دیوار کج
ساختمان بانک استقراضی چگونه ویران شد؟
بانکهای شاهنشاهی و استقراضی تحفه سالهای آخر سلطنت سلطان صاحبقراناند که هر یک سفیر دیار خویش بودند برای یغمای این سرزمین خستهجان. بانک شاهنشاهی انحصار چاپ اسکناس را داشت و بانک استقراضی وامهای کلان میداد به سلطان مظفر و وقتی در دوران مظفری، دو وام کلان به او دادند، بهانهای شد برای دشمنیهای گسترده بانکداران دیار بریتانیا و منازعات مردمی که در آشفته بازار اقتصادِ بیمارِ اواخر عصر شاه مظفر، خستهتر از آن بودند که تاب مالیاتهای سنگین و تورم روزافزون را بیاورند. همه پژوهشهایی که درباره اقتصاد دوران مظفرالدینشاه و آستانه انقلاب مشروطه به رشته تحریر درآمدهاند، از رقابتهای میان این دو بانک و وامهای کلان بانک استقراضی نوشتهاند، اما کمتر کسی به آنچه زیر پوست شهر در جریان بود، اشاره کرده است. همه از شاهنشاهی که با وام تزار به سفر فرنگ میرفت نوشتهاند، اما کمتر کسی از مردم خسته به تنگآمده از اقتصادی بیمار نوشته که در برابر امپراتوری اقتصادی تزاری ایستادند و مقاومت کردند.
♦♦♦
رقابت تنگاتنگ
امتیاز بانک شاهنشاهی و بانک استقراضی مهمترین امتیازاتی بودند که به فاصله یک سال در دوران ناصری به بریتانیا و روسیه تزاری اعطا شد. این دو، از همان ابتدا در رقابتی تنگاتنگ با یکدیگر بودند و برای تضعیف موقعیت دیگری در عرصههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران از هیچ تلاشی فروگذار نمیکردند. بانک شاهنشاهی که در سرتاسر نقاط ایران شعبههایی دایر کرده بود، امتیاز انحصار چاپ اسکناس در ایران را داشت، اما کانون اصلی فعالیت بانک استقراضی نقاط شمالی و مرکزی کشور بود و به ندرت به نقاط جنوبیتر کشیده میشد. نباید این نکته را از خاطر برد که بانک استقراضی مطیع سیاستهای دولت متبوع خویش بود و به اهداف سیاسی بیش از اهداف اقتصادی-مالی اهمیت میداد و حوزه فعالیت خود را صرفاً در مناطقی که دولتمردان
سیاسی-اقتصادی روسیه تزاری ترجیح میدادند، متمرکز میکرد و این سیاست پس از عقد قرارداد 1907 میان دو کشور روس و انگلیس، پررنگتر شد. ایالات شمالی بهخصوص گیلان، بیش از مناطق دیگر مورد علاقه روسها بود. نیکیتین که طی سالهای پایانی حکومت تزارها، نماینده سیاسی روسیه در ایران بود، در اینباره مینویسد:
«وضع اقتصادی ایران که ایالات حاصلخیز و پر عایدات آن در سمت شمال واقع است و تردیدی نیست که اقدامات روسیه هم در بدو امر متوجه گیلان بوده که به منزله یک نوع تخته جستوخیزی است برای نفوذ و توسعه اقتصادی و سیاسی... و بانک استقراضی روس که در مرکز ایران تاسیس یافته، بلافاصله شعبات آن در رشت و انزلی دایر میشود.»
بانک شاهنشاهی در اغلب نقاط ایران فعالیت گسترده داشت، اما شعب بانک استقراضی بهخصوص در مناطق جنوبی و مرکزی کشور با مشکلاتی عدیده روبهرو بود و گاه با تحمل خسارات مالی فراوان تعطیل میشدند، علاوه بر مشکلات مدیریتی و کمبودهای پولی و اعتباری، بانک استقراضی در برخی شهرها با اعتراضات و مخالفتهای پراکنده مردم و علما روبهرو بود که به برخی از آنها اشاره خواهیم کرد.
عمارتی که تخریب شد
شعبه اصلی بانک استقراضی تا سال 1323 ه.ق. در خیابان علاءالدوله تهران (فردوسی امروزی) بود. در آن سال، مدیران بانک درصدد برآمدند شعبه جدیدی حوالی بازار تهران تاسیس کنند، شعبهای که ساختمان آن هرگز تکمیل نشد. تاسیس شعبه بازار بانک استقراضی با مخالفت و دشمنی دو گروه عمده روبهرو شد: مدیران بانک شاهنشاهی و بازاریان تهران که از این اقدام ضربه میخوردند. اما بیش از آنان، این اقشار و طبقات مختلف مردم بودند که تهاجم به اماکنی نظیر عمارت بانک استقراضی نشانی از اعتراض به شرایط نامساعد اقتصادی بود. در راس این مخالفتها آیات عظام طباطبایی و بهبهانی از رهبران صاحبنام مشروطه قرار داشتند که از مدتها قبل، مخالفت خود را با حکومت وقت قاجار ابراز میداشتند. علاوه بر این، دولت روسیه تزاری به عنوان مظهر استعمار و ستمگری سالها سابقه سوء سیاسی و تجاوزات عدیده نظامی و اقتصادی در ایران داشت و مردم هنوز خاطره گلستان و ترکمانچای را از یاد نبرده بودند و حمله به شعبهای از موسسه قدرتمند مالی آن کشور در ایران میتوانست نماد اعتراض به حضور تجاوزکارانه آن کشور تلقی شود.
داستان از آنجا آغاز شد که بانک استقراضی درصدد برآمد جهت تاسیس شعبهای حوالی بازار تهران محلی را که سابقاً گویا قبرستان بوده و بهرغم موقوفه بودن بخشهایی از آن بهوسیله علمای تهران به فروش رفته بود، خریداری کند و مدت کوتاهی بعد به سرعت کار ساخت عمارتی بزرگ را در آن شروع کرد. ناظمالاسلام کرمانی که خود از معاصران حادثه بوده، در تاریخ بیداری ایرانیان مینویسد: «مدرسه مخروبه و قبرستان کهنه، در قرب مدرسه خازنالملک و متصل به امامزاده سید ولی بود،... از برای این مدرسه موقوفاتی هم بود که دست تصرف و غصب، بلکه مالکیت رویش گذارده شد. به مرور زمان، مردم اطراف قبرستان را تصرف نموده، خانه ساختند. بعضی علمای تهران هم به ملاحظه تبدیل به احسن و یا به لحاظی دیگر، مضایقه از فروش آن زمین نداشتند، به این جهت اشخاصی که اطراف مدرسه را خانه ساخته بودند، هر یک، یک قباله به مهر یکی از علما در دست داشتند.»
رئیس بانک استقراضی به تحریک دلالها، زمین قبرستان را با عنوان تبدیل به احسن از متصرفین زمینها به قیمت گزافی خرید، نوبت به مدرسه که رسید، خدمت آقای طباطبایی آمدند و جواب را مخالف میل خود یافتند، حتی پیشنهاد دادند دو هزار تومان تفاوت قیمت بدهند که در مکانی دیگر مدرسهای بنا کنند، پاسخ شنیدند که: بیع زمین وقف، وانگهی مدرسهای که مشتمل بر مسجد است، جایز نیست و احدی از علما اینگونه بیع را جایز نمیدانند.
گفته میشود وقتی از طباطبایی ناامید شدند، به سراغ شیخ فضلالله رفتند و حاجشیخ در کاغذی نوشت: «وقفیت این مدرسه و قبرستان معلوم و مسلم نیست. بر فرض وقفیت، به ملاحظه تبدیل به احسن، من در 750 تومان فروختم که انشاءالله تعالی در جای دیگر مدرسهای بهتر بنا کنم.»
رئیس بانک بر مبنای همین دستنوشته، دستور تخریب مدرسه را صادر کرد، و کلنگ ساختمان بانک را به زمین زدند. آیتالله طباطبایی به رئیس بانک پیام داد که خراب کردن زمین قبرستان و مدرسه، در هیچ قانونی، مشروع نیست: نخواهم گذاشت که این زمین در تصرف شما بماند و عمارت بنا کردن در این مکان، تضییع پول خودتان است. رئیس جواب داد که من از مستشارالتجار خریدم، او هم نوشتجات معتبر در دست دارد.
اما آیتالله طباطبایی دستبردار نبود و طی مراسلاتی خطاب به وزرای کابینه، فروش و واگذاری بنای وقف و اماکن مذهبی مسلمانان به روسهای مشرک را خلاف شرع دانسته و خواستار اقدام دولت در فسخ آن معامله شد. اما هیات دولت مدعی شد با تأسی به حکم شیخفضلالله نوری که معامله فوق را جایز دانسته و مجرا داشته بود، اعتراض طباطبایی و طرفداران او را مردود شمرد. در آن برهه، شایعاتی هم در سطح شهر پراکنده شد که حاکی از نبش قبر برخی از تازهمردگان در محل احداث بنای بانک بهوسیله روسها بود و اینگونه اخبار بر غلیان احساسات مذهبی مردم میافزود. در مقابل این اعتراضات، حکومت مرکزی با اعزام نیروی نظامی به محل درصدد برآمد از هرگونه تعرض به ساختمان در حال احداث بانک استقراضی ممانعت به عمل آورد. اما معترضین به رهبری میرزا مصطفی آشتیانی تاکید داشتند که تهدیداتی از این نوع، مانع از مخالفت آنها نخواهد شد. اعتراضات اواخر ماه رمضان شدت بیشتری پیدا کرد و برخی از وعاظ تهران در منابر و وعظهای خود بهطور هماهنگ و حسابشده به تحریک احساسات مذهبی مردم پرداختند و در یک حرکت حسابشده عمارت بانک بهوسیله مردم خشمگین که احساسات مذهبی خود را جریحهدارشده میدیدند، تخریب شد. احمد کسروی درباره وقایعی که تخریب بانک را تسریع بخشید مینویسد:
«شنبه چهارم آذر (27 رمضان 1323) تهران در خود یک داستان کممانند شگفتی دید: هنگام پسین با بودن حاج شیخ مرتضی، حاجی شیخ محمد واعظ به منبر رفت و باز داستان بانک را عنوان نمود. نخست به شیوه ملایی، از «حرمت ربا» و «حرمت اعانت به کفر» و مانند اینها سخن راند و سپس بر سر کاویدن گورستان و سرای ساختن بانک آمده و استادانه چنین گفت: آقایان علما در این باره به دولت گله و آزردگی نمودند و نتیجهای دیده نشد. ولی ما امیدواریم یک «عریضه» به خود اعلیحضرت مظفرالدینشاه بنویسند، که باشد که نتیجه دهد. بدینسان زمینه چیده و چنین گفت: «فعلاً کاری که از ما ساخته است، این است که زحمت دو قدم را بر خود گزارده، زیارتی از اموات و اجداد خود بکنید، بلکه یک وداع آخرین از قبور و استخوانهای آنان بنمایید و فاتحه بر آنها بخوانید و ارواح آنها را شاد کنید.»
حاج شیخ از منبر پایین آمد و جلوی مردم به سوی سرای نیمهساخته بانک به راه افتاد. این گروه چون فرا رسیدند، طلبهها و بستگان آقایان و کسانی که برای این کار بسیجیده شده بودند، دست یازیدند و به کندن و انداختن سرای پرداختند. مردم چون چنین دیدند نایستادند، و چه مرد و چه زن و چه خرد و چه بزرگ رو به ویران ساختن آوردند، شور و هیاهوی شگفتی پدیدار گردید و کوتاه سخن آنکه دو ساعت نکشید که همه آن بنیاد را برانداختند و جز آجر و تیر و افزارهای پراکنده و درهم، نشانی از آن باز نگذاردند.»
سفارت روسیه تزاری در تهران، بلافاصله نسبت به پیشامد فوق اعتراض کرده، خواستار جلوگیری حکومت ایران از تکرار چنین حادثهای در روزهای آتی شده و حق بانک استقراضی را برای بنای عمارت در مکان فوقالذکر یادآوری کرد و خواستار دستگیری و مجازات عاملین تخریب عمارت بانک شد و اولیای حکومت را مکلف کرد خسارات وارده بر بانک استقراضی را در اسرع وقت جبران کنند. اما عینالدوله، صدراعظم وقت که بیش از هرکس دیگری از بحران سیاسی حاکم بر کشور آگاهی داشت، بهرغم قول مساعدی که به سفارت داده بود، اقدام قابل توجهی بر ضد تخریبکنندگان بنای بانک استقراضی به عمل نیاورد. به همین دلیل سفارت روسیه روز 19 آذر طی نامهای به وزارت امور خارجه، ایران را به خاطر تعلل در تعقیب و تنبیه محرکین و مخربین عمارت بانک استقراضی مورد انتقاد قرار داده، خواستار اقدام عاجلی از طرف حکومت ایران برای بازپرداخت خسارات وارده به بانک و نیز یافتن محل مناسبی در همان حوالی بازار برای ساخت بنای جدید بانک استقراضی شد.
با تمام این احوال در آن مقطع حکومت ایران نتوانست آنچنانکه دلخواه روسها بود، رضایت خاطر آنها را فراهم آورد و مدتی پس از آن و به دنبال وقوع انقلاب مشروطیت و حوادث ناشی از آن، بهرغم پیگیریهای گاه و بیگاه سفارت روسیه در تهران، دولتهای وقت ایران نتوانسته یا نخواستند رضایت اولیای بانک استقراضی را جلب کنند. آخرین مدرکی که درباره تلاش سفارت روسیه برای اخذ خسارات ناشی از تخریب بنای بانک استقراضی از حکومت ایران در دست داریم، مربوط به 24 خرداد 1327 (25 جمادیالاول 1327) است که محمدعلیشاه واپسین روزهای پادشاهی خود را در دوره استبداد صغیر پشت سر میگذاشت. سفارت روس در این تاریخ ضمن برشمردن تلاشهای سفارت طی چهار سال گذشته، برای دریافت خسارات وارده به بانک استقراضی در جریان تخریب بنای آن، دولت ایران را تهدید کرد که بیش از آن در پرداخت مبلغ تعیینشده برای خسارت ناشی از تخریب بنای بانک، تعلل روا ندارد. پس از آن تاریخ، درباره واقعه تخریب بنای بانک استقراضی گزارشی وجود ندارد و احتمال میرود طی سالهای آتی بانک استقراضی توانسته باشد خسارات ناشی از واقعه فوق را از دولتهای وقت ایران دریافت کرده باشد.
مخالفت در قم
منابعی که شعب بانک استقراضی در ایران را ذکر میکنند، از شعبه شهر قم نامی نمیبرند. با این حال بر اساس اسناد، مدیران بانک تلاش گستردهای برای تاسیس شعبهای در قم آغاز کردند، اما مدت زمان فعالیت آن به حدی کم بوده که از دید مورخان مغفول مانده است. به نظر میرسد جلوگیری از پا گرفتن موسساتی همچون بانک استقراضی در شهری مذهبی مانند قم، بیشتر با انگیزههای دینی و مذهبی صورت گرفته، اما مجموعهای از علل سیاسی و اقتصادی نیز این موضوع را تسهیل بخشیده است. طرح تاسیس شعبه بانک استقراضی در قم؛ در سال 1328 مطرح و از همان ابتدا با مخالفتهای گسترده مردم و علما روبهرو شده. دستوراتی از وزارت خارجه به کارگزاری خارجه مستقر در قم جهت تاسیس شعبه در آن شهر ابلاغ شد. اما براساس نامهای به تاریخ 16 بهمن 1328 آقاخان غفاری، کارگزار قم به وزیر خارجه وقت، حسینقلیخان نواب، از مخالفت گسترده روحانیون با دایر شدن شعبه بانک استقراضی در قم حکایت دارد. در این نامه آمده است: «آقای وزیر امور خارجه دامت شوکته العالی، تلگراف مبارک در باب توصیه شعبه بانک استقراضی زیارت شد. از بدو ورود رئیس شعبه بانک در قم هیجانی در اهالی پیدا شده، آقایان علما و سایر مردم به توسط انجمن ولایتی رسماً عدم رضایت خودشان را از تشکیل این اداره به حکومت اظهار نموده و مینمایند و از طرف حکومت اقدامات لازمه جداً در جلوگیری و اسکات اهالی شده و میشود... اما به حضور مبارک عرض نماییم که عموم آقایان و علمای شهر سراً و علناً همهروزه مجالس منعقد نموده، جداً در مقام ممانعت اهالی از معامله با این اداره و مذاکره و اقدامات دیگر هستند.»
بر اساس مکاتبات وزارت امور خارجه، بانک استقراضی برای تامین امنیت شهر قم به مسوولان وزارتخانه مزبور استمداد کرده و وزارت جنگ نیز نیروی نظامی برای حفاظت و حمایت از بانک استقراضی به قم اعزام داشتهاند. بهرغم مخالفتهای عمومی و اعتراضات علمای روحانی، دولت مرکزی مصر بود با بهرهگیری از شیوههای مسالمتآمیز و اعزام نیروی نظامی، تاسیس شعبهای در شهر قم را میسر کند، اما اعتراضات همچنان ادامه داشته است. چنانکه حکمران وقت قم در 27 دی 1329 با اشاره به نفوذ و فعالیت صرافان محلی در مبادلات پولی و اعتباری و اقتصادی قم، به تداوم مخالفتها اشاره کرده و مینویسد: «... عموم علما و سادات و اهالی قم از این فقره شاکی هستند و متفقاً میگویند ما طالب بانک نیستیم و نفوذ خارجه را در ولایت خود نمیخواهیم.»
اگرچه با تلاشهای پیگیر دولت مرکزی و مدیران بانک، شعبهای از بانک استقراضی در قم در روزهای پایانی 1329 تاسیس میشود، اما هیچ سند و مدرکی مبنی بر مدت زمان فعالیت آن در دست نیست و مدت زمان آن آنقدر کوتاه است که حتی در شمار شعب بانک به حساب نیامده است.
♦♦♦
تخریب عمارت بانک استقراضی در بازار تهران، یکی از مهمترین حوادثی بود که در طول فعالیت بانک استقراضی در ایران بروز کرد و تبعات سیاسی و اقتصادی قابل توجهی نیز به دنبال داشت. در حالی که گروهی از پژوهشگران و نویسندگان واقعه فوق را به تحریک انگلیسیها و بانک شاهنشاهی نسبت میدهند، برخی دیگر این واقعه را چاشنی مخالفتهای جدیتر مشروطهخواهان با حکومت قاجار میدانند. بهخصوص اینکه پیش از آن، مظفرالدینشاه با اخذ وامهایی سنگین از بانک استقراضی و مصرف بیهوده آن، خشم مردم را برانگیخته بود.