نبرد پنهان
شش ماده حیاتی به کدام کشورها میرسد؟
امروزه همه ما نام تسلا، اپل، مایکروسافت، والمارت و آمازون را به عنوان بزرگترین شرکتهای جهان شنیدهایم. شرکتهایی که اغلب ما عقیده داریم میدانیم چگونه دنیا و اقتصاد مدرن را شکل داده و هدایت میکنند. اما کمتر کسی است که نامی از شرکتهایی مثل تیاسامسی، شاگانگ، کودلکو، والکر و... را شنیده باشد و این نامها ممکن است برای اکثریت شما هیچ معنایی نداشته باشد. اما میتوانید مطمئن باشید شرکتهای گروه دوم بسیار مهمتر از نامهای آشنای گروه اول هستند. شاید به جرات بتوان گفت مهمترین و بزرگترین راز اقتصاد مدرن این است که این برندهای مشهور جهانی برای تولید محصولات خود و کمک به تحقق ایدههای هوشمندانهشان کاملاً به شرکتهای مبهم دنیای مواد وابسته هستند.
اینجاست که ایدهها به واقعیت ملموس تبدیل میشوند. امروز به نظر میرسد این اقتصاد دیجیتال است، نه اقتصاد فیزیکی، که باارزشترین شرکتها و تولیدات جهان از آن بیرون آمدهاند. گزارشهای اخیر پیشرفت بشر نه بر روی چیزها، بلکه بر ایدهها متمرکز است. در حالی که یک قرن پیش معدن زغالسنگ و سایر منابع معدنی در جهان نقش کلیدی را چه در اشتغال، چه در کل اقتصاد بر عهده داشتند و عموم مردم در جریان آن قرار داشتند، حالا و به این دلیل که فرآیند استخراج مواد خام از زمین این روزها تا حد زیادی خودکار است، بهندرت کسی در مورد آن اطلاعی دارد. با این حال، موضوع مهم این است که این مواد خام به همان اندازه یک قرن پیش و شاید حتی بیشتر برای اقتصاد ما ضروری هستند.
مواد حیاتی چگونه دنیای مدرن را شکل دادند؟
«دنیای مواد» داستان شش ماده حیاتی را روایت میکند که برای زندگی امروزه ما، به شکلی که میبینیم اهمیتی حیاتی دارند: ماسه، نمک، آهن، نفت، مس و لیتیوم. اد کانوی، اقتصاددان بریتانیایی و سردبیر اقتصادی اسکاینیوز در کتاب «دنیای مواد: داستانی مهم درباره گذشته و آینده ما» روایتهای مهم این شش ماده و نحوه کمک و کاربرد آنها در دنیای مدرن را با هم ترکیب میکند.
«دنیای مواد» را در ژوئن سال جاری انتشارات دبلیو.اچ.آلن به بازار کتاب ارائه کرد. کانوی غیر از فصل مقدمه و نتیجهگیری شش بخش را در 18 فصل به بررسی داستان یکی از مواد پیشتر نام بردهشده اختصاص داده است. مبنای انتخاب این شش ماده را کانوی چنین شرح میدهد که، تلاش کرده است موادی را انتخاب کند که برای زندگی انسان به نحوی که در حال حاضر وجود دارد، قابل جایگزینی نباشند. مثلاً بور اگرچه نقشی حیاتی در واکسن کووید داشت اما در هیچیک از طرحهای اولیه موجود برای مقابله با بیماری همهگیر وجود نداشت و میتوان نتیجه گرفت اگر بور در جهان وجود نداشت هم میتوانستیم به نحوی دیگر واکسن را بسازیم یا مثلاً بدون کبالت هم میتوان باتری ساخت اما بدون لیتیوم (حداقل با دانش فعلی ما) این کار غیرممکن است.
وی نحوه کار خود را در نقل قولی از اینشتین خلاصه میکند:«یک بار گروهی از خبرنگاران از اینشتین خواستند نظریه نسبیت خود را توضیح دهد. او گفت، «میتوانم آن را به این شرح توضیح دهم. قبلاً اعتقاد بر این بود که اگر همه چیزهای مادی از جهان ناپدید شوند، زمان و مکان باقی میماند. با این حال طبق نظریه نسبیت، زمان و مکان هم همراه اشیا ناپدید میشوند»، ممکن است درباره جهان مادی هم همین را بگویید. این شش ماده تاروپود تمدن هستند. بدون آنها زندگی عادی، آنطور که ما میشناسیم از هم میپاشد.»
آمار ترسناک برداشت مواد
آمار و ارقامی که کانوی در کتاب بررسی میکند (که تا سال 2019 را در بر میگیرد) نشان میدهد برخلاف تصورات اگر کل مواد معدنی برداشتشده از زمین (نهفقط نفت یا زغالسنگ) را در کل جهان (نهفقط کشورهای صنعتی و پیشرفته) بررسی کنیم، بشریت نهتنها استفاده از منابع تجدیدناپذیر طبیعی را کاهش نداده که بهشدت نرخ استفاده از این منابع افزایش یافته است.
در واقع بنا به آمار از سال 2012 به بعد هر سال ما بیشتر از مجموع همه چیزهایی که از طلوع بشریت تا سال 1950 استخراج کردیم، مواد بیشتری را از سطح زمین حفر و استخراج کردهایم. این بهتنهایی میتواند یک آمار ترسناک باشد، چه برسد به اینکه با خواندن کتاب کانوی متوجه شوید تا چه حد زندگی کنونی ما، دنیایی که میشناسیم به این مواد بستگی دارد و بدون آنها بهسرعت از بین خواهد رفت.
«دنیای مواد» در زمینهای دیگر هم نوآوری داشته است. همانطور که کانوی استدلال میکند، دیدگاه رایج درباره اینکه چرا برخی از کشورها پیشرفت میکنند، در حالی که برخی دیگر شکست میخورند؟، چرا انقلاب صنعتی در انگلستان رخ داد تا در اتیوپی؟، این روزها این است که این موضوع بیشتر به ترکیبی از تاریخ، اتفاقات و داشتن انواع مناسبی از موسسهها مربوط میشود که به مردم امکان نوآوری و پیشرفت میدهد. اما ذات یا تلاش و... هرگز داستان کامل نبوده است و به گفته کانوی سرنوشت ما همواره با آنچه از زمین استخراج کردهایم و با اهداف خود تطبیق دادهایم در هم تنیده بوده است.
علاوه بر این در حالی که اصطلاحاتی مانند سنگ، برنز و عصر آهن معمولاً برای اشاره به دورههای دور و فراموششده به کار برده میشود، در واقع اتکای ما به ابزار و مواد فیزیکی به جای کاهش، افزایش هم یافته است. اگر مبنا این باشد که هنوز چه مقدار شن و سنگ از این سیاره بیرون میریزیم تا مواد لازم برای زندگی روزانه را استخراج کنیم، میتوان گفت هنوز در عصر حجر قرار داریم.
نیاز ما به فولاد و مس در سالهای اخیر چند برابر شده است. پس میتوان ادعا کرد ما علاوه بر اینکه در عصر آهن زندگی میکنیم در عصر ماسه، نمک، نفت، مس و لیتیوم نیز به سر میبریم.
رفاه بشر در گرو شش ماده محیطی
کانوی در «دنیای مواد» تلاش میکند داستان را از منظر این شش ماده تعریف کند. داستان بشریتی که بدون این مواد میتواند زندگی کند اما نمیتواند رشد کند، یا رفاه خود را افزایش دهد. این شش ماده اجزای ضروری محیطی هستند که در آن این مطلب را میخوانید. بدون این مواد باتری تلفن و کامپیوتر شما از کار میافتد، بتنی که بدون آن پایههای خانه شما فرو میریزد. اما در عین حال این مواد بهندرت در داستانهای تلاش یا نوآوری انسان ظاهر میشوند.
اما آنها موادی هستند که در بیشتر موارد هیچ جایگزین ایدهآلی برای آنها وجود ندارد. آنها به ما کمک کردند تا دنیای خود را بسازیم، و اگر دسترسی به آنها را از دست بدهیم، وارد دوره هرجومرج خواهیم شد. در واقع، همانطور که کانوی در کتاب خود نشان میدهد بقا یا از بین رفتن تمدنها میتواند در گرو یک یا چند عدد از این مواد باشد. همزمان کانوی تلاش میکند نشان دهد که چگونه پیگیری این مواد تاریخ ژئوپولیتیک را شکل داد و شروع به شکل دادن به آینده آن کرد. ما عواقب ناخوشایند اشتهای سیریناپذیرمان برای این مواد را برای محیط زیستمان کشف خواهیم کرد و گاهی اوقات آن را یک تجربه ناراحتکننده خواهیم یافت- بهخصوص که همه ما تا حدی شریک جرم هستیم و برای مواد خامی که از زمین استخراج میکنیم تقاضا ایجاد میکنیم. ممکن است این تصور برای شما باقی بماند که بهترین راهحل این است که همه ما سعی کنیم کمتر مصرف و بیشتر بازیافت کنیم، که البته نتیجه بدی نیست، حتی اگر چندان در سطح کلان موثر نباشد.
«دنیای مواد» همانطور که انتظار میرود نثری بهشدت روان و جذاب و در بسیاری بخشها داستانی دارد که کار خواندن آن را حتی آسانتر هم میکند. شما در حین خواندن کتاب با روایتهای تاریخی هیجانانگیز اما مهجور و ناشنیدهای درباره درگیریهای کشورها بر سر منابع حیاتی طبیعی آشنا خواهید شد که بسیار هیجانانگیز هم روایت شدهاند. «دنیای مواد» یک کتاب درسی علمی سخت و ناخوانا و دور از دسترس نیست. سبک کانوی ذهن را درگیر و توجه را جلب میکند.
او از تئوریهای شناختهشده استفاده میکند و آن را به زبانی ساده توضیح میدهد که حتی خوانندگانی با اطلاعات اولیه میتوانند آن را درک کنند. با این حال، دنیای مادی نیز بهنوعی عمق و اعتبار را هم منتقل میکند. سهولت زبان کانوی این کتاب را خواندنی کرده و موضوع را در دسترس قرار میدهد. شاید درگیرکنندهترین مفهوم کتاب نیاز کلیتر ما به استراتژی بیشتر باشد. کانوی اهمیت موادی را که ما به آنها تکیه میکنیم بیان میکند. اما همچنین نشان میدهد که چگونه وجود این مواد را بدیهی میپنداریم، بیاینکه استراتژی جایگزینی برای موارد قطع احتمالی زنجیره تامین آن را داشته باشیم. هر خواننده به عنوان کسی که در دنیای فعلی زندگی میکند و میتواند از مواهب دنیای مادی موجود لذت ببرد بیآنکه دلمشغول نحوه تولید آن باشد، سفری را که در این کتاب بازگو میشود عبرتانگیز خواهد یافت. کانوی به ما نشان میدهد چگونه همه ما از صنایع اولیه و اصلی که به آن بهشدت متکی هستیم جدا افتادهایم. شاید این را بتوان مزیت سرمایهداری مدرن محسوب کرد که شما میتوانید هر چیزی را که نیاز دارید در هر نقطهای از جهان (خوب، تقریباً در هر نقطهای از جهان) با قیمت مقرون بهصرفه به دست آورید بیآنکه مجبور باشید ذهن خود را درگیر مراحل ساخت آن کنید. کمتر کسی در جهان وجود دارد که بداند چگونه یک تراشه سیلیکونی یا حتی یک مداد بسازد. اما اگر بتوانیم اطلاعات خود را در این زمینه گسترش دهیم ممکن است بتوانیم اکتشافاتی را تسریع کنیم که به ما در زندگی بهتر با مزایای بیشتر هم برای ما و هم برای زمین یاری رسانند. ما میتوانیم وارد یک عصر نانومواد شویم که در آن میتوان از گرافن و نانولولههای کربنی برای تقویت یا حتی جایگزینی برخی از موادی که در این کتاب نام برده شده استفاده کرد. ما همچنین میتوانیم زندگی بسیار پایدارتر و پاکتری داشته باشیم، ویرانی و آلودگی را کاهش دهیم و در هماهنگی نزدیکتر با کره زمین زندگی کنیم. اما این کار با طفره رفتن از شناخت دنیای مادی و با کاری که در حال حاضر با زمین میکنیم ممکن نیست. ابتدا باید بدانیم چگونه از منابع طبیعی زمین استفاده کردیم و چگونه و در چه مقیاسی این کار را ادامه دادیم و ابعاد وابستگی خود را به این مواد بدانیم تا شاید بتوانیم در مراحل بعد راهحلی برای خساراتی که به زمین وارد کردهایم بیابیم، بیاینکه مجبور شویم روند زندگی و رفاه خود را تغییر دهیم.
کدام کشورها به شش ماده حیاتی دسترسی دارند؟
و البته کانوی به یک نتیجه بسیار مهمتر هم در کتاب دست پیدا میکند. هیچ کشوری در جهان به اندازه کافی این شش ماده حیاتی را در اختیار ندارد تا بتواند به طور مستقل از بقیه دنیا عمل کند. بخواهیم یا نه، سرنوشت جهان به صورت یک کل به هم وابسته است (وضعیتی که همهگیری کووید 19 به عنوان یک دمو نشان داد چطور جهان بهسرعت و راحتی میتواند به هرجومرجی غیرقابل کنترل کشیده شود). اگرچه جهان توسعهیافته غرب دوست دارد خود را مستقل از جنوب جهانی بداند، اما این چیزی نیست که دادههای علمی و آماری نشان میدهد. حتی کشورهای توسعهیافته نیز در این زمینه مستقل از هم نیستند. تاریخ هنوز زمانی را که طی جنگ اول جهانی انگلستان مجبور شد لنزهای مورد نیاز برای استفاده در دوربین سربازان را از آلمان و در ازای صادرات لاستیک مورد نیاز ماشینهای جنگی آلمانی وارد کند به خاطر دارد.
بعد از خواندن کتاب در مییابید که بدون کشورهای در حال توسعه یا حتی توسعهنیافته و حاشیهای جهان نه لپتاپی وجود خواهد داشت، نه تلفن همراهی و شاید نه حتی هواپیمایی برای جابهجایی راحت و سریع. با از بین رفتن این توهم که تمام این امکانات دستاورد پیشرفتهای تکنولوژیک غرب است، خواهیم فهمید همگی در یک کشتی نشستهایم که باید و میتوانیم با هم برای نجات آن تلاش کنیم؛ کاری که نهتنها ممکن که حتی میتواند جذاب باشد و آیندهای روشن را شکل دهد.