تاریخ انتشار:
چرخه ناقص مُد در جامعه ایرانی
مُدگرایی؛ خوب یا بد؟
اشتباه نکنید. قرار نیست موضوعی به نام «مُدگرایی در میان ایرانیها» در میان دغدغههای مربوط به «جامعهشناسی» بررسی شود. گرایش به مد در ایران یک «ابزار» است برای رسیدن به یک «هدف». پس مدگرایی را باید از دیدگاه «آسیبشناسانه» بررسی کرد،
اشتباه نکنید. قرار نیست موضوعی به نام «مُدگرایی در میان ایرانیها» در میان دغدغههای مربوط به «جامعهشناسی» بررسی شود. گرایش به مد در ایران یک «ابزار» است برای رسیدن به یک «هدف». پس مدگرایی را باید از دیدگاه «آسیبشناسانه» بررسی کرد، نه از دیدگاه جامعهشناسی. برای پاسخ به این سوال که دلیل این دستهبندی من برای موضوع مدگرایی چیست هم یک مثال میآورم. چرا در ایران، یک نوجوان 17ساله برخلاف رویه متداول و عرف معمول لباسی میپوشد و یا آرایش میکند و به خیابان میآید؟ حال آنکه اگر الگوها و مدلهای غربی این کار را ببینیم، غیرمتعارف بودن این نوع پوششها به خوبی چشم را میزند. مثال دیگر، استفاده از ابزارهای مجازی برای صحبت کردن در فضای اینترنت است. این هم به نوعی «مد» تبدیل شده. اما چرا؟ یا چرا خرید لباسها و کفشهای به اصطلاح «مارکدار» در میان قشر خاصی از جوانان به رویهای متداول تبدیل شده است؟ اینها سوالاتی است که نشان میدهد، یک «معلول» برای یک «علت» موجود است؛ در واقع اینها مباحث ساختاری است و در دستهبندی آسیبشناسی موضوع قرار میگیرد. ممکن است که موضوع مدگرایی از منظر جامعهشناسی هم بررسی شود؛ اما به نظر
میرسد که دیدگاه «آسیبشناسی» برای یافتن پرسشهایی که ذهن جامعهشناسان را هم به خود معطوف کرده است، بهتر باشد.
حال که قرار است از این منظر به موضوع «مدگرایی» نگاه شود؛ همین اول کار میگویم که «مدگرایی» برخلاف آنچه امروز در برخی از دیدگاهها و رسانهها مطرح میشود، نوعی از «بیهویتی» نیست و حتی کوچکترین ارتباطی نیز به آن ندارد و به نظر میرسد این نوع دیدگاهها کمی سطحی و کوتهنگرانه است. بیایید از اینجا شروع کنیم که طرفدار یک «مد» خاص شدن، بستگی به سن و سال فرد دارد. دوران سنی در هر فردی ویژگیهایی را ایجاد میکند که طبق آن، باید با یک «ساختار» هماهنگ شود. فردی که بهتازگی از دبیرستان فارغالتحصیل شده و پا به محیط دانشگاه میگذارد، با شرایطی روبهرو است که ساختار دیگری دارد یا باید این شرایط را بپذیرد و با آن هماهنگ باشد؛ یا اینکه ساز خود را بزند و خطر طرد از جامعه کوچکی مانند دانشگاه را بپذیرد. در واقع این ساختار جدید، نوعی «مدگرایی» را به فرد تحمیل میکند که نپذیرفتن و ناهماهنگی با آن، هزینه زیادی دارد.
اما چه اتفاقی میافتد که در ایران، نوع پوشش اینقدر مهم میشود که بسیاری از جوانان را مجبور به صرف هزینههای بالا میکند؟ باید بگویم چرخه مالی سودمندی در این فعالیت هست. به جرات میتوان گفت بسیاری از مدلهای لباس که در ایران عرضه میشود، مشتری خاصی در کشورهای غربی و خاستگاه اصلی آن ندارد. اینها فقط مدل است و برای مقاصد خاصی طراحی میشود و پوشیدن اینگونه لباسها هم مکانهای خاصی دارد. چرا که غالب جوامع اینگونه کشورها، سادهپسند هستند و تغییرات در نحوه پوشش، به سختی از سوی جامعه هدف قابل پذیرش است. مدلهای لباس به صورت ناهماهنگ و تغییریافته از اینگونه کشورها به ایران میآید و با کمی دستکاری و تغییر دوباره، به پوششی تبدیل میشود که نه اصالتی دارد و نه میتوان نام آن را یک پوشش درست گذاشت. اما در نبود کار فرهنگی و خلاء طراحی لباس ایرانی، فقط به نفع برخی از فعالانی تمام میشود که هدف از این کار را سود بیشتر میدانند و بس. در واقع آنها به دنبال تزریق مد به عنوان یک تسکیندهنده موقت برای جوانانی هستند که هیچ ابزاری برای تفریح یا سرگرمی به جز گردش در پاساژها و مراکز خرید ندارند. در جامعهای که نیمی از جوانان آن
به دلایل گوناگون با مشکلات عاطفی و شرایط نابهنجار اجتماعی مواجهند، مدگرایی فقط در بخشی از جامعه که استطاعت مالی پوشش هزینههای مربوطه را دارند، تسری مییابد. اما همین کار هم به صورت ناقص از آب در میآید. چرا که سمت و سوی آن از جانب درست نبوده است.
البته من هرگز به این موضوع اعتقادی نداشتهام که طرفدار مد خاصی بودن یک موضوع مذموم و ناپسند است و نباید باشد. انسان زیبایی را دوست دارد و سعی میکند با به «روز بودن»، خوشحال زندگی کند. من اعتقاد دارم اگر این «به روز بودن»، مردم ایران را خوشحال میکند، خب چه اشکالی دارد که مدلهای جدید لباس جایگزین قدیمیها شود، رنگهای شاد جایگزین شود و در هر فصل، مدلهای بیشتر و متنوعتری از لباس و پوشش به بازار بیاید؟ من اعتقاد دارم که اگر این مدلها، ایرادی دارد، باید برطرف شود؛ یا جایگزینی برای آن پیدا شود. نه اینکه به طور کلی صورت مساله «پاک» شود. در ایران به دلیل محدودیتهای موجود در نوع پوشش که به تمام سطوح جامعه رسوخ کرده، چند سالی است که به طور ویژه نوع پوشش جوانان کشور مورد نقد و برخورد قرار میگیرد. اما جایگزینی برای آن معرفی نمیشود. یا حتی در موارد استثنایی که جایگزین برای آن پیدا میشود، آنقدر رد پای یک طیف خاص سیاسی یا حتی حاکمیت نگاه دولتی در آن دیده میشود که نمیشود نام آن را «جایگزین» گذاشت. میتوان با استفاده از طراحان داخلی و با در نظر گرفتن ملاحظات اسلامی، به این چرخه نامطلوب و ناقص پایان داد. میتوان
از نگاه دولتی و نظارتهای سختگیرانه فاصله گرفت و جلوی ورود مدهای تغییریافته و دست چندم غربی را با استفاده از خلاقیت طراحان داخلی گرفت و از این رهگذر، به اشتغال بخش زیادی از جامعه کمک کرد. مثال بارز این دیدگاه، پوششهای سنتی است که در بسیاری از نقاط دیدنی و خوش آب و هوای ایران از گیلان و مازندران گرفته تا کردستان و آذربایجان میان زنان و مردان رایج است و سالها بوده و خواهد بود. چه کسی میتواند بگوید که این نوع پوششها، ریخت و شکل و فرم خوبی ندارد و آزاردهنده است؟ چه کسی میتواند ادعا کند که با اصول اسلامی مغایر است و مشکلاتی دارد؟ مردم ایران به زیبایی و استفاده از فرم و رنگ در نوع پوشش خود توجه کرده و به این موضوع معتقد بودند. حال چرا باید طرفدار «مدگرایی» ناقص از آن سوی آبها باشند؟ به نظر من پاسخ این سوال، برخورد نادرست با پدیده مدگرایی در ایران از جانب نگاه حاکم دولتی است.
تجربه شخصی من از پوشش مردم کشورهای اروپایی میگوید که در فروشگاههای بزرگ برندهای معتبر، دو نوع لباس یا کفش یا کیف فروخته میشود. آن دسته از لوازم که مخصوص مهمانیهای مهم و مجالس بزرگ است به صورت «سفارشی» و طبق نظر طراحان برندها ساخته میشود؛ و دسته دیگر، پوششهایی که به صورت عادی در دسترس همگان است. به طور مسلم این دو با یکدیگر تفاوتهایی دارد و نمیتوان گفت همه مردم در این کشورها پول خرید کالای گران را دارند. بنابراین حتی در صورت نبود قدرت خرید، مدلهای جدید با قیمتهای ارزانتر نیز در بازار وجود دارد و ساختار جامعه آن را میپذیرد، چون نیازی به «خودنمایی» ندارد و «مدگرایی» به یک نوع «سرگرمی» تبدیل نشده است. در ایران -و شاید بهتر بگویم در کشورهای توسعهنیافته- مدگرایی برای قشر خاصی از جامعه است که پول خرید کالای مورد نظر خود را دارند و درصد کمی از جامعه را در بر میگیرند. به همان اندازه که کالاهای «به روز» در این حوزه، تقلیدی است، گران هم هست و خیلیها شرایط خرید آن را ندارند. اگر قرار است استفاده از «مد» در ایران، «جا» بیفتد؛ راه رفته کنونی، نادرست است و به جایی نمیرسد. جامعه بانشاط، نیاز به خوشپوشی
و خلاقیت دارد. برای داشتن یک جامعه بانشاط نیز نیاز به اصلاح چرخه موجود است. چرخهای که از طراحی آغاز میشود و به تولید میرسد و در این مسیر، مانند رودخانهای که زمینهای کشاورزی را سیراب میکند، از منظر اقتصادی عایدات زیادی برای کشور خواهد داشت. زمان آن فرارسیده که دست از تنگنظری برداشته و شرایطی فراهم شود تا مدیران عرصه فرهنگی، به آسیبشناسی موضوع «مد» نه از منظر اقتصادی بپردازند.
دیدگاه تان را بنویسید