تاریخ انتشار:
عبدالله ناصری در این گفتوگو به دغدغههای اقشار مختلف جامعه میپردازد
متدینین هراسی ندارند
این روزها شاهد آن هستیم که در فضای اصولگرایی نگرانی برای بازگشت فرهنگی به دولت اصلاحات وجود دارد و حتی به وزارت ارشاد و علوم و رسانهها هشدار داده میشود مبادا نظام به انحطاط اخلاقی و فرهنگی زمان اصلاحات برگردد. شما به عنوان کسی که از نزدیک با دولت اصلاحات در ارتباط بودهاید، رویکرد فرهنگی دولت اصلاحات چه ویژگیهایی داشت؟
جذبه دولت اصلاحات در حوزه فرهنگ در میزان، منطبق با همان پارادایم اصلی جمهوری اسلامی بود که در قانون اساسی نهفته است. به عبارتی آنچه در دوره اصلاحات در حوزه فرهنگ مورد نظر بود همان چیزی است که طبق قانون باید وجود داشته باشد، فعالیتهای مدنی آحاد جامعه باید در حوزه اجتماعی و فرهنگی در چارچوب قانون آزاد باشد و حقوق آنها در چارچوب دولتها باید رعایت شود. آنچه در ابتدای بحث خوب است به آن اشاره کنم این است که دولت اصلاحات جهتگیری فرهنگی ابداعی نداشت و یک سیاست مندرآوردی در این حوزه را در پیش نگرفته بود. با این حال در این دوره، دولت بنا بر قانون اساسی و مضامین کیفیتی حکومت جمهوری اسلامی، برنامهها و دغدغههای فرهنگی خود را شکل داد و به مجموعهای از دستاوردها در این حوزه نیز نائل شد. در دولت نهم و دهم رفتاری کاملاً مغایر با این دوره در پیش گرفته شد. در این دوره اعتقادی به حوزه ارزشها و ضرورتهای جامعه مدنی، آزادیها و دموکراسی مطرح نبود و طبیعتاً در راستای آن تلاشی نیز صورت نمیگرفت. دغدغه برخی از اصولگرایان توجه دولت به چنین مسائلی است و آن را خطر تصور میکنند. همچنان که بارها تئوریسینها و بزرگان دولت پیشین
این صحبت را بیان کردند که دموکراسی تهوعآور است و طبیعتاً این سخنان از یاد هیچکس نمیرود. پس در این موضعگیری فرهنگی نیز نگاهی سیاسی وجود دارد.
با این اوصاف دولت یازدهم به دنبال آن است در حوزه فرهنگی پا جای پای اصلاحات بگذارد؟
در انتخابات دوره یازدهم ریاستجمهوری آقای روحانی با پشتوانه همین گفتمان اصلاحطلبانه و با پشتوانه همین جامعه رای اصلاحطلبی پیروز شد. طبیعتاً با این اتفاق وظیفه شرعی و حقوقی بر گردن اوست که شعارهای خود و مطالبات جامعه رایدهنده را در حوزههای مختلف از جمله در حوزه فرهنگ دنبال کند. چنانچه به یاد دارید آقای روحانی بارها در مناظرات انتخاباتی، گفتوگوهای انتخاباتی و تمام برنامههای تبلیغاتی وعدههایی در همین زمینه به مردم و اهل فرهنگ و هنر میداد، از جدیترین برنامههایی که در صورت پیروزی قرار بود به انجام رساند، حذف سانسور و جلوگیری از برخورد خشن با حوزه فرهنگ و ادب بوده است و ترویج فرهنگ نقد علمی هنر که طبیعتاً از وظایف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است.
با توجه به مقایسه میان دولت اصلاحات و دولت احمدینژاد، آنچه در بخش فرهنگی انجام شده تقریباً قابل مقایسه نیست حتی با یک بررسی سرانگشتی، فرهنگ در فضای جامعه هم طی این چند سال رو به انحطاط رفته است. چرا در جبهه رقیب بیش از آنکه نگرانی در بقای فرهنگ و اخلاق دوره احمدینژاد مطرح باشد نگرانیها از چنین بازگشتی است؟
واقعیت این است که در میان اصولگرایان نیز همه چنین نگرانی را ندارند و برخی فعالیتهای دولت اصلاحات در این حوزه را موفق میدانند. آنچه امروز در میان اصولگرایان سنتی وجود دارد چیزی متفاوت از رفتار افرادی است که در روزهای اخیر و در اعتراض به سیاست فرهنگی دولت اتفاق افتاده است. در میان این معترضان کمتر نگران واقعی وجود دارد. اگر آنان را که در خیابان آمدهاند و ادعای دلواپسی دارند در نظر بگیریم آنان نه نگران فرهنگ جامعه هستند و نه نگران اخلاق آن. معمولاً با از دست رفتن قدرت و خروج از فضای تصمیمگیری دولتی چنین رویههایی در پیش گرفته میشود. این افراد، کسانی هستند که خواب بلند و رویای طولانی دیده بودند که پس از هشت سال دولت آقای احمدینژاد، که مطالباتشان سازماندهیشده و تضمینشده است، این روند ادامه پیدا کند. اما آنچه در 24 خرداد اتفاق افتاد حادثه غیرمنتظرهای بوده است. که آرزوهای آنها را نقش بر آب کرد. به عبارتی این افراد به دلیل از بین رفتن منافعشان نگراناند. طبیعتاً تمام این نگرانیها در چارچوب افشاگریهایی است که در حوزه اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی این روزها در رسانهها منتشر شده است (که البته بیشتر
پروندههایی مربوط به دولت قبل است نه جریان اصولگرای سنتی). به عبارتی این رفتار آنها به نوعی فرار به جلو محسوب میشود که دولت را با اینگونه مشکلات از انجام چنین کارهایی منصرف کند. آنها میخواهند دولت را از ورود به چنین حوزههایی بازدارند.
پس در اینجا اصولگرایان را به دو بخش تقسیم میکنید و معتقد هستید که بخشی از اصولگرایان تنها این دغدغه را دارند. اما هشدارهای اخیر از جانب اصولگرایان سنتی هم داده شده و آنها که به خیابان آمدهاند هم بر اساس گفته شما از نزدیکان دولت نهم و دهم و جبهه پایداری هستند.
ما با مقوله نگرانی به دو شکل مواجه هستیم، یک حرکتهای سازماندهیشده است که از سوی جریانهایی که از بخشی فعالیتها کنار گذاشته شدهاند انجام میگیرد. دوم جریان مخالفی است که در حکومت هستند. طبیعتاً وقتی رقابت سیاسی وجود دارد منطقی در این زمینه نمیتوان پیدا کرد. یک دولت با هر رویکردی که در حوزه اجرایی در نظر میگیرد؛ در واقع اراده خود را انجام میدهد و مخالفانی در حوزههای گوناگون دارد. چنین حرکتهایی که از آن پیش از این سخن گفتم و به معنای حرکتهای خودسرانه است در فضای جامعه انجام میگیرد البته طبیعتاً من با هر نوع انتقاد در قالب میتینگ، اعتراضات خیابانی و این نوع رفتارها در برابر سیاستهای دولت مخالف نیستم. اما در چارچوب قانون و با رعایت اصل بیطرفی و روشن بودن اینکه چنین برنامههایی که به عنوان حرکت اجتماعی مطرح میشود چه کسی و کدام جریان سیاسی جهتدهی و برنامهریزی درباره آن میکند و خواسته مشخص آن چیست. قطعاً این خواستهها میتواند از مطالبات مشروع باشد. با این توضیحات که باید به صورت شفاف نقدهای خود را بیان کنند و از کلیگویی بپرهیزند. در دولت اصلاحات و جدا از دولت آقای احمدینژاد چنین میتینگها و
اعتراضاتی از جانب مخالفان دولت شکل میگرفت. ظاهراً با توجه به اینکه این گروهها شناسنامه مشخصی ندارند، تشخیص درستی از آنها وجود ندارد اما به هر شکل میتوانند در دورههای گوناگون چنین تجمعاتی را شکل دهند.
ما میتوانیم از سخنان شما چنین برداشت کنیم که دعوا بر سر فرهنگ نیست بلکه دعوا کاملاً سیاسی است.
دغدغه آنها که در این مدت در قبال سیاستهای دولت اعتراض خیابانی کردند اصلاً دین و ارزش و اخلاق نیست. این روزها دغدغه بخش متدین و مذهبی سنتی کشور نیز ترس از بازگشت به دولت اصلاحات نیست. این گروهها متشکل یا به عبارتی تشکیلاتی هستند که اهداف شان جلوگیری از پیشرفت و توسعه دولت است. آنها میخواهند قضاوت منطقی مردم را که در فاصله کمتر از یک سال میان این دولت و دولت قبل صورت گرفته است، تحتالشعاع قرار دهند
دیدگاه تان را بنویسید