نابرابری ژنها
ژن خوب چگونه درآمد افراد را افزایش میدهد؟
یکی از موضوعاتی که اقتصاددانان و دیگر اندیشمندان حوزه علوم اجتماعی به آن علاقهمندند، مساله نابرابری است. یکی از اشکال نابرابری، نابرابری درآمد است که در اقتصاد به معنای توزیع نامتقارن درآمد بین افراد و گروههاست. در سطح جهانی، نابرابری درآمد بسیار شدید است، بهطوری که در اوایل قرن بیست و یکم، یک درصد ثروتمندترین افراد در جهان به اندازه 56 درصد فقیر دریافت میکنند. در داخل ایالات متحده، نابرابری درآمد بسیار بیشتر از سایر کشورهای توسعهیافته است. در سال 2014، یک درصد ثروتمندترین افراد 22 درصد از کل درآمد را دریافت کردند. یکی از ابعاد اصلی طبقهبندی اجتماعی نیز همین نابرابری درآمدی است. به عنوان مثال زیاد میشنویم که میگویند فلان کس در دهک دوم قرار دارد. یا میگویند تورم فشار بیشتری به دهکهای پایین وارد میکند. این دهکها خود نشان از یک طبقه اجتماعی دارند که بر اساس میزان درآمد فرد مشخص میشود. علاوه بر این، نابرابری درآمدی بر دیگر اشکال نابرابری مانند نابرابری در ثروت، قدرت سیاسی و موقعیت اجتماعی تاثیر میگذارد. عموماً افرادی که در خانوادههای ثروتمند به دنیا میآیند، ثروتمند میمانند؛ علاوه بر این، دسترسی این افراد به خدمات بهداشت و درمان به نسبت بهتر است. فرزندان افراد ثروتمند غالباً در مدارسی با کیفیت آموزشی بالاتر درس میخوانند و در نتیجه افراد موفقتری در زندگی کاری و تحصیلی خود میشوند. این همان اتفاقی است که در قضیه کنکور امسال به آن اشاره شد. طبق آمارهای مربوط به نفرات برتر کنکور، اکثر این افراد را کسانی تشکیل میدادند که در مدارس غیرانتفاعی با هزینههای بالا درس خوانده بودند؛ چیزی که برای افراد طبقه متوسط به پایین دشوار و حتی غیرممکن است. در نتیجه، این افراد که در کنکور رتبههای خوبی کسب کردهاند به بهترین دانشگاهها خواهند رفت و پس از ادامه تحصیل شغلهایی با درآمد بالا کسب میکنند و موقعیت اجتماعی مناسبی را هم در زندگی به دست خواهند آورد. اما کسی که در خانوادهای با درآمد پایین متولد میشود، علاوه بر اینکه در مدرسه مناسبی تحصیل نمیکند، گاهی مجبور است برای کمک به والدین خود مشغول به کار کردن شود که در نهایت نمیتواند به اندازه کافی توجه و وقت برای درس خواندن اختصاص دهد. نتیجتاً هم وارد یک دانشگاه با سطح متوسط شده و یک شغل معمولی به دست میآورد که میتواند تنها از پس هزینههای روزمره خودش بربیاید و هیچ جای پیشرفتی در زندگیاش نخواهد داشت. بهطور کلی میتوان گفت که درآمد یک عامل تعیینکننده اصلی کیفیت زندگی است که بر سلامت و رفاه افراد و خانوادهها تاثیر میگذارد و بر اساس عوامل اجتماعی مانند جنس، سن و نژاد یا قومیت متفاوت است. خیلی از افراد به اثر ژنتیک در میزان درآمد تاکید کردهاند. این گروه از مردم معتقدند که این عوامل ژنتیکی مانند هوش و ذکاوت، قدرت رهبری و کاریزماست که بهطور ژنتیکی از نسلی به نسل بعد منتقل میشود و باعث میشود فردی که والدینش از نظر مالی پولدار بودهاند، او نیز به پاس هوشی که دارد توانایی کسب درآمد بالاتر را نسبت به بقیه داشته باشد. گروه زیادی از پژوهشگران به دنبال صحت این دیدگاه بودند و به بررسی آن پرداختند. در این میان، دانیل بارت، نیکلاس پاپاژورژ، کوین تام و متئو ولاسکوئز نیز در مقالهای که تحت عنوان «مواهب ژنتیکی، پویایی درآمد و انباشت ثروت در طول چرخه زندگی» در ژورنال NBER در آگوست امسال به چاپ رسید به بررسی اثر ژنتیک در نابرابری ثروت بین افراد پرداختند. آنها به دنبال این موضوع بودند که ببینند آیا ژنتیک بر نحوه سرمایهگذاری و پسانداز افراد موثر است و آیا این الگوی پسانداز و مصرفی که به صورت موروثی به نسل بعدی منتقل میشود باعث اختلاف درآمد و ثروت در بین افراد شده است یا خیر. در ادامه خلاصهای از این مقاله ارائه میشود.
مطالعات گذشته در باره انباشت ثروت چه میگوید؟
مطالعات گذشته عواملی را که بر انباشت ثروت فرد در طول چرخه زندگیاش تاثیر میگذارد، از جمله تفاوت در دستمزد، سواد مالی، توانایی کارآفرینی، سلامت و ساختار خانواده، بررسی کردهاند. طبق یافتههای بسیاری از این پژوهشها، ناهمگونیهای ژنتیکی بهطور عمده در تفاوت در ثروت افراد نقش بسزایی داشته است. مطالعاتی همچون سزارینی و همکاران (2009)، کرانکویست و سیگل (2014)، بارت، پاپاژورژ و تام (2020)، بلک و همکاران (2020) و فاگرنگ، موگستاد و رونینگ (2021) با استفاده از دادهها و روشهای مختلف بهطور پیوسته نقش مهمی برای ژنتیک در توضیح تنوع مقطعی در درآمد نیروی کار و ثروت پیدا کردهاند. به عنوان مثال، یک مطالعه بر روی دوقلوها نشان میدهد که 39 درصد از تنوع در ثروت را میتوان به عوامل ژنتیکی نسبت داد (کرانکویست و سیگل، 2015). در حالی که چنین مطالعاتی سهم کلی ژنها را به صورت کمیتی بررسی میکند، اما در مورد مسیرها یا مکانیسمهای رفتاری که از طریق آن عوامل ژنتیکی عمل میکنند، چیز زیادی گفته نشده است و درک ما از اینکه چگونه سیاستهای مختلف ممکن است تاثیرات ژنتیکی را کاهش داده یا تشدید کنند و چگونه امتیاز ژنتیکی ممکن است در طول زمان ترکیب شود، محدود است. مهمتر از اینها، یکسری از مطالعات برجسته (پژوهشهایی همچون لی و همکاران، 2018؛ اوکبای و همکاران، 2016؛ ریتولد و همکاران، 2013)، تخمینی از ارتباط بین عوامل ژنتیکی فردی و پیشرفت تحصیلی ارائه میدهند. به عبارت دیگر یافتههای این مقالات نشان میدهد که عوامل ژنتیکی بر موفقیتهای تحصیلی افراد موثر است و عامل تعیینکنندهای است. پژوهشهای اخیر حتی نشان دادند که این عوامل ژنتیکی با انباشت ثروت افراد مرتبط است. آنها نهتنها پیشرفت تحصیلی افراد را تعیین میکنند، بلکه حتی پس از اتمام تحصیلات، بر ثروت و رفتارهای مالی آنها نیز تاثیر میگذارند (بارت، پاپاژورژ، و تام، 2020؛ بلسکی و همکاران، 2018). این به نوعی همان تحرکات بیننسلی است که یکی از موضوعات مورد علاقه پژوهشگران است.
تحرکات بیننسلی چیست؟
پویایی بیننسلی به معنای تغییر وضعیت و موقعیت اجتماعی خانواده از نسلی به نسل دیگر است. پویایی بیننسلی معمولاً به عنوان معیاری برای میزان برابری فرصتها در یک جامعه در نظر گرفته میشود، اگر چه فرمولبندیهای دقیق فلسفی برابری فرصتها، بر میزان شباهت بین والدین و فرزندان تمرکز نمیکند، بلکه بیشتر بر این موضوع تمرکز میکند که آیا در جایی که میزان این شباهت بین فرزندان و والدین زیاد است، علت خود افراد هستند یا عوامل دیگری بر این شباهت موثر بودهاند. به عنوان مثال در همین موضوع ثروتمند بودن والدین و ثروتمند بودن فرزندان، علت ثروت فرزندان تلاش خود فرزندان بوده یا عواملی مانند ژنتیک بر آن اثرگذار بودند؟ یافتن پاسخ این سوال میتواند درستی یا نادرستی ادعاهای اقتصاددانان مدرن و برخی از افراد مبنی بر عادلانه بودن دنیا را زیر سوال ببرد. از طرفی نیز دید خوبی به سیاستگذاران بدهد که بتوانند به نحوی از ایجاد چنین شکاف بزرگی بین افراد جامعه جلوگیری کنند. اما عوامل مختلفی باعث ایجاد پویایی بیننسلی میشوند. یکی از این عوامل نهاد خانواده است. برای اقتصاددانان، خانواده مولفه مهمی در زندگی فرزندان است و تاثیر درآمد خانواده بر پیشرفت تحصیلی کودکان همواره به عنوان یک روش طبیعی برای توضیح الگوهای درآمد بیننسلی محسوب میشده است. این دیدگاه نشاندهنده اهمیت سرمایه انسانی در نظریات اقتصاد است. در این زمینه مدلهای مختلف وجود دارد که غالباً ساختار منطقی مشترکی دارند. طبق این مدلها، والدین با «خرید» آموزش روی فرزندان خود سرمایهگذاری میکنند. از آنجا که فرزندان در دوران کودکی و نوجوانی نمیتوانند هزینه مربوط به آموزش خود را پرداخت کنند، درآمد والدین میزان سرمایهگذاری بر روی فرزندان را تعیین میکند. از آنجا که سرمایه انسانی در کنار تواناییهای فردی و خوششانسی در بازار کار، درآمد فرزندان را تعیین میکند، یک رابطه علی بالقوه بین درآمد والدین و درآمد فرزندان وجود خواهد داشت. عامل دیگر تاثیرات سطح اجتماعی است. تاثیرات اجتماعی بهطور کلی به تاثیراتی اطلاق میشود که از طریق برخی فعالیتها یا محیطهای جمعی افراد را متاثر میکند. این تاثیرات از عوامل اجتماعی همچون مدارس، طبقهبندی محلهها، تفکیک نژادی و اثرات همسالان نشات میگیرند. به عنوان مثال قوانینی که در کشور وجود دارد یا محله زندگی فرد تاثیر بسزایی بر دستاوردهای او خواهد داشت. زیرا این قوانین و محیطها فرصتها، اطلاعات و موقعیتهایی در اختیار فرد قرار میدهد که بر انتخابهای او موثر خواهد بود. و عامل مهمی که خیلیها به آن اذعان دارند، ژنتیک است. تفاوت در ژنتیک و عوامل مربوط به آن، عامل مهم دیگری است که باعث به وجود آمدن تغییر در زندگی فرد میشود و میتواند مولفه موثر بر پویایی بیننسلی باشد. مطالعات تجربی مربوط به این زمینه ادعاهایی در مورد اهمیت ژنها در به وجود آمدن نابرابری درآمدی و اجتماعی میکند که غالباً به تاثیرات هوش فرد مرتبط میشود. در این مقاله نیز نویسندگان با کمک اصول اولیه اقتصاد، مدلی را طراحی میکنند و به وسیله آن به بررسی تاثیر تنوع ژنتیکی در ثروت افراد میپردازند. در این مقاله، آنها یک مدل پسانداز-مصرف طراحی کردند که به آنها اجازه میدهد تاثیر تنوع ژنتیکی را بر انباشت ثروت که از طریق کانالهای متعدد رخ میدهد، تخمین بزنند. آنها تنوع ژنتیکی را با استفاده از ارتباطی که با پیشرفت تحصیلی دارد (که از آن به عنوان نمره EA یاد میکنند) اندازهگیری میکنند. این مدل دارای ویژگیهای مختلفی است که در ادبیات پسانداز-مصرف استاندارد شدهاند: سیستم تامین اجتماعی، نوسانات درآمدی (گذرا)، بازده و هزینههای پسانداز، ارث، و درآمد بازنشستگی به خوبی در این مدل گنجانده میشود. با توجه به شواهد تجربی، در این مدل تغییر در امتیاز EA بر فرآیند درآمد نیروی کار، هزینههای رفاهی کار، بازده داراییهای پرخطر، هزینه مالی مشارکت در بازار سهام، دسترسی به حقوق بازنشستگی و توزیع ثروت موروثی تاثیرگذار است. آنها از این مدل برای پیدا کردن مواردی که منافع تامین اجتماعی را کم میکند، استفاده میکنند. یعنی سیاستهایی را که ممکن است اثرات متفاوتی بر افراد با مواهب ژنتیکی متفاوت داشته باشد، ارزیابی میکنند.
یافتههای پژوهش
آنها دو اصلاح سیاستی در سیستم تامین اجتماعی را شبیهسازی میکنند و به بررسی تاثیرات آن بر افراد که قاعدتاً ژنتیکهای مختلفی دارند میپردازند. این دو اصلاح سیاستی در نظر گرفتهشده در این مقاله، افزایش سن بازنشستگی و کاهش سطح مزایاست. بر این اساس این بررسی به سیاستگذاران کمک میکند که نهتنها درک کنند آیا این سیاستها نابرابری را افزایش میدهند یا خیر، بلکه این را نیز بسنجند که این نابرابری بر اساس مواهب ژنتیکی چگونه انجام میشود. به عبارت بهتر، تاثیرات این سیاستها باعث بهتر شدن یا بدتر شدن وضعیت کدام طبقه از افراد جامعه میشود. برآوردهای مدل آنها نشان میدهد که خانوادههای دهک بالا، در مقایسه با خانوارهایی که در پایینترین دهک امتیاز EA هستند، بازده مورد انتظار سهام بالاتری به دست میآورند -9 /3 واحد درصد بالاتر بهطور متوسط در سال- ولی درآمد کمتری در بازار کار دارند. آنها همچنین ارتباط کمی بین امتیاز EA (همان شاخص ژنتیکی) و هزینههای مشارکت در بازار سرمایه پیدا کردند. این تفاوتها باعث میشود افرادی که در پایین توزیع امتیاز EA قرار دارند، در برابر تغییراتی که شبکه امنیت اجتماعی را بدتر میکنند، آسیبپذیر باشند. در واقع، در محیطهای سیاست غیرواقعی که مطالعه کردند، متوجه شدند هر دو سیاست بهطور کلی هزینههای رفاهی مشابهی دارند و هر دو هزینههای بالاتری برای افراد با مواهب ژنتیکی کمتر دارند. بنابراین، هر دو سیاست بهطور نامتناسبی به افرادی آسیب میزند که از نظر مالی در وضعیت نامساعدی قرار دارند. با این حال، آنها همچنین متوجه شدند که یکی از این سیاستها، رابطه بین مواهب ژنتیکی و ثروت را تضعیف میکند، که ممکن است سیاستگذار را به سمت آن سوق دهد. این امر اهمیت انجام تحلیلهای رفاهی را هنگام ارزیابی سیاستها نشان میدهد.