دارودسته شیکاگوییها
آیا رویای نئولیبرالیسم در شیلی بر باد رفت؟
اکتبر سال گذشته، پس از افزایش اندک نرخ کرایههای مترو در سانتیاگو، پایتخت شیلی، 20 ایستگاه مترو بهطور همزمان به آتش کشیده شد. افزایش کرایهها، نقطه اوج سالها نارضایتی اجتماعی بود. چند روز بعد، بیش از یک میلیون معترض در خیابانها دست به تظاهرات زدند. این تظاهرات گسترده، صدای بلند اعتراض مردم شیلی نسبت به حقوق بازنشستگی پایین، عوارض بزرگراهی، تفکیک مدارس، آموزش بیکیفیت و خدمات بهداشت عمومی ضعیف بهشمار میرفت!
شیلی، نسخه اولیهای از سیاستهای نئولیبرالی بود که برای نخستینبار در دوران دیکتاتوری آگوستو پینوشه و با هدایت اقتصاددانان دانشگاه شیکاگو اجرایی شد. این کشور 17 سال محل تجلی نابترین مدل نئولیبرالی جهان بود؛ بستهای گسترده از خصوصیسازی و مقرراتزدایی گرفته تا ایجاد یک اقتصاد سرمایهداری مدرن، و مباحث داغ درباره «معجزه شیلیایی»؛ غافل از اینکه در زیر پوشش این موفقیت، نارضایتی عمیقی از نابرابریهای گسترده ناشی از نئولیبرالیسم، ریشه میدوانید. در سال 2019، اعتراضها در سراسر کشور بالا گرفت و سرانجام در سال 2022، بوریک، ریاستجمهوری خود را با یک دستور صریح آغاز کرد: پایان دادن به نئولیبرالیسم. سباستین ادواردز، در جدیدترین کتاب خود داستان فرجام تلخ نئولیبرالیسم را به تصویر کشیده است؛ اینکه شیلی چگونه از اصلاحات بازارمحور و مدرنیزاسیون سرمایهداری، به کشوری تبدیل شد که خشونت و درگیری و تحولات سیاسی در آن رقم خورد. او ریشههای نئولیبرالیسم و نقش «پسران شیکاگو» در طراحی و اجرای این اصلاحات را روایت میکند و نشان میدهد تنش بین کاهش فقر و نابرابری درآمد چگونه به فوران نارضایتی در زیر پوسته آمار و ارقام قدرتمند اقتصادی منجر شد.
کتاب ادواردز، «پروژه شیلی: داستان پسران شیکاگو و سقوط نئولیبرالیسم» که در جولای ۲۰۲۳ انتشارات دانشگاه پرینستون منتشر کرده، از سیاستهای شاخصی میگوید که برای اولینبار در شیلی وضع شد. سیاستهایی که نئولیبرالیسم را بهطور گستردهتری تعریف میکند: جایگزینی سیستم بازنشستگی سنتی با سیستم مدیریت خصوصیِ حسابهای پسانداز فردی، باز بودن و جهانیسازی، قانون مالی، رام کردن تورم و سیاستهای سختگیرانه بهداشتی، آموزشی و زیستمحیطی. در پروژه شیلی، سباستین ادواردز روایت میکند چگونه الگوی اقتصادی نئولیبرال در سال 2021 به پایان رسید؛ زمانی که گابریل بوریک، به عنوان رئیسجمهور انتخاب شد و قاطعانه اعلام کرد: «اگر شیلی مهد نئولیبرالیسم بود، گور آن نیز خواهد بود.»
ادواردز در ۳۷۶ صفحه، تاریخچه فکری جذابی از سیاستها و شخصیتهای پشت پرده توسعه اقتصادی شیلی در دهههای اخیر را روایت میکند. او در تلاش است تا دلیل شورش مردمی پیشبینینشده علیه این «نئولیبرالیسم» اعتقادی را توضیح دهد. اگرچه الگوی اقتصادی باعث رشد قوی، کاهش فقر شدید و گسترش طبقه متوسط شده بود، ادواردز تاکید میکند که بسیاری از سیاستگذاران، نابرابریهای شدید و متداوم را نادیده گرفته بودند!
سباستین ادواردز شیلیایی -که اکنون پا به ۷۰سالگی گذاشته- اقتصاددان، مشاور، سخنران و پروفسور هنری فورد دوم استاد اقتصاد و تجارت بینالملل در دانشکده مدیریت یوسیالای است. او از سال 1993 تا آوریل 1996، اقتصاددان ارشد بانک جهانی در منطقه آمریکای لاتین و کارائیب بود و اکنون یکی از همکاران پژوهشی دفتر ملی تحقیقات اقتصادی (NBER)، عضو هیات مشورتی شرکت تحقیقاتی فراملی و رئیس مشترک سمینار بینآمریکایی در اقتصاد (IASE) است. ادواردز نگارش بیش از 200 مقاله علمی در زمینه اقتصاد بینالملل، اقتصاد کلان، نرخ ارز، ریسک کشور، سرمایهگذاری بینالمللی و توسعه اقتصادی را در کارنامه خود دارد و سردبیر ژورنال تجارت بینالمللی و توسعه اقتصادی، مجله بازارهای مالی بینالمللی، موسسات و پول، و تحلیل اقتصادی است. پیشفرض آمریکایی: داستان ناگفته FDR، دادگاه عالی، نبرد بر سر طلا، بحران و اصلاحات در آمریکای لاتین: از ناامیدی تا امید، جریان سرمایه و اقتصادهای در حال ظهور، اقتصاد کلان پوپولیسم و کمک سمی: فروپاشی و بهبود اقتصادی در تانزانیا، عنوان برخی از کتابهایی هستند که به قلم ادواردز منتشر شدهاند.
پسران دیوانه شیکاگو
داستان ادواردز از دوران ریاستجمهوری آلنده در سال 1970 آغاز میشود. آلنده، به سرعت اقتصاد شیلی را به سمت سوسیالیسم سوق داد. صنایع بزرگ را ملی، زمینهای کشاورزی را مصادره و سیاست کنترل قیمتها را اعمال کرد. محدودیتهای سنگینی بر واردات اعمال کرد و عرضه پول را بهطور قابل توجهی افزایش داد. نتایج چیزی بود که اقتصاددانها انتظار داشتند: کنترل قیمتها باعث کمبود در برخی از بازارها شد و افزایش عرضه پول به میزان 136 درصد در سال 1971 و 365 درصد در سال 1973 باعث تورم سهرقمی شد. اختلال در اقتصاد، تورم بالا و مصادره اموال خصوصی از سوی دولت نارضایتی و اعتصابهای گستردهای را رقم زد که به سرنگونی رژیم آلنده و پیروزی پینوشه انجامید.
در سال 1956، دانشگاه شیکاگو با دانشگاه کاتولیک پاپی شیلی، که اغلب کاتولیکا نامیده میشود، توافق کرد. ایده این بود که دانشجویان آیندهداری را از شیلی به دانشگاه شیکاگو بیاورند تا بتوانند اقتصاد را از استادان اقتصاد نسبتاً آزاد شیکاگو بیاموزند و سپس به شیلی بازگردند. یکی از ستارگان شیکاگو در آن زمان، میلتون فریدمن بود. دو سال بعد، آنها به شیلی بازگشتند و در آنجا اعضای تماموقت دانشکده اقتصاد کاتولیکا شدند. دانشآموختگان -به جز یکی- همگی مرد بودند، و به همین دلیل «پسران شیکاگو» (دارودسته شیکاگوییها) نام گرفتند.
در سال 1969، پسران شیکاگو مجموعهای از پیشنهادهای اقتصادی را برای کمپین ریاستجمهور محافظهکار، خورخه آلساندری ارائه کردند. آنها کاهش تعرفهها، مقرراتزدایی از اقتصاد، پایان دادن به کنترلهای قیمتی و اجازه دادن به نرخ ارز برای تعدیل در پاسخ به نیروهای بازار را پیشنهاد کردند. پیشنهادهای آنها مورد استقبال قرار نگرفت. در واقع، وقتی آلساندری این پیشنهادها را شنید، به دستیارانش گفت: «این دیوانهها را از اینجا بیرون کنید. و مطمئن شوید که هرگز برنمیگردند.»
پسران «دیوانه» شیکاگو اما، دست برنداشتند. پیشنهادهای آنها در سال 1969 مبنای پیشنهادهایی شد که در اواخر سال 1973 به دولت نظامی که آلنده را برکنار کرده بود، ارائه کردند. یکی از پیشبینیهایی که در طول سالهای حکومت آلنده انجام دادند، به آنها اعتبار ویژهای داد. در اوایل سال 1972، زمانی که تورم «فقط» 35 درصد بود، پسران شیکاگو از ابزارهایی که در شیکاگو یاد گرفتند برای پیشبینی تورم استفاده کردند. میلتون فریدمن معتقد بود اگر عرضه پول به میزان زیادی افزایش یابد، سطح قیمت، با تاخیر، درصد زیادی افزایش خواهد یافت. بر این اساس، با رشد 136درصدی عرضه پول در سال 1971 و حتی بیشتر از آن در سال بعد، آنها نرخ تورم 180درصدی را برای سال 1972 پیشبینی کردند. در پاسخ، دولت آلنده آنها را به «کمپین ترور» متهم کرد. اما آنها نرخ تورم را حتی دستکم گرفته بودند: تورم در سال 1972، 260 درصد شد.
گزارش آجر و شوکدرمانی فریدمن
سه روز پس از کودتای 1973، رهبر پسران شیکاگو، سرجیو دی کاسترو، به عنوان مشاور ارشد وزیر جدید اقتصاد، منصوب شد. دی کاسترو مسوولیت را پذیرفت و پیشنهادهای قبلی پسران شیکاگو را گردآوری کرد. نتیجه، یک سند عظیم بود که ال لادریلو (آجر-Brick) نام گرفت. حذف سهمیه واردات و کاهش نرخ تعرفه به یکنواخت 30 درصد، کاهش ارزش ارز و حذف بسیاری از کنترلهای قیمتی، از نکات قابل توجه گزارش بود. یک پیامد خوب نسبتاً سریع این بود که تجار دیگر مجبور نبودند برای توجیه افزایش قیمت به دولت مراجعه کنند. ادواردز درباره بازرگانان صنعت روغن خوراکی داستان سرگرمکنندهای میگوید: آنها مجبور شدند سه بار به ملاقات کاسترو بروند تا در نهایت حرفهای او را باور کنند که میتوانند آزادانه قیمتها را افزایش دهند!
در 21 مارس 1975، میلتون فریدمن در سفری به شیلی، چندساعتی با ژنرال پینوشه به گفتوگو نشست. در آن جلسه، فریدمن گفت که تنها راه برای کاهش سریع نرخ تورم 350درصدی شیلی، اعمال یک «شوکدرمانی» است. او محاسبه کرد که برای اجرای یک بودجه متعادل و در نتیجه اجتناب از نیاز به چاپ پول، لازم است هزینههای دولت 25 درصد کاهش پیدا کند. او معتقد بود درد کوتاهمدت، به شکل بیکاری بالا، زیاد است، اما سود بلندمدت -تورم پایین و رشد اقتصادی بالاتر- ارزش تحمل درد را دارد. فریدمن همچنین از باز کردن اقتصاد شیلی به روی تجارت آزاد، پایان دادن به کنترل قیمتها، مقرراتزدایی از اقتصاد بهطور کلی و خصوصیسازی شرکتهای دولتی حمایت کرد. پینوشه همه توصیههای فریدمن را نپذیرفت، اما هزینههای دولت داخلی را در کل ۱۵ درصد کاهش داد. همچنین کنترل قیمتها پایان یافت، الزام به دریافت مجوز برای واردات لغو و سهمیه واردات حذف شد و تعرفهها به میزان قابلتوجهی کاهش یافت. بیشتر شرکتهایی که آلنده ملی کرده بود هم خصوصی شدند. نرخ بیکاری از حدود 10 درصد در سال 1974 به بیش از 20 درصد در سال 1977 افزایش یافت و سپس تا سال 1980 به حدود 15 درصد کاهش پیدا کرد. همزمان رشد اقتصادی افزایش یافت. تولید ناخالص داخلی واقعی 8 /9 درصد در سال 1977 و 5 /8 درصد در سال 1978 رشد کرد.
تناقض نرخ ارز فریدمن
میلتون فریدمن به عنوان یکی از اولین حامیان نرخ ارز شناور و نه ثابت شناخته شده بود. بنابراین، انتظار میرفت که به دولت شیلی اجازه دهد نرخ پزو شناور شود. اما این کار را نکرد. فریدمن در مقالهای در سال 1981 استدلال کرد که شیلی باید واحد پول خود را به ارز یک کشور بزرگ متصل کند و این کار را انجام داده است. اما ادواردز خاطرنشان میکند که این کار را انجام نداده بود و در واقع یک «میخ خزنده» داشت؛ نرخ ارزی که برای تغییر در مراحل گسسته طراحی شده بود.
یکی دیگر از اصلاحات عمده، اصلاح حقوق بازنشستگی بود. در اوایل دهه 1980، دولت شیلی به صندوقهای بازنشستگی خصوصی اجازه داد که کارگران بتوانند 10 درصد از دستمزد خود را در آنها پسانداز و در داراییها سرمایهگذاری کنند. ادواردز مینویسد، مشکل این بود که رقم 10 درصد برای کارگرانی که میخواستند حقوق بازنشستگیشان نزدیک به درآمد سالهای آخر کار باشد بسیار کم بود. ادواردز همچنین به مشکلات متعدد صندوقهای بازنشستگی خصوصی اشاره میکند و مینویسد: مدیران صندوق برای مدیریت دستمزد کلانی میگرفتند. مشکل دیگر این بود که دارایهایی که صندوقها میتوانستند در آن سرمایهگذاری کنند بهشدت محدود بود و الزام به اینکه بیشتر سرمایهگذاریها در داراییهای داخلی باشد، مانع از سرمایهگذاری مردم در بازارهای پررونق سهام ایالاتمتحده و سایر کشورها شد.
نتایج اقتصادی ادامه مسیر تجارت، تورم و خصوصیسازی اما، عموماً خوب بود. بین سالهای 1990 و 2020، تولید ناخالص داخلی سرانه واقعی 131درصد افزایش یافت که میانگین نرخ رشد سالانه آن ۸ /۲ درصد بود. تورم از ۲ /۲۷ درصد به ۹ /۲ درصد کاهش پیدا کرد. نرخ بیکاری از ۸ /۷ درصد به ۸ /۱۰ درصد رسید و دستمزدهای واقعی 112درصد افزایش یافت.
و این آغاز دردسر بود. چپهای افراطی بازار آزاد را دوست نداشتند و علیه آن بحث و جدل میکردند. آنها به جای خوشحالی از سقوط چشمگیر فقر شدید -که تا سال 2019 تا 2020 به ۷ /۰ درصد رسیده بود- بر نابرابری درآمد تمرکز کردند. پسران شیکاگو به نابرابری چندان اهمیت نمیدادند. آنها احتمالاً فکر میکردند تا زمانی که تقریباً همه در حال بهتر شدن هستند، نابرابری اهمیتی ندارد. داستان نابرابری تا آنجا پیش رفت که در نهایت در سال 2020 با پیروزی گابریل بوریک، فاتحه سیاستهای نئولیبرال در شیلی خوانده شد.
تهدید بیپایان علیه آزادی
ادواردز نسبت به آینده آزادی در شیلی بدبین است. در فصل پایانی کتاب، پیشبینی میکند که شیلی از بازارهای آزاد دورتر هم خواهد شد. اما چرا؟ ادواردز استدلال میکند که یکی از دلایل اصلی این است که طرفِ طرفدار بازار، میدان را واگذار کرده است. او مینویسد: در حالی که فعالان چپ افراطی بر اینستاگرام، توئیتر و تیکتاک تسلط داشتند و از آنها برای انتشار کتاب مقدس خود به شیوه درخشانی استفاده میکردند، گارد قدیمی حامیان بازار آزاد در حاشیه ایستادند و حداکثر گاهی نامهای به یک سردبیر مینوشتند. ادواردز مینویسد، یکی از شاخصهای شوم «ناپدید شدن تقریباً کاملِ کاتولیکا از بحثهای روزمره سیاست اقتصادی است». اعضای جوان هیات علمی هم در فرهنگ «منتشر کن یا نابود شو» غوطهورند.
«پروژه شیلی»، بیش از یک داستان در مورد یک کشور آمریکای لاتین است؛ تاریخچهای از گسترش و پیامدهای تفکر بازار آزاد است که در نیمه دوم قرن بیستم بر سیاستگذاری اقتصادی در سراسر جهان مسلط بود- اما اکنون در حال عقبنشینی است. از آنجا که شیلی اکنون در حال تهیه پیشنویس قانون اساسی جدید است و سایر کشورها هم تحت سیطره شبح پوپولیسم ارتجاعی با مجموعهای از سیاستها دستوپنجه نرم میکنند، این کتاب ارزیابی معتبر و مهمی از موفقیت و شکست نئولیبرالیسم در یک لحظه مهم تاریخی بهشمار میرود. ادواردز در کتابش نشان میدهد شیلی چگونه به رادیکالترین آزمایشگاه بازار آزاد جهان تبدیل شد و سقوط آن، در مورد سرنوشت نئولیبرالیسم چه درسی برای دیگر کشورها دارد. یکی از درسهای اصلی کتاب او این است که آزادی اقتصادی همیشه در معرض خطر است و همیشه باید بهشدت از آن دفاع کرد.