جنگ و بازارها
شوک جنگ در اقتصاد کشورها چه اثراتی برجا میگذارد؟
جنگ پدیده تلخ و مصیبتباری است. تلفات انسانی، از هم پاشیده شدن خانوادهها، ویرانی شهرها و زیرساختها و... مسائل دامنهدار افرادی است که از جنگ تاثیر پذیرفتهاند. سالها طول میکشد تا زیرساختها دوباره ساخته شوند، شهرها آباد شوند و خانوادهها سامان یابند. البته برخی از جنبههای تلخ جنگ مانند از دست رفتن عزیزان شاید تا هیچ وقت قابل جبران نباشد. بهرغم اینکه به نظر میرسد در دنیای متمدنی به سر میبریم که ممکن است مانند گذشته شاهد وقوع جنگ نباشیم، اما در حقیقت جنگهای طولانی و پرتلفاتی در همین زمان معاصر رخ داده است.
جنگ پدیده تلخ و مصیبتباری است. تلفات انسانی، از هم پاشیده شدن خانوادهها، ویرانی شهرها و زیرساختها و... مسائل دامنهدار افرادی است که از جنگ تاثیر پذیرفتهاند. سالها طول میکشد تا زیرساختها دوباره ساخته شوند، شهرها آباد شوند و خانوادهها سامان یابند. البته برخی از جنبههای تلخ جنگ مانند از دست رفتن عزیزان شاید تا هیچ وقت قابل جبران نباشد. بهرغم اینکه به نظر میرسد در دنیای متمدنی به سر میبریم که ممکن است مانند گذشته شاهد وقوع جنگ نباشیم، اما در حقیقت جنگهای طولانی و پرتلفاتی در همین زمان معاصر رخ داده است. جنگ افغانستان و عراق بدون پایان مشخصی سالهاست که هنوز ادامه دارد و هر روز شاهد انفجارها و تلفات عظیم این جنگها هستیم. سوریه درگیر جنگ پیچیده داخلی است که به فجایع انسانی و تخریب میراث بشری در این کشور منتهی شده است. ظهور داعش بخش تاریک دیگر این درگیری است. چه قتلعامها و چه ویرانیهایی که داعش به بار نیاورده است. اما داعش به مرزهای عراق و شام محدود نماند و موج ترورها و عملیاتهای او جان انسانهای بیگناهی را در سراسر دنیا گرفته است. از اینرو در همین دنیای به ظاهر متمدن امروز، جنگ پدیده کاملاً محتملی است.
علاوه بر جنگهای جاری، دنیای امروز را وقوع جنگهای دیگری تهدید میکند. وقوع جنگ در خاورمیانه با محوریت اختلافات مذهبی و قومیتی یکی از احتمالات است. همین الان در خاورمیانه درگیریهای زیادی در جریان است. مساله عراق، مساله سوریه و یمن از این جمله هستند. در حالی که به نظر میرسید که این جنگها درگیری نیابتی است و حالتی مذهبی دارد، محاصره قطر ابعاد قومیتی تضادها در خاورمیانه را بیش از پیش نمایان کرده است. تندرویهای هیات حاکمه جدید عربستان در کنار دخالتهای غیرسازنده ترکیه و ائتلاف پشت پرده آنها با هم در کنار اسرائیل علیه ایران، منطقه را آبستن درگیری سراسری کرده است. این در حالی است که مساله درگیریهای طولانیمدت اسرائیل با فلسطینیان و دیگر کشورهای عرب منطقه، به نوعی به حاشیه رفته است.
اما در بطن درگیریهای خاورمیانه، تمایل قدرتهای بزرگ بهخصوص غرب، به دامن زدن به این درگیریهای خاورمیانه نیز دیده میشود. بهطور سنتی تامین امنیت خاورمیانه برای غرب به منظور تامین امنیت عرضه نفت و نیز تامین امنیت اسرائیل مهم بوده است، وگرنه هیچ علاقهای میان دولتهای عرب افراطی منطقه که با پول بادآورده نفت به ثروتهای افسانهای رسیدهاند با اروپاییها و آمریکاییهایی که نفت را خریدهاند، وجود ندارد. حال با توسعه نفت شیل و زمزمههای استقلال کامل غرب از منابع انرژی خاورمیانه، دیگر مساله نفت اولویت نیست. ضمناً هر چقدر کشورهای منطقه درگیر باشند، هم بازار بیشتری برای نفت آمریکا وجود خواهد داشت و هم اسرائیل شرایط بهتری را سپری خواهد کرد. سفر اخیر ترامپ به منطقه همین تمایل به افزایش تنشها بهخصوص با ایران را نمایان کرد. البته تنشهایی که به هزینه خود کشورهای منطقه باشد. در حقیقت، آمریکا و شرکایش پیشاپیش با انعقاد قراردادهای نجومی فروش اسلحه، درآمد خود را از جنگ عظیم رخنداده در خاورمیانه کسب کردهاند. این درست همان گفتهای است که همیشه جنگ در دنیا به نفع کشورهای قدرتمند بوده است. چرخ کارخانجات اسلحهسازی این کشورها با جنگ میچرخد. از اینرو مساله نفت شیل و نیز فروش اسلحه اقتصاد جنگ در خاورمیانه را برجسته میکند. هیچوقت اقتصاد از جنگ جدا نبوده است.
احتمال درگیری دیگر در دنیای امروز در آسیای میانه با محوریت تقابل روسیه با اروپا و آمریکاست. پس از فروپاشی شوروی، روسیه دیگر قدرت گذشته را نداشت و بسیاری از کشورهای جدیدالتاسیس این منطقه به نوعی تبدیل به حیاط خلوت غرب شدهاند. با قدرتگیری مجدد روسیه تحت ریاستجمهوری پوتین، روسیه در پی بازپسگیری مجدد قدرت نفوذ خود است. الحاق کریمه به روسیه و درگیریهای اوکراین بخشی از این برخوردها بوده است. اما در کانون این درگیریها نیز مساله انرژی همیشه مطرح بوده است. روسیه تامینکننده اول گاز اروپاست و از این ابزار به عنوان اهرم فشار بر اروپا استفاده میکند. اما آمریکا به عنوان متحد استراتژیک اروپا نمیتواند شاهد فشار این قاره از سوی روسیه باشد. ضمن آنکه آمریکا در نظر دارد خود بهجای روسیه صادرات گاز شیل را به اروپا آغاز کند. اگرچه درگیریهای اوکراین فروکش کرده است، اما تقابل آمریکا و روسیه فراتر از آن است که بتوان به پایان آن امید داشت.
احتمال درگیری سوم نیز در آسیای شرقی با محوریت موضوع کره شمالی است. ترامپ از ابتدای شروع ریاستجمهوری خود سیاست تندورانهتری را در قبال کره شمالی در پیش گرفته است. کره شمالی نیز با آزمایشات موشکی مکرر، سعی کرده است دولت فعلی آمریکا را به چالش بکشد. اگرچه استدلال میشود که آمریکا با کره شمالی دارای سلاح اتمی درگیر نخواهد شد، در واقعیت دنیای بیمنطق امروز هر اتفاقی ممکن است.
اما همانطور که اشاره شد هر جنگی یک جنبه اقتصادی نیز دارد. بنابراین اثرات آن بر بازارها اجتنابناپذیر است. با این اوصاف وضعیت بازارها در صورت وقوع جنگ چیست؟ در صورت وقوع جنگ باید کشورها را به دو دسته کشورهای درگیر و غیردرگیر مستقیم در جنگ قسمت کنیم. بیشترین مصیبت اجتماعی و اقتصادی نصیب مردم کشورهای درگیر جنگ خواهد شد. اما تخریب زیرساختها و شهرها و هزینههای انسانی حاکی از آن است که دغدغه کسبوکارها، سرمایهگذاری و رشد تجارت نخواهد بود. این به معنای رکود بازار سرمایه و نیز کسبوکارهای تولیدی است. با رکود تولیدات داخلی، نیازهای جامعه باید از طریق واردات تامین شود. در این زمان واسطهگری برای تامین مایحتاج مردم، یکی از پررونقترین کسبوکارهاست. متاسفانه در این زمان رفتارهای غیراخلاقی از جمله احتکار برای گران کردن و افزایش سود، بسیار رخ میدهد.
بازار پررونق دیگر در زمان جنگ، بازارهای کمریسک از جمله ارزهای خارجی و بازار طلا هستند. بهخصوص کشور درگیر جنگ کمبود منابع ارزی خواهد داشت. تجربه ایران در زمان جنگ نشان داد که این کمبود منابع در کنار مدیریت ناصحیح بازار ارز، رانتهای بسیاری را بهوجود خواهد آورد. به هر حال برخی از کشورها، زنانشان در کارخانه کار میکردند تا مردانشان در میدان بجنگند. اما در برخی از کشورها در حالی که عدهای مخلصانه برای کشور میجنگند، عدهای دیگر در حال بازی با دلار و احتکار دارو و مایحتاج مردم برای افزایش سود خود هستند. رفتار مردمان کشورها در این شرایط با یکدیگر متفاوت است.
اما جنگ بر کشورهای غیردرگیر نیز از نظر اقتصادی تاثیرگذار است. البته این بستگی به این دارد که رابطه کشورهای غیردرگیر با کشورهای درگیر جنگ بر چه اساسی بنا شده باشد. اگر رابطه بر اساس تجارت است، این تجارت بهدلیل کاهش درآمدهای کشورهای درگیر جنگ آسیب خواهد دید. اما این کشورها، بهخصوص کشورهای همسایه ممکن است شاهد فرار صنایع و نیز سرمایه از کشورهای درگیر جنگ به سمت خود باشند. به عبارتی ویرانی همسایه، موجب آبادانی دیگران میشود. در خاورمیانه به خصوص این موضوع بسیار برجسته است. بسیاری از کشورهای خاورمیانه رقبای تجاری هم هستند. درگیر شدن و خروج یکی از کشورها از بازار، به نفع آنهاست. همین اتفاق در زمان جنگ ایران و عراق افتاد. بازار نفت این دو کشور به شدت آسیب دید و فضایی را برای تصاحب بازار نفت از سوی دیگر کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس فراهم کرد. بخش دیگر کشورهای غیردرگیر در جنگ احتمالی، فروشندگان اسلحه هستند. گاه خود کشورهای عمده تولیدکننده اسلحه، مانند آمریکا، تحت لابی فروشندگان اسلحه وارد جنگ میشوند. تا زمانی که جنگ به مرزهای این کشورها نرسیده است، فروش اسلحه و افزایش مخارج دولت به اقتصاد این کشورها رونق میدهد.
جنگ گاه میتواند جابهجایی قدرت سیاسی و اقتصادی در دنیا را نیز رقم زند. نمونه آمریکا جالب است. آمریکا به معنای غول سیاسی و اقتصادی امروز از ویرانههای جنگ جهانی دوم بیرون آمد. در حالی که کشورهای اروپایی در جنگ دوم ویرانه شده بودند، آمریکا در جزیرهای، دور از جنگ، از اثرات مستقیم ویرانگر آن مصون مانده بود. همین سبب فرار سرمایه، نیروی انسانی و تکنولوژی از اروپا به آمریکا و تغییر جغرافیای قدرت سیاسی و اقتصادی دنیا شد که قبل از آن در اروپا قرار داشت.
به هر حال تبعات جنگ میتواند متفاوت برای بازیگران متفاوت باشد و برای مردم درگیر جنگ بدترین اثرات و تبعات و برای کاسبان جنگ بهترین درآمدها را به دنبال خواهد داشت.