تاریخ انتشار:
چرا کارآفرینی در دوران قاجاریان رشد نکرد؟
سرمایه و سرمایهداری قجری
خاندان قاجار از آخرین دهههای قرن هجدهم تا پایان دهه دوم قرن بیستم در ایران سلطنت کردند. در این حدود ۱۴۰ سال کشورهای اروپا و آمریکا موفق به پیشرفتهای اقتصادی شگفتانگیزی شدند. افزون بر این کشورهای آلمان و ژاپن به گروه کشورهای صنعتی پیوستند. در همین سالهاست که اختراعات مهمی مانند رادیو، تلفن، هواپیما، اتومبیل، و چراغ برق انجام میگیرد.
منشاء سرمایه
منشاء سرمایه میتواند بخش خصوصی، دولت، و یا سرمایهگذاران خارجی باشد. هر یک از این سرمایهگذاریها شرایط و نتایج خود را دارد که در اینجا یک یک را در زمینه وضع اقتصادی ایران در دوران قاجار مورد بحث قرار میدهیم. نکتهای که باید توجه کرد این است که عوامل چهارگانه تولید در ارتباط با یکدیگر کارآیی دارند. برای تولید با ماشینهای مدرن نیاز به مهندس درس خوانده و کارگران ماهر است. مواد اولیه برای تولید یا باید در داخل کشور فراهم شود یا در مقابل صادرات کالاهای دیگر از خارج وارد شود. در یکی از گزارشهای آن دوران میخوانیم که کارخانه قند علاوه بر مشکلات بسیار زیاد دیگر با نبودن چغندر به میزان کافی مواجه میشود و ناچار تعطیل میشود. به کتاب چارلزعیسوی رجوع بفرمایید. بالاخره تولیدکنندگان به یک شبکه ارتباطات نیاز دارند. مواد اولیه میباید از محل تولید در داخل یا از خارج از طریق بندرها به محل تولید آورده شوند. از سوی دیگر کالاهای تولید شده میباید به بازار مصرف حمل شود. در نتیجه تولید نیازمند شبکه راهها و بنادر است. در اروپا و آمریکا تربیت نیروی کار، ایجاد شبکه زیربنایی، تهیه مواد اولیه، پیشرفتهای فنی و غیره به تدریج و در دورانی طولانی انجام شد. ایران و دیگر کشورهای در حال توسعه این فرصت را نداشتند و کارها میباید به طور ضربتی و همزمان انجام شود. چنین کاری نیاز به رهبرانی خردمند و کارا داشت. چنین توقعی از امثال ناصرالدین شاه، محمدعلیشاه و احمد شاه بیجا بود. مساله دیگر محیط کار و تولید است. سرمایهگذاری ریسک دارد. مخارج سرمایهگذاری امروز انجام میشود ولی سود آن در آینده خواهد بود. کسی از آینده، وضعیت قیمتها، دستمزدها، رقبای احتمالی و غیره خبر ندارد. ایجاد یک سکوی دریایی نفت چهار سال زمان میخواهد و میلیاردها دلار هزینه. حال اگر علاوه بر ریسک معمول سرمایهگذار امنیت نداشته باشد و بترسد که فلان شازده یا امیر همه اموالش را از دستش بگیرد یا رشوه زیاد طلب کند، ممکن است عطای سرمایهگذاری را به لقایش ببخشد.
بخش خصوصی
بیگمان در زمینه تولید کالاها و خدمات بخش خصوصی و بازار آزاد و رقابتی بهترین و کاراترین گزینه برای همه کشورهاست. در دوران قاجار به رغم بودن امکانات و کوشش بسیاری از سرمایه داران و بازرگانان، بخش خصوصی در تولید کالاها و خدمات مدرن پیشرفت چندانی نداشت. برخی صاحبان سرمایه مانند حاج امینالضرب، کازرونی، صنیعالدوله و دیگران کوششهایی کردند ولی به دلایل چندی توفیق زیادی حاصل نشد. پیش شرط سرمایهگذاری پسانداز است. یا سرمایهگذار از درآمد و پسانداز شخصی سرمایهگذاری میکند یا آنکه از طریق واسطههای مالی و پولی یعنی سیستم بانکی این منابع را بهدست میآورد. در حالت اخیر مردم پساندازهای کوچک خود را به بانک میسپارند و بهره آن را دریافت میکنند. بانک پساندازها را با بهرهای بیشتر به کارفرمایان، انتروپرونورها و سرمایهگذاران وام میدهد. تفاوت بهره دریافتی و پرداختی توسط بانک هزینه جاری، هزینه ریسک، و سود بانک را تامین میکند. در دوران قاجار تا پیش از تشکیل بانکهای مدرن اروپایی کارهای پولی و مالی در دست صرافان بود. سطح فعالیت و منابع اینها در حدی نبود که پروژههای بزرگ صنعتی را تامین مالی کنند. در سال ۱۸۸۸ شعبه بانک جدید شرقی و بعد در ۱۸۸۹ بانک شاهی در ایران تاسیس شد. در زمینه تاریخ آغاز بانکداری در ایران و دیگر امتیازات به خارجیان به عصر بیخبری از ابراهیم تیموری رجوع بفرمایید. به رغم امتیازاتی که بانک شاهی داشت از جمله انحصار انتشار اسکناس (که خود نشانه بیکفایتی اگر نگوییم خیانت دولتمردان دوران قاجار بود) و پشتیبانی دولت انگلیس از بانک نشانهای از تامین مالی کارخانه و صنایع بزرگ یا قابل ملاحظهای از این بانک در دست نیست. در مجلس اول مشروطه خواهان سعی در ایجاد بانک کردند. ولی این پروژه چنانکه خواهیم گفت پا نگرفت. بنابراین سرمایه داران ایرانی ناگزیر از تامین مالی سرمایه از دارایی شخصی خود بودند. این مساله مانع مهمی برای سرمایهگذاری بود. تنها افراد بسیار ثروتمند امکان سرمایهگذاری داشتند و تمام ریسک آن را هم باید شخصاً قبول میکردند. مساله دوم عدم تامین و امنیت سرمایه بود. نه تنها پادشاه که شاهزادگان، درباریان، ایلخانان و دیگران تابع هیچ قانونی نبودند. حتی اعتمادی به دولت ایران نبود. یک علت که مشروطه خواهان بانک درست نکردند این بود که میترسیدند دولت آنقدر از بانک وام بگیرد و پس ندهد که بانک ورشکست شود. وگرنه مردم با جان و دل برای تاسیس بانک داشتند پول جمع میکردند. سوم نیروی کار لازم برای کارهای صنعتی و تولیدی فراهم نبود. در نتیجه برای بر پا کردن کارخانه و حتی کار کردن آن باید دست به دامان خارجیان میشدند. چنانکه در گنج شایگان جمالزاده میخوانیم چندین کارخانه در ایران احداث شد. البته اینها کارخانههای ذوب آهن و ماشین سازی نبودند. بلکه کارخانههای قند و پارچه بافی درست شد. با این حال بسیاری از این کارخانهها به دلیل مشکلات تعطیل شدند. در نتیجه ایران سده نوزدهم را پشت سر گذاشت بی آنکه نصیبی از انقلاب صنعتی داشته باشد. در میانه سده نوزدهم و پس از آن بسیاری امید آن داشتند که ایران به راه ژاپن برود و ژاپن غرب آسیا باشد. این امید و آرزو بر باد شد.
دولت
مسلماً دولت تولیدکننده، بازرگان، و سرمایهگذار خوبی نیست. حتی در کشورهایی که حساب و کتابی در کار است بسیاری از پروژههای دولتی جز هدر دادن منابع کار دیگری پیش نمیبرد. در آمریکا که دستگاههای حسابرسی فراوانند و مردم و رسانهها هوشیار و گوش به زنگ که سیاستمداران اسرافکار را گیر بیندازند، به کرات سخن از پروژههای بیمصرف است. بسیار اوقات از آنها به عنوان «پلهای به ناکجاآباد» یاد میشود. با اینحال پروژههای زیربنایی یا دستکم بیشترین آنها میباید به سرمایه و توسط دولت بنا گردند. دلیل این امر آن است که پروژههای زیربنایی پرخرج و بلندمدت هستند. بخش خصوصی در کشورهای درحال توسعه امکانات مالی برای انجام چنین طرحهایی را ندارد و نمیتواند ریسک آنها را بپذیرد. بازده این طرحها نیز طوری نیست که سرمایهگذاری توسط بخش خصوصی را توجیه کند. ازسوی دیگر شبکه زیربنایی لازمه و شاید پیششرط موفقیت و سودآوری طرحهای تولیدی است. مشکل اساسی در دوران قاجار این بود که هیچ پروژه زیربنایی قابل ملاحظهای شکل نگرفت. در واقع سرمایهگذاری در طرحهای زیربنایی مانند راهها، راهآهن، سدها، و مانند اینها هرگز بهطورجدی انجام نشد. با اینکه بسیاری درباره لزوم راهآهن گفتند و نوشتند ولی کاری در خور انجام نشد. چند قطعه خط آهن ساخته شد که بهجز یکی یا دو تا بقیه را خارجیها برای هدفها و منافع نظامی و تجارتی خود ساخته بودند. این خطها عبارتند از: راهآهن تهران به حضرت عبدالعظیم به طول۸۷۰۰ متر، راهآهن محمودآباد به آمل به مسافت ۱۸کیلومتر، راهآهن تفلیس به تبریز و چند خط دیگر که شرکت نفت و دیگران برای کارهای خود ساخته بودند. برای اطلاع بیشتر به گنج شایگان محمد علی جمالزاده و تاریخ موسسات تمدنی جدید در ایران نوشته دکترحسین محبوبی اردکانی (جلد۲) مراجعه فرمایید. در زمینه راههای ایران آنچه جمالزاده در گنج شایگان نوشته گویای وضع اسفناک کشور در آن سالهاست: «در خاک ایران راه خوی تا تبریز و از تبریز تا تهران درشکهروست. از ترابوزان تا تبریز» را مسافر میتواند بیست روزه با اسب طی نماید و قیمت کرایه اسب ۲۵تومان است.« روی هم رفته مالالتجاره میتواند درمدت دوماهونیم تا سه ماه از ترابوزان به تهران برسد و قیمت کرایه صد من تبریز آن 5/7تا ۸ تومان بشود.»
«از تبریز به تهران پستی که مسافر بگیرد و در هر منزل اسب حاضر داشته باشد نیست ولی بعضی درشکههای شخصی هست که ده روزه مسافر را از تبریز به تهران میرساند و وجه کرایه آنها عموماً ۱۵۰ تومان است. ولی اگر مسافر بخواهد زودتر به تهران برسد راه تبریز به جلفا و تفلیس و بادکوبه و انزلی و رشت و تهران ترجیح دارد: خرج این راه زیادتر از راه مستقیم تبریز به تهران نیست و مسافر را چهار پنج روزه به مقصد میرساند. تو خود حدیث مفصل بخوان. سه دلیل را برای چرایی نبود شبکه زیربنایی و سرمایهگذاری نکردن دولت در این راه میتوان بر شمرد. نخست دولت ایران توانایی مالی چنین سرمایهگذاریهایی را نداشت. تولید و درآمد ایران بسیار پایین بود. آنچه توسط مستوفیان و والیان آزمند به صورت مالیات گرفته میشد صرف عیش و نوش شاه و درباریان، خرید ملک، زمین و خانههای بزرگ درباریان، مستوفیان، وزیر دفترها و دیگران میشد. حتی وام از خارجیان نیز صرف سفر فرنگ شاه و درباریان شد. دوم نیروی کارآزموده و فنی برای این کارها در ایران نبود. در نتیجه میباید از خارجیان استفاده میشد. چندین امتیاز برای احداث راهآهن به خارجیان داده شد ولی بالمآل کاری از پیش نرفت. سوم و شاید مهمترین عامل ترس پادشاهان قاجار، زمینداران بزرگ و ایلخانان از پیشرفت بود. آنها میترسیدند که اگر ایران پیشرفت کند و مردم شکمشان سیر شود بساط قدرت شاه و زمینداران و ایلخانان به خطر خواهد افتاد. ناصرالدین شاه این را به صراحت گفته بود. گفتنی است که برخی از این درباریان سابق که پس از سقوط قاجارها همچنان وکیل مجلس بودند با ایجاد راهآهن سراسری ایران به مخالفت برخاستند. به این ترتیب در آغاز سده بیستم ایران فاقد تاسیسات زیربنایی لازم برای توسعه و پیشرفت اقتصادی بود.
سرمایهگذاری خارجی
مزیت سرمایهگذاری خارجی در این است که از پسانداز کشورهای دیگر استفاده میشود و در نتیجه مساله کمبود پسانداز داخلی که به خصوص در ایران سدههای گذشته (و بهطورکلی در کشورهای فقیر و کمدرآمد) مانع بزرگی بر سر راه افزایش تولید است برطرف میشود. افزون بر این سرمایهگذاران خارجی به فناوری مدرن و پیشرفته و نیروی متخصص و کاردان دسترسی داشتند. اگر بگوییم که در سالهای نخست قرن بیستم ایرانیان خود میتوانستند در خوزستان نفت کشف کنند، لابد شوخی میکنیم. چنانکه گفتیم یک مساله برای سرمایهگذاران داخلی موضوع امنیت سرمایه بود. خارجیان مشکل ایرانیان را نداشتند چون حمایت دولت خود را پشت سر داشتند. در نتیجه فلان شازده یا خان به آسانی نمیتوانست به آنها زور بگوید و دولت ایران نیز نمیتوانست به سادگی اموال آنها را از دستشان بگیرد. اما در ستون منفی باید گفت که سود سرمایهگذاری خارجی به سادگی از کشور خارج میشد. افزون بر این به دلیل مشکلاتی که سرمایهگذاری در ایران داشت خارجیان در پیگرفتن امتیازات، و دسترسی انحصاری به منابع طبیعی مانند نفت یا شیلات بودند.گذشته از آن به چند دلیل سرمایهگذاری خارجی در ایران بدنام و منفور بوده است. بهدلیل بیکفایتی دولتمردان قاجار و به دلیل آنکه شاه و درباریان در فکر گرفتن رشوه بودهاند سرمایهگذاران خارجی امتیازهای بی رویه گرفتند. به یاد آوریم که مظفرالدین شاه، اتابک و مشیرالسلطنه برای امتیاز نامه دارسی رشوههای گزاف گرفتند. اگر بهجای آنکه فکر جیب خود باشند در بند مملکت بودند و اگر آنقدر شعور داشتند که از مسائل نفت سر در بیاورند بیشک قرارداد بهتری میبستند. از سوی دیگر سیاستهای استعماری انگلیس و روس نفرت از بیگانگان را دامن زده است. بالاخره اینکه شرکت نفت ایران و انگلیس عملاً سهم ایران را با حقه بازی میدزدیده جایی برای خوش بینی باقی نگذاشته است. ولی باید خوب و بد را در ترازو گذاشت. در سال ۱۹۰۱ معلوم نبود که بتوان در خوزستان نفت پیدا کرد. در واقع پس از چند سال کاوش و حفاری کارکنان دارسی میخواستند بساط خود را جمع کنند و بروند. این سرمایهگذاری خارجی و تکنولوژی خارجی بود که نفت پیدا کرد و از پایان جنگ دوم تا امروز ثروت سرشاری در اختیار دولت ایران نهاده است. در مورد بانک شاهی هم علیرغم تمام بدیها باید گفت که بانکداری نوین را به ایران آورد. برخی از بهترین بانکداران ایران از جمله ابوالحسن ابتهاج در آن بانک کار آموختند. بنابراین سرمایهگذاری خارجی فی نفسه بد نیست. باید زمینه و محیطی فراهم آورد که سرمایهگذاران از کشورهای گوناگون رقابت کنند و هیچ کشوری انحصار نداشته باشد. در چنین شرایطی پسانداز و فناوری خارجی در خدمت توسعه اقتصادی ایران خواهد بود.
دیدگاه تان را بنویسید