شناسه خبر : 45827 لینک کوتاه

خالق شاخص فلاکت

آرتور اوکان چگونه در اقتصاد نامی ماندگار پیدا کرد؟

 

سارا بنی‌صدر / نویسنده نشریه 

88اقتصاددان برجسته آمریکایی آرتور ملوین اوکان استاد دانشگاه ییل بود که به سمت ریاست شورای مشاوران اقتصادی آمریکا رسید. او که از پژوهشگران موسسه بروکینگز محسوب می‌شد، بیشتر با قانونی موسوم به «قانون اوکان» شناخته می‌شود که رابطه میان نرخ بیکاری و رشد اقتصادی را نشان می‌داد. او همچنین خالق شاخص معروف به «شاخص فلاکت» بود که می‌تواند نشان‌دهنده شرایط اقتصادی زندگی مردم عادی باشد.

اوکان صرفاً به توسعه تئوری اقتصادی علاقه‌مند نبود، بلکه قصد داشت بحث‌های کلان اقتصادی را به شکلی مناسب برای سیاستگذاری واقعی تبدیل کند. از نظر او، اقتصاد ابزاری بود که می‌توانست برای کاهش مشکلات شدید اجتماعی، مانند بیکاری و کنترل تورم استفاده شود.

محل تولد و تحصیلات

او در نوامبر 1928 در نیوجرسی ایالات‌متحده آمریکا به دنیا آمد. در شهر پاسائیک بزرگ شد و همان‌جا به مدارس دولتی رفت. پس از پایان دوران دبیرستان برای ادامه تحصیل عازم نیویورک شد تا در دانشگاه کلمبیا به تحصیلات خود ادامه دهد. در سال 1949 زمانی که در کلمبیا بود مجله لایف او را به عنوان یکی از دانشجویان ارشد کالج در آن سال معرفی کرد که به احتمال زیاد به موفقیت خواهد رسید. این یک پیش‌بینی درست از کسی بود که همکارانش او را به عنوان «خبره اعداد» می‌شناختند.

اوکان که یکی از اعضای فی بتا کاپا (ΦΒΚ)، قدیمی‌ترین انجمن افتخاری دانشگاهی ایالات‌متحده بود، با افتخارات و امتیازهای ویژه در رشته خود و با بالاترین میانگین علمی در کلاس خود فارغ‌التحصیل شد.

اوکان زمانی که روی تز دکترای خود در دانشگاه کلمبیا کار می‌کرد، تدریس در دانشگاه ییل را آغاز کرد. در حالی که پله‌های پیشرفت را به سوی هیات علمی دانشگاه طی می‌کرد، جیمز توبین، یکی از برجسته‌ترین اقتصاددانان آمریکایی که از همکاران قدیمی‌اش بود، او را به واشنگتن دعوت کرد تا به کارکنان شورای مشاوران اقتصادی (CEA) بپیوندد. این شورا سازمانی دولتی زیرمجموعه ستاد کارکنان ریاست‌جمهوری آمریکاست و وظیفه ارائه خدمات مشاوره اقتصادی به رئیس‌جمهور ایالات‌متحده و نهادهای وابسته به کاخ سفید را بر عهده دارد.

توبین، اوکان را باهوش‌ترین و درخشان‌ترین اقتصاددانی که می‌شناخت معرفی کرد.

پس از رسیدن به درجه استادی کامل در دانشگاه ییل در سال 1963، اوکان سال بعد به عضویت شورای مشاوران اقتصادی درآمد و در سال 1968 رئیس شورا و مشاور ارشد اقتصادی رئیس‌جمهور آمریکا شد. در پایان دولت لیندون جانسون، او به موسسه بروکینگز پیوست.

اقتصاددانان عمدتاً اوکان را به عنوان یکی از مشارکت‌کنندگان مهم در زمینه‌های اقتصاد کلان، سیاست‌های پولی و مالی به ویژه در بحث پیرامون ابزارهای تثبیت قیمت‌ها و دستمزدها می‌دانستند.

اگرچه او آرمان‌گرا به حساب نمی‌آمد، اما به‌طور کلی از نظر دیدگاه، کینزی تلقی می‌شد و معتقد به این دکترین بود که سیاست مالی، که بر مصرف پول تاثیر می‌گذارد، نسبت به سیاست پولی که بر عرضه آن اثرگذار است ابزار بهتری برای تاثیرگذاری بر اقتصاد است. به ویژه در مورد مساله تورم، او یکی از مشارکت‌کنندگان اصلی در آنچه اقتصاددانان «سیاست درآمدی» می‌نامند و توسعه تکنیک‌هایی برای اجرای آن تلقی می‌شود. این سیاست از دولت می‌خواهد تا تجارت و نیروی کار را برای تعدیل قیمت‌ها و دستمزدها به عنوان ابزاری برای مهار تورم تشویق کند.

او سیستمی نظارتی را برای پایین نگه داشتن دستمزدها و قیمت‌ها توسعه داده بود. اوکان به عنوان یکی از طرفداران استفاده از برخی اشکال دستورالعمل برای دستمزدها و قیمت‌ها، در طراحی برنامه‌هایی برای استفاده از مالیات برای تشویق به تبعیت نیز فعال بود.

زمانی که ایالات‌متحده در اواسط دهه 1960 با رکود مواجه شد، شورای مشاوران اقتصادی به رئیس‌جمهور توصیه کرد برای تحریک هزینه‌های مصرف‌کننده مالیات را کاهش دهد. در دوران تصدی اوکان به عنوان رئیس شورای مشاوران، دولت با استقراض پول برای تامین مالی جنگ در ویتنام کسری بودجه زیادی ایجاد کرد؛ به توصیه شورای مشاوران، کنگره در ژوئن 1968، 10 درصد مالیات اضافی را تصویب کرد.

کتاب‌های اوکان

اوکان پس از ترک شورای مشاوران اقتصادی به عنوان یکی از اعضای ارشد موسسه بروکینگز به پیش‌بینی و تجزیه و تحلیل روندهای اقتصادی مشغول شد. نتیجه کار او کتاب «اقتصاد سیاسی رفاه» بود که در سال 1970 منتشر شد. دو اثر به‌یادماندنی دیگر نیز پس از آن از او منتشر شد: «برابری و کارایی» که در سال 1975 منتشر شد و با فروش 65 هزار نسخه تا سال 1980 به پرفروش‌ترین کتاب بروکینگز تبدیل شد؛ و کتاب «قیمت‌ها و کمیت‌ها: یک تحلیل کلان اقتصادی» که در سال 1981 پس از مرگ او منتشر شد.

اما علاوه بر تولیدات علمی خود، اوکان ویرایش‌کننده و نیروی محرک در پس مطالب نشریه «مقالات بروکینگز در مورد فعالیت اقتصادی» (BPEA) بود که یکی از چهار مجله اقتصادی آکادمیک بود که بیشترین تیراژ را داشت.

او مدت‌ها مشاوره هیات‌مدیره فدرال‌رزرو را بر عهده داشت و از اعضای هیات مشاوران خزانه‌داری بود. سیاستمداران، مطبوعات و بازرگانان به دنبال مشاوره با او بودند، در حالی که استعداد او برای عبارت‌سازی‌هایی چون «سطل آبکش»، «شاخص فلاکت» و «دست دادن نامرئی» او را در نظر عموم مشهور کرده بود.

قانون اوکان

اوکان بیشتر با «قانون اوکان» شناخته می‌شود که ارتباط میان بیکاری و زیان در تولید یک کشور را نشان می‌داد. او در این قانون که به‌طور گسترده مورد استفاده قرار گرفت تصریح کرد که به ازای هر یک درصد کاهش در نرخ بیکاری، تولید ناخالص ملی تا سه درصد افزایش خواهد یافت. قانون اوکان مبتنی بر داده‌های مربوط به دوره بین جنگ جهانی دوم و 1960 بود. اما در طول دهه 1970 که رکود تورمی بر اقتصاد کشور حاکم شده بود این رابطه صادق نبود.

اوکان زمانی این ارتباط را کشف کرد که اقتصاددان ارشد شورای مشاوران اقتصادی بود. شورا می‌خواست رئیس‌جمهور کندی را متقاعد کند که دستاوردهای کل اقتصاد ناشی از کاهش بیکاری از هفت به چهار درصد بیشتر از تصور قبلی بوده است. قانون اوکان در واقع بخش عمده‌ای از توجیه تجربی کاهش مالیات رئیس‌جمهور کندی بود.

قانون اوکان در واقع مشاهده یک نظم تجربی بود؛ با وجود این از زمانی که او آن را کشف کرد در محدوده مناسب نرخ بیکاری به خوبی حفظ شد. جیمز توبین این قانون را یکی از معتبرترین قوانین تجربی اقتصاد کلان نامید.

اوکان تا پایان عمر تلاش کرد راه‌هایی برای کاهش تورم بیابد و در عین حال از رکود اقتصادی جلوگیری کند. او همچنین تعریف جهانی رکود را ارائه کرد: دو فصل متوالی رشد منفی تولید ناخالص ملی.

او در کتاب تاثیرگذار خود «برابری و کارایی» که نخستین‌بار در سال 1975 منتشر شد استدلال کرد که دنبال کردن برابری می‌تواند کارایی (کل بازده تولیدشده با منابع موجود) را کاهش دهد. او استدلال کرد که توزیع برابر درآمدها نه‌تنها می‌تواند انگیزه‌های کار و سرمایه‌گذاری را کاهش دهد، بلکه تلاش‌ها برای توزیع مجدد، از طریق سازوکارهایی مانند قانون مالیات و حداقل دستمزدها، می‌تواند پرهزینه باشد.

اوکان بر این باور بود که انتقال ثروت از طریق مالیات از افراد ثروتمند به فقرا سیاستی مناسب است؛ با وجود این فقدان کارایی ذاتی در فرآیند توزیع را تشخیص داد. در کتاب «برابری و کارایی» اوکان استعاره «سطل آبکش» را معرفی کرد که در میان اقتصاددانان مشهور شده است. به گفته او، پول در یک سطل آبکش از ثروتمندان به فقرا منتقل می‌شود؛ مقداری از آن به سادگی در این گذار ناپدید می‌شود، بنابراین تمام پولی که از ثروتمندان گرفته می‌شود به فقرا نخواهد رسید.

او این خسارات را به هزینه‌های اداری مالیات و انتقال و اثرات انگیزه‌ای نسبت داد. فقرا که پرداخت‌های رفاهی یا سایر پرداخت‌های انتقالی را دریافت می‌کنند انگیزه کمتری برای کار دارند، چراکه پرداخت‌های انتقالی آنها با کسب درآمد بیشتر کاهش می‌یابد. ثروتمندان نیز انگیزه کمتری برای کار دارند، چراکه نرخ‌های بالای نهایی مالیات بخش بزرگی از درآمد اضافی آنها را می‌گیرد. افراد نسبتاً ثروتمند نیز انگیزه بیشتری برای خرج کردن روی اقلامی دارند که مالیات آنها قابل کاهش است یا مشمول مالیات نیست. به گفته اوکان، «نرخ‌های مالیاتی بالا، سبب می‌شود افراد باهوش تلاش کنند از آن عبور کنند، همان‌طور که پسران کوچک با سورتمه برف را پشت سر می‌گذارند». با توجه به ارائه این بینش، اوکان می‌تواند یکی از طرفداران طرف عرضه در نظر گرفته شود.

به گفته او، نهادها در یک نظام سرمایه‌داری عاملی هستند که نظام به لحاظ اقتصادی از همسایگان خود جلوتر باشد، در حالی که به لحاظ اجتماعی باید در صف باشد. این استاندارد دوگانه‌ای است که یک نظام سیاسی و اجتماعی برابری‌طلبانه ادعا و دنبال می‌کند، در حالی که به‌طور همزمان شکاف‌هایی را در رفاه اقتصادی پدید می‌آورد.

امروز موضوع دوگانه اوکان بسیار آینده‌نگرانه دیده می‌شود، چراکه جهان همچنان با موضوع داغ نابرابری دست‌وپنجه نرم می‌کند. لارنس سامرز، رئیس پیشین دانشگاه هاروارد، در پیش‌گفتار این کتاب می‌نویسد: در مورد آنچه می‌تواند به عنوان پرسش‌های «فلسفه اقتصادی» تصور شود بعید است که نظرات اوکان در فاصله زمانی بعدی بهبود یافته باشد؛ بحث او در مورد اینکه چگونه جوامع بر حقوق و همچنین بازارها تکیه می‌کنند باید از سوی همه اقتصاددانان جوانی که شیفته راه‌حل‌های بازار برای حل مشکلات هستند مطالعه شود.

شاخص فلاکت

89اوکان به عنوان خالق «شاخص فلاکت» نیز شناخته می‌شود. او این شاخص را که از جمع نرخ بیکاری و نرخ تورم سالانه به‌دست می‌آید در دهه 1970 و زمانی معرفی کرد که در بروکینگز فعالیت می‌کرد. زمان معرفی این شاخص از سوی او اما اتفاقی نبود؛ در دهه 1970 ایالات‌متحده و بسیاری از کشورهای دیگر جهان، هم از تورم بالا و هم از بیکاری رنج می‌بردند که علت اصلی آن تحریم صادرات نفت از خاورمیانه به ایالات‌متحده و دیگر کشورهای غربی در تلافی کمک آمریکا به اسرائیل در طول جنگ یوم کیپور بود.

پدیده رکود تورمی با تئوری‌های اقتصادی غالب آن زمان براساس منحنی فیلیپس مطابقت نداشت. این امر باعث شد تا اقتصاددانان ایده‌های جایگزین را برای توصیف و توضیح آنچه در حال وقوع است بررسی کنند. شاخص فلاکت در این زمان مفهومی جدید بود؛ هرچه شاخص بالاتر باشد، بدتر بودن وضعیت شهروندان عادی را نشان می‌دهد.

در طول مبارزات انتخاباتی سال 1976 برای ریاست‌جمهوری ایالات‌متحده، جیمی کارتر شاخص فلاکت اوکان را به عنوان ابزاری برای انتقاد از رقیب خود جرالد فورد به کار برد. در پایان دولت فورد، شاخص فلاکت 7 /12 درصد بود که تا حدی بالا محسوب می‌شد. در طول مبارزات انتخاباتی 1980 نیز رونالد ریگان به افزایش شاخص فلاکت در دوران کارتر اشاره کرده بود.

اوکان در مارس 1980 در حالی که تنها 51 سال داشت بر اثر سکته قلبی در باغ خانه‌اش درگذشت. همزمان با مرگش او تقریباً آنچه یکی از مشارکت‌های اصلی خود در اقتصاد می‌دانست را تکمیل کرده بود، تحلیلی از «رکود تورمی» که به عنوان بزرگ‌ترین خطر برای اقتصاد کشور می‌دید.

او توجه خود را بر یافتن راه‌هایی برای مبارزه با تورم بدون قربانی کردن اهداف اشتغال و رفاه بالا متمرکز کرده بود. روش‌های سنتی مدیریت تقاضای کل که در درمان یکی از این مشکلات (تورم یا بیکاری) موفق بود، موثر واقع نشده بود و ملت حتی در دوره‌های رکود اقتصادی نیز نتوانسته بود از تورم خلاص شود. بنابراین به‌نظر می‌رسد الگوی سنتی اقتصاددانان که انعطاف‌پذیری کوتاه‌مدت در دستمزدها و قیمت‌ها را فرض می‌کرد، دیگر برای بیشتر کشورهای صنعتی صادق نیست و از این‌رو واکنش تورم به تغییرات در سیاست‌های کلان اقتصادی ضعیف است. اوکان در کتاب «قیمت‌ها و کمیت‌ها» که  انتشارات بروکینگز پس از مرگ او منتشر کرد، به دنبال این بود تا با تجزیه و تحلیل چگونگی کارکرد بازارهای کار و تولید مدرن، این از دست دادن پاسخگویی را توضیح دهد.

یکی از ویژگی‌های اصلی تحلیل اوکان، نظریه قرارداد ضمنی است که تشخیص می‌دهد تصمیمات به حداکثر رساندن کارایی به وسیله شرکت‌های تجاری، ملاحظات بلندمدت و همچنین تغییرات کوتاه‌مدت در بازارها را منعکس می‌کند. تفسیر او از رفتار اقتصاد خرد و عملکرد اقتصاد کلان، مبنایی برای طراحی سیاست‌هایی برای مقابله با رکود تورمی را فراهم کرد. 

دراین پرونده بخوانید ...