حلقه مفقوده
دیپلماسی ایرانی؛ آنچه گذشت و آنچه پیشروست
زهره اکرمی: از زمان ظهور مفهوم «دولتهای ملی» در جهان غرب در اوایل قرن 16 میلادی تاکنون، تنظیمگری و ترسیم نقشه راه برای روابط میان این واحدهای ملی، چالشی اساسی و پیچیده بوده است. اکنون گزاره «جنگ، شکست دیپلماسی است» به اصلی خدشهناپذیر بدل شده و رقابت میان رهبران جهان برای دست دادن با دیگری فزونی گرفته است. در این میان، «ایران» یکه و تنها ایستاده و از دور نظارهگر عکسهایی است که سیاستورزان جهان با یکدیگر میگیرند و گویی دیپلماسی برای آن، حلقهای مفقوده است. نه اقبال جغرافیایی با این کشور یار بود، نه چرخ گردون با او سر سازگاری داشت، نه دیگران «گذاشتند» و نه خود «خواستیم» که تقدیر دیگری برای این خطه رقم بخورد. حالا در آخرین روزهای سالهای 1300 ایستادهایم و آنچه بر ما گذشت؛ و آنچه در سالهای 1400 پیشروی ماست را نظاره میکنیم. گرچه همچون سایر مردمان خاورمیانه از تاریخی که بر ما گذشت، خشمگین و اندوهگینیم، اما شور شرقی در ما برای پارو زدن و رهایی از این جزیره تنها در جهان، همچنان زنده است.در این گفتار برآنیم تا بدانیم چالشها و مصائب ما در پیوند با جهان به درستی چیست و ابزارها و طرح ما برای برقراری این پیوند چه باید باشد. در تهیه این پرونده، از اندیشمندانِ زبدهای در چهار گوشه دنیا پرسیدم که چه در گوی جهاننمای ایران برای سال 1400 میبینند و چه سختیهایی بر دستگاه دیپلماسی ایران در سالی که گذشت، رفته است. از همراهی این تحلیلگران برجسته از جمله مهرداد عمادی، نصرتالله تاجیک، آرش رئیسینژاد، حامد وفایی و محمدحسین باقی برای نگارش یادداشتهای موشکافانه صمیمانه سپاسگزاری میکنم. همچنین قدردان حضور رحمان قهرمانپور، سینا عضدی و مسعود فرخی در میزگرد دیپلماسی ایران هستم؛ امید که آموزههای آنان، چراغ راه آینده این مرزوبوم باشد.