تاریخ انتشار:
آیا اوباما در دوره دوم ریاستجمهوریاش، توان بیشتری صرف سیاست خارجی خواهد کرد؟
جهان باراک و زی
در دیپلماسی سال پیش، مسائل اندکی وضع موجود را به اندازه ورود همزمان چند سلطان جدید تکان نداد.
سیاست خارجی اولویت آقای اوباما نیست. مبارزه انتخاباتی در آمریکا تحت تاثیر مسائل بومی به ویژه اقتصاد و کسری بودجه بود. وی فوراً با مشکل «پرتگاه مالی»، مجموعهای از اقدامات از پیش تعیینشده برای اتمام کسری بودجه که به خودی خود میتواند اقتصاد آمریکا را به رکود بازگرداند، مواجه شد. عمومیتر از این، آقای اوباما باید به همراه جمهوریخواهان راهحلی برای دو مشکل اساسی بیابد: اینکه آمریکا مانند یک دولت بزرگ خرج کند اما مالیاتها باید مانند یک دولت کوچک باشد؛ و اینکه برنامه «تخصیص ویژه»اش (حقوقهای بازنشستگی و خدمات درمانی) به تدریج در حال ورشکسته کردن یک کشور در حال پیر شدن است.
با این همه کار که آقای اوباما باید در داخل کشور انجام دهد، وی مایل است بر سیاست داخلی تمرکز کند. اما روابط خارجی وی را به سمت خود میکشد. این تا حدی بدین خاطر است که ظاهراً برخی بحرانهای منفرد، برای مثال سوریه، در حال انفجار است. ولی دلیل دیگر این امر، تغییر ماهیت سیاست ابرقدرت است.
رقیب جدید در حال ظهور، آقای زی است؛ شاهزاده پایینمرتبهای که در نوامبر به تخت شاهی چین (یا همان دبیرکلی حزب کمونیست) دست یافت. آقای زی اقتصادی را به ارث برده است که هرچند نرخ رشد آن در سال 2013 دیگر دورقمی نیست، اما سریعاً درحال رسیدن به آمریکاست. یکی از بسترهای آزمایش برای آقای زی و آقای اوباما میتواند تجارت باشد. آقای اوباما در مبارزات انتخاباتی عادت داشت بر هراس چین از ارز بیش از حد ارزشگذاریشدهاش تاکید کند؛ هرچند تاکید او کمتر از میت رامنی بود. شرکتهای چینی ثروتمند، که بسیاری از آنها به دولت نزدیک هستند، احتمالاً تبدیل به خریداران شرکتهای آمریکایی بزرگ و خواهان قراردادهای آمریکایی بزرگ میشوند. آمریکا پیشتر با هواوِی، غول حوزه تجهیزات مخابراتی، بسیار سرد برخورد کرده بود.
در این میان، در جبهه دیپلماتیک، درگیریهای میان چین، ژاپن، فیلیپین، کره جنوبی، تایوان و ویتنام به نظر میرسد ادامه داشته باشد. برخی از اینها چین را علیه متحدان آمریکا تحریک میکنند و چین آنها را به عنوان دستاویزی برای گسترش قدرت ناوگانی میبیند. آقای اوباما هیچ گاه قادر نخواهد بود راهحلی برای مساله حاکمیت جزایر کوچک پیدا کند، اما میتواند به گونهای سودمند مجموعه قوانینی برای جلوگیری از تبدیل رویدادها به بحران تنظیم کند و به دنبال راههایی برای آرام کردن نزاعها، برای مثال با تبدیل برخی از جزایر به ذخایر طبیعی، باشد. انفجار احتمالی مواضع کارشکنانه کره شمالی و چین درباره سوریه ممکن است از این هم مسالهسازتر شود.
یک قرن پیش، ظهور یک قدرت ناسیونالیستی، آلمان، و شکست ابرقدرت، انگلستان، برای سازگاری با قیصر، فاجعهبار از کار درآمد. به نظر میرسد آقای زی مانند آقای اوباما، عمیقاً عملگرا و مصلحتاندیش باشد. ساختار حیاتی خواهد بود: آقای اوباما باید به دنبال راهی برای ادغام چین در نظم جهانی موجود باشد، چرا که این امر به حل منازعات کمک میکند. اما شیمی شخصیتی نیز مهم است. دو طرف هرچه زودتر از خر شیطان پایین بیایند و در زمین پارچه طلاییشان دیدار کنند، بهتر است.
از برخی جهات آقای زی رقیبی سنتی برای آقای اوباماست: رقابت با این قدرت نوظهور اجتنابناپذیر است و رئیسجمهور آمریکا با ارسال پیام به آسیا، آماده انجام آن است. اروپای آشفته خانم مرکل نشانگر نوع کاملاً متفاوتی از چالش است.
برای آغاز باید گفت خانم مرکل یک شهبانوی به شدت مردد است. صدراعظم آلمان از آن عنوان بیزار است، با اشاره به اینکه وی در ماه سپتامبر با انتخاباتی در آلمان مواجه است و هیچ قدرت رسمیای بر اتحادیه اروپا ندارد. همانند امپراتوری مشهورش، اقتصاد منطقه یورو در حال رکود است، به همراه این خطر مداوم که ارز واحد از هم خواهد پاشید. آیا با وجود مشکلاتی که اوباما در داخل کشور و با آقای زی دارد، باید خود را از مشکلات اروپا کنار بکشد؟
این کار احمقانه است، حال اروپا هر راهی را که میخواهد برود. اگر منطقه یورو در سال 2013 از هم بپاشد، این نهتنها به ضرر خانم مرکل خواهد بود، زیرا قطعاً صدارت اعظمیاش را از دست خواهد داد، بلکه همچنین کار آقای اوباما را هم خواهد ساخت؛ چرا که هر امیدی برای بهبود وضع آمریکا از میان خواهد رفت. مساله اروپا شایسته توجه ازسوی واشنگتن است؛ حداقل این توجه باید متقاعدکردن خانم مرکل برای پیش نبردن بیش از حد اقدامات ریاضتی باشد.
به هرحال، محتملترین پیامد این است که وقایع به جهت عکس حرکت کنند: به جای جدا شدن در سال2013، منطقه یورو آهستهآهسته به سوی یک ساختار فدرالتر پیش میرود؛ و اینکه در این اروپای فدرالتر، انتخاب مجدد خانم مرکل، وی را مسلطتر خواهد کرد. یک اروپای متحد برای اصلیترین یار اروپایی آمریکا، انگلستان، یک کابوس خواهد بود و خانم مرکل را به نیرویی قدرتمندتر در صحنه جهانی بدل میکند. اقتصاد چین ممکن است اقتصاد آمریکا را بگیرد؛ ولی اقتصاد اتحادیه اروپا، حتی در وضعیت آسیبدیدهاش، از اقتصاد چین و آمریکا بزرگتر خواهد بود. رئیسجمهور اوباما شاید امید داشته باشد که سال 2013 سالی باشد که بتواند قلمرو مصیبتزدهاش را سامان دهد. با این وجود، جهان آن سو، فرصت آرامش برایش نمیگذارد.
دیدگاه تان را بنویسید