تاریخ انتشار:
آیا شعر و ادب ما کارگریز است؟
کارگریزی در شعر و ادب پارسی
گفتوگو با ابراهیم فیوضات فرهنگ ایران مشوق کار نیست گفتوگو با سعید لیلاز در مورد ریشههای تاریخی کارگریزی ایرانیان ایرانیها ذاتاً تنبل نیستند
آیا شعر ایرانی کارگریز است؟
بررسی نگاه شاعران ایرانی به مقوله کسبوکار
صدها سال از سرودن نخستین بیت شعر پارسی میگذرد و در این میان، ادبیات این سرزمین، شاعران بسیاری به خود دیده است. از ثناگویان سلاطین و پادشاهان تا وصفکنندگان می ناب شیرازی. از عاشقان سینهچاک و دیوانگان سر به بیابان گذاشته تا عارفان در کوه آرامگرفته. از سیاسیون دلنازک تا به قول سهراب سپهری «پلیسهای شاعر». در این میان، شعر پارسی در تمام قرنهای گذشته، بیشتر ابزار مدیحهسرایی حاکمان و در نهایت لالایی دل عاشقان بوده است تا ابزاری برای بازتاباندن دغدغههای اجتماعی. انبوه اشعار برجای مانده از شاعران پارسیگو را میتوان در مفاهیمی همچون عشق، نفرت، جنگ، پهلوانی، عیاری، لوطیگری، تمجید، مداحی، گل و بلبل و جام می خلاصه کرد. در این میان، پرسش مهمی که باید در چند تحقیق گسترده به آن پرداخت، این است که نگاه شاعران ایرانی به مقوله «کسب و کار» و «کار و تلاش» در آثاری که برجا گذاشتهاند، چگونه بوده است؟ تحقیقات اولیه نشان میدهد شعر شاعران ایرانی، بیشتر بازتابدهنده گرایش «کارگریزی» و «کارستیزی» بوده و از علاقه تاریخی ایرانیان به زندگی مرفه و بیدرد و رنج نشان دارد. اگر تحقیقات ما کمی عمیقتر شود، باز به این نکته میرسیم که شعر ایرانی کمتر بازتابدهنده دغدغههای اقتصادی مردم بوده و در عین حال از آثاری که برجا مانده میتوان این نکته را برداشت کرد که شعر ایرانی کمتر به کسبوکار و تلاش و کوشش مردم پرداخته است. این قاعده، البته برای شاعران بزرگی همچون فردوسی، سعدی و مولوی چندان عمومیت ندارد که در شعر خود، مروج کار و تلاش و کارآفرینیاند و حتی از اهمیت بهرهوری در کسبوکار، سخن میگویند. با این حال فرضیه مطرحشده در این نوشته، این است که شعر ایرانی چندان میانهای با کسب و کار ندارد. همچنان که شعرها، اصولاً، میانهای با اقتصاد ندارد و بیشتر مروج این تفکر است که «دهان باز، بیروزی نمیماند» و مردم را نهتنها به کار و تلاش بیشتر دعوت نمیکند که به نوعی مروج کاهلی و سستی است. اما پرسش مهمی که در این زمینه مطرح میشود، این است که چرا شاعر ایرانی، مروج کار و تلاش نیست و اصولاً کسب و کار، در شعر او بازتاب چندانی ندارد. پاسخ، ساده است. از دیرباز، سرودن شعر، مورد علاقه سلاطین ایران بوده و آنها بابت شنیدن اشعار دلخواه خود که عموماً در مدح و ستایش شاه سروده میشده، پاداش فراوان میدادهاند. در حقیقت باید این نکته را یادآور شد که رانتهای درباری و صلهها و پاداشهای سلطانی، بیشتر نیروی پیشران و موتور محرک شاعری در ایران بوده است. بسیاری از بزرگان شعر پارسی، وابستگی غیرقابل انکاری به دربار داشتند و طبیعی بود که شعر آنها در تضاد با منافع دربار سلطانی و دستگاه پادشاهی و در عین حال در تضاد با منافع خود آنها نباشد. در میان انبوه شعر برجا مانده از شاعران ایرانی، تعداد ابیاتی که بازتابدهنده کسبوکار مردمان ایرانزمین بوده، اندک است. دعوت مردم به کار و تلاش نه اینکه در شعر کهن ایرانی وجود نداشته، که نسبت به مقولههای دیگر، اندک است و بیشتر میتوان چنین مضامینی را در اشعار رودکی، فردوسی، حافظ، سعدی و مولوی دید. با این حال شاعران بزرگ ایرانی، تنبلی و بیکاری را نکوهش کردهاند و در مذمت آن، زیاد سرودهاند. دعوت به کار و تلاش در شعر فردوسی زیاد دیده میشود. او در اثر جاودانهاش، شاهنامه همین مضمون را به خوبی بیان کرده است.
که چون کاهلی پیشه گیرد جوان/ بماند تنش پسـت و تیره روان
در این میان سعدی شیرازی معتقد است که سرمایه هر انسانی نه سیم و زر بلکه حرفه و صنعتی است که در آن مهارت دارد.
به پایان رسد کیسه ســـیم و زر
نگردد تهی کیسه پیشهور
چو بر پیشهاش باشدش دسترس
کجا دست حاجت برد پیش کـس
شاعرانی همچون رودکی نیز، تنبلی و کاهلی را نکوهش کردهاند و آن را امری مذموم شمرده و انسانهای فعال را ستودهاند. رودکی میگوید:
تو از فـرغـول* باید دور باشی/ شوی دنبال کار و جانخراشی
در این پرونده قصد داریم، بازتاب «کسبوکار» و «کار و تلاش» را در شعر شاعران ایرانی بررسی کنیم.
*غفلت، غافل شدن
بررسی نگاه شاعران ایرانی به مقوله کسبوکار
صدها سال از سرودن نخستین بیت شعر پارسی میگذرد و در این میان، ادبیات این سرزمین، شاعران بسیاری به خود دیده است. از ثناگویان سلاطین و پادشاهان تا وصفکنندگان می ناب شیرازی. از عاشقان سینهچاک و دیوانگان سر به بیابان گذاشته تا عارفان در کوه آرامگرفته. از سیاسیون دلنازک تا به قول سهراب سپهری «پلیسهای شاعر». در این میان، شعر پارسی در تمام قرنهای گذشته، بیشتر ابزار مدیحهسرایی حاکمان و در نهایت لالایی دل عاشقان بوده است تا ابزاری برای بازتاباندن دغدغههای اجتماعی. انبوه اشعار برجای مانده از شاعران پارسیگو را میتوان در مفاهیمی همچون عشق، نفرت، جنگ، پهلوانی، عیاری، لوطیگری، تمجید، مداحی، گل و بلبل و جام می خلاصه کرد. در این میان، پرسش مهمی که باید در چند تحقیق گسترده به آن پرداخت، این است که نگاه شاعران ایرانی به مقوله «کسب و کار» و «کار و تلاش» در آثاری که برجا گذاشتهاند، چگونه بوده است؟ تحقیقات اولیه نشان میدهد شعر شاعران ایرانی، بیشتر بازتابدهنده گرایش «کارگریزی» و «کارستیزی» بوده و از علاقه تاریخی ایرانیان به زندگی مرفه و بیدرد و رنج نشان دارد. اگر تحقیقات ما کمی عمیقتر شود، باز به این نکته میرسیم که شعر ایرانی کمتر بازتابدهنده دغدغههای اقتصادی مردم بوده و در عین حال از آثاری که برجا مانده میتوان این نکته را برداشت کرد که شعر ایرانی کمتر به کسبوکار و تلاش و کوشش مردم پرداخته است. این قاعده، البته برای شاعران بزرگی همچون فردوسی، سعدی و مولوی چندان عمومیت ندارد که در شعر خود، مروج کار و تلاش و کارآفرینیاند و حتی از اهمیت بهرهوری در کسبوکار، سخن میگویند. با این حال فرضیه مطرحشده در این نوشته، این است که شعر ایرانی چندان میانهای با کسب و کار ندارد. همچنان که شعرها، اصولاً، میانهای با اقتصاد ندارد و بیشتر مروج این تفکر است که «دهان باز، بیروزی نمیماند» و مردم را نهتنها به کار و تلاش بیشتر دعوت نمیکند که به نوعی مروج کاهلی و سستی است. اما پرسش مهمی که در این زمینه مطرح میشود، این است که چرا شاعر ایرانی، مروج کار و تلاش نیست و اصولاً کسب و کار، در شعر او بازتاب چندانی ندارد. پاسخ، ساده است. از دیرباز، سرودن شعر، مورد علاقه سلاطین ایران بوده و آنها بابت شنیدن اشعار دلخواه خود که عموماً در مدح و ستایش شاه سروده میشده، پاداش فراوان میدادهاند. در حقیقت باید این نکته را یادآور شد که رانتهای درباری و صلهها و پاداشهای سلطانی، بیشتر نیروی پیشران و موتور محرک شاعری در ایران بوده است. بسیاری از بزرگان شعر پارسی، وابستگی غیرقابل انکاری به دربار داشتند و طبیعی بود که شعر آنها در تضاد با منافع دربار سلطانی و دستگاه پادشاهی و در عین حال در تضاد با منافع خود آنها نباشد. در میان انبوه شعر برجا مانده از شاعران ایرانی، تعداد ابیاتی که بازتابدهنده کسبوکار مردمان ایرانزمین بوده، اندک است. دعوت مردم به کار و تلاش نه اینکه در شعر کهن ایرانی وجود نداشته، که نسبت به مقولههای دیگر، اندک است و بیشتر میتوان چنین مضامینی را در اشعار رودکی، فردوسی، حافظ، سعدی و مولوی دید. با این حال شاعران بزرگ ایرانی، تنبلی و بیکاری را نکوهش کردهاند و در مذمت آن، زیاد سرودهاند. دعوت به کار و تلاش در شعر فردوسی زیاد دیده میشود. او در اثر جاودانهاش، شاهنامه همین مضمون را به خوبی بیان کرده است.
که چون کاهلی پیشه گیرد جوان/ بماند تنش پسـت و تیره روان
در این میان سعدی شیرازی معتقد است که سرمایه هر انسانی نه سیم و زر بلکه حرفه و صنعتی است که در آن مهارت دارد.
به پایان رسد کیسه ســـیم و زر
نگردد تهی کیسه پیشهور
چو بر پیشهاش باشدش دسترس
کجا دست حاجت برد پیش کـس
شاعرانی همچون رودکی نیز، تنبلی و کاهلی را نکوهش کردهاند و آن را امری مذموم شمرده و انسانهای فعال را ستودهاند. رودکی میگوید:
تو از فـرغـول* باید دور باشی/ شوی دنبال کار و جانخراشی
در این پرونده قصد داریم، بازتاب «کسبوکار» و «کار و تلاش» را در شعر شاعران ایرانی بررسی کنیم.
*غفلت، غافل شدن
دیدگاه تان را بنویسید