خونریز نسل چهارم
درباره داعش خراسان چه میدانیم؟
در بعضی تعلیمات اوستا به خصوص بخشی از «گاتها» آمده است که اهورامزدا دو موجود آفرید؛ یکی «سپنت مئنیو» یا خرد مقدس و دیگری «انگره مئنیو» یا خرد خبیث (اهریمن). منظور آن است که موجودات و مخلوقات جهان به دو دسته خیر و شر تقسیم میشوند. خیرها آنها هستند که باید باشند و وجودشان برای نظام عالم لازم است، اما شرها آنهایی هستند که نباید باشند و وجود آنها باعث نقص عالم شده است.
اهریمن یا انگرهمئنیو (Angra Mainyu) سرچشمه تمام بدیها و سالار دیوان است. او نقطه مقابل اهورامزدا، سرچشمه نور و پاکی است. مهمترین ویژگی اهریمن، ویرانگری اوست که طبق اساطیر ایرانی در تمام برهههای زمانی و مکانی حاضر است. رد خیر و شر در تمام افسانهها و ادیان باقی مانده و در سالهای اخیر بر اساس ادعاهایی ساختهشده از تعلیمات آخرین دین و پیامبرش، شرورهایی از جنس طالبان و داعش دست به ویرانی زدند. اما آنها افسانه نیستند که با تابش نوری ناپدید شوند؛ به پشتوانه قدرت و اقتصاد، کریدورها و ترانزیتها، پول و سرمایه، اسلحه و... دهههاست به اهریمنهای ساخته دست شکستناپذیرها بدل شدهاند. داعش خراسان یکی از زادگان این تاریکی و تغذیهشده از قدرت است که هفته گذشته با انجام حمله انتحاری در کرمان جان 84 ایرانی را گرفت. این گروه تروریستی را میتوان عضو نسل چهارم گروههای تروریستی دانست که به مراتب با سه نسل پیشین خود در استراتژی متفاوت است.
در گزارش زیر تلاش میشود ابتدا به این پرسش پاسخ داده شود که داعش خراسان چیست؟ و در ادامه به این موضوع پرداخت که داعش چگونه خود را بازسازی کرد و به نسل چهارم گروههای تروریستی رسید؟
داعش خراسان در ویکیپدیا اینطور معرفی میشود: «دولت اسلامی-استان خراسان (ISIS-K) شاخه منطقهای گروه تروریستی دولت اسلامی است که در جنوب آسیای مرکزی و در درجه اول در افغانستان فعال است. داعش خراسان، مانند شاخههای خواهر خود در مناطق دیگر، به دنبال بیثبات کردن و سرنگونی دولتهای موجود در منطقه تاریخی خراسان است تا یک خلافت اسلامی را تحت حاکمیت اسلامگرای سختگیرانه و بنیادگرای خود ایجاد کند.»
شاخه افغان سازمان تروریستی «دولت اسلامی» موسوم به داعش خراسان، یا داعش-K نام خود را از استان خراسان گرفته است، منطقهای که زمانی بخشهای وسیعی از افغانستان، ایران و آسیای مرکزی در قرون وسطی را شامل میشد و امروز در استان شرقی ننگرهار، نزدیک به مسیرهای قاچاق مواد مخدر و افراد در داخل و خارج از پاکستان مستقر است.
به دلیل الگوی نامگذاری سازمان بزرگتر دولت اسلامی، داعش خراسان با تعدادی از انواع نامها مورد اشاره قرار میگیرد. سازمان بزرگتر بین نامهایی مانند دولت اسلامی عراق و سوریه، دولت اسلامی عراق و شام، و بعداً به سادگی دولت اسلامی (داعش) تغییر کرده و داعش خراسان (ISIS–K)، نامیده میشود.
فعالیت داعش-K با اعزام سربازان افغان و پاکستانی از گروههای همسو با القاعده به جنگ داخلی سوریه آغاز شد. آنها بعدها بنا بر دستوراتی و با تامین بودجه برای جذب سربازان جدید برای خدمت به رهبرانشان به منطقه خراسان بازگشتند. بخش عمده سربازان این گروه را فرماندهان و سربازان ناراضی سابق القاعده و مخالفان طالبان تشکیل دادهاند. پایگاه سنتی قدرت این گروه در شرق افغانستان در امتداد مرز پاکستان آغاز شده و باقی مانده است. در حالی که اکثر حملات داعش-K در شرق افغانستان و غرب پاکستان رخ میدهد، این گروه سال گذشته مسوولیت پرتاب راکتهایی را به سمت همسایگان شمالی افغانستان، تاجیکستان و ازبکستان، بر عهده گرفته است.
مهمترین درگیری امروز داعش-K درگیری طولانیمدت اما کمشدت با دولت طالبان است. اگرچه طالبان و داعش-K بهطور فعال علیه ایالاتمتحده میجنگیدند، اما از زمان خروج ایالاتمتحده از افغانستان، آنها برای بیاعتبار کردن، بیثبات کردن و سرنگونی رژیم طالبان به منظور ایجاد خلافت اسلامی مورد نظر خود تلاش کردهاند. از سوی دیگر، طالبان تلاش میکند شبهنظامیان داعش را از طریق حملات خشونتآمیز هدف قرار دهد، از دیپلماتها و سرمایهگذاران خارجی در برابر حملات داعش خراسان محافظت کند و علناً حضور داعش را برای شناسایی و سرمایهگذاری خارجی کماهمیت جلوه دهد.
سازمان اطلاعات ملی آمریکا در گزارشی که در دسترس عموم است درباره این شاخه داعش نوشته، «یکی از کشندهترین شاخههای داعش، داعش خراسان است که از زمان تاسیس در سال 2015 هزاران نفر را در افغانستان و پاکستان کشته یا زخمی کرده است. این شاخه همچنین حملاتی را در ایران، پاکستان، تاجیکستان و ازبکستان انجام داده است و ایالاتمتحده و اروپا به دنبال انجام عملیات علیه این گروه هستند». بیبیسی در گزارشی ادعا کرد این گروه، افراطیترین و خشنترین گروه در میان همه گروههای شبهنظامی جهادی در افغانستان است.
همانطور که گفته شد، داعش خراسان در سال 2015 به وسیله اعضای گروههای شبهنظامی -از جمله تحریک طالبان پاکستان و جنبش اسلامی ازبکستان که با داعش بیعت کردند- تشکیل شد و درصدد است با کنترل قلمرویی در «خراسان»، استانی در خلافت خودخوانده داعش ایجاد کند. یکی دیگر از اهداف این شاخه علاوه بر جنگ با طالبان، بیاعتبار کردن دولتهای کشورهای همسایه، ترویج خشونتهای فرقهای، و سوءاستفاده از شرایط بد اقتصادی و شکافهای اجتماعی برای جذب اعضاست. آنچه تاکنون درباره روششناسی این گروه گفته شده این است که داعش خراسان از کمین، حملات نظامی، کشتارهای هدفمند و بمبگذاری استفاده میکند. داعش خراسان علاوه بر طالبان بهطور منظم به امدادگران خارجی، گروههای اقلیتهای مذهبی و قومی و غیرنظامیانی که آنها را دشمنان مخالف تفسیرش از قوانین اسلامی میدانند، حمله میکند. این شاخه همچنین به پرسنل نظامی آمریکا قبل از خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان حمله کرد. جنگجویان داعش خراسان در حملات خود عمدتاً از سلاحهای سبک، مسلسلهای سبک و سنگین، راکتها و بمبهای دستساز استفاده میکنند (رویترز).
وزارت خارجه آمریکا در ژانویه 2016 داعش خراسان را به عنوان یک سازمان تروریستی خارجی معرفی کرد. ثناءالله غفاری ملقب به «شهاب المهاجر» که از ژوئن 2020 امیر این شعبه بود، در نوامبر 2021 به عنوان تروریست جهانی ویژه معرفی شد.
گاردین حملات قابل توجه داعش-K را اینگونه معرفی کرده است:
5 مارس 2022: پیشاور، استان خیبرپختونخوا، پاکستان. در حمله داعش خراسان به مسجد شیعیان، بیش از 60 غیرنظامی کشته و بیش از 180 نفر زخمی شدند.
26 آگوست 2021: کابل، افغانستان. داعش خراسان 13 نظامی آمریکایی و حداقل 170 غیرنظامی افغان و غیرنظامی را در یک حمله در خارج از فرودگاه بینالمللی کابل کشت.
2 آگوست 2020: جلالآباد، ولایت ننگرهار، افغانستان. حمله داعش خراسان به زندان جلالآباد، 29 نفر را کشت و صدها زندانی را فراری داد.
12 می 2020: کابل، افغانستان. حمله داعش خراسان به زایشگاه و کشته شدن 24 غیرنظامی.
18 آگوست 2019: کابل، افغانستان. در حمله داعش خراسان به مراسم عروسی بیش از 60 غیرنظامی کشته و بیش از 180 نفر زخمی شدند.
در مورد تعداد اعضای این گروه تروریستی صحبتهای زیادی شده است. بیبیسی معتقد است این گروه در اوج خود حدود سه هزار جنگجو داشت که امروز به دو هزار نفر تقلیل پیدا کرده است؛ چراکه در درگیری با نیروهای امنیتی آمریکا و افغانستان و همچنین با طالبان تلفات قابل توجهی را متحمل شده است. دکتر ساژان گول از بنیاد «آسیا اقیانوس آرام»، سالهاست شبکههای شبهنظامی در افغانستان را تحت نظر دارد. او میگوید «چند حمله بزرگ بین سالهای 2019 تا 2021 شامل همکاری بین داعش، شبکه حقانی طالبان و سایر گروههای تروریستی مستقر در پاکستان بود. هنگامی که طالبان در 15 آگوست در کابل تسلط یافتند، این گروه تعداد زیادی از زندانیان را از زندان پلچرکی آزاد کرد که بنا بر گزارشها، شبهنظامیان داعش و القاعده نیز در میان آنها دیده میشد. این افراد اکنون آزاد هستند». بر این اساس، عدهای ادعا میکنند که یارگیری جدید در میان این گروه آغاز شده است.
اما حالا چرا IS-K چالشی برای طالبان محسوب میشود؟ داعش اختلافات عمدهای با طالبان دارد و آنها را متهم میکند که جهاد و میدان نبرد را به نفع توافق صلح در «هتلهای شیک» در دوحه قطر ترک کردهاند. داعش خراسان ستیزهجویان طالبان را «مرتد» دانسته و کشتن آنها را بر اساس تفسیرشان از قوانین اسلامی قانونی میداند. ستیزهجویان داعش اکنون یک چالش امنیتی بزرگ برای دولت طالبان و اهداف سیاسی، استراتژی آنان برای بهبود روابطشان با کشورهای منطقه و دنیا محسوب میشوند. در حالی که طالبان برای بهبود روابط دولتش با دنیا تلاش میکند، کارشکنیهای داعش خراسان آنها را به چالش جدی کشیده است.
بر اساس دادههای جمعآوریشده از سوی مانیتورینگ بیبیسی، حملات گروه جهادی دولت اسلامی (داعش)، که زمانی مناطق وسیعی از شمال شرق سوریه در سراسر غرب و شمال عراق را در اختیار داشت، کاهش چشمگیری را در سال 2023 نشان میداد. داعش در این سال در مجموع 838 حمله در سراسر جهان به غیر از دسامبر انجام داد، که در مقایسه با 1811 حمله در مدت مشابه سال گذشته، 53 درصد کاهش را نشان میدهد. تجزیه و تحلیل و یافتههای مربوط به ارقام حمله، بر اساس جمعآوری دادههای مانیتورینگ بیبیسی از ادعاهای رسمی خود داعش (به این ترتیب ارقام ممکن است اغراقآمیز یا گاهی کماهمیت باشند) و بر اساس پیامها و تبلیغات رسمی داعش و حامیان آن است. تمام ارقام ذکرشده برای سال 2023 نشاندهنده حملاتی است که بین اول ژانویه تا 30 نوامبر انجام شده است. از زمان از دست دادن باغوز (آخرین پایگاه داعش در سوریه) در سال 2019، داعش بر ایجاد شاخههای آفریقایی خود تمرکز کرده است. این گروه همچنان در حال انجام عملیاتهای شورشی در عراق و سوریه و نظارت بر شبکههای آسیا، آفریقا و خاورمیانه است، اما همانطور که اشاره شد کاهش قابل توجهی در فعالیتهای آنها مشاهده شده است. شاخه داعش در سینا در سال جاری در مقایسه با 102 حمله در سال گذشته، مدعی هیچ حملهای نشد که نشان میدهد از سوی نیروهای مسلح مصر ضربه خورده است. این امر پس از آن بود که این گروه در اواخر سال 2022 در نزدیکی کانال سوئز حملاتی را انجام داد.
حملات به اصطلاح شاخه استان خراسان (ISK) داعش در افغانستان نیز کاهش یافت، زیرا این گروه در سال 2023 مسوولیت 20 حمله را بر عهده گرفت؛ در مقایسه با 145 حمله در سال گذشته و 293 حمله در سال 2021، سال بازگشت طالبان به قدرت. در عراق، داعش در سال 2023 در مجموع مسوولیت 141 حمله را بر عهده گرفت، که در مقایسه با 401 حمله در مدت مشابه سال گذشته، 65 درصد کاهش را نشان میدهد. در سوریه نیز داعش مسوولیت 112 حمله را در سال جاری بر عهده گرفت؛ در مقایسه با 292 حمله در سال گذشته.
هفته گذشته در مراسم گرامیداشت شهادت سردار قاسم سلیمانی حمله انتحاری صورت گرفت. داعش خراسان مسوولیت بمبگذاریهای مرگبار ایران را که ۸۴ کشته بر جای گذاشت، بر عهده گرفت. گروه دولت اسلامی (داعش) گفته که این بمبگذاری را انجام داده است. برخی گمانهزنیهای اولیه این بود که اسرائیل و آمریکا احتمالاً پشت این حملات بودهاند. اما به زودی داعش این ادعا را از طریق کانالهای خود در تلگرام مطرح کرد و بعداً تصویری را در پایگاه خبری خود «اعماق» منتشر کرد که در آن دو مرد نقابدار را نشان میداد که به گفته آنها مسوول این حملات بودند.
در این گزارش آمده است که بمبگذار انتحاری اول، کمربند انفجاری خود را در میان جمعی از مردم منفجر کرد و بمبگذار دوم حدود 20 دقیقه بعد مواد منفجره خود را فعال کرد. داعش از مهاجمان به اسمهای «عمر الموحد» و «سیفالله المجاهد» نام برد. آنها اسامی عمومی هستند که تشخیص اینکه مهاجمان ایرانی یا خارجی بودهاند را دشوار میکند. داعش در سالهای اخیر بارها به غیرنظامیان در ایران حمله کرده است.
رویترز روز بعد از حمله تروریستی کرمان، در خبری اختصاصی اعلام کرد: اطلاعات آمریکا تایید کرد که شاخه داعش در افغانستان پشت انفجارهای ایران است. دو منبع آگاه، روز جمعه به رویترز گفتند که رهگیریهای ارتباطات جمعآوریشده از سوی ایالاتمتحده تایید میکند که شاخه مستقر در افغانستان داعش، دو بمبگذاری در ایران انجام داده که نزدیک به 100 نفر کشته شدهاند. این منبع گفت: «اطلاعات، اطلاعاتی واضح و غیرقابل انکار است. بمباران روز چهارشنبه، مرگبارترین نوع خود در ایران از زمان انقلاب اسلامی 1979 بوده است.»
احمد مسعود، یکی از رهبران اپوزیسیون افغانستان، پیش از انتشار این خبر، پیام تسلیت خود را به ایران ارسال کرده و در آن آشکارا اعلام کرده بود معتقد است داعش در این حمله دست داشته است.
شورای امنیت سازمان ملل متحد نیز در بیانیهای، آنچه در کرمان اتفاق افتاد را «حمله تروریستی بزدلانه» توصیف و آن را محکوم کرد و به خانوادههای قربانیان و دولت ایران تسلیت گفت.
پیش از این داعش مسوولیت حمله سال 2022 به شیراز که موجب شهادت 15 نفر شد و بمبگذاریهای سال 2017 را که به مجلس شورای اسلامی و حرم بنیانگذار جمهوری اسلامی، اصابت کرد، نیز بر عهده گرفت.
کالین پی. کلارک، تحلیلگر ضدتروریسم در گروه سوفان، یک شرکت مشاوره امنیتی مستقر در نیویورک، گفت: داعش خراسان هم قصد و هم توانایی خود را برای حمله به اهداف در داخل ایران نشان داده است. داعش میخواهد به ایران حمله کند، زیرا تهران برجستهترین قدرت شیعه و سد برنامههای فرقهای داعش است. بیش از دیگر شاخههای داعش، تبلیغات داعش خراسان بهطور مداوم بر تحقیر شیعیان به عنوان مرتد متمرکز است.
آقای کلارک گفت که حمله در مراسم بزرگداشت، یک هدف بسیار «نمادین» و «فرقهای» با توجه به جایگاه سردار سلیمانی به عنوان معمار محور شیعی تحت رهبری تهران در منطقه، با روش این گروه مطابقت دارد.
او گفت: «داعش از ایران بیشتر از اسرائیل متنفر است، اگر چنین چیزی امکانپذیر باشد. هر رویدادی به خودی خود به جنگ منتهی نخواهد شد. اما هرچه این ترورها بیشتر انباشته شوند، یکی پس از دیگری به وقوع میپیوندند، و بیشتر به سمت محرکی حرکت میکنید که یکی میگوید به جهنم بروید.»
شورای امنیت سازمان ملل در دوازدهمین گزارش خود که در تاریخ اول ژوئن 2021 منتشر شد، گفت: «دولت اسلامی خراسان پس از شکستهای نظامی پیدرپی که در تابستان 2018 در جوزجان آغاز شد، از اوج خود فاصله گرفت. با این حال، از ژوئن 2020، یک رهبر جدید جاهطلب، فعال و خطرناک به نام شهاب المهاجر دوباره آن را به میدان بازگرداند. با وجود خسارات ارضی، رهبری، نیروی انسانی و مالی، داعش خراسان همچنان تهدیدی برای افغانستان و منطقه است. داعش به دنبال حفظ ارتباط و بازسازی صفوف خود با تمرکز بر جذب و آموزش حامیان جدید است که بهطور بالقوه از صفوف طالبان که روند صلح را رد میکنند، نشأت میگیرد.
المهاجر در ژوئن 2020 و پس از دستگیری اسلم فاروقی (با نام مستعار عبدالله اوروکزی) رئیس وقت داعش و سلف وی ضیاءالحق (ملقب به ابوی) توسط نیروهای ویژه افغان، توسط هسته داعش منصوب شد. المهاجر قبل از انتصاب به عنوان امیر، به عنوان برنامهریز ارشد داعش برای حملات بلندپایه در کابل و سایر مناطق شهری خدمت میکرد. یکی از کشورهای عضو گزارش داده است که ابوعمر خراسانی، هم رهبر داعش و هم رئیس دفتر الصادق بوده است. بر اساس آن گزارش، این دو سمت اکنون از هم جدا شدهاند: المهاجر تنها به رهبری داعش منصوب شد، در حالی که شیخ تمیم، ریاست دفتر الصادق را بر عهده گرفت. گزارش شده است که تمیم روابط خوبی با المهاجر دارد، بدون اینکه تنش میان این دو مرد یا ماموریت آنها مشهود باشد. ساختار منطقهای که دفتر الصادق آن را هماهنگ میکند، با مدیریت استانهای داعش که رویکردی محوری برای مشکل ناتوانی هستهای در حفظ سطح قبلی فرماندهی و کنترل خود ایجاد کرده و شکل میدهد، در جاهای دیگر جهان تکرار میشود. تشابه مستقیمی با نقش دفتر الکرار وجود دارد، مرکزی که در سومالی قرار دارد و فعالیتهای این گروه را در شرق و مرکز آفریقا هماهنگ میکند. از نظر منطقهای، استراتژی داعش-K از سوی دفتر الصادق که منطقه «خراسان» آسیای مرکزی و جنوبی (شامل افغانستان، بنگلادش، هند، مالدیو، پاکستان، سریلانکا و جمهوریهای آسیای مرکزی) را پوشش میدهد، هماهنگ میشود. در حالی که به ندرت، ISIS-K با هسته داعش ارتباط برقرار میکند، اما اعتقاد بر این است که حمایت مالی از هسته مرکزی به شاخه خراسان عملاً خشک شده است.
قطعاً یکی از مهمترین نقاط مغفولمانده در این گزارش، پس از چیستی داعش خراسان، اعضا و رهبرانش، نوع استراتژی مبارزاتش و مهمترین حملاتی که صورت داده، نوع تامین مالی آن است. موسسه مطالعات راهبردی شرق در گزارشی به این موضوع پرداخته است.
به احتمال زیاد، داعش خراسان برای تامین نیازهای مالی خود، تسهیلکنندگان مالی مستقر در کشورهای عرب حاشیه خلیجفارس را مد نظر قرار داده است؛ این تسهیلکنندگان، مثل گذشته، وظیفه جذب و انتقال منابع مالی را به افغانستان بر عهده دارند. اواسط سال 2016، تسهیلکنندگان داعش خراسان، از یک سازمان عامالمنفعه به نام «سازمان رفاه اجتماعی نجات» استفاده میکردند تا بتوانند کمکهای مالی را از قطر، امارات، عراق و سایر کشورهای خاورمیانه جمعآوری کرده و این مبالغ را از طریق دفاتر آن در کابل و جلالآباد، بین فرماندهان داعشی تقسیم کنند. اقدامهای ضدتروریستی سرسختانه طالبان در شرق افغانستان احتمالاً کمککنندگان خصوصی در کشورهای عرب خلیجفارس را بر آن داشته است تا برای حفظ منافع خود، به حمایت مالی از داعش خراسان روی آورند.
نظام قطب و اقماریِ جهانیِ داعش، برای جابهجایی پول در کل شبکه، از روشهای قابل اعتماد و آزمون پسدادهای مثل بهکارگیری خدمات پولی ثبتنشده، پیکهای انتقال وجه نقد و شبکههای حواله (یک نظام انتقال پول چندصدساله) استفاده میکند. از پیکهای انتقال وجه (که برخی از آنها رابطه نزدیکی با داعش خراسان دارند و برخی هم به صورت دورهای استخدام میشوند) احتمالاً برای انتقال پول در افغانستان و به صورت منطقهای بهره گرفته میشود. عوامل این گروه در جلالآباد و کابل، برای دریافت (و احتمالاً ارسال) پول از شبکه جهانی و همچنین پسانداز دهها هزار دلار سرمایه این گروه، از «حوالهدارها» استفاده میکنند. این شبکههای حواله، به شبکههای مالی وسیعتر داعش، مثل «شبکه الراوی»، متصل میشوند- شبکه الراوی در دهه 1990، از طریق خدمات پولی و پولشویی، به صدام حسین کمک کرد تا بتواند تحریمها را دور بزند و حالا هم از طریق عوامل خود در عراق، ترکیه، بلژیک، کنیا، روسیه، چین و سایر نقاط دنیا، از تسهیل جریان مالی داعش حمایت میکند.
این شبکه از تکنیکهای پولشویی متداولی (مثل استفاده از نیروهای نیابتی، لایهبندی و قاچاق پول) برای پنهان کردن خاستگاه منابع مالی داعش استفاده میکند؛ در این میان، تجارت طلا نیز یک روش مطلوب به حساب میآید.
اما بهرغم موفقیت این نوع روشهای انتقال پول، شواهد تازه حکایت از آن دارند که استفاده از رمزارزها، به یک ابزار مالی مهمتر برای داعش بدل شده است. شرکتهای تحلیل بلاکچین، بهطور مستقل گزارش دادهاند که کمکهای مالی در قالب بیتکوین، اتریوم و TRX (ترون) برای واحد رسانهای داعش خراسان ارسال میشود.
غلامرضا حداد، استاد علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی، در پاسخ به این پرسش تجارت فردا که «چطور داعش هنوز ادامه حیات میدهد؟» پاسخ داد این موضوع، به نظر من به ماهیت تروریسم و گروههای تروریستی، به نسل چهارم تروریسم بینالملل، بازمیگردد. نسل اول، تروریسم آنارشیستی قبل از جنگ اول است، نسل دوم، تروریسم ضداستعماری بین دو جنگ و نسل سوم نیز، تروریسم ضدامپریالیستی و با گرایش چپ است که کمابیش تا پیش از فروپاشی بلوک شرق ادامه یافت.
اما نسل چهارم که به تروریسم مذهبی یا بنیادگرا هم معروف است، با نسلهای قبلی تروریسم تفاوتهای آشکاری دارد. در تمامی نسلهای پیشین هدف از تروریسم نوعی امتیازگیری سیاسی با هدف کسب قدرت یا تاثیر بر مناسبات قدرت با استفاده از ابزار ترور و وحشت بوده است. برای همین هم گروههای تروریستی از نظر سازمانی دارای تشکیلات ستادی و نیروی عملیاتی (صف) بودند؛ یعنی رهبری سیاسی آنها از نیروی عملیاتیشان متمایز بود. رهبران سیاسی از تروریسم به شکل ابزاری استفاده میکردند اما در تروریسم جدید چنین دوگانهای وجود ندارد و تروریسم ابزار نیست، بلکه خود هدف است.
سازماندهی هم به صورت شبکهای است و نه سلسلهمراتبی؛ پس نمیشود با آنها بازی سیاسی از جنس مذاکره یا تطمیع را پیش برد. از طرف دیگر نمیتوان با نابود کردن تشکیلات ستادی هم کل شبکه را نابود کرد. بنابراین برخلاف نسخههای قبلی، تروریسم جدید حداقل وابستگی را به رهبران دارد و به صورت شبکهای به سادگی قابل بازسازی است. تروریسم جدید مجموعهای از قواعد و هنجارهایی است که به آن معنا میدهد؛ نه منابعی که در سلسلهمراتب توزیع میشود. با باورمندی به این قواعد و هنجارها، فرد میتواند بدون نیاز به فرمان مستقیم از رهبری گروه، سوژه گفتمان تروریستی باشد. همین خصلت است که گسترش تروریسم را در سرتاسر جهان امکانپذیر کرده است.
تکنولوژیهای ارتباطی نوین هم به چنین سازماندهی شبکهای امکان رشد داده است. نیروهای تروریستی از جنس داعش، مبتنی بر قواعد و هنجارهایی که به گفتمان داعش معنا میدهد، بدون نیاز به تایید فرادستی یا هماهنگی در سلسلهمراتب، کنش تروریستی خود را سامان میدهند و با بازنمایی آن در بستر تکنولوژیهای ارتباطی، هویتی را از پایین به بالا شکل میدهند. یعنی مسیر قوام هویتی در این سازوکار، برعکس نسخههای قبلی تروریسم است. در نسخههای قبلی، عملیات تروریستی از سوی نیروهای ستادی برنامهریزی میشد و پس از انجام شدن به وسیله نیروهای صف، رهبران گروه مسوولیت آن را میپذیرفتند، اما در نسخه جدید بدون برنامهریزی از بالا، هر کنش تروریستی امکان سازماندهی از پایین را دارد و پس از انجام و بازنمایی آن در رسانهها مسوولیتش یا بهتر است بگوییم افتخارش، از سوی سطوح فرادست اعلام میشود. خب، چنین سازماندهی را با عملیات نظامی نمیشود نابود کرد. مادامی که این قواعد و هنجارها باورمندانی دارد و ابزارهای ارتباطاتی هم به شکلی آزاد در دسترسشان است، امثال داعش نابودشدنی نیستند.
فرق دیگر تروریسم نسل چهارم یا تروریسم بنیادگرا در ضد مدرن بودن آن است. تمامی نسلهای قبلی تروریسم بینالملل مبتنی بر محاسبات هزینه-فایده و مبتنی بر منطق عقلانی عمل میکردند. یعنی به دنبال دستاورد مشخصی در قبال هزینهای که تحمیل میکردند، بودند. هدفهایشان را عاقلانه و محاسبهشده انتخاب میکردند و در مقابلش، امتیازات مشخصی را هم مطالبه میکردند. بر این اساس، ترور کور کمتر اتفاق میافتاد و قربانیان انتخاب میشدند؛ اما در نسل جدید از آنجا که خود ترور هدف است و نه ابزار؛ هرچه گستره کشتار و خونریزی وسیعتر باشد، این هدف بهتر متحقق میشود. قربانیان انتخاب نمیشوند بلکه بهصورت دستهجمعی، موضوع حمله قرار میگیرند، که این کار وحشت بسیار بیشتری ایجاد میکند. از طرف دیگر چون منطق عقلانیت و هزینه-فایده در کار نیست، نمیشود با بالا بردن هزینه اعضای گروه تروریستی را از ادامه مسیر منصرف کرد. با کسی که حاضر شده خودش را به صورت انتحاری بکشد تا به فیض شهادت نائل شود، نمیتوان معامله عقلانی کرد.
از طرف دیگر، در این نسل از تروریسم، سوژه گفتمان تروریستی، با تروریسم به خودش معنا و هویت میدهد. معنا و هویتی که در جهان مدرنی که به آن تحمیل شده از آن بیبهره است. تروریسم برای او خود زندگی، معنای بودن، نقش اجتماعی و هویتی است که در نبودش از درون خالی است و چیزی هم جایگزینش نمیشود. اینها یعنی تروریسم نسل جدید، ریشه در جدال میان رژیمهای حقیقت دارد، نه در جدال برای کسب منابع در درون یک رژیم حقیقت واحد.
تروریسم جدید یک پدیده فرهنگی است. تروریسم بینالملل جدید در درون فرهنگ تعارضی متولد شده است. فرهنگی که در آن همواره فرآیند دگرسازی به تولید دشمن منجر شده و به آن متکی بوده است. فرهنگی که در آن دیگری از حقوقی محروم بوده و به جبر ساختاری به حاشیهای کشیده شده است. خب این به حاشیه کشیدهشدهها و دیگریها امکانی برای جذب درون ساختارهای مستقر نیافتند و شروع به دگرسازی وارونه کرده تا خود را معنا کنند.
این تحلیلها موضوعاتی است که استراتژیستهای غربی در طول چند دهه اخیر به آن رسیدهاند. برای همین هم تلاش کردهاند به موازات مقابله نظامی و امنیتی با مظاهر عینی آن، برای تغییر بسترهای اجتماعی و فرهنگی که مولد تروریسم هستند هم اقداماتی صورت دهند. اما تلاش آنها ناکام مانده است. تجربه دموکراسیسازی در عراق و افغانستان نمود چنین ناکامی است. نقص در دولت-ملتسازی در خاورمیانه را نمیشود با یک برنامه کوتاهمدت و از بالا به پایین جبران کرد. غرب در مبارزه با ریشهها و بسترهای تروریسم ناکام مانده و الان به سمت عقبنشینی از این هدف و بازگشتن به درون مرزهای هارتلند لاکی است تا با تمرکز بر کنترل تروریسم درون مرزهایش، امنیت خود را تضمین کند. بخشی از سیاستهای ضدمهاجرتی نمودی از این استراتژی است. یعنی برای غرب دیگر خیلی مهم نیست که در خاورمیانه چه میگذرد، بلکه هدف آنها این است که چطور خود را از آسیبهای تروریسمی که ریشه در فرهنگ خاورمیانهای دارد، در امان نگه دارند. اقتصاد سیاسی بینالمللی هم کمکم دارد به سمت کمتر کردن وابستگی متقابل میان خاورمیانه با جهان غرب پیش میرود و جای غرب را چین و روسیه اشغال میکنند. توقع غربیها این است که هزینههای امنیت در این منطقه را همان بازیگرانی بپردازند که از این منطقه منفعت میبرند.
اما از یک جنبه دیگر هم میشود به این موضوع نگاه کرد. داعش یک بازیگر غیردولتی است. بازیگری که شبیه آن در منطقه خاورمیانه کم نیست. این بازیگران محصول ضعیف بودن نهاد دولت در منطقه هستند. هرچه دولتها ضعیفتر باشند و توان تحقق کارکردهای استاندارد خود را نداشته باشند، ظرفیت بیشتری برای حضور چنین بازیگرانی فراهم خواهد شد. مثلاً افغانستان و سوریه که این بازیگران در آنجا بیشتر از جاهای دیگر بودند، دقیقاً درماندهترین و شکستخوردهترین دولتها هم محسوب میشوند.