پیش از بحران بزرگ سال ۲۰۰۸، بانکهای جامع دور تا دور لندن، هنگکنگ و نیویورک با غرور میچرخیدند. بارکلی، کردیت سوئیس، دویچه و یوبیاس تصور میکردند میتوانند برای سرمایهگذاران در هر گوشهای از جهان، همه چیز فراهم کنند. سه سال بعد، در سال ۲۰۱۳ چنین جاهطلبیهایی عجیب به نظر میرسد چرا که بانکهای آمریکایی و اروپایی دریافتهاند که به طور روزافزون در حال کوچک شدن و حاشیهای شدن هستند.
لایونل باربر/ دبیر فایننشیال تایمز
جدا از رقابت در مقولههای مختلف از مدیریت دارایی گرفته تا مشتقات سرمایه و درآمد ثابت، بانکهای جامع از طریق واگذاریهای اجباری یا هزینهزداییهای شدید، کسبوکارها و موقعیتها را ترک خواهند کرد. از خرابه این بانکها، نظمی نوین به پا خواهد خاست؛ نظمی با ساختارهای سرمایهای متفاوت، شبکههای اعتباری جدید و انتقال مداوم قدرت به سوی نهادهای آسیایی که برخی از آنها تا اندازهای یا کاملاً تحت مالکیت دولت خواهند بود. زوال بانک جامع تاسفبرانگیز نخواهد بود. مدتهاست که نوید ابر بازار مالی چندگانهفروشی (cross-selling) تحتالشعاع انهدام ارزش سهامداران پس از بحران قرار گرفته است. سندی ویل، پیامرسان اصلی بانکداری جامع هنگامی که سکاندار سیتیگروپ بود، در سال 2012 در ملاء عام حرف خود را پس گرفت. در سال 2013، جمع بانکداری مبتنی بر سودمندی انعطافناپذیر و بانکداری مبتنی بر سرمایهگذاری سود قرضه زیر یک سقف بیش از این مورد تردید قرار خواهد گرفت. همانطور که یکی از کهنهکاران بانک «سیتی آو لاندن» میگوید «مایلم بانکهای تسکو و هارودز را با هم ترکیب کنم، اما این کارساز نیست». نظم نوین بانکی در سال 2013 به وسیله قانونی از
خاندان گلَس- استیگال، قانونی که در دوران رکود بزرگ در سال 1933 بانکداری بازرگانی را از بانکداری سرمایهگذارانه جدا کرد، شکل نمیگیرد. در سال 2013، عطش کمی برای زیر و رو کردن قانونی بزرگ وجود خواهد داشت، که فوراً پس از لایحه فرانک آمریکا و کمیسیون ویکرز انگلستان خواهد آمد. به جای آن، قدرت بانکهای جامع توسط نیروهای بازار که با قوانین سهگانه بازل در زمینه نرخ سرمایه هدایت میشوند، و همچنین توسط یک عامل ناملموستر اما حیاتی، یعنی فرهنگ، فرسوده خواهد شد. در سال 2012، بانکداران جامع و مهمتر از آنها، مشتریانشان کمابیش فهمیدند که سرمایهداری مالی بیش از حد به سمت بانکداری مبادلاتی حرکت کرده است. هزینه این حرکت، از دست رفتن «روابط بانکدارانه» بوده است. سیاستمداران و قانونگذاران پیروز این مجادله بودند. بانکداران بالاخره دریافتند در جهانی که در آن از پول وام گرفتهشده در بازارهای عمدهفروشی برای سرمایهگذاری استفاده میشود، مدل مبادلاتی قدیمی تند و تیز دیگر به کار نمیآید. رسوایی ثبات نرخی لایبور، آخرین اقدام پوشالی بود. در سال 2013، باب دایموند در بارکلی، نمونه بارز بانکداری راکبازانه، موقتاً به تالار بدنامها
سپرده خواهد شد. قدرت یا تقسیم خواهد شد (در دویچه، آنشو جین، یک بانکدار سرمایهگذار هندی بلندپرواز، به عنوان دستیار رئیس کل یورگن فیتشن یک آلمانی مسنتر فعالیت میکند) یا در یک رئیس کل کمتر شناختهشده سرمایهگذاری خواهد شد؛ مانند آنتونی جنکینز، یک خردهبانکدار معتدل که جانشین آقای دایموندِ تندرو در بارکلی، یا مانند مایکل کوربات، جانشین ویکرام پاندیت در سیتیگروپ. تغییرات بیشتری در بانکهای جامع انتظار میرود و رادی دوگان در کردیت سوئیس در بین آسیبپذیرها قرار خواهد گرفت. طبیعتاً برخی از اربابان جهان اصرار میورزند که هیچ چیز تغییر نکرده است. جیمی دیمون از جیپی مورگان چیس، با وجود زیان تجاری «لاندن ویل» در سال 2012، برای احیای مدل بانکداری جامع سرمایهگذاری زیادی کرده است. اما آقای دیمون، با تمایلی اندک برای پدیدار شدن بازارهایی چون آفریقا، آمریکای لاتین یا خاورمیانه، یک بانکدار آمریکایی اصلی باقی خواهد ماند. حتی بانک اچاسبیسی، که رد پای جهانی- محلی آن در تمامی بیلبوردهای فرودگاهها مشخص است، تحت ریاست جدیدش، استیوارت گالیور، در حال عقب کشیدن است به استثنای این که بانک را فقط در چین گسترش میدهد.
آغاز و پایانها
در سال 2013، بیشتر بانکهای جامع به محدود کردن نقطه تمرکزشان ادامه خواهند داد. یوبیاس بر مدیریت ثروت متمرکز خواهد شد. دیگران، در خارج کردن و موازنه مجدد سرمایهگذاری سنگین داراییهای کسبوکار از آربیاس و یونی کردیت پیروی میکنند. آسیب دیگر، وامدهی زیرساختی خواهد بود، که تحت قوانین سرمایه بازل3 قرار دارد. چنان که یک مدیر اجرایی گلدمن ساکس اشاره میکند: «تحت قانون بازل1 در دهه 80 میلادی، به بانکها به خاطر اینکه نهادهای مالی متنوعی بودند، پاداش داده میشد؛ تحت قانون بازل3، عکس این صحت دارد. شما به خاطر تنوع جریمه میشوید.» با انتخاب یک مدل «سرمایه نرم» و ریسک صنفی از سوی بانکهای سرمایهگذاری، تعداد و اهمیت بازیگران جدید افزایش خواهد یافت. ما درباره وامدهندگان زیرساختی آسیایی مانند بانک توسعه چین، بانک همکاری بینالمللی ژاپن و اگزیم بانک کره جنوبی بیشتر خواهیم شنید. رشد آنها نشاندهنده انتقال قدرت از عاملان بخش خصوصی به نهادهای تحت کنترل دولت، و همچنین نشاندهنده یک انتقال جغرافیایی خواهد بود. انتقال از غرب به شرق در قدرت مالی در سال 2013 میتواند به بااهمیتی هر انتقال ژئوپولتیک در جنوب دریای چین
باشد. در سال 2012، به لطف بحران منطقه یورو، شکست سهامداران کوچک و بزرگ از حالتی غیرقابل تصور به حالت ممکن و در نهایت به حالت مفروض تغییر یافت. در سال 2013، بحران مسلط بدهی آرامآرام ناپدید میشود. بانکهایی که زمانی برای شکست خوردن بسیار بزرگ بودند، به شدت در معرض بدهی مسلط کشورهای آسیبدیده منطقه یورو قرار خواهند گرفت. حال درمانهای موقتی بانک مرکزی اروپا هر چه میخواهد باشد. در این شرایط، دیگر بازیگران وارد غوغا میشوند. به جیاساُ، بازوی اعتباری بلک استون، یک شرکت سهامی خاص بنگرید. با بیش از 50 میلیارد دلارِ تحت مدیریت، این شرکت پیشتر تنها بازیگر بزرگ در بدهی با پرداخت اولویتدار (sub-senior debt) در اروپا بود. برای بیش از یک دهه، با شروع فروش اولیه سهام گلدمن ساکس و پایان شراکت، بانکهای سرمایهگذاری بر شهر و خیابان ریاست میکنند. در سال 2013، پول و مهارت به همه جا میرود. برای بازی زبانی با چرچیل هم که باشد، باید گفت داستان بانک جامع پایان نخواهد یافت، اما قطعاً آغاز پایان را نشان میدهد.
دیدگاه تان را بنویسید