نابرابر ولی عادلانه
آیا تقسیم نابرابر ارث میان فرزندان عادلانه است؟
در سالهای اخیر اختلافات خانوادگی بر سر ارث بسیار افزایش پیدا کرده است. به گزارش فایننشالتایمز، در سال 2019 دادگاه عالی انگلستان شاهد رشد 47درصدی تعداد پروندههای ارث و میراث نسبت به سال قبل از آن بود. روند صعودی افزایش اختلافات خانوادگی بر سر ارث از سالها قبل شروع شده بود. زمانی که تعداد پروندههای رسیدگیشده در دادگاه صدارت لندن در طول پنج سال منتهی به سال 2014 بهطور میانگین به رقم 633 پرونده در سال رسید، در حالیکه پنج سال قبل از آن این میانگین معادل 485 پرونده در سال بود (گاردین، 2015). به گفته بسیاری از وکلای فعال در این حوزه، این ارقام فقط مشتی از خروار هستند، زیرا بیشتر اختلافات قبل از ارجاع پرونده به دادگاه حلوفصل میشوند.
دلایل زیادی برای تشدید این روند وجود دارد که میتوان به پیچیده شدن خانوادهها و رواج ازدواجهای دوم و سوم میان والدین، افزایش قیمت مسکن در چند دهه گذشته، بحرانهای اقتصادی که گریبان نسلهای جوانتر را گرفته است و در آخر، عمر طولانی والدین و زوال ذهنی آنها در سالهای پایانی عمرشان که آنها را در برابر سوءاستفادههای مالی بسیار آسیبپذیر کرده است اشاره کرد. پژوهشهای انستیتوی مطالعات مالی انگلستان نشان داده است که در گذشته تفاوت استاندارد زندگی برای فرزندان متولد دهه 60 میلادی تقریباً حدود 25 درصد به ارثی که به آنها میرسید بستگی داشت، در حالیکه برای فرزندان متولد دهه 80 میلادی این تفاوت بسیار بیشتر است و به یکسوم رسیده است. همه این عوامل حاکی از نقش پررنگی است که داراییهای والدین میتواند در بهبود کیفیت زندگی فرزندان ایفا کند.
وقتی در جایگاه پدر یا مادر به تقسیم ارث فکر میکنیم، نخستین راهکاری که به ذهن میرسد، تقسیم یکسان آن میان فرزندانمان است. اما آیا همه فرزندان مستحق دریافت سهم یکسانی از ارث والدین خود هستند؟ جواب به این پرسش بسیار پرچالش است. پدر و مادری را تصور کنید با سه فرزند که مایل هستند به یکی از فرزندانشان به دلیل نیاز بیشتر او، سهم بیشتری از ارث تعلق بگیرد. این فرزند، دختری است که در طول دوران پاندمی کرونا شغل خود را از دست داده است و با اینکه والدین در پرداخت هزینههای زندگی به او کمک میکنند ولی همچنان نگران آینده او هستند و تصورشان این است که ممکن است همیشه به کمک نیاز داشته باشد. به گفته الیزابت کاندینو، وکیل مدیریت ماترک، در این پرونده خاص که به او واگذار شده بود، دو فرزند دیگر خانواده که شغلهایی با درآمد بالاتر داشتند مخالفتی با خواسته والدین خود نداشتند و در نهایت همه اعضای خانواده در این مورد به توافق رسیده بودند، ازاینرو اجرایی کردن خواسته والدین چالش خاصی به همراه نداشت ولی همیشه هم داستان اینگونه پیش نمیرود.
قانون و عرف فعلی در بسیاری از جوامع این است که ارث بهجامانده از والدین باید بهطور مساوی بین فرزندان تقسیم شود. اما بازهم والدینی هستند که تصمیم میگیرند سهمهای متفاوتی از داراییهای خود را برای فرزندانشان به جا بگذارند. در یک نظرسنجی انجامشده در آمریکا دوسوم از والدین 55 سال به بالا معتقد بودند فرزندی که از آنها مراقبت کرده است باید سهم بیشتری از ارث داشته باشد (Merrill Lynch Wealth Management, 2018). این نظرسنجی همچنین نشان میدهد که یکچهارم والدین باور دارند، به آن فرزندانی که خود دارای فرزند هستند، باید سهم بیشتری از ارث تعلق بگیرد. به گفته لیزا هنک، وکیل مدیریت ماترک در ایالت کالیفرنیا، همیشه باید به والدین یادآوری کرد که آنچه منصفانه و عادلانه است را انجام دهند. برای بعضی عدالت یعنی تقسیم یکسان داراییها بین فرزندان و برای بعضی دیگر یعنی واگذاری دارایی بیشتر به فرزندی که معلولیت دارد. حتی ممکن است والدینی تصمیم بگیرند به پسر ولخرجشان ارث کمتری نسبت به خواهر مسوولیتپذیرش تعلق بگیرد. اینکه هر خانوادهای برای تقسیم داراییهای خود میان فرزندان، نگرشهای گوناگونی دارد بدین معناست که تعریف هر خانواده از برابری و عدالت متفاوت و تا حدی مبتنی بر شرایط خانواده و روابط میان افراد آن خانواده است.
اما تقسیم نابرابر ارث میتواند اختلاف فرزندان پس از مرگ والدینشان را رقم بزند. بعضی اختلافات به دادگاه کشیده میشود، بهخصوص زمانی که یکی از فرزندان مشکوک شود که والدینشان تحت تاثیر فرزندی بودهاند که بیشترین منفعت را از تقسیم ارث برده است. همان حس آزاردهنده بدبینانهای که «برادرم مادر را مجبور به چنین کاری کرد» کافی است که روابط خانوادگی برای همیشه از دست برود. برای همین هم وکلای این حوزه همیشه به والدین توصیه کردهاند قبل از اینکه دیر شود، همه تصمیمات خود را با همه فرزندان در میان بگذارند.
ارث زودهنگام
یکی از دلایل والدین برای اختصاص سهمهای متفاوتی از داراییشان به فرزندان، متعادل کردن حمایت قابل توجهی است که آنها در طول سالهای طولانی از بعضی از آنها داشتهاند، مانند پرداخت هزینههای تحصیل، کمک به خرید خانه یا حتی پرداخت بدهیهایشان. برخی از والدین ترجیح میدهند حمایتهای مالی آنها از یک یا چند فرزندشان به عنوان «ارث زودهنگام» یا ارث پیش از موعد در نظر گرفته شود که در این صورت باید همه حمایتهای مالی انجامشده با اسناد و مدارک در برنامه مدیریت ماترک آنها گنجانده شود. برنامه مدیریت ماترک (Estate Planning) به برنامهریزی برای داراییهای افراد میگویند که بر چگونگی حفظ، مدیریت و توزیع آنها پس از مرگ فرد اشاره دارد که نوشتن وصیتنامه فقط گام نخست آن است. وکلای مدیریت ماترک معمولاً به خواسته والدین میتوانند همه اسناد مربوط به حمایتهای مالی والدین از فرزندان را در برنامهریزی ماترک آنها اضافه کنند و حتی اگر این کمکها بهصورت وام در اختیار فرزندی قرار گرفته است، آنها میتوانند باقیمانده وام را محاسبه و در هنگام تقسیم ارث از سهم فرزند کم کنند.
ولی از سوی دیگر والدینی نیز هستند که کمکهای مالی گذشته خود به بعضی فرزندانشان را نادیده میگیرند و چنین تصمیمی میتواند برای فرزندانی که هرگز کمکی از خانواده درخواست نکردهاند با نوعی حس ضرر و زیان همراه باشد. آرلاین کارداسیس، موسس شرکت مشاورهای Elder Decision نمونهای از چنین چالشی را در خانوادهای بزرگ شاهد بود که مادر خانواده تصمیم گرفت برای هر چهار فرزند خود سهم یکسانی از داراییهای خود باقی بگذارد و دختری که فرزند نداشت نسبت به این خواسته مادر معترض بود، زیرا به گفته او مادر، بخش زیادی از هزینههای نوههای خانواده را تاکنون پرداخت کرده بود و تقسیم عادلانه ارث به معنی دریافت سهم کمتری از داراییهای خانواده از جانب او بود.
در خانوادههایی که یک فرزند بهصورت دائمی زیر چتر حمایتهای مالی پدر و مادر قرار دارد، بهخصوص در شرایط عدم مدیریت و مسوولیتپذیری آن فرزند، تقسیم ارث بر اساس حمایتهای گذشته، میتواند تا حدودی به بهبود روابط در خانواده کمک کند. وکلای مدیریت ماترک معمولاً برای چنین خانوادههایی که فرزندانی دردسرساز دارند، پیشنهاد میکنند که دارایی بهجامانده برای آن فرزند خاص را در یک تراست قرار دهند که آزادسازی وجوه و استفاده از پول برای این فرزندان محدود و تحت نظارت افراد قابلاعتماد باشد.
پاداش مراقبت از والدین
بسیاری از والدین میخواهند فرزندی که از آنها مراقبت کرده است سهم بیشتری از ارث دریافت کند یا در صورتی که این فرزند در خانه آنها مقیم است، مالکیت خانه به او منتقل شود. اما مشکل اینجاست که خواهرها و برادرها معمولاً در مورد آنچه وکلا «حقوق ویژه مراقبین» مینامند، توافق ندارند. واکنش افراد خانواده میتواند بسیار متفاوت باشد، یا بهراحتی با انتقال مالکیت خانه به خواهر یا برادر مراقب خود موافقت میکنند یا اینگونه تصور میکنند که او به امید دریافت پاداش، مراقبت از والدین را بر عهده گرفته است.
به اعتقاد بسیاری از وکلای مدیریت ماترک، خانوادههایی که شرایط مشابه دارند، باید از قبل اقداماتی انجام دهند تا تصمیم آنها مانع اختلافات خانوادگی در آینده شود. برای مثال میتوان «توافقنامه مراقبت شخصی» امضا کرد که در آن نهتنها جزئیات مراقبت فرزند از والدین، بلکه چگونگی جبران این مراقبتها از طرف والدین مانند پرداخت وام برای خرید خانه، پرداختهای منظم یا حتی تعلق گرفتن سهم بیشتری از ارث به او در این توافقنامه قید شود و به امضای همه اعضای خانواده برسد.
سهم فرزندان ناتنی از ارث
تقسیم ارث بهخودیخود موضوعی چالشبرانگیز است ولی در خانوادههایی که پدر و مادر ازدواجهای دیگری نیز داشتهاند، این موضوع میتواند به بحران جدی تبدیل شود. به استناد گزارشی که دفتر ملی تحقیقات اقتصادی در آمریکا منتشر کرده است، یکی از دلایل رواج «تقسیم نابرابر ارث میان فرزندان» در سالهای اخیر، افزایش ازدواجهای مجدد در خانوادههای آمریکایی بوده است. آمار منتشرشده از دفتر ملی تحقیقات اقتصادی نشان میدهد، در حالیکه در سال 1995 فقط 16 درصد آمریکاییهای 50 سال به بالا برای فرزندان خود ارث نابرابر به جا گذاشتند، در سال 2010 این رقم به 35 درصد رسیده است.
واقعیت این است که بسیاری از والدین با فرزندان تنی خود رفتار عادلانهتری نسبت به فرزندان ناتنی دارند. ولی همین گزارش نشان داده است که هرچه طول مدت زندگی والدین با فرزندان ناتنیشان بیشتر باشد، احتمال اینکه ارث برابری برای او باقی بگذارند بیشتر میشود که نشاندهنده اعتماد و ارتباط عاطفی است که بهمرور زمان میان والدین و فرزندان ناتنیشان شکل میگیرد.
پیامدهای ناخواسته
حتی زمانی که والدین تصمیم بگیرند سهم یکسانی از ارث برای فرزندان خود باقی بگذارند، باز هم این احتمال هست که فرزندان سهمهای متفاوتی از دارایی خانواده را دریافت کنند. این مشکل زمانی پیش میآید که والدین به هرکدام از فرزندان خود نوع خاصی از دارایی واگذار میکنند.
تصور کنید که پدر و مادری حساب بازنشستگی شخصی خودشان به ارزش 500 هزار دلار را به یک فرزند و و حساب کارگزاری را که آن نیز 500 هزار دلار ارزش دارد به فرزند دیگر واگذار کنند. فرزندی که حساب بازنشستگی را به ارث برده است مالیاتی معادل 37 درصد بابت هر برداشت باید به دولت پرداخت کند در حالیکه فرزندی که اکنون مالک حساب کارگزاری والدین خود شده است، مالیات بر افزایش سرمایه بلندمدتی معادل 20 درصد پرداخت میکند.
دوران طلایی ارث
روزنامه گاردین در مقالهای انتقال میلیاردها پوند بهصورت ارث از نسل بیبیبومرها (متولدین 1946 تا 1964) به نسل بعد را مورد بررسی قرار داده است (گاردین، 2022). در این مقاله آمده است که انتقال سالیانه دارایی تحت عنوان ارث از نسلی به نسل دیگر تا سال 2025 به 100 میلیارد دلار خواهد رسید و تا سال 2047 این رقم سه برابر خواهد شد. انتقال ثروت به فرزندان فقط مختص خانوادههای ثروتمند و محدود به انتقال دارایی پس از مرگ والدین نیست. پژوهشها نشان داده است که در دو سال اخیر یکچهارم افراد بالای 70 سال انگلیسی به فرزندان خود کمک مالی کردهاند و نیمی از اولین مالکان خانه در انگلستان برای خرید خانههایشان متکی به خانواده خود بودهاند. نتایج پژوهشی دیگر نشان داده است که یکسوم پدربزرگها و مادربزرگها هزینه تحصیل نوههای خود را پرداخت کردهاند. بسیاری از والدین ترجیح میدهند به جای اینکه 40 درصد دارایی آنها به عنوان مالیات پرداخت شود، این مبلغ در زمان زنده بودنشان خرج تحصیل فرزندانشان شود.
ولی چگونه است که نسل بیبیبومرها، در زندگی و پس از مرگ خود، میتوانند اینچنین از فرزندان خود حمایت مالی داشته باشند؟ واقعیت این است که نسل بیبیبومرها نسل خوششانسی بودند. جدای از این موضوع که این افراد اکنون یا مسن هستند یا در آستانه سالمندی قرار دارند و افراد مسن قاعدتاً باید ثروت بیشتری داشته باشند، آنچه برای این نسل اتفاق افتاد خانهدار شدن اکثر آنها و چند برابر شدن قیمت ملکشان در طول سالهای 1980 تا 2020 بود بهطوریکه یکچهارم افراد بازنشسته در انگلستان اکنون در خانهای زندگی میکنند که ارزشی بیش از یک میلیون پوند دارد. علاوه بر آن این نسل شاهد افزایش بیسابقه قیمت سهام در چند دهه گذشته بود که سرمایهگذاریهای اندک آنها در دوران جوانیشان را به پساندازهای چشمگیری تبدیل کرد. ازاینرو نسل بیبیبومرها به نسل ثروتمندی شناخته شدند که نمیتوان تاثیر این ثروت را بر زندگی فرزندانشان نادیده گرفت.
اما در هزارتوی پیچیدگیهای ارثیه و باید و نبایدهای تقسیم ثروت والدین، بعضی پدر و مادرها تصمیم میگیرند که آن تعریف کلیشهای «ارث نشانه عشق والدین به فرزندانشان است» را به کل زیر سوال برده و هیچ ارثی برای نسل بعد خود باقی نگذارند. دنیل کرگ، هنرپیشه شناختهشده آمریکایی و ایفاگر نقش جیمز باند، یکی از کسانی بود که بهطور رسمی اعلام کرد تصمیم دارد همه ثروتش را قبل از مرگ خرج کند و طبق برنامهریزیهایش قرار نیست پول چندانی برای فرزندانش باقی بماند. وارن بافت، مارک زاکربرگ و بیل گیتس نمونههای انگشتشمار از ثروتمندانی هستند که تصمیم گرفتهاند فقط مقدار اندکی از ثروت خود را برای فرزندانشان باقی بگذارند. به اعتقاد وارن بافت «برای فرزندان خود پول کافی بگذارید که بتوانند با آن کاری کنند نه آنقدر کافی که با آن هیچ کار نکنند».