مرگ سیاه
چرا آنفلوآنزای اسپانیایی رقیب قدرتمندتری از کووید 19 بود؟
در آخرین روزهای سخت جنگ جهانی اول، درست دو هفته قبل از اینکه قدرتهای جهانی با آتشبس موافقت کنند، یک پزشک نامهای به یکی از دوستانش نوشت. دکتر در کمپ دیونز ارتش ایالاتمتحده در غرب بوستون مستقر بود، پایگاهی مملو از 45 هزار سرباز که برای اعزام به میدانهای جنگ فرانسه آماده میشدند. یک ذاتالریه کشنده و پیشرونده به پایگاه نفوذ کرده بود و بخش زیر نظر او مملو از مردان بیمار بدحال بود. «دو ساعت پس از بستری، لکههای ماهاگونی روی استخوانهای گونه مشاهده میشوند و چند ساعت بعد این لکههای ماهاگونی تا گوشهایشان امتداد مییابد و در تمام صورتشان پخش میشود.» او به پزشک همکارش نوشت: «فقط چند ساعت طول میکشد تا مرگ فرارسد، و این فقط یک مبارزه بیهوده است تا زمانی که آنها خفه شوند. اتفاق وحشتناکی است.» هیچکس نمیدانست چه چیزی این مردان را سلاخی میکند، روزانه صد نفر فقط در دیونز و بیش از 57 هزار نفر تا زمانی که آخرین شرکتهای نظامی در سال 1919 از خدمت خارج شدند به دست این بیماری عجیبوغریب کشته میشدند. سالها طول کشید تا درک کنیم که این بیماری بازگشت سهمگین یک آنفلوآنزای خفیف است که به آنفلوآنزایی وخیم تبدیل شده بود. آنفلوآنزای «اسپانیایی» (که منشأ آن در اسپانیا نبود، اما در روزنامههای این کشور پوشش داده شد، زیرا آنها سانسور زمان جنگ نداشتند) حداقل 50 میلیون نفر قربانی گرفت، که چندین برابر مرگومیر ثبتشده در اثر کووید 19 است. در میان این تلفات، گزارش قربانیان کمپ دیونز همیشه یک عدد قابل توجه بوده است.
یک قاتل منحصر بهفرد
در پزشکی فرض بر این است که شیوعهای عفونی افراد بسیار پیر و بسیار جوان را میکشد؛ وقتی نمودار سن و مرگ را با هم ترسیم میکنید، یک منحنی U شکل به دست میآید. اما منحنی مرگومیر آنفلوآنزای 1918 یک منحنی W شکل بود، با اوج متوسط افراد 20 تا 40 سالِ جوان و سالم؛ همانگونه که سربازان ارتش دیونز بودند. از آن زمان، شایعهای پیرامون آنفلوآنزای 1918 رواج یافت که این یک قاتل منحصر بهفرد است که تمام سنین را بدون توجه به وضعیت سلامتی آنها از بین میبرد و به طور مرموزی برای افرادی که سیستم ایمنی آنها قویتر بود، کشندهتر بود. اما اکنون، تجزیهوتحلیل اسکلت افرادی که در سال 1918 مردهاند نشان میدهد که این داستان ممکن است درست نباشد. استخوانهای آنها شواهدی از شکنندگی، ناشی از سایر عفونتها یا سوءتغذیه را نشان میدهند. این یافته میتواند هم تاریخ 1918 را بازخوانی کند و هم بر نحوه برنامهریزی ما برای همهگیریهای آینده تاثیر بگذارد. اندرو نویمر، جامعهشناس و اپیدمیولوژیست و دانشیار دانشگاه یو سی ایروین، که در این باره مطالعه میکند، میگوید: «این یک نتیجه قابل تعمیم دارد، و آن این است که اپیدمیها به طور خنثی اتفاق نمیافتند. این تحلیل که انسانشناسان زیستی، آماندا ویسلر از دانشگاه مکمستر در کانادا و شارون دویت از دانشگاه کلرادو-بولدر منتشر کردهاند، از مجموعهای از بیش از سه هزار اسکلت نگهداریشده در موزه تاریخ طبیعی کلیولند استفاده کرده است. این استخوانها که به عنوان مجموعه استخوانشناسی انسان هامان تاد شناخته میشوند، متعلق به افرادی هستند که بین سالهای 1910 تا 1938 مردهاند. از آنجا که آنها بیمارانی بودهاند که در بیمارستان بستری بوده یا ساکن کارگاهی در یک شهرستان بودهاند، هویت و سایر اطلاعات اجساد حفظ شدهاند، نهتنها نام، سن و جنس، بلکه قومیت، علل مرگ و اندازهگیریهای انجامشده در حین کالبدشکافی. در سال 2006، یکی از کارشناسان موزه گفت که این موزه بزرگترین و غنیترین مجموعه اسکلت در جهان است. در میان سه هزار اسکلت درون موزه، 81 اسکلت مربوط به افرادی است که در زمان شیوع بیماری همهگیر در کلیولند، تقریباً از سپتامبر 1918 تا مارس بعد، جان خود را از دست دادهاند. پژوهشگران این افراد را به همراه یک گروه کنترل 288نفری از افرادی که قبل از شیوع آنفلوآنزا مرده بودند، زیر نظر گرفتند و به دنبال شواهدی بودند که نشان دهد استرس سلامتی را تجربه کرده بودند. شاخصهایی که آنها انتخاب کردند شامل ضایعات التیامنیافته روی سطح استخوان درشتنی، استخوان جلویی در ساق پا بود. این آسیبها نشان میدهند روند طبیعی بازسازی استخوان، که در طول زندگی اتفاق میافتد، بر اثر ضربه، سوء تغذیه یا بیماری مزمن مختل شده است- اما نه به دلیل عفونت آنفلوآنزا، زیرا خیلی سریع از بین میرود و نمیتواند روی استخوانها اثر بگذارد.
ثروت راهی برای در امان ماندن از اپیدمی
اگر روایت تاریخی 1918 درست باشد، نشاندهنده این است که اسکلتهای قربانیان آنفلوآنزا در مقایسه با اسکلتهای افرادی که قبل از سال 1918 مردهاند، افراد سالم بیشتری را شامل میشد تا افراد ضعیف. برخی پژوهشهای دیگر باعث میشود اینگونه به نظر برسد که شاید تعداد بیماران سالم و ضعیف باهم برابر بوده است. اما هیچکدام از این دو روایت گویای حقیقت نیستند. بررسی استخوانها نشان داد در طول هفت ماهی که آنفلوآنزا کلیولند را پیمود، احتمال مرگ افراد در هر سنی که علائم ضعف قابل مشاهده داشتند، 7 /2 برابر بیشتر بود. این بدان معنا نیست که افراد سالم نیز جان سالم به در بردند. یکی از جنبههای پیچیده تحلیل این بود که آنفلوآنزای 1918 تعداد بیشتری از افراد را از بین برد: سالم و بیمار، پیر و جوان. دیویت، پروفسور مردمشناسی در کلرادو که از مکانهای دفن اجساد برای مطالعه مرگومیر انتخابی در مرگ سیاه استفاده کرده است، میگوید: «در واقع تفاوت کمتری در مقایسه با آنچه قبل از همهگیری دیده میشد وجود داشت.» بله، آنفلوآنزای 1918 به طور نامتناسبی باعث مرگ افراد ضعیف شد. اما این یک بیماری جدید بود که تعداد زیادی از مردم را کشت- بنابراین افراد سالمی که در طول آنفلوآنزای 1918 جان باختند، بیشتر از افرادی بودند که قبل از آنفلوآنزای 1918 مرده بودند. پژوهشگران بر این باورند که مجموعه کلیولند ممکن است منحصر بهفرد باشد. از آنجا که بقایای آنها رها شده بود، این افراد ممکن است فقیر بوده باشند یا ارتباطشان با شبکههای اجتماعی قطع شده باشد- اگرچه با توجه به وضعیت سال 1918، آنها ممکن است خانوادههایی داشته باشند که قبل از آنها فوت کرده بودند. و از آنجا که آنها در یک منطقه شهری زندگی میکردند، ممکن است به گروههای اقلیتی تعلق داشتند که در شهرها فرصت پیدا کرده بودند- و ممکن است از تبعیضهایی که سلامت آنها را به خطر میانداخت، رنج میبردند. اما حتی آن اخطارها به جای تضعیف، یافته اصلی این مطالعه را تقویت میکند: اینکه مرگومیر سال 1918 با سایر اپیدمیها که به طور نامتناسبی به افراد آسیبپذیر و همچنین پیر و جوان آسیب میرساند تفاوتی نداشت. تیلور ون دورن، عضو فوق دکترای بنیاد ملی علوم در دانشگاه آلاسکا-انکوریج که تاثیر آنفلوآنزای 1918 را بر نیوفاندلند مطالعه میکند، میگوید: «واقعاً به یک ویروس جدید حاد حساس خواهیم بود، مانند آنچه در سال 1918 دیدیم.» سلامت در اوایل کودکی میتواند در ضعف و آسیبپذیری اساسی در بزرگسالی نقش اساسی داشته باشد. پژوهشگرانی که حتی ارتباطی با اقتصاد ندارند نیز، درسهای روشنی را در آن میبینند. تا زمان مرگ سیاه و همین اواخر تا کووید، افرادی که بیشترین آسیب را متحمل شدند، کمدرآمدترین و از نظر اجتماعی ضعیفترین افراد بودند و کمترین توانایی را در استفاده از سیستمهای پزشکی و بهداشتی شهری داشتند که برای خدمترسانی به آنها ساخته نشده بودند. نتایج نشان میدهد که محافظت از قربانیان احتمالی اپیدمیهای آینده مستلزم تغییر شرایطی است که آنها را در معرض خطر قرار میدهد. در زمان وقوع یک بیماری همهگیر، همیشه این ادعا وجود دارد که این یک برابریدهنده عالی است، زیرا ثروتمندان به اندازه فقرا سقوط خواهند کرد. راشل میسون دنتینگر، مورخ زیستشناسی و پزشکی و استادیار دانشگاه یوتا، میگوید: «این هرگز درست نیست. آنچه هر بار آشکار میشود این است که عوامل اجتماعی تعیینکننده سلامت نقش بزرگی در تاثیر نامتناسب بیماریها بر مردم ایفا میکنند.» روایتی که در مورد آنفلوآنزای 1918 گفته شد این بود که آنفلوآنزا آنقدر متفاوت از اپیدمیهای گذشته بود و در فراگیری آن چنان آخرالزمانی بود که نمیشد برای مقابله با آن کاری انجام داد. اسکلتهای بهجامانده از همهگیری سال 1918 این تصور را بر هم میزند. آنچه آنها در عوض نشان میدهند این است که سلامت افراد به محافظت از کل جامعه کمک میکند و اطمینان از سلامت عمومی در همهگیریها ممکن است بهترین دفاع در برابر ویرانیهایی باشد که آنها پس از ورود به بار میآورند.
تاثیر آنفلوآنزای 1918 بر اقتصاد استرالیا
آنفلوآنزای اسپانیایی در سال 1919 به استرالیا رسید و همچنان شدیدترین بیماری همهگیر این کشور از نظر پیامدهای سلامتی است. در اوج همهگیری، بیماری ناشی از آنفلوآنزا به طور موقت دو درصد از نیروی کار را ناتوان کرد. با این حال، بهرغم اقدامات فاصلهگذاری اجتماعی از سوی دولتها برای مهار ویروس، تعداد کمی از مشاغل در این دوره به دلیل کمبود کار، موجود بود. در این بخش به بررسی اثرات آنفلوآنزای اسپانیایی بر بازار کار و تولید ناخالص داخلی استرالیا میپردازیم. این کار را با تجزیهوتحلیل دادههای اقتصادی و سایر شواهد مربوط به این دوره انجام میدهیم. همچنین تمرکز بر دوره آنفلوآنزای اسپانیایی برای آموختن درسهایی در مورد اثرات اقتصادی همهگیریها چالشبرانگیز است. همهگیری با دوره تعدیل اقتصادی عمده پس از پایان جنگ نیز مصادف بود. با مروری مختصر بر جدول زمانی و اپیدمیولوژی آنفلوآنزای اسپانیایی و اقداماتی که مقامات برای مهار ویروس انجام دادند، شروع میکنیم. پژوهشها در مورد اثرات اقتصادی آنفلوآنزای اسپانیایی به دلیل فقدان آمار اقتصادی برای این دوره محدود شده است. به عنوان مثال، روزنامه آرکانزاس در اکتبر 1918 کاهش 30درصدی در فروش مواد غذایی و کاهش 40 تا 70درصدی در فروش فروشگاههای بزرگ را گزارش کرد. در همان زمان، فروش داروها، وسایل پزشکی و تشک افزایش یافت. یک واحد کاریابی در ممفیس نیز در گزارشی اعلام کرد که کمبود شدید نیروی کار بر تولید صنعتی تاثیر میگذارد.
ورود آنفلوآنزای 1918 به هند
مطالعات مراکز اقتصادی در هند در حال حاضر مقایسه و ارزیابی پیامدهای اجتماعی-اقتصادی همهگیری آنفلوآنزای 1918 و همهگیری کووید 19 است. هر دو بیماری همهگیر از نظر ماهیت بیماری و گسترش وضعیتی مشابه دارند و اثرات گستردهای بر جامعه و اقتصاد در سراسر جهان داشتهاند. برای دستیابی به هدف خود، پژوهشگران روش بررسی ادبیات سیستماتیک (SLR) را انتخاب کردند. یافتههای این بررسی در چهار زیربخش طبقهبندی شده است: مقایسه آنفلوآنزای 1918 و همهگیری کووید 19 در یک مقیاس جهانی، پیامدهای اقتصادی یک بیماری همهگیر در هند، پیامدهای اجتماعی همهگیری در هند و اقدامات کاهشدهنده بیماری که دولت هند در پیش گرفته است. یافتهها نشان میدهد که در پیامدهای اجتماعی-اقتصادی این دو همهگیری شباهتهایی وجود دارد و همچنین درمییابیم که کشورهای در حال توسعه با پیامدهای شدیدتری از چنین همهگیریهایی در مقایسه با کشورهای توسعهیافته مواجه هستند. همهگیری آنفلوآنزای 1918 و همچنین همهگیری کووید 19 سروصدای زیادی در زندگی بخشهای مختلف جامعه ایجاد کرده است. اقتصادهای در حال توسعه و همچنین توسعهیافته تحت تاثیر قرار گرفتهاند، زیرا بیشتر فعالیتهای اقتصادی این کشورها در دوران آنفلوآنزای 1918 و کووید 19 به بنبست رسیدهاند. اقتصاد هند که بیش از نیمی از جمعیت آن در بخش کشاورزی و سازمانی درگیر هستند و این جمعیت منبع درآمد پایداری ندارد بهشدت تحت تاثیر قرار گرفته بود. همهگیری آنفلوآنزای 1918 مردم فقیر هند را به سوی فقر شدید کشاند، بنابراین آنها مجبور شدند نان خود را از فعالیتهای کشاورزی به دست آورند، در نتیجه اختلاف درآمدی را شدت بخشید. نقش همهگیری در بسیاری از مناطق برجسته بود و از یک سو موجب کمبود عرضه مواد غذایی و از سوی دیگر باعث افزایش قیمت اقلام غذایی و سایر منابع شد. در مرحله اولیه کووید 19 نیز هند و اقتصادهای جهانی شاهد قرنطینه بودند، با فعالیتهای اقتصادی اندک یا بدون آن، که به بیکاری گسترده منجر شد، زیرا بسیاری از کارگران در بخش غیررسمی با دستمزد روزانه کار میکردند. در حال حاضر پژوهشکدههای اقتصادی هند در حال جمعبندی دادهها و رسیدن به فرمولی مشخص برای موجهای بیماریها در آینده هستند.