زهرگیری از خاورمیانه
با فقدان گفتمان، رابطه ایران با کشورهای عربی بهبود خواهد یافت؟
با ورود جو بایدن به کاخ سفید بعضی بر این باورند که رابطه ایران و کشورهای عربی دستخوش تحولاتی خواهد شد اما واقعیت آن است که رابطه تهران با کشورهای عربی منطقه به دلایل مشکلات ساختاری و عارضی در این منطقه ملتهب بعید است تغییر عمدهای کند. این بدان علت است که رابطه میان ایران و اعراب، معادلهای پیچیده است که متغیرهای متعدد و متفاوتی در آن نقشآفرینی میکنند و شتاب تحولات هم مزید بر علت شده اما نقش و منافع آمریکا تنها یکی از این متغیرهای وابسته است که باید مدنظر باشد و نه عامل تمامی تحولات. رابطه ایران و کشورهای عربی علاوه بر نقشآفرینی و منافع قدرتهای برونمنطقهای، به روابط درونمنطقهای نیز بستگی دارد و وزن دومی شاید بر اولی بچربد! از اینرو سیاستهایی که جمهوری اسلامی اتخاذ میکند نیز نفیاً یا اثباتاً تاثیر عمدهای بر این روابط پیچیده و چندلایه میگذارد که روزبهروز بر وخامت حال این روابط افزوده میشود.
از سوی دیگر کشورهای عربی دارای مشکلات عدیدهای هستند که نمیتوانند اهداف و منافع سیاست خارجی ما را درک و در نهایت هضم کنند. بنابراین در چشمانداز رابطه ایران و کشورهای عربی نمیتوان انتظار تحولات گسترده داشت. تحت لوای سیاستهای رئیسجمهور جدید ایالات متحده جو بایدن، که متفاوت با سیاستهای دونالد ترامپ است، اگر بهبود هم نیابد، حداقل این روابط در حال احتضار بدتر نخواهد شد، اما میزان وخامت حال این بیمار نیز بستگی به شرایط، نوع بازیها و طراحیهای سیاسی و اقدامات کشورهای منطقه و بازیگران برونمنطقهای دارد. پاسخ به این پرسش که آیا رابطه ایران و کشورهای عربی در سال 1400 به سوی بهبودی حرکت میکند یا خیر، به عوامل گوناگونی بستگی دارد که نه فقط در بستر که در نهاد ناآرام منطقه چگونه ظهور و بروز پیدا کنند! منطقه خاورمیانه، منطقهای ملتهب است و شرایط در آن لرزان و ژلهای است. افزون بر این، تحولات سیاست داخلی و سیاست خارجی هر بازیگری در این منطقه بر تحولات خاورمیانه اثرگذار است. انتخابات ریاست جمهوری 1400 در ایران و مجموعه تحولات داخلی پیش و پس از آن در ایران از یکسو و از سوی دیگر مسائل داخلی کشورهای اثرگذار همچون عربستان و تنظیمات این کشور با دولت جدید آمریکا و رژیم صهیونیستی از سوی دیگر بر رابطه ایران و کشورهای عربی اثرگذار است. همچنین نقش بازیگران و عوامل دیگر از جمله بازیگری ترکیه، اهدافی که روسها در منطقه دنبال میکنند و نیازی که چینیها به انرژی خلیجفارس دارند نیز بر روابط قدرتها و کشورهای درون منطقه خاورمیانه موثر است. یک عامل هم وجود دارد و آن روابط بینالعربی است که چگونه در پرتو تحولات درونمنطقهای و برونمنطقهای کشورهای حاشیه جنوبی خلیجفارس فارغ از نقشآفرینیها و اقدامات ایران خود را با یکدیگر متوازن کنند.
توازن قوا در خلیجفارس
متاسفانه جدای از تاثیرات کرونایی بر تحولات داخلی و خارجی دنیا، منطقه و کشورها در سال 99، دیپلماسی ایران در رابطه با عربستان، بحرین، امارات و کویت در این سال مسیر خوبی را طی نکرده است. بهطور مثال در سالی که گذشت، از میان کشورهای نام بردهشده، تنها با کویت یکی دو دیدار نسبتاً در سطح بالا برگزار شده است. اما در مجموع ایران طی سالهای اخیر روابط شکوفا و خوبی در منطقه نداشته است. بخشی از این رویداد به ایران، سیاستها و عملکردهای ما برمیگردد و بخشی نیز بر دوش کشورهای عربی است؛ گرچه بررسی سهم هر یک نیاز به بررسیهای دقیق و موشکافانه دارد، با این حال در یک جمعبندی کلی میتوان ادعا کرد که کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس، دوران ترامپ را زمان خوبی برای خود تلقی میکردند تا بتوانند تکلیف خود را با ایران یکسره کنند. این کشورها بر این باور بودند که میتوانند با ابزارهایی که ترامپ در دست دارد، از جمله فشار حداکثری و تحریمها، در این راستا بهره گیرند و روابط را به نفع خود تغییر داده و از موضع بالا درصدد تحقق روابط جدیدی در منطقه بربیایند! با توجه به اقدامات ترامپ در تغییر چهره ژئوپولیتیک منطقه و برهم زدن توازن موجود ژئوپولیتیک موجود به نفع کشورهای با اهداف اقتصادی، کشورهای عربی به سنگین شدن کفه ترازو به نفع خود بسیار امیدوار بودند و در این مسیر به آمریکا و ترامپ نیز کمک کردند. از جمله این کمکها میتوان به کمکهای مالی به ستاد انتخاباتی ترامپ در سالهای 2015 و 2021، خرید تسلیحات و پاس گلهایی که در دقیقه 90 به او دادند همچون عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی تا او برای مصرف داخلی در انتخابات برگ برنده داشته باشد، اشاره کرد.
با همه این احوال آنچه کشورهای عربی به آن امید داشتند، در این دوران محقق نشد و حتی در پارهای از موارد مانند سرنگونی پهپاد آمریکایی یا اقداماتی که ایران در منطقه نشان داد، آنها را نهتنها از دستاوردهایی که بدان امید داشتند، ناامید کرد، بلکه از ترامپ هم که نتوانست عکسالعمل مستقیمی در قبال ساقط شدن پهپاد که انتقامش را در حمله به نظامیان ایرانی و عراقی در بغداد گرفت، داشته باشد، ناامید شدند! در این میان نقش عربستان بسیار پررنگتر بود، چرا که این کشور چند خصیصه نامطلوب در سیاست خارجی خود دارد. عربستان بر آن است تا نقش برادر بزرگ را در منطقه ایفا کند، که این موضوع برای ایران قابل هضم نیست. ایران معتقد است هر شش کشور همسایه در حاشیه خلیجفارس بر اساس پیشینههای تاریخی، سیاسی، اقتصادی و ژئوپولیتیک خود دارای وزنی منحصر به خود در منطقه هستند و اگر هم قرار باشد اقدامی جمعی صورت گیرد، باید با مشارکت هر هشت کشور حاشیه ایران یعنی شش کشور جنوبی و ایران و عراق شکل گیرد. در نتیجه اظهارنظر و اقدام عربستان از سوی کشورهای عربی یا دنیای اسلام، نه از سوی ایران عملیاتی و نه پذیرفتنی است! ذکر این نکته نیز ضروری است که سعودیها با بازی غلط و اقداماتی که شائبه جنایت علیه بشریت در یمن دارد، نشان دادند این ادعا که «ایران در امور کشورهای عربی دخالت میکند»، ادعایی منطقی و پذیرفتنی نیست و بیشک هر کشوری منافع خاص خویش را در سیاست خارجی خود دارد. یمن از منظر تمدنی، فرهنگی و مذهبی بهنوعی سابقهای تاریخی در روابطش با ایران دارد و ایران در این کشور دارای اهداف، منافع و اهرمهایی است و سعودیها به جای امنیتی کردن اهداف و منافع ایران بهتر است از فرمولهای حل بحران یا مدیریت بحران استفاده کنند. اما عربستان به سرعت مسائل سیاسی را امنیتی و رقابت و مخالفت را به دشمنی تبدیل میکند. ایران از بیان آنکه با عربستان در حال رقابت است ابایی ندارد اما ریاض این رقابت را به دشمنی تعبیر میکند و به آن جنبه خصمانه میدهد و بدتر آنکه با تکیهبر قدرت مالی و اندوختههای ارزی خود در جهان بهطور مستقیم و غیرمستقیم در جهت مقابله با ایران هزینه میکند.
در نتیجه در این دوران ضروری است یک الگوی امنیت منطقهای را با گفتمان غالب اقتصادی و توسعهای پیریزی کنیم، گرچه در حال حاضر، بعید به نظر میرسد که منطقه ظرفیت چنین اقداماتی را داشته باشد. با همه این احوال شاید با حذف حمایت بیقیدوشرط ترامپ از عربستان و امارات در خصوص جنگ یمن و همچنین مشکلات داخلی عربستان، و به بنبست رسیدن اماراتیها و سعودیها در اقداماتشان در یمن و محکومیت این جنایات در افکار عمومی مردم جهان و غرب که چهره بزککرده این دو کشور را کریه کرده، کشورهای عرب حاشیه جنوبی خلیجفارس به پارهای از اقدامات دست بزنند تا شاید اوضاع عربستان و امارات دامن آنها را نگیرد و این میتواند زمینهای برای کار ایران در منطقه باشد. زیرا زیست سیاسی-اجتماعی سعودیها بر روی چند گسل بنا شده است؛ بحران جانشینی، مشکلات درونخاندانی برای رسیدن به راس هرم قدرت، مطالبات انباشتهشده جامعه، مسائل اقلیتها و شیعیان از جمله بحرانهایی است که عربستان در داخل با آنها دستوپنجه نرم میکند.
اگرچه بسیاری تلاش کردند عادیسازی رابطه چند کشور عربی را که هر یک دارای معضلاتی هستند با رژیم صهیونیستی، اقدامی استراتژیک در روابط ایران و اعراب قلمداد کنند، اما توافقهای موسوم به پیمان ابراهیم به نظر نمیرسد سبب تغییرات عمدهای در روابط ایران با کشورهای منطقه شود. دونالد ترامپ در دوران ریاست جمهوری خود نیاز داشت برای مصرف داخلی و برای زمان انتخابات خود، تحرکاتی را انجام دهد و به کشورهای عربی امتیازاتی اعطا کند. گرچه در حال حاضر نیز دولت جدید آمریکا از پیشروی کشورها در عادیسازی روابط با اسرائیل استقبال میکند ولی این توافقات چندان کارساز نیست. زیرا متولی فلسطین مردمی هستند که یا در شرایط غیرانسانی در سرزمینهای اشغالی یا مناطقی که به عنوان دولت خودگردان معروف شده زندگی میکنند، یا آواره سایر مناطق جهان شدهاند! ضمن آنکه چنین پیمانهایی را ما نباید در سایه امنیت ملی خود تعریف کنیم. ایران با مسائل عمدهتر منطقهای روبهرو است و باید در پی گفتوگوهای منطقهای گام بردارد، گفتوگوهایی که بهتر است هسته اصلی آن، امور توسعهای و اقتصادی باشد.
قطر و عمان، بازیگران اثرگذار
در تحلیل رابطه ایران و قطر در سال 99 و آنچه در سال جدید پیش روی ایران است، باید توجه داشت که ایران روابط چندانی با قطر نداشته است. قطر که اخیراً بعد از چند سال اختلاف با عربستان برای شرکت در اجلاس شورای همکاری به این کشور رفت، در پی اختلافات خود با عربستان و همپیمانانش، از کمک ایران بهره برد. اما در خصوص اینکه قطر، مابهازای این کمک به ایران چه داده باشد شک و تردیدهایی وجود دارد! آنچه ایران در ماجرای قطر کسب کرد صادرات هندوانه، گوجه و خیار بود و منافع اصلی را ترکیه برد. گرچه ایران از رابطه با قطر منافع سیاسی کسب کرده اما نفع اقتصادی در آن وجود نداشت. البته در یک دید کلی قطریها از ایران استفاده ابزاری میکنند و حتی جامعه ایرانیان قطر نیز مانند سایر ایرانیان در کشورهای دیگر نظیر کویت و امارات چندان نقشی در تعاملات اقتصادی این کشور ندارند و اگر بخواهیم غیردیپلماتیک سخن بگوییم و ادعا شود قطریها اعتماد چندانی به ایرانیها در زمینه سیاسی و حتی در زمینه اقتصادی ندارند، خیلی بیراه سخن نگفتهایم. چند سالی ایران را با صدور آب شیرین به قطر سرگرم کردند و هرازگاهی نیز طرحی روی میز میگذارند و اخیراً هم بدشان نمیآید جانشین عمان برای پیامرسانی از سوی آمریکاییها شوند. یعنی اگر روزی مسائل درونمنطقهای ما حل شود و مخصوصاً روابط روان و بیتنشی با سعودیها پایهگذاری شود، دیگر قطر محلی از اعراب ندارد و از همین منظر هم هست که شاید قطریها خیلی هم علاقهمند به حل مشکلات دو کشور نباشند تا بتوانند با کارت ایران بازی و روابط خود را با عربستان که ناسازگاریهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی فراوانی دارد، متوازن کنند.
در خصوص رابطه میان ایران و عمان، پس از مرگ سلطان قابوس و آغاز سلطنت جانشین او، روابط چندان شکوفایی میان دو کشور در جریان نبوده است؛ گرچه برخی رفتوآمدها میان پایتختهای دو کشور انجام شد که بیشتر جنبه اقتصادی داشت و ابعاد آن گسترده نبود. در میان کشورهای قطر و عمان، عمان به دلیل سوقالجیشی و نیز بستر فرهنگی و اجتماعی ظرفیتهای بیشتری برای همکاری و رابطه با ایران دارد. اما مشکلات ایران در طراحی سیاستها، بهویژه سیاستهای داخلی و روابط بینبخشی از یکسو و از سوی دیگر عدم تمایل خیلی زیاد عمان به رابطه تجاری با ایران سبب شده که رابطه با عمان پیشروی چندانی نداشته باشد. در خصوص قطر و عمان اما ظرفیت ویژهای برای همکاری در قالبهای منطقهای، دوجانبه یا سهجانبه وجود دارد ولی مسائل داخلیمان از جمله اجماعسازی و یارگیری به ما اجازه نداده که روابط شکوفا و مستحکم با این دو کشور داشته باشیم و این مسیر در سال آینده نیز چندان روشن نیست. ضمن آنکه ایران در سال 1400 درگیر انتخابات ریاستجمهوری است و ارتباط با این دو کشور نیز احتمالاً پیشرفت چندانی نخواهد کرد. البته این پیشبینی برآیند اطلاعاتی است که در رسانهها منتشر شده و در دسترس تحلیلگر بیرونی قرار میگیرد و وقوع تحولات جدید میتواند بر این پیشبینی اثر بگذارد. روابط اقتصادی، میزان مبادلات و حجم صادرات و واردات میان ما و کشورهایی چون قطر و عمان چندان بالا نیست. توجه به این نکته ضروری است که در تحلیل روابط اقتصادی میان تهران با این دو کشور باید در نظر گرفت که اساساً این دو کشور ظرفیت کافی را برای تامین نیازهای ما از مبدأ خودشان دارند یا خیر؟! از سوی دیگر نیز ایران در چه زمینههایی قادر است نیازهای آنان را تامین کند. این دو کشور و مخصوصاً عمان از جهت موقعیت جغرافیایی و قطر از منظر قدرت نرم و تعاملات مالی بینالمللی اگر اراده سیاسی وجود داشته باشد حداقل میتوانند در بخشهای ترانزیتی و نقلوانتقالات مالی تا زمانی که ایران به وضع عادی بازگردد همکاری داشته باشند. اگر ارادهای در ایران به وجود آید که جایگزینی برای واردات خود از امارات و مشخصاً دوبی پیدا کرده و دست خود را از زیر ساطور اماراتیها خارج کند و بر روی همکاری با قطر و عمان تمرکز کند، ممکن است برای ایران دستاوردهای سیاسی و اقتصادی در پی داشته باشد. اگرچه هنوز نشانه و برنامهای از سوی طرف مقابل یعنی قطر و عمان برای این امر دیده نشده است و ایران نیز برنامه مشخصی برای این امر ندارد و اصولاً چنین طراحیهایی به امان خدا رها شده است، اما حداقل میبینیم این کشورها چندمرده حلاجاند و در این مشکلات مردم ایران کجای قضیه قرار گرفتهاند! کشوری که 15 همسایه با رژیمهای متنوع و مزیتهای نسبی مختلف در اقتصاد دارد نباید قابل تحریم باشد!
جایگاه بغداد و دمشق
طبیعی است در بررسی آنچه در سیاست خارجی ایران در منطقه در سال 99 گذشت، متغیر کرونا بسیار اثرگذار بود و باید بپذیریم که تحت تاثیر این همهگیری، جو جهانی روابط میان کشورها تغییر کرد، چه برسد به روابط میان دو کشور. بنابراین در این سالی که گذشت بیشتر کشورها درونگرا شدند و در پی حل مسائل خود بودند. در خصوص ایران نیز بسته شدن مرزهای مثلاً ترکیه و عراق و کاهش رفتوآمدها مثال واضحی از این رخداد است. بهطور مثال رابطه اقتصادی ایران با عراق نیز همچون سایر کشورهای منطقه دستاوردهای ویژهای نداشته است. از سوی دیگر دولت جو بایدن، اولویتهایی را در عراق دارد و ممکن است علاقهمند باشد که نیروهای خود یا نیروهای چندملیتی و ناتو را در این منطقه مستقر کند. این عوامل بر صحنه سیاسی عراق اثرگذار است که این به معنای اثرگذاری بر منافع ایران و گروههای ایران در این کشور است؛ در نتیجه بر رابطه تهران-بغداد نیز موثر خواهد بود.
در رابطه با سوریه نیز کووید 19 اثر خود را داشته اما در این اواخر کمیسیون قانون اساسی سوریه تشکیل شد. اما سایر روندها همچون آستانه و سوچی چندان فعال نبود. میان ایران و سوریه نیز همان روند گذشته استمرار داشته است. حملات رژیم صهیونیستی به اهداف و منافع ما ادامه داشت اما در عین حال تا حدی میتوان امیدوار بود که حاکمیت سوریه توانست تسلط خود را بر کشورش ارتقا ببخشد و با رفتن ترامپ بعید است آمریکاییها الان دنبال ساقط شدن رژیم بشار اسد باشند.
بندبازی ترکیه
در تحلیل روابط و نقش ایران در خاورمیانه، نقش و اقدامات ترکیه غیرقابلانکار است و نمیتوان رقابت این دو کشور را نفی کرد. ترکیه به دلیل شکوفایی اقتصادی و اهداف جاهطلبانه اردوغان توانسته نقش مناسبی در منطقه ایفا کند. گرچه ترکیه در سالهای اخیر از گروههایی چون داعش در منطقه حمایت کرد اما با عوض شدن شرایط، توانست به سرعت در محیط جدید با رویکرد طلبکارانه در سوریه خصوصاً در ادلب حاضر شود. ترکیه با اتکا به اوضاع اقتصادی و اقدامات بندبازی و پاندولی خود همچنین توانست مقداری دست بالا را در خاورمیانه داشته باشد.
دیپلماسی آینده
در یک جمعبندی میتوان گفت، اگرچه آمریکا در معادلات این منطقه اثرگذار است اما این اثرگذاری بدان معنا نیست که با تغییر رئیسجمهور در این کشور، رابطه ایران با اعراب زیرورو شود. آنچه در رابطه میان ایران با کشورهای عربی اثر ویژه دارد، تنظیم رابطه تهران با خود کشورهای عربی است ولی در عین حال اگر دولت آمریکا در پی ثبات و آرامش در منطقه باشد، میتوان به نقش واشنگتن امیدوار بود. گرچه در خصوص ترامپ با یقین میتوان گفت که آمریکای ترامپ چنین هدفی را دنبال نمیکرد اما در مورد جو بایدن میتوان با کمی تردید در انتظار اقدامات او بود. ترامپ در دوران ریاستجمهوری خود بیشتر در پی بالا بردن فروش کمپانیهای تسلیحاتی در منطقه بود اما دموکراتها سیاست متفاوتی دارند و باید دید آیا واقعاً در دوران بایدن صلح و آرامش به منطقه باز خواهد گشت و آیا روابط درونمنطقهای شکوفا خواهد شد یا خیر. عقل و درایت نیز این را حکم میکند که ما با اتکا به الگوهای اقتصادی به جای الگوهای امنیتی بتوانیم راهی برای توسعه به وجود آوریم تا سرمایههای کشورهای منطقه در درون منطقه گردش کنند. این الگو باید جایگزین خروج ثروت مردم منطقه و ورود تسلیحات به منطقه شود. اینکه سیاستهای اعمالی بایدن تا چه میزان آینه سیاستهای اعلامی اوست و آیا او برخلاف سلف خود به خاورمیانه به چشم گاوی شیرده نگاه میکند یا خیر، نیازمند زمان است.
البته اگر روزی مسائل کلی ایران با غرب و مشخصاً آمریکا و تا حدی جامعه بینالمللی که غربیها در جهتدهی مسائل در آن نقش دارند، حلوفصل شود، ما نیازی به اینکه انرژی خودمان را صرف این کشورها کنیم نداریم. زیرا این کشورها چیزی برای کمک به توسعه و افزایش ظرفیتهای نرم و سخت ایران با این عمق تاریخی، پهنه گسترده ژئوپولیتیک و ظرفیت تولیدشده و مخصوصاً نیروی انسانی بالنده ندارند. فقط باید زهر آنان گرفته شود تا آسیبی نرسانند. اما چون هیچ کشوری هم همسایگان خود را انتخاب نمیکند و در منطقه توسعهنیافتهای زندگی میکنیم و رقبای ما حل مشکلات ما با جامعه بینالمللی را به ضرر خود تلقی میکنند، از اینرو همانگونه که در برجام دیدیم آنها همواره مترصد فرصت برای تضعیف ایران هستند و تنها دوا برای این درد ایران قوی از نظر انسجام داخلی و تاکید بر قدرت نرم حاصل از یک گفتمان غالب توسعه منطقهای است که مانند نخ تسبیح دانهای را به هم پیوند دهد، که منافع کشورها به هم پیوند بخورد و دست از این سوءظن و بیاعتمادی برداریم! انشاءالله!