شناسه خبر : 37334 لینک کوتاه

برف و آفتاب تموز

چند نکته در باب اهمیت سال 1400 برای مناسبات ایران و چین

 

حامد وفایی/ عضو هیات علمی دانشگاه تهران

سال 99، سال خوبی برای روابط ایران و چین نبود. آخرین خبر مهمی که از روابط دو کشور در این سال به گوش می‌رسد، آمار رسمی گمرک چین است که از افت حجم مناسبات تجاری تهران-‌پکن به کمترین میزان طی 15 سال اخیر حکایت دارد. طبق این آمار، مبادلات تجاری چین با ایران طی سال 2020 میلادی با کاهشی 3 /35‌درصدی به رقم 91 /14 میلیارد دلار رسیده است. این آمار زمانی غم‌انگیزتر می‌نماید که درمی‌یابیم در جریان کاهش سطح مبادلات تجاری دو کشور، صادرات محصولات ایران به چین نسبت به سال گذشته سقوطی 4 /52درصدی را تجربه کرده و چنین انسدادی در بزرگ‌ترین بازار مصرف جهان برای کشوری که «جهش تولید» از هدف‌گذاری‌های اقتصادی‌اش در سال گذشته بوده، به مراتب ناخوشایندتر از کاهش 3 /11درصدی صادرات چین خواهد بود.

هر چند سقوط آزاد تعاملات تجاری ایران و چین به رقم بی‌سابقه 14 میلیارد دلار حاصل همزمانی چند عامل منفی شامل تحریم‌های یکجانبه ایالات متحده و فراگیری ویروس کرونا بوده اما انتظاری که از مناسبات ایران و چین به عنوان دو «شریک راهبردی» وجود دارد به مراتب بیش از اینهاست.

تهران و پکن در جریان سفر بهمن‌ماه سال 1394 شی جین پینگ، دبیرکل حزب کمونیست و رهبر چین به ایران، در عالی‌ترین سطوح حاکمیتی بر ارتقای سطح مناسبات دوجانبه به «مشارکت جامع راهبردی» توافق کرده و در بند دوم از ماده ششم بیانیه 20ماده‌ای که در جریان همان سفر بین روسای جمهور دو کشور به امضا رسید، ریل‌گذاری اولیه جهت مهندسی مناسبات دو کشور با مختصات یادشده را انجام دادند.

یکی از مسائلی که طی سال 99 به گونه‌ای بی‌سابقه بر مناسبات ایران و چین سایه افکند، موضوع «برنامه همکاری‌های جامع 25ساله ایران و چین» بود. در این ایام که به گواه آمار رسمی میزان مبادلات تجاری ایران و چین در چهار ماه نخست سال 2020 نسبت به مدت مشابه سال گذشته کاهش 40درصدی را نشان می‌داد، ایرانیان نگران فروش جزیره کیش به چینی‌ها شده بودند! همزمان در حالی که واردات چین از ایران تا 61 درصد کاهش یافته و عملاً فرصت بهره‌گیری تولیدکنندگان ایرانی از بازار عظیم چین همچون حکایت برف و آفتاب تموز رو به زوال نهاده بود، برخی مقامات کشور تحت تاثیر خط خبری رسانه‌های غربی، نسبت به اقدام دولت در انعقاد «قراردادهای پنهان» و «دور از چشم مردم» با چین هشدار می‌دادند!

در نگاهی کل‌نگر مطالعه آنچه در ماه‌های اخیر بر روابط ایران و چین رفته، چند مورد را آشکار می‌سازد: نخست، هر چند گام مربوط به ارتقای سطح مناسبات ایران و چین در سطوح حاکمیتی و اعلامی به خوبی برداشته شده اما اقدامات لازم برای پشتیبانی از این برنامه طولانی‌مدت در عرصه «دیپلماسی عمومی» و شناخت ملت‌ها از یکدیگر همچنان ناقص است و نتیجه این نقص بنیادین، تناقض ذکرشده در بالاست که مردم ایران به جای نگرانی از کاهش حجم مناسبات اقتصادی کشورشان با «کارخانه جهان» دغدغه‌مند اخبار واهی و اطلاعات بی‌اساس می‌شوند. در این میان توجه به جایگاه رفیع «مدیریت افکار عمومی» در مسیر «مدیریت استراتژیک» ضروری می‌نماید که همین امر امروز یکی از خلأهای اساسی در شکل‌دهی به مناسبات راهبردی ایران و چین به حساب می‌آید. دوم، تاثیر عوامل بیرونی و به ویژه کارشکنی‌های ایالات متحده بر مناسبات ایران و چین امری غیرقابل انکار است که خنثی‌سازی آن از رهگذر تحقق واقعی سه اصل عزت، حکمت و مصلحت در حوزه سیاست خارجی کشور محقق خواهد شد. امروز چین به عنوان یکی از بازیگران شاخص در نظام بین‌الملل و از اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل، «استراتژی چندجانبه‌گرایی» در نظام جهانی بدون به چالش کشیدن نظم موجود بین‌المللی را در دستور کار خویش قرار داده و در فرآیندی رفت‌و‌برگشتی (در عرصه تعامل و تقابل) به رقابت با بزرگ‌ترین رقیب خود یعنی ایالات متحده مشغول است. چارچوبی که چینیان برای تعامل مثبت با جمهوری اسلامی ایران تعیین کرده‌اند، همان چارچوبی است که در جریان «برجام» رخ داد و پکن در تمام مراحل آن از شکل‌گیری تا خروج آمریکا و ابراز تمایل مجدد واشنگتن به بازگشت به آن در ایام اخیر، تمام‌قد حمایتش کرده است. هر چند کتاب مناسبات ایران و چین حاوی صفحاتی نانوشته و غیررسمی در روابط دوجانبه در حوزه‌های مختلف بوده، اما تردیدی نیست که بخش اعظم این روابط پیرو اصول و قواعدی است که دو کشور در چارچوب‌های کلان دیپلماسی خود تعریف کرده‌اند. بر این مبنا چین همواره از ساختاری چون برجام برای حل مساله هسته‌ای ایران دفاع می‌کند و تهران را به پذیرش معاهداتی چون FATF ترغیب و تشویق می‌کند. به باور چینیان راه چندجانبه‌گرایی از سازمان ملل متحد و دیگر نهادهای معتبر بین‌المللی می‌گذرد و کشورها به هر میزان که به این چارچوب‌ها پایبند باشند، ضمن مقابله با یک‌جانبه‌گرایی و هژمونی‌طلبی فرصت تنظیم مناسباتی بهتر را با یکدیگر خواهند داشت. سوم، مناسبات ایران و چین قرار است مناسباتی با ویژگی‌های «مثلث طلایی» با سه ضلع، مشارکت (به جای رقابت)، جامعیت (به جای جزئی‌نگری و مناسبات محدود) و نهایتاً راهبردی (به جای مقطعی و کوتاه‌مدت) باشد. هر‌چند تاکنون تلاش‌های فراوانی برای تحقق این مثلث طلایی در روابط ایران و چین صورت گرفته اما بدون تعارفات مرسوم باید اذعان کرد که در شرایط فعلی روابط تهران-‌پکن شاید تنها اندکی مشارکتی، تا حدی جامع و مقداری هم راهبردی بوده باشد. برای تحقق کامل مثلث طلایی مذکور، توجه به ابعاد مناسبات چین و پاکستان به عنوان نمونه‌ای شاخص راهگشا خواهد بود. یکی از مهم‌ترین مسائلی که در سطوح حاکمیتی جمهوری اسلامی ایران باید مورد بازبینی قرار گیرد، «نگاه آلترناتیوی به چین» و لزوم بازنگری در سرفصل‌های سیاست راهبردی کشور در حوزه «نگاه به شرق» است. توجه ایرانیان به غرب ریشه در تاریخ کشور ما داشته و همین نگاه طی سال‌های اخیر که فرآیند تخلیه پتانسیل قدرت از حوزه آتلانتیک به سوی پاسیفیک کلید خورده، آسیب‌هایی را متوجه منافع ملی ایران کرده است که نمونه بارز آن در جریان وقوع عدم تعادل در دیپلماسی پسابرجامی در تنظیم مناسبات کشور با طرف‌های شرقی و غربی برجام رخ نمود. نگاه مقطعی و آلترناتیوی ایران به شرق در برابر نگاه راهبردی به غرب باید با اتکا به واقعیات موجود، نیازهای اساسی کشور و محوریت قرار دادن منافع ملی، به تعادلی اصولی بین شرق و غرب تبدیل شود. چهارم، در سال 1400 دو عامل مهم بر روابط ایران و چین تاثیرگذار خواهد بود؛ نخست، وضعیت جهان پساکرونا، که طبعاً در فرآیندی سینوسی با آغاز روند پایان فراگیری ویروس در جهان، سیر صعودی در بسیاری از عرصه‌ها از جمله گردشگری، تعاملات تجاری و موارد مشابه در پیش گرفته خواهد شد و در آن ایام کشورهایی گوی سبقت را از دیگران خواهند ربود که برنامه‌ریزی دقیق برای سکوی پرتاب‌سازی از موقعیت پیش‌رو را انجام داده باشند. امروز ایران و چین به شدت نیازمند برنامه‌ریزی دقیق برای تنظیم ابعاد مناسباتشان در فضای پساکرونا هستند تا از شرایط مثبت پیش‌رو و نه‌چندان دور از ذهن، به بهترین شکل ممکن بهره جسته و ماه‌های نزول مناسبات و خمودگی روابطشان را در دوران جدید جبران کنند. دومین عامل قابل توجه در سال 1400 که بدون شک بر مناسبات تهران-‌‌پکن تاثیرگذار خواهد بود، سیاست‌های تیم بایدن است. هر چند ابعاد دقیق دیپلماسی چین جو بایدن هنوز روشن نشده اما به باور اغلب صاحب‌نظران چینی، مواجهه چین با آمریکای بایدن به مراتب دشوارتر از آمریکای ترامپ خواهد بود. تشکیل «کارگروه چین» در پنتاگون با حضور نخبگان آمریکایی پس از روی کار آمدن بایدن، حکایت از اضافه شدن معادلات نظامی به سبد چالش‌های آتی آمریکا و چین دارد و طبعاً بررسی فرصت‌ها و تهدیدهای مناسبات آتی واشنگتن-‌پکن برای روابط آتی ایران با چین، از اقدامات مهمی است که باید از هم‌اکنون در دستور کار نهادهای مشورتی و سیاستگذاری کشور قرار بگیرد. امروز ارتباط با چین دیگر یک انتخاب نیست بلکه یک «ضرورت استراتژیک» است. اصلی‌ترین شرکای اقتصادی چین، رقبای این کشور و عمدتاً دولت‌های غیرهمسو با سیاست‌ها و ایدئولوژی حاکم بر چین هستند. تحلیل دقیق سیاست‌های جاری و آتی جمهوری خلق چین، همزمان با تبیین رابطه با این کشور برای افکار عمومی داخل ایران و ریل‌گذاری صحیح برای تحقق «مثلث طلایی» در روابط دوجانبه، می‌تواند به شکل‌گیری فضایی منجر شود که در مبانی دیپلماسی چینی از آن به عنوان معادله «برد-‌برد» یاد می‌شود. دولت چین چه به لحاظ مسائل انرژیک و چه در ابعاد ژئواستراتژیک و برنامه‌های راهبردی خود در حوزه‌های آسیای مرکزی و خاورمیانه نمی‌تواند ایران را نادیده بگیرد و این موقعیتی مناسب برای کار با پکن را در اختیار تهران قرار می‌دهد. اما بهره‌گیری صحیح از این موقعیت ارزشمند که منافع بی‌شماری را عاید کشور خواهد ساخت، مستلزم شناخت بی‌واسطه چین و چینیان و پیگیری حقیقی راهبرد «نگاه به شرق» به عنوان اهرم ایجاد تعادل در دیپلماسی جمهوری اسلامی از سوی دولتمردان ایرانی خواهد بود و با توجه به موارد یادشده، سال 1400 می‌تواند سالی مهم و تاثیرگذار بر آینده مناسبات ایران و چین باشد، به شرط آنکه بخواهیم.

دراین پرونده بخوانید ...