معجزه صلح
آشتی ویتنام با آمریکا چه نتایجی داشته است؟
لحظه خاصی بود. زمان، برای تبخیر شدن برنامه داشت؛ گویی خورشید هم غروب را به طلوع سپرده بود. دیپلمات جوان ویتنامی، لباسهایش را مرتب کرد، بدون آنکه کسی متوجه شود، از بالکن به اتاق غذاخوری بازگشت و پشت میز ناهار نشست. نوبت او بود. باید به مهمانهای آمریکایی مسنتر از خودش توضیح میداد که او نمونهای جهشیافته از دیانای مقاومت کشورش است. ابتدا نگاهش را در کفپوشهای قرن نوزدهم عمارت قفل کرد و بعد آرام سرش را به سمت یکی از مقامهای ارشد پنتاگون که حداقل 60 سال از او بزرگتر بود، چرخاند و گفت: «جنگ همیشه تاوان دارد. من نیمی از خانوادهام را در طول جنگ ویتنام از دست دادم؛ ولی به طرز عجیبی زخمهایم بهبود پیدا کردهاند و عجیبتر آنکه جنگ برای من، برای ما، خاطرهای دور و رهاورد توسعه شده و 90 درصد ویتنامیها، حالا آمریکا را تحسین میکنند. همان مردمی که بمبها، روستاهایشان را فرش کرد؛ بدنشان، زخمِ «عامل نارنجی»، علفکش تاکتیکی آمریکا را به یادگار نگه داشت، سالها با کوچکترین صدایی، وحشت جنگ را در صلح تجربه کردند، خشم باقیمانده از جنگ را به اعتمادِ صلح سپردند و اینک از میان 30کتابی که درباره ما، بهتر بگویم درباره جنگ ویتنام نوشته شده است یا از میان داستانهایی که درباره آشتی آمریکا و ویتنام در مدرسه بازرگانی هاروارد گفته میشود تا نحوه تعارضاتِ توسعهای آموزش داده شود، به این فکر میکنند که چطور نگذارند چین، دست و پایشان را در این روند توسعه ببندد. همان مردمی که...»؛ پیرمرد آمریکایی نگذاشت حرفهای دیپلمات جوان تمام شود. سری تکان داد. یک برش بزرگ از فیله مینیون سرخشده را در بشقابش کنار نودلهای شیشهای سرخشده با گوشت خرچنگ، گذاشت و با لحنی عجیب گفت: « مشخص است دیگر؟!! من هنوز هم در حال تجربه کردن طعم ویتنام هستم. همانطور که کل روزهای جنگ را در این سرزمینِ پر از تضاد گذراندم. ببین جوان، ما برای هر رنجی متاسفیم؛ ولی آمریکا، دلیل تمام آسیبهای جنگی ویتنام نیست و شما نمیتوانید دلیل جنگ را فقط از چشم دشمن خود ببینید. نمیدانم برای شما تعریف کردهاند یا نه، ولی وقتی ویتکُنگ در فوریه 1965، در جریان دیدار مک جرج باندی، مشاور امنیت ملی، به یک مرکز نظامی بزرگ ما در شهر پلیکو حمله کرد و دولت جانسون با بمباران هوایی ویتنام شمالی پاسخ آن را داد، ما مقصر نبودیم. اقدام پنتاگون عملاً پاسخ تفکر یورشی ویتکُنگ بود؛ چون حمله پلیکو چنان جنگی و تحریکآمیز بود که حتی ما فکر میکردیم فرماندهی نیروی هوایی هانوی همزمان با دیدار باندی دستور آن حمله را داده است تا اینکه معلوم شد این یورش نظامی را شخصاً فرمانده محلی ویتکنگ که نمیدانسته باندی کیست، برنامهریزی کرده و مانند بسیاری از موارد دیگر، آتش این جنگ به خاطر سیگنالهای اشتباه، روشن شد.» بحث به اینجا که رسید، پل ایگناتیوس که در طول دولتهای کندی و جانسون، دستیار وزیر و معاون وزیر ارتش و دفاع بود، با آنکه از واکر استفاده میکرد، با صدایی رسا، دو دیپلمات جوان دیگر از ویتنام را مخاطب قرار داد و گفت: «قبول کنید بعضی از زخمها هرگز خوب نمیشوند، همانطور که هیچگاه دلیل بسیاری از جنگها معلوم نمیشود، اما حالا و بعد از گذشت 45 سال پس از پایان جنگ ویتنام، باید دید بایدن در سرزمین شما چگونه به زمین مینشیند...». پس مناسبت این ناهار که کورت کمپبل، هماهنگکننده کاخ سفید در امور منطقه اقیانوس هند و آرام، ترتیب داده و از دیپلماتهای جوان حاضر خواسته بود تا کار خود و احساسشان را از چگونگی تحول روابط کشورشان با ایالاتمتحده توصیف کنند، سفر جو بایدن بود، نه شفافسازی پارهای از ابهامات. سفر ۲۴ساعتهای که در راستای تمدید سیاست همسو کردن کشورهای منطقه آسیا-اقیانوسیه با واشنگتن و در جهت موازنهسازی در برابر چین بود؛ ولی از همان آغاز پیچیده شد؛ چرا که «نگوین فو ترونگ» 79ساله، قدرتمندترین رهبر ویتنام، بایدن 80ساله را جوان خوشتیپی خطاب کرد که حتی با موهای سفید و دستهای لرزان یک روز هم پیر نشده است. تعریفِ مبهمی که به ویتنامیها، مردمان کشور تضادها میآید؛ و البته حالا به بایدن و آمریکا هم.
ردپای کرملین و زرادخانههایش
جو بایدن، دوازده روز پیش، وقتی به هانوی سرزمین دشمن سابق خود رفت، گمان نمیکرد، رهبر ویتنام با تعریف مضحکی از سن او، جایگاهش را به سخره بگیرد. او انتظار نداشت، هانوی با تاریخ آشفته خود که شامل مرگبارترین مداخله نظامی واشنگتن در عصر مدرن بود و میلیونها نفر را به کشتن داد، بهگونهای کنار آمده باشد که نگوین فو ترونگ، حالا با خنده، انتخاب مجدد رئیسجمهور آمریکا در سال آینده را نهتنها چشمانداز خوبی برای آمریکا نداند که آن را برای 100 میلیون ویتنامی نیز خوشایند تلقی نکند. موضوعی که البته برای آمریکا مهم نبود و حتی به آن اشاره هم نکردند؛ چون کاخ سفید میداند که بایدن آن رئیسجمهوری که باید باشد نیست. او حتی به خاطر ناتوانی جسمی، به جای راهپله طولانی و 18فوتی ایرفورسوان، از راهپله کوتاه طراحیشده بهوسیله کنت گری، برنامهریز رویداد ترامپ استفاده میکند تا سقوط نکند. بنابراین آنچه در این سفر اهمیت داشت این بود که بایدن در هانوی به همراه مشاورهای دموکراتش بتواند آخرین صفحه از کتاب «بازی هند و اقیانوس آرامِ ایالاتمتحده را با یک «مشارکت استراتژیک جامع» ببندد؛ قراردادها در زمینههای مختلف بهخصوص نیمههادیها و مواد معدنی را تضمین کند؛ بخش بزرگی از تخصیص سرمایه 500 میلیوندلاری سالانه دولت آمریکا تحت قانون CHIPS را برای حمایت از زنجیرههای تامین نیمههادی در سطح جهان به ویتنام اختصاص دهد؛ همچنین، فلسفه شراکت استراتژیک و اعتماد متقابل سیاسی غیرقابل انتظار، چین و ویتنام، دو همسایه کمونیست را زیر سوال ببرد تا جایگزینی برای چین به کشورهای فقیرتر در زمینه سرمایهگذاری و توسعه معرفی کند؛ حمایتش از ویتنام را که در حال پیشروی در روابط سرد بین واشنگتن و پکن و توسعه روابط خوب با همه ابرقدرتهاست، برای تبدیل شدن به یک صادرکننده شاخص فناوری و نساجی و مرکز تولید کمهزینه آسیا، نشان دهد و اتکای ویتنام به روسیه در زمینه همکاری نظامی و زرادخانهای را پس از چندین دهه کم کند. اتکایی که استراتژی نوین ویتنام برای نوسازی ارتش هانوی است. ویتنام، اینک با وجوهی که به صورت مخفیانه به حساب سرمایهگذاری مشترک «گروه ملی نفت و گاز ویتنام و زاروبژنفت» از طریق شرکت روسویت پترو فیلدز در شمال روسیه، منتقل میشود، خریدهای دفاعی و زرادخانهای قابل توجهی را از کرملین انجام میدهد که عملاً سرپیچی از دستورات تحریمی آمریکاست؛ و در حقیقت، فاش میکند که تحریمهای ایالاتمتحده برنامههای ویتنام را برای ارتقای ارتش خود در راستای مقابله با توسعهطلبان چینی در دریای جنوبی چین مختل کرده است و البته این چالش شهود تاریخی هم دارد.
پای درازِ چین
ویتنام، پنجمین واردکننده بزرگ تسلیحات روسیه در سطح جهان و بزرگترین واردکننده تسلیحات روسیه در آسیای جنوب شرقی است. این کشور در طول جنگ، اگرچه از چندین کشور در بلوک سوسیالیستی کمکهای تسلیحاتی دریافت کرد، اما اتحاد جماهیر شوروی و چین، تامینکننده اصلی سختافزار نظامی برجسته هانوی بودند. با این حال، از نظر اقلام عمده تسلیحاتی، مسکو مهمترین تامینکننده محسوب میشد، به نحوی که طبق آمار رسمی ویتنام، بین سالهای 1955 تا 1975، اتحاد جماهیر شوروی، 1357 سامانه پرتاب موشک، بیش از 18300 موشک، 316 هواپیمای جنگنده، 52 کشتی جنگی، 21 کشتی ترابری، 681 تانک، 60 دستگاه تراکتور توپخانه و 1332 خودرو زرهی را به ویتنام تحویل داد. پس از پایان جنگ در سال 1975 نیز کمکهای شوروی به هانوی اگرچه بر حمایتهای اقتصادی متمرکز بود اما تجهیزات نظامی باقیمانده از دوران جنگ، وابستگی نظامی را به وجود آورد و ویتنامیها را تشویق کرد تا پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به دنبال واردات تسلیحات از روسیه باشند. هرچند وابستگی ویتنام به تسلیحات روسی با این واقعیت تشدید شد که نتوانست منابع جایگزین و قابل اعتمادی برای واردات بیابد؛ چون تسلیحات کشورهای غربی گرچه مقرونبهصرفهتر از تسلیحات روسی بودند اما ویتنام حتی اگر میتوانست آنها را بخرد، به دلیل تحریمها و کنترل صادرات امکان دسترسی به تجهیزات خریداریشدهاش را نداشت؛ به عنوان مثال، ایالاتمتحده تا سال 2016 ممنوعیت فروش تسلیحات مرگبار به ویتنام را لغو نکرد و در عین حال، ویتنام به دلیل عدم اعتماد بین دو کشور و اختلافات مداوم آنها در دریای جنوب چین علاقهای نیز به خرید تسلیحات چینی نداشت. بر همین مبنا، از زمانی که ویتنام برنامه نوسازی نظامی خود را در اواخر دهه 1990 آغاز کرد، بیشتر تسلیحات مهمی که به دست آورد، منشأ روسی داشتند، از جمله شش «زیردریایی کلاس کیلو»، 36 هواپیمای چندمنظوره سوخو-۳۰ امکیکی و چهار ناوچه کلاس Gepard 3.9. علاوه بر آن، دادههای موسسه تحقیقات صلح بینالمللی استکهلم نیز نشان میدهد که از سال 1995 تا 2021، واردات تسلیحات ویتنام بالغ بر 07 /9 میلیارد دلار بوده که در این میان روسیه سهمی 4 /7 میلیارددلاری (6 /81 درصد) داشته است و با وجود تلاش هانوی، برای تنوع فروشندگان سلاح با سهمهای متنوع چون اسرائیل (7 /13 درصد)، بلاروس (7 /5 درصد)، کره جنوبی (3 /3 درصد)، ایالاتمتحده (3 درصد) و هلند (4 /2 درصد)، انتظار میرود، ویتنام در آینده تلاشهای خود را برای تنوعبخشی به واردات تسلیحات از روسیه دو برابر کند تا بین سکوهای تسلیحاتی شوروی-روسی و پلتفرمهای جدیدتر غیرروسی، به سازگاری برسد. سازگاری که میتواند فرسودگی پلتفرمهای قدیمی روسیه را با پلتفرمهای جدید از سایر تامینکنندگان مطابقت دهد و در طول این فرآیند، علاوه بر بهبود قابلیتهای تولید تسلیحات داخلی، بهوسیله تقویت بیشتر روابط استراتژیک با تامینکنندگان بالقوه جایگزین چون آمریکا به هانوی کمک کند تا تلاشهای متنوعسازی خود را بهتر مدیریت کند و توسعه دهد.
قدرتِ رفاقت با دشمن
تلاشهای ویتنام البته در حالی است که واشنگتن از نظر استراتژیک، این کشور را به عنوان یک شریک مهم برای مقابله با ظهور چین و ادعاهای گسترده آن در دریای جنوبی چین، آبراهی غنی با تجارت تریلیوندلاری سالانه میبیند و دولت بایدن از طریق تقویت روابط با ویتنام، قصد دارد چین را زیر فشار قرار دهد. به واقع، قصد دارد، سطح نفوذ چین در کامبوج، لائوس و میانمار را با ارتقای روابط کم کرده، تا حدی توازن قدرت منطقهای را اصلاح کند و از طریق بالاترین سطح روابط دیپلماتیک ویتنام، ایالاتمتحده را در سطح چین، روسیه، هند و کره جنوبی برای هر نوع از معاملات تجاری-نظامی قرار دهد. کمااینکه ویتنام، با جمعیتی حدود 100 میلیون نفر، به عنوان «دولت نوسانساز» منطقه آسیا، سال گذشته، از بریتانیا به عنوان هفتمین شریک بزرگ تجاری آمریکا پیشی گرفت. ایالاتمتحده را با گردش تجاری نزدیک به 124 میلیارد دلار در سال 2022 به بزرگترین بازار صادراتی تبدیل کرد. با سرمایه ثبتشده تجمعی 4 /11 میلیارد دلار، باعث شد آمریکا به یازدهمین سرمایهگذار بزرگِ ویتنام تبدیل شود. ایالاتمتحده، جایگاه دومین شریک تجاری بزرگ ویتنام و دومین منبع بزرگ گردشگری هانوی را پس از کره جنوبی به دست آورد؛ و ویتنام با سرانه تولید ناخالص داخلی 3875 دلار در سال 2023 (معادل 69 درصد از میانگین جهان) و سریعترین رشد اقتصادی در منطقه آسیا برای تبدیل شدن به قطب نیمههادی جهان، در صنعت خودروهای الکتریکی تکانههای توسعهای و تکنولوژیک غیرقابل باوری را پدیدار کند؛ به نحوی که «VinFast» بزرگترین شرکت خودروسازی خصوصی ویتنام پس از اولین معاملات تجاری ایالاتمتحده در ماه گذشته که جریان درآمدی آن بیش از درآمد 7 /314 میلیارددلاری فورد و جنرالموتورز در یک سال بود، اکنون یکی از باارزشترین شرکتهای خودروسازی جهان شده است؛ و عملاً ویتنام که میگویند مساله حقوق بشر را در بحبوحه رقابت آمریکا با دشمنانی مانند چین و روسیه در «صندوق عقب» خودرو توسعهاش جا داده، در خط مقدم رقابت میان دو ابراقتصاد جهانی، در حال ارسال پیام برای روابط منطقهای گستردهتر و ایجاد اختلال در سیگنالهای سیاستی بزرگترین دشمن خود یعنی آمریکاست. استقلالی که ماحصل دیپلماسی صلح است و به برندینگ سیاست خارجی ویتنام تبدیل شده است. برندینگ سرزمینی با دولت کمونیستی تکحزبی و طرفدار سرمایهداری بازار آزاد که از دشمن سابق خود، قابل اعتمادترین دوست را در آسیا ساخت، با طیف گستردهای از همکاریهای دوجانبه به توسعه رسید و به گفته دکتر لوهونگ هیپ، عضو ارشد برنامه مطالعات ویتنام موسسه «ISEAS - Yusof Ishak»، ثابت کرد آشتی و همکاری با دشمنان سابق، نهتنها بد نیست که قدرتساز هم هست؛ باوری که مخالفان و موافقان سرسختی دارد.
بنبست خودخواهها
مکس بوت، مورخ نظامی لیبرال، یکی از آن سرسختترین مخالفان آشتی آمریکا و ویتنام است. او در کتاب «راه نرفته» -فینالیست جایزه پولیتزر- در یک بازنگری جامع از جنگ ویتنام، ادعا میکند با «تمام تلاشهایی که آمریکا در ویتنام انجام داد، چیزی به دست نیاورد و صلح، شکست آمریکا بود». مشاور سیاست خارجی به شدت منتقد ترامپ که با کمپینهای ریاستجمهوری جان مککین، میت رامنی و مارکو روبیو کار کرده، معتقد است، با آنکه برای تقریباً 30 سال، ایالاتمتحده از طریق ابزارهای مالی، نظامی و دیپلماتیک سعی کرد از تبدیل شدن ویتنام به یک کشور کمونیستی جلوگیری کند اما به ازای هر دلار خسارتی که وارد کرد، 10 دلار ضرر دید فقط به خاطر اینکه، رهبران سیاسی و نظامی آمریکا، انگیزههای دشمن را نادرست درک کرده بودند. آنها میخواستند با تاکتیکهای متعارف، جنگندههای غیرمتعارف را شکست دهند و به همین خاطر، استراتژیهایی را دنبال کردند که پیروزی و توافقی به همراه نداشت و فقط سردرگمی در یک «بنبست» بود. مضاف بر آن، جایگاه بینالمللی آمریکا، هرگز و هیچگاه به ویتنام وابسته نبود و ما باید این مبارزه را در همان روزهای ابتدایی رها میکردیم، چون هرچه جنگ طولانیتر شد، تصویر ما بیشتر آسیب دید و عملاً یک نسل با نگاه به ایالاتمتحده به عنوان یک قدرت امپریالیست، میلیتاریست و نژادپرست بزرگ شدند و سرمایه سیاسی را که پس از اتحاد علیه فاشیسم در جنگ جهانی دوم و سپس با کمک به بازسازی ژاپن و اروپای غربی جمعآوری کرده بودیم در آسیای جنوب شرقی سوزاندیم. از سویی دیگر ما در این مبارزه به ویتنام هم آسیبهای جدی وارد کردیم و باز هم خودمان متضرر شدیم. در این جنگ، آمریکا، بیش از 6 /45 میلیون گالن دیوکسین و سه تن بمب را -سه برابر آنچه متفقین در طول جنگ جهانی دوم استفاده کردند- بر سر ویتنامیها اسپری و پرتاب کرد. بیش از دو میلیون نفر از هر دو طرف، یک میلیون و 100 هزار جنگجوی ویتنام شمالی و ویتکنگ، 250 هزار سرباز ویتنام جنوبی با رده سنی 22 تا 25 سال و بیش از 58 هزار و 300 سرباز آمریکایی را کشت. 400 هزار انسان و جنگلهای انبوهی را که در آن نیروهای ویتکنگ و ویتنام شمالی پنهان شده بودند با دیوکسین نابود کرد. با عامل نارنجی، باعث شیوع 19 نوع سرطان و آسیبهای اسکلتی و عصبی در میان 8 /4 میلیون نفر و نقص مادرزادی 500 هزار کودک شد. باعث شد در جنگی که از منظر قانون اساسی و از نظر فنی به عنوان یک جنگ به حساب نمیآمد، در میان سایر کشورهایی که برای ویتنام جنوبی جنگیدند، کره جنوبی بیش از چهار هزار کشته، تایلند حدود 350 نفر، استرالیا بیش از 500 نفر، و نیوزیلند حدود 32 کشته داشته باشد. علاوه بر آن، از سقوط سایگون در سال 1975 تا اوایل دهه 1990 که ایالاتمتحده تحریم اقتصادی ویتنام را حفظ کرد و از به رسمیت شناختن دیپلماتیک جمهوری ویتنام (SRV) خودداری کرد، باعث شد بیش از 6 /1 میلیون پناهنده از ویتنام فرار کنند و اکثریت آنها در نهایت در آمریکا اسکان داده شوند. با وجود رد شدن شکایتهای شاکیان ویتنامی علیه شرکتهای آمریکایی تولیدکننده AO در ایالاتمتحده طی سال 2008 و فرانسه در سال 2021، واشنگتن مجبور به پرداخت هزینه 116 میلیوندلاری پاکسازی پایگاه هوایی 900 هزار مترمربعی دانانگ طی هفت سال، 114 میلیون دلار غرامت به دهها هزار ویتنامی با معلولیت شدید ناشی از دیوکسین و اجبار به کمک مالی مادامالعمر به 800 هزار ویتنامی بیمار و ناتوان به دلیل قرار گرفتن در معرض عامل نارنجی از طریق صندوق«USAID» باشد و با وجود این هیچگاه نتواند رضایت اعضای انجمن ویتنام برای قربانیان عامل نارنجی (VAVA) را به دست آورد. همانگونه که هنوز نتوانسته است مانع از لابیگری سازمانهای ویتنامی مستقر در آمریکا علیه ارتقای روابط اقتصادی و سیاسی میان ایالاتمتحده و ویتنام شود؛ از درگیریهای نوستالژیک جمهوری سابق ویتنام با بسیاری از جنبههای فرهنگ ویتنامی-آمریکایی، از نمایشهای مد و موسیقی گرفته تا آوریل سیاه، نجات یابد؛ محبوبیت پرچم جمهوری سابق ویتنام جنوبی را در منطقه ویتنامی /آمریکایی لیتل سایگون کم کند و مانع از نصب و انتخاب این پرچم با نام «میراثِ آزادی ویتنامیها» در برخی از شهرداریهای آمریکا شود؛ یا حتی، ادبیات ویتنامی-آمریکایی پرمناقشه و همواره دیگربین کهنهسربازان، بازماندگان عامل نارنجی، مدافعان پاکسازی تسلیحات اورانیوم (UXO) و دیگر میراثداران جنگ ویتنام را سروسامان دهد. موضوعاتی که مصالحه، در مورد جنگ ویتنام را از نظر اجتماعی، فرهنگی و گستره فراملیتی پیچیده میکند و عملاً ترومای بیننسلی حاصل از آن را برجستهتر میکند. فرآیندی که تد اوسیوس، سفیر سابق ایالاتمتحده در ویتنام، آن را کملطفی به دیپلماسی و دستاورهای عمیق حاصل از صلح میداند.
معجزه 900 کارگزار
سفیر دوچرخهسوار ایالاتمتحده در ویتنام، که علاوه بر انگلیسی، ویتنامی، فرانسوی و ایتالیایی به زبانهای عربی، هندی، ژاپنی و اندونزیایی نیز صحبت میکند، معتقد است، آشتی ایالاتمتحده با ویتنام، صلحی که مربوط به مردم و روابط میان آنهاست، به دو کشور کمک کرد تا پس از جنگ مرگبار به یک وضعیت دوستانه برسند. اوسیوس 62ساله مریلندیتبار که بعد از انتصاب به عنوان سفیر از سوی اوباما، در میان ویتنامیها لقب «سفیر مردم» را گرفت، تاکید میکند که دیپلماسی بسیار فراتر از یک معامله است و معنای پول و قدرت را نمیدهد، چون با روابط انسانی و اعتماد تعریف میشود و به عنوان یک قدرت نرم میتواند باعث پویایی بینالمللی شده و کمک کند دولتها با وجود تاریخچههای پرتنش به روابطی نزدیک برسند. او که به عنوان اولین دیپلمات آمریکایی در هانوی، با رهبری یک تیم 900نفره، استراتژیهای متعددی را برای تعمیق روابط امنیتی، افزایش قراردادهای تجاری میلیارددلاری، گسترش مبادلات آموزشی، انعقاد موافقتنامههای بازرگانی، اسناد قانونی، توافقات حفاظت از محیط زیست، و رسیدگی صادقانه به چالشهای دشوار جنگی، اجرا و به ایجاد تحولات مثبت در روابط ایالاتمتحده و ویتنام کمک کرد، عمیقاً قبول دارد که آموزش اعتمادسازی و نشان دادن احترام متقابل، ولو با روندی کند و پیچیده، میتواند امنیت و فرصت اقتصادی را برای طرفهای درگیر در جنگهای مرگبار افزایش دهد. اوسیوس، در کتابش «هیچ چیز غیرممکن نیست: آشتی آمریکا با ویتنام» -که علیرضا قاسمی، دیپلمات و کارشناس روابط بینالملل آن را با زیرعنوان «چگونه ویتنام با آمریکا آشتی کرد؟» ترجمه کرده است- با تایید کامل و خوشبینانهای از آرمانهای انترناسیونالیسم لیبرال، اثبات میکند که اگر دشمنی کردن برای عدهای ابزار حکمرانی نباشد با معجزه دیپلماسی، میتوان حتی وقتی کسی چون ترامپ رئیسجمهور است، بر اساس اعتماد و صلح و غلبه بر تراژدی جنگ و منازعه، به کسبوکارها اجازه داد تا از اقتصاد روبه رشد بهره ببرند و در هر دو کشور درگیر سرمایهگذاری کنند. او در این کتاب 12فصلی که به صورت خاطرهنگاری، طرح حکایتهای مردمی و گفتوگوهای ساده خیابانی، به نبرد ویتنام، ریشهها و چگونگی تداوم و پایان جنگ تا صلح و آشتی میان دو کشور پرداخته است، واقعیاتی از نقش و تاثیر دیپلماسی در تسهیل و تغییر نگاه شهروندان دو کشور، پیچیدگی و تضاد منافع بین گروههای سیاسی و باندهای قدرت در قبال اقدامات سیاسی و دیپلماتیک در تعامل با کشورها و چگونگی اصرار و پیگیری سیاستهای ایالاتمتحده در قبال کشورهای هدف از مسیرهای گوناگون بهوسیله دیپلماتهای آمریکایی را به نمایش میگذارد؛ حتی او به خوبی توضیح میدهد که رهبرانی از جمله سناتورها، جان مککین و جان کری، دو کهنهسرباز ویتنام و مخالفان ایدئولوژیک که اختلافات خود را برای هدفی بزرگتر کنار گذاشتند یا پیت پترسون، اسیر جنگی که در اسارت شکنجه هم شد، چگونه کمک کردند تا رویکردهای سیاسی برای آیندهای روشن تغییر کند و چهبسا دو کشوری که سالها علیه هم جنگیدهاند در برابر توسعهطلبی کشورهای دیگر، متحد و همپیمان یکدیگر شوند. او در تحلیلی 14صفحهای از کتابش «درسهایی از آشتی آمریکا با ویتنام» که در شماره بهار فصلنامه ویلسون با عنوان «تفاوتهای صلحپذیر» برای محققان و مورخان واشنگتن دیسی، منتشر شد، با استناد به آمار توسعهای استدلال میکند که تاریخ چگونه میتواند فقط در 30 سال، بهطور معجزهآسایی، اقتصاد در آسیا را دگرگون کند و صداقتِ توسعهساز را از جنگ بازپس بگیرد.
جشنِ کمونیستهای دموکرات
دانشیار سابق دانشگاه دفاع ملی آمریکا در «تفاوتهای صلحپذیر» که به سیاستگذاران بینشهایی را درباره نحوه نزدیک شدن به روابط پیچیده بعد از مصالحه ارائه میدهد، با اتکا به تجربیات سیاسی خود در هوشیمین، بانکوک، دهلینو، جاکارتا و ویتنام، مینویسد: پس از یک جنگ وحشیانه، یک برخورد دموکراتیک در مقابل حکومتِ کمونیستی، پس از فرار نزدیک به یک میلیون پناهنده به ایالاتمتحده و تجربه یک رابطه سیاسی به شدت دردناک، امروز، ویتنام و آمریکا، از مشارکت امنیتی قوی، تجارتی دوجانبه با ارزش بیش از 110 میلیارد دلار در سال و همکاریهای عمیق در آموزش، محیط زیست، بهداشت عمومی و حفظ صلح بینالمللی برخوردار هستند و شرکای ارزشمندی به حساب میآیند. حتی انتظار میرود، اقتصاد ویتنام به عنوان یکی از فقیرترین اقتصادهای جهان تا قبل از مصالحه، در زنجیره رشد سریع اقتصاد دیجیتالِ آسیای جنوب شرقی، تا سال آینده به رشد 5 /6درصدی با کمترین میزان تورم برسد و با نرخ متوسط سالانه 9 /5 درصد در قالب رشد مستمر تا 25 سال آینده و بهبود بازارهای محوری صادراتی، ایالاتمتحده، منطقه یورو و چین را شامل حمایتهای بیشتری از سوی هانوی کند. کمااینکه ویتنام متعهد شده است با کمک مجموعه سیاستهای «دویموی» که به معنای «نوآوری» است، تا سال 2030، انتشار گاز متان را تا 30 درصد کاهش دهد، جنگلزدایی را متوقف کند، تا سال 2050 به انتشار صفر خالص کربن برسد و در کنار آن، از ورای کاهش 8 /3درصدی فقر طی 10 سال اخیر، رشد 5 /3درصدی بخش کشاورزی در سه دهه گذشته، تضمین امنیت غذایی با درآمد تقریبی 50 میلیارد دلار از صادرات محصولات غذایی در هر سال، درآمد 85 /6 میلیارددلاری از 69 /2 میلیون گردشگر در سهماه اول سال 2023، کاهش 7 /16درصدی نرخ مرگومیر، افزایش سن امید به زندگی تا 5 /75 سال، پوشش 85 /90درصدی بیمه سلامت اجتماعی، داشتن رتبه دوم شاخص امید به تحصیل در میان کشورهای جنوب شرقی آسیا، رتبه دوم آسهآن در شاخص سرمایه انسانی، دسترسی 100درصدی مردم به برق، دسترسی 100درصدی خانوارهای مناطق شهری و سهم 97درصدی خانوارهای روستایی به / از آب تمیز، ضریب نفوذ 1 /79درصدی و دسترسی 93 /77 میلیون کاربر به اینترنت، سرمایهگذاری آزاد، نوآوری و کارآفرینی را جشن بگیرد و سر قول خود به آمریکا بماند.
چرا صلح کردیم؟
23 سال قبل، مذاکرهکنندگان آمریکایی با همتایان ویتنامی خود بر روی یک توافق تجاری دوجانبه به تفاهم رسیدند و با اعطای وضعیت «محبوبترین ملت» به یکدیگر قول دادند که یارِ توسعهای هم باقی بمانند. در سال 2000، ویتنام حتی با برخی اصلاحات مانند رعایت استانداردهای حقوق مالکیت معنوی دقیقتر و کاهش محدودیتهای سرمایهگذاری بهوسیله شرکتهای آمریکایی موافقت کرد تا گذشت اقتصادی خود را به شریک تجاریاش اثبات کند. در این میان، دیپلماسی عمومی نیز همانگونه که تد اوسیوس در تمامی تحلیلهایش به آن اشاره کرده است، قدرت نرم آمریکا را در میان مردم ویتنام به نتیجه رساند؛ به این صورت که در سال 2014، سفیر وقت «دیوید بی شِیر»، از صندوق وزارت امور خارجه برای حفاظت از فرهنگ هانوی، کمک مالی گرفت تا معبد «Triệu Tổ» در شهر هوئه را که در طول جنگ ویران شده بود بازسازی کند و موفقیت این پروژه، اعتماد مقامات محلی و ساکنان ویتنام به ایالاتمتحده را بازگرداند؛ در موردی دیگر، مانیتور سد مکونگ، به عنوان یک ابتکار مشترک بین مرکز اسمیتسون مستقر در واشنگتن و «Eyes on Earth» ناسا، به هانوی کمک کرد تا بفهمد چین، با یک سیاست غیرجنگی اما مخربتر از سلاحهای هستهای در حال نابودی اکولوژی مکونگ و معیشت میلیونها ویتنامی وابسته به آب آشامیدنی، آبیاری و ماهیگیری از این رودخانه است. در واقع، مجموع شواهد در مورد اینکه چگونه سدها جریان طبیعی این رودخانه را تغییر میدهند، نشان داد تا به امروز، بیش از 160 سد برقآبی بر روی مکونگ و شاخههای آن، از جمله 13 سد در جریان اصلی رودخانه، ساخته و فعال شده است و با توجه به اینکه حدود 34 پروژه برقآبی نیز در این حوضه تا اواخر مارس 2023 به بهرهبرداری رسیده یا همچنان در حال ساخت است، «بهطور اجتنابناپذیری» جریان طبیعی این رودخانه تغییر کرده و کمبود آب در بخشهای پاییندست، بدترین سالهای خشکسالی تاریخ ثبتشده ویتنام را رقم خواهند زد. به نحوی که اگر چین و همکارهای این سیاست غیرجنگیاش، به عنوان بخشی از هدف خود برای تبدیل شدن به «باتری آسیای جنوب شرقی»، پروژه 1460مگاواتی در 25کیلومتری (5 /15مایلی) بالادست لوانگ پرابانگ و طرح جنجالی 86مگاواتی سکونگ را که یکی از معدود مسیرهای مهاجرت ماهیان در حوضه رودخانه است ادامه دهند یا بخواهند به میل خود آب را رهاسازی کنند، خشکسالی، قحطی و سیلهای مهارناشدنی، ویتنام را از بین میبرد و برای همین باید به دنبال چاره باشند، هشداری که آمریکا با نیتی خیرخواهانه به هانوی داد با آنکه میداند ویتنام اگر مجبور به توافق با چین شود، شریکش را دور خواهد زد. علاوه بر آن، چون در آیندهای نزدیک، ایالاتمتحده بیشتر به دنبال چرخش به سمت آسیا و مقابله با نفوذ چین در سطح منطقه است، قدرت مذاکره و دیپلماسی، کمک کرد تا با فاکتور گرفتن دوره ترامپ، تعامل با ویتنام تا به امروز و حتی در زمان بایدنِ بیسیاست هم بیشتر از همیشه شود. در این راستا، فراتر از ارتقای روابط مشترک با تمدید قرارداد «مشارکت جامع» مبتنی بر «احترام متقابل و منافع مشترک» منعقدشده بین اوباما و تان سانگ، روسای جمهور پیشین دو کشور، کاخ سفید متعهد شد که از «ویتنام قوی، مرفه و مستقل» حمایت کند تا آنگونه که جان مککین پیش از عادیسازی روابط در سال 1995 نوشت: «با داشتن یک ویتنام قوی از نظر اقتصادی، آمریکا بتواند در هماهنگی با همسایگان خود و در برابر تاکتیکهای سنگین نظامی /غیرنظامی مقاومت کند و برای رویارویی با چین، منافع امنیت ملی آمریکا را همواره در حال تامین نگه دارد»؛ کمااینکه، وزارت امور خارجه آمریکا، متعهد شد همکاری دفاعی با ویتنام را هم در زمینه فعالیت نظامی چین در دریای جنوبی چین به عنوان یک نگرانی دوجانبه، تسهیل کند. چراکه در سالهای اخیر، چین به شدت ادعای مبهم «خط نه-خطچین» که مجموعهای از خطوط بر روی نقشه جهانی و مبین ادعاهای حاکمیتی، دریایی و حق مالکیت ماهیگیری پکن در مورد 90 درصد از سه میلیون کیلومترمربع دریای جنوبی چین، چگونگی اعمال کنترل بر مناطق دریایی و زمینی از جمله مواردی را که در معرض تصرف حاکمیت نیستند، مانند ارتفاعات / مناطق کمارتفاع و تحقق طرح «سرزمینسازی» است مطرح کرده که با مالکیت منطقه اقتصادی انحصاری ویتنام در تضاد است. فراتر از آن، چون آمریکا به ثبات منطقهای و حفظ اصول حقوق دریایی از جمله حق حاکمیت و آزادی دریانوردی متعهد شده ولی به خاطر این ادعا امکان مانورهای نظامی مشترک نظامی و زیستمحیطی را عملاً از دست میدهد، وزارت امور خارجه آمریکا از زمان مصالحه، در حال پشتیبانی فنی مستمر است تا ویتنام بتواند ادعای خود بر دریای جنوبی چین را حفظ کند و با مانیتورینگ دقیق، دادههای کشتیهای نظامی چین را منتشر کند. علاوه بر تمامی این موارد، از حیث اقتصادی نیز آمریکا بعد از پایان جنگ، همواره در پی تقویت روابط تجاری و سرمایهگذاری با قدرت مذاکره و دیپلماسی بوده است و چون ترامپ در سال 2017 با خروج از پیمان تجاری و شراکت ترانس-پاسیفیک، این تجارت دوجانبه را تضعیف کرد، حالا این دو کشور، با مذاکرات چندجانبه برای یک توافقنامه تجارت دیجیتال و توسعه AI، در حال پیشروی برای آغاز تجارتهای آزاد گستردهتر هستند و برای توسعه آن هر کاری میکنند. کارهایی که اگر الگوی دیگر کشورهای جهان میشد، به جای گرفتن جان میلیونها انسان و ساختن قفس برای آنها میتوانستیم رفاه، آرامش و آزادی را به آنها هدیه دهیم و کاری کنیم تا جهان از این همه هیاهوی جنگ به سرزمین آرامش هجرت کند.