دوسالگی طالبان
آیا روابط ایران و طالبان آتش زیر خاکستر است؟
از سقوط کابل به دست طالبان دو سال آزگار گذشت؛ در 15 آگوست 2021، زمانی که اشرف غنی حکومت را به طالبان واگذار کرد دنیا در شوک عمیقی فرو رفت. تصاویری آخرالزمانی از جایجای افغانستان به دست میرسید. به یکباره همه چیز فروریخته بود، مردم مانند مور و ملخ به فرودگاه هجوم برده بودند و هر ساعت یک هواپیمای نظامی مملو از آدم از فراز کابل میگذشت و به سمت نامعلومی ناپدید میشد. کوچههای کابل، هرات، قندهار، مزارشریف و جلالآباد شاهد کوچ انسانهایی بود که امیدی به فردای خود نداشتند. در همین زمان بود که ترس از طالبان، از ذهن و روان مردم افغانستان فراتر رفت و بر کشورهای منطقه و همسایه سایه انداخت. به همان اندازه که مردم افغانستان به آینده موهوم خود با نگرانی و ترس مینگریستند، برخی کشورهای منطقه که از امنیت و ناامنی افغانستان متاثر بودند نیز آینده را خطرناک و پرچالش میدیدند. در این میان برخی کشورها از درایت و ابزار لازم برای مقابله با طالبان برخوردار بودند و برخی دیگر نیز به قدرتها و بازیگران فرامنطقهای چشم دوختند.
چین یکی از کشورهایی بود که نگران قدرتگیری مجدد طالبان بر کابل بود. در واقع چین از آن بیم داشت که تفکر طالبانی به منطقه مسلماننشین اویغور و سینکیانگ سرایت کند، به همین خاطر تلاش کرد با راهکار توسعه اقتصادی و کمک به افغانستان طالبان را از فاز ایدئولوژیک و پارتیزانی به سیاست توسعه اقتصادی بکشاند و خیال خود را از نفوذ طالبان راحت کند. علاوه بر چین، هند نیز واهمه داشت که پاکستان با نفوذ بر طالبان و حمایت از این گروه، تفکر طالبانی را به کشمیر، ایالت مسلماننشین هند، تسری دهد و باعث تقویت گروههای تروریستی در این کشور شود. طی دو سال گذشته هند تلاش کرد با درایت خصومت با طالبان را کاهش دهد و تا حدود زیادی نیز موفق عمل کرده است. روسیه و کشورهای آسیای میانه نیز نگران قدرت گرفتن مجدد طالبان بودند. عمدهترین نگرانی این کشورها از رشد دوباره تروریسم در افغانستان و گسترش افراطگرایی به همسایههای شمالی افغانستان است. روسیه نگران این بود که با خروج نیروهای خارجی، گروههای تروریستی فعال در افغانستان دوباره قوت پیدا کرده و گروههای سرکوبشده قاچاق مواد مخدر دوباره جان بگیرند. کشورهای آسیای میانه بیش از هرجای دیگر از این دو تهدید آسیبپذیر هستند. کشورهای اسلامی آسیای میانه دارای پتانسیل زیاد رشد و گسترش افراطگرایی بوده و به دلیل اشتراکات فکری و ذهنی با افغانستان و نیز وجود گروههای تروریستی و افراطی در برخی کشورهای آسیای میانه، احتمال نفوذ تروریسم از افغانستان بسیار زیاد است.
در این میان دو کشور پاکستان و ایران با بیشترین مرز زمینی، تعاملات تاریخی و فرهنگی، جایگاه ویژهای را در سیاست خود به افغانستان اختصاص دادهاند و چنانچه نتوانند بحران طالبان را مدیریت کنند با عوارض و عواقب غیرقابل پیشبینی و غیرقابل جبرانی مواجه خواهند شد و بیشترین آسیب را از طالبان خواهند دید. پاکستان همانگونه که خود بانی طالبان بود ممکن است به قربانی این گروه تبدیل شود؛ در حالی که اسلامآباد امیدوار بود که کابل را به عمق استراتژیک خود تبدیل کند ولی امروزه برخلاف تصور اسلامآباد، طالبان مأمن و پناهگاهی برای تحریک طالبان پاکستان شده است و در صورت بروز درگیریهای ناسیونالیستی پشتونهای پاکستان با اسلامآباد، بالطبع با حمایت پشتونهای افغانستان و طالبان مواجه خواهد شد. از سوی دیگر روابط ایران و طالبان نیز آتش زیر خاکستر است و هر بهانه و موضوعی میتواند این آتش را شعلهور کند و زبانههای آن را به داخل و خارج کشورمان بکشاند.
ناامنشدن مرزهای شرقی
طی دو سالی که از روی کار آمدن طالبان میگذرد، مساله حقآبه ایران از هیرمند، دولت فراگیر و درگیریهای پراکنده مرزی میان دو کشور خبرساز شده است. از مردادماه سال گذشته، بارها میان نیروهای مرزبانی ایران و افغانستان درگیریهای مرزی و تبادل آتش صورت گرفته اما هیچکدام ادامهدار نبوده و پس از چند ساعت، پایان یافتهاند. در اردیبهشتماه ۱۴۰۱ نیروهای طالبان اقدام به انجام عملیات راهسازی در مرز مشترک ایران و افغانستان کردند. این اقدام بدون هماهنگی و توجه به اصول و قواعد مرزی صورت گرفت. پس از این اقدام غیرحرفهای، به صورت موقت نقاط مرزی دوغارون و گذرگاه اسلامقلعه فعالیت خود را متوقف کردند. بعد از این رخداد، تماسهای سیاسی میان دو طرف برای باز شدن مرزها افزایش یافت. سرانجام عنایتالله خوارزمی، سخنگوی وزارت دفاع ملی طالبان با سوءتفاهم خواندن این واقعه، از باز شدن مرز مشترک ایران و افغانستان خبر داد. چندی پیش نیز هنگامی که ماموران مرزی ایران قصد کشیدن دیوار در مرز اسلامقلعه را داشتند، نیروهای طالبان در انجام این پروژه ایجاد اخلال کردند.
در ۷ تیر ۱۴۰۱ نیز یک مرزبان ایرانی به نام محمد صیاد در نتیجه درگیری مرزی به شهادت رسید. در مردادماه همین سال هم نیروهای طالبان چندبار با مرزبانی کشورمان در منطقه مرزی زهک در شمال استان سیستان و بلوچستان درگیر شده و به سمت مرزبانان ما آتش گشوده و البته پاسخ لازم را هم از سوی ایران دریافت کردهاند. درگیری دیگر به روزهای هشتم و نهم مرداد سال گذشته بازمیگردد. پیش از این نیز سهبار درگیری میان ایران و نیروهای طالبان رخ داده بود. نخستین درگیری در آذر ۱۴۰۰ پیش آمد که البته سعید خطیبزاده، سخنگوی وقت وزارت امور خارجه، این درگیریها را ناشی از سوءتفاهم میان مرزنشینان دانست و گفت این سوءتفاهم موجب تیراندازی در حوزه مرز سیستان شد که با هماهنگی مرزبانان دو طرف، موضوع مدیریت شده و پایان یافته است. در اسفندماه ۱۴۰۰ نیز طالبان و مرزبانان ایرانی در ناحیه کانال سیخ سر درگیر شدند.
آخرین درگیری به ششم خرداد 1402 برمیگردد. در این روز انتشار فیلمهایی از درگیری نیروهای مرزبانی کشورمان با طالبان به سرعت کانون توجهات را به سوی خود جلب کرد. منابع محلی کانون درگیریها را در مرز سیستان و بلوچستان ایران و ولایت نیمروز افغانستان و در مناطقی مانند اطراف روستاهای ساسولی، حاتم و ماککی گزارش کردند. هرچند با گذشت چند ساعت، توقف درگیریها اعلام شد، اما شهادت دو تن از نیروهای مرزبانی کشورمان در پی تیراندازی طالبان به پاسگاه مرزی ساسولی در محدوده زابل دامنه نگرانیهای داخلی را بیش از پیش افزایش داد. در گزارشی که روزنامه دنیای اقتصاد کار کرده است یک روز پس از درگیریهای مرزی میان نیروهای ایرانی و طالبان، قاسم رضایی، جانشین فرمانده کل انتظامی و کیومرث حیدری، فرمانده نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی به منطقه سیستان سفر کردند. سرتیپ حیدری در جریان بازدید از مرزهای شرقی کشورمان اظهار کرد: «بارها اشاره شد حضور ما در مرز به معنای اینکه خطری ما را تهدید میکند نیست، بلکه برای اشراف اطلاعاتی و امنیت است که در مرزها برقرار است.» وی تاکید کرد: «در بحث برخورد با نوع تردد ممکن است گاهی اختلافی میان دو مرزبان پیش بیاید که موضوع مهمی نیست و کاملاً در کنترل است.» حیدری ادامه داد: «همرزمان ما در مرزبانی و نیروی زمینی کاملاً بر منطقه مسلط هستند و تا هر جا که کشور مقابل مرز مشترک با ما دارد و به مقررات بینالمللی احترام بگذارد احترام متقابل میبیند و حسن همجواری را به جا میآوریم؛ ولی اگر جایی احساس شود طرف مقابل نمیخواهد به مقررات تن بدهد با برخورد دیگری مواجه میشود.»
قاسم رضایی نیز در جریان این سفر تاکید کرد، «نیروهای طالبان باعث ایجاد درگیری در منطقه زرنج شدند» و گفت: «در مرز مشترک ایران و افغانستان چند باری است که از طرف حاکمان افغانستان اشتباهی رخ میدهد، بهطوری که روز شنبه ششم خرداد تیراندازی بیجایی از سوی کشور همسایه اتفاق افتاد و اقدام متقابل انجام شد.» رضایی افزود: «به کشورهای همسایه میگوییم مرزهای ما مرزهای دوستی است و نباید اجازه دهیم اتفاق ناگواری پیش بیاید.» او در ادامه اشاره کرد که در حال حاضر وضعیت مرز بسیار آرام است و شنبهشب هیچگونه تهاجمی اتفاق نیفتاده و موضوع عصر همان روز فیصله پیدا کرده است. خبرگزاریهای ایرانی، شنبه ششم خرداد از وقوع درگیری میان نیروهای طالبان و مرزبانان ایرانی در مرز استان سیستان و بلوچستان ایران و ولایت نیمروز افغانستان خبر دادند. همچنین خبرگزاری تسنیم نوشت، در پی درگیریهای مرزی ایران و افغانستان، دو کشور بر سر اعزام هیات حقیقتیاب مشترک به مناطق مرزی به تفاهم رسیدند.
اما آنچه از ششم خرداد مطرح بود، بهانه این درگیریها بود و اینکه درگیری از سوی کدام طرف آغاز شد؛ در اخباری که منتشر شد مقامات مختلف ایران گفتند طالبان آغازکننده این درگیریها بود. سردار قاسم رضایی، جانشین فرمانده کل انتظامی کشور، درباره دلیل و چگونگی این رخداد گفت که نیروهای طالبان حوالی ساعت ۱۰ صبح روز شنبه ۶ خردادماه از سمت افغانستان بدون در نظر گرفتن و رعایت قوانین بینالمللی و حسن همجواری با انواع سلاح مبادرت به تیراندازی به پاسگاه ساسولی واقع در حوزه هنگ مرزی زابل کردند. در اطلاعیه مرکز اطلاعرسانی مرزبانی سیستان و بلوچستان نیز در این زمینه آمده بود: «پیش از ظهر روز شنبه مرزبانان جانبرکف هنگ مرزی زابل با افراد مسلح ناشناس که قصد ورود به خاک جمهوری اسلامی ایران را داشتند، در نقطه صفر مرزی درگیر شدند که به تبادل آتش و درگیری مسلحانه منجر شد.»
جلیل رحیمیجهانآبادی، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی، هم درباره این درگیری با اشاره به اینکه تنش ایجادشده عمدتاً از سمت طالبان بود، گفت: «نیروهای ما به رفتار متقابل پرداختند.» رحیمیجهانآبادی در گفتوگو با ایلنا به اقدامات ایران در مرزهای شرقی کشور پرداخت و افزود، با هدف کنترل بیشتر، در بعضی از مناطق احداث دیوارهای مرزی، سیمخاردار و ایجاد موانع در دستور کار ارتش ما قرار گرفته است. اما طالبان بهرغم قول مساعد و توافقات فیمابین بازهم رفتارهای ایذایی و چالشی انجام میدهد. اما یک نماینده مجلس از علت دیگری رونمایی کرد و گفت، درگیریها در زمینهای کشاورزی زهک رخ داده و دو کشاورز ایرانی نیز کشته شدهاند. حال این پرسش مطرح میشود که چرا زمینهای کشاورزی زهک محل درگیری بودند. دلیل این مساله را باید در سوءبرداشت طالبان در بیش از پنج هزار هکتار از زمینهای کشاورزی متعلق به ایران پشت دیوار مرزی زهک جستوجو کرد. شهریار حیدری، مدیرکل مرزی اسبق وزارت کشور، مردادماه سال گذشته که درگیریهایی در این منطقه پیش آمده بود، در گفتوگو با «ایسنا» توضیح داد: «دیوار مرزی عقبتر از نقطه صفر مرزی ساخته شده است، چون وسط رودخانه هیرمند، نقطه صفر مرزی است و گاهی این رودخانه طغیان میکند. بنابراین دیوار باید جایی ساخته میشد که امکانش به لحاظ فنی وجود داشت. به لحاظ حقوقی، مرز وسط رودخانه است، اما به لحاظ فنی که نمیتوانیم دیوار را وسط رودخانه بسازیم، بلکه باید آن را عقبتر میساختیم.»
مناقشه آبی
اختلافات آبی ایران و افغانستان به قرن نوزدهم برمیگردد. با این حال، با بازگشت طالبان به قدرت از سال ۲۰۲۱، رودخانه هیرمند به موضوعی تنشزا میان دو کشور، به ویژه در ماههای اخیر تبدیل شده است. در گزارشی که اکوایران کار کرده است، مناقشات آب ایران و افغانستان بیش از ۱۵۰ سال است که وجود داشته و به زمانی که افغانستان تحتالحمایه بریتانیا بود، برمیگردد. در آن زمان، یک افسر انگلیسی مرز ایران و افغانستان را در امتداد شاخه اصلی رودخانه هیرمند ترسیم کرد. در سال ۱۹۳۹، گفتوگوهایی جدی میان دولت رضاشاه پهلوی و دولت محمدظاهرشاه افغانستان صورت گرفت که با انعقاد معاهدهای حق آب هر کشور را تعیین کرد، اما افغانستان هرگز آن را تصویب نکرد. این اختلاف در دهه ۱۹۵۰ و زمانی که افغانستان دو بند بر روی رودخانه هیرمند ساخت، شدت گرفت. مذاکرات مجدد تا سال ۱۹۷۳ ادامه یافت و نخستوزیران وقت ایران و افغانستان معاهدهای را امضا کردند. در دهههای اخیر و در دولتهای مختلف، این موضوع چرخش چشمگیری پیدا کرد. جنگ، جابهجایی جمعیتی، سدسازیهای پرسود، مدیریت فاجعهبار آب و تغییرات آبوهوایی این مناقشه را تشدید کردهاند. خبر خوب این است که در سال ۱۹۷۳ توافقنامهای امضا شد که به عنوان معاهده رودخانه هلمند شناخته میشود، اما نیاز به بررسی و بهروزرسانی دارد. با وجود این، دورنمای گفتوگو و یافتن راهحلی پایدار چندان روشن نیست.
تبدیل حقوق آب فرامرزی به یک موضوع سیاسی وحشتناک است. به جای گفتوگو، تهران و کابل به لفاظی رو آوردهاند. چندی پیش بود که ابراهیم رئیسی به طالبان هشدار داد که «مساله آب هلمند و حقآبه ایران را جدی بگیرند». ذبیحالله مجاهد، سخنگوی طالبان، نیز اعلام کرد، مقامات ایرانی باید درخواست خود را با «کلماتی مناسب» مطرح کنند. معمولاً هر دو طرف یکدیگر را برای شروع درگیری سرزنش میکنند، اما در نهایت، تهران و کابل همیشه آرام میشوند. این حوادث اغلب «اشتباه» یا «سوءتفاهم» نامیده میشود. هماکنون نیز مولوی عبدالکبیر، معاون سیاسی نخستوزیر حکومت طالبان، گفته است که اختلاف با ایران بر سر آب به جای «جنگ»، با «تفاهم» حل شده است. او این اتفاق را نمونهای از «سیاست و تعامل خوب» حکومت طالبان با جهان دانست و مدعی شد که کشورهای جهان «درک» کردهاند تعامل با «امارت اسلامی» بهترین گزینه برای «امنیت مطمئن و ثبات منطقهای و جهانی» است. البته مقامات کشورمان هنوز درباره اظهارات معاون نخستوزیر حکومت طالبان درباره «تفاهم» موضعگیری نکردهاند. روز ۲۳ مرداد، مدیرعامل شرکت مدیریت منابع آب ایران با اشاره به سفر هیات فنی ایران به افغانستان برای مذاکره درباره حقآبه رود هیرمند گفت که طالبان افغانستان اجازه بازدید از مخزن سد کجکی را به تیم فنی ایران نداده است. محمد جوانبخت درباره سفر یک هیات فنی از ایران به افغانستان برای مذاکره درباره تامین حقآبه هیرمند اعلام کرد که این هیات از «ایستگاه آبسنجی بالادست سد کجکی» بازدید کرد اما «مقامات افغانستان اجازه بازدید از مخزن سد کجکی را، که بنابر تصاویر ماهوارهای ذخایر آبی مناسبی دارد، به تیم فنی ایران ندادند». در همان روز، حسین امیرعبداللهیان گفته بود، «تیم فنی ایران بر مبنای قرارداد سال ۱۳۵۱ برای اولینبار توانست از مسیر آب در سد کجکی بازدید کند و وزارت امور خارجه منتظر گزارش این تیم است».
سیاست عملگرایانه
سوالی که پیش میآید این است که چگونه میتوان از حاکم شدن فضای مناقشه بر روابط با طالبان جلوگیری کرد؟ واقعیت این است که ایران در مورد طالبان سیاست عملگرایانهای را در پیش گرفته است. تهران بر این باور بود که این گروه یک نیروی تاثیرگذار در افغانستان محسوب میشود و باید با آنها کنار آمد. با توجه به تنشهایی که در دوره قبلی حکومت طالبان میان دو کشور وجود داشت، ایران تلاش کرد تا در ارتباط با این گروه حسن نیت از خود نشان دهد، با این هدف که طالبان نیز در چارچوب این رویه، رفتار معقولی را در قبال ایران و مرزهای مشترک در پیش بگیرد. ناگفته نماند که ایران بر این باور بود که طالبان امروز با طالبان دهه ۱۹۹۰ متفاوت است و این هم عاملی دیگر برای نشان دادن حسن نیت و اتخاذ سیاستهای عملگرایانه بود. ایران در مذاکراتی که با طالبان داشت سعی کرد نگرانیهای خود را به اشکال مختلف بازگو کند و طالبان نیز این نگرانیها را پذیرفته و به ایران وعده دادند که این نگرانیها را بر اساس رفتارها و سیاستهای خود رفع کنند. مساله حقآبه هیرمند، فعالیت گروههای تروریستی مانند داعش و القاعده در خاک افغانستان، دولت فراگیر متشکل از قومیتها و مذاهب مختلف و... از جمله این موارد بود. اما همانطور که انتظار میرفت این گروه به هیچیک از وعدههای خود عمل نکرد. با وجود این، ایران و طالبان چارهای جز حل مسالمتآمیز مناقشات بهوجودآمده ندارند چرا که ایران و افغانستان دو کشور همسایه و مهم برای یکدیگر بهشمار میروند و محکوم به این هستند که در کنار یکدیگر زیست سیاسی مسالمتآمیزی داشته باشند.