دوم کنار گذاشته شدند. بعد از جنگ جهانی هم یک اجماع دوحزبی پیرامون جنگ سرد بر آن بود که گسترش تجارت با سایر کشورها مانع از نفوذ کمونیسم به کشورهای کمدرآمد میشود. بهعلاوه، در این دوره رقیبان صنعتی آمریکا معدود بودند و رقابتی برای واردات وجود نداشت. با این حال با کندی رشد اقتصادی و رشد رقابت در دهه 1970 این اجماع دوحزبی شکسته شد و دموکراتها رو به دیدگاههای حمایتگرایانه آوردند. همانطور که اشاره شد در انتخابات ملی سالهای 1992 و 1994 نفتا یکی از موضوعات مهم بود. در حالی که بیل کلینتون در ابتدا از اتخاذ مواضع روشن پیرامون این توافق طفره میرفت، اما با پیروزی در انتخابات، برخلاف اصول حزب خود آن را در سال نخست ریاستجمهوری به تصویب کنگره رساند. در این باره برای اولینبار است که در این مقاله بحث میشود که به دنبال اجرای نفتا جایگاه حزب دموکرات در میان افراد و مناطقی که زمانی حامی این حزب بودند متزلزل شد. گروههای اصلی که زمانی پایههای حزب دموکرات را شکل دادند -نظیر اتحادیههای کارگری و سایر رایدهندگان یقهآبی- به شدت مخالف نفتا بودند. بنابراین تلاشهای رئیسجمهور برای به تصویب رساندن این توافق، یک جنگ احساسی در فضای سیاسی آمریکا ایجاد کرد. نکتهای که در ادبیات این حوزه روی آن تاکید میشود این است که رایدهندگان دموکراتی که مخالف نفتا بودند در موضوعات اجتماعی بسیار با مواضع جمهوریخواهان احساس نزدیکی میکردند. مینچین (2012) در مقاله خود بحث میکند که بسیاری از کارگران صنعت نساجی در دهه 1980 میلادی در موضوعاتی همچون قوانین اسلحه همعقیده با حزب جمهوریخواه بودند اما به خاطر مسائل اقتصادی نظیر حمایت در مقابل رقابت واردات همچنان رای خود را به نفع دموکراتها درون صندوقها میانداختند. بر این اساس با به تصویب رساندن نفتا، دلیل اصلی رای آنها به حزب دموکرات نیز از بین رفت.
کلام آخر
در این یادداشت با استناد به یافتههای یک مطالعه علمی نشان داده شد که قرارداد تجاری «نفتا» -توافقی که طی آن تعرفههای تجاری سه کشور قاره آمریکای شمالی کانادا، مکزیک و آمریکا تقلیل یافت- به کاهش چشمگیر اشتغال ایالتهایی از آمریکا منجر شد که در معرض واردات کالاهای مکزیکی قرار داشتند. بهعلاوه جمعیت این مناطق (و همچنین افرادی از هر جای آمریکا که مخالف توافق تجارت آزاد بودند) دیدگاه سیاسی خود را از حزب دموکرات به جمهوریخواه تغییر دادند.
روی برگرداندن جمعیت کارگر سفیدپوست از حزب دموکرات یکی از مورد بحثترین موضوعات در سیاست آمریکاست. همانطور که پیکتی در مقاله سال 2020 خود نشان داد، اتفاق مذکور بخشی از روندی بزرگتر در دموکراسیهای ثروتمند غربی است، جایی که رایدهندگان کمتر تحصیلکرده از احزاب متمایل به چپ سنتی دست کشیدهاند. پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات 2016 آمریکا، خروج انگلیس از اتحادیه اروپا (مشهور به برگزیت) و ظهور احزاب پوپولیست راستگرا در اروپا مناقشات اخیر را داغتر کرده است مبنی بر اینکه آیا این وقایع ناشی از تحولات جغرافیای اقتصادی است یا مواضع نژادپرستانه.
یافتههای این مقاله حاکی از اثرگذاری متقابل میان تحولات در جغرافیای اقتصادی و مواضع نژادپرستانه یا سایر محافظهکاریهای اجتماعی است (حداقل در دوره مناقشات و تصویب قرارداد نفتا). در موضوع نفتا، انگیزه حرکت به سوی سیاسیون راستگرا در آمریکا، در ابتدا اقتصادی بود. عامل اصلی این تغییر عبارت بود از: توافق تجاری حاصلشده رقابت را برای بسیاری از صنایع داخلی با دستمزد پایین تشدید کرد، توافقی که مورد مخالفت اتحادیههای کارگری و رایدهندگان کمتر تحصیلکرده قرار گرفت. با این حال به نظر میرسد در ادامه این حرکت عمدتاً در میان رایدهندگانی رخ داد که پیشتر در موضوعات اجتماعی مواضع محافظهکارانه داشتند.