شناسه خبر : 41723 لینک کوتاه

شیفته ریاضیات

ژرار دوبرو چگونه جایزه نوبل اقتصاد را به خانه برد؟

 

سارا بنی‌صدر / نویسنده نشریه 

80«ژرار دوبرو» اقتصاددان و ریاضیدان فرانسوی-آمریکایی بود که جایزه نوبل اقتصاد را به خاطر کمک‌های اساسی‌اش به نظریه تعادل عمومی در اقتصاد در سال 1983 برنده شد. او در چهارم جولای 1921 در شهر ساحلی کاله در شمال فرانسه به دنیا آمد. پدرش شریک تجاری پدربزرگ مادری‌اش در تولید توری بود که از صنایع سنتی کاله محسوب می‌شد. پدربزرگ پدری‌اش نیز تا زمان بازنشستگی چاپخانه‌ای را در شهر کوچک مارکیز بین کاله و بولون اداره می‌کرد. دوبرو در سنین پایین یتیم شد چرا که پدرش خودکشی کرد و یک‌ سال بعد مادرش به مرگ طبیعی درگذشت. به همین خاطر به عنوان یک یتیم به مدرسه شبانه‌روزی فرستاده شد و مادربزرگ مادری‌اش گاهی به او سر می‌زد. با وجودی که چندین عمو و عمه داشت که می‌توانستند او را در کنار خود نگه دارند به خاطر خجالتی که از مساله خودکشی پدرش داشتند از این کار امتناع می‌کردند. به نظر می‌رسید سنگینی این خجالت در تمام زندگی همراه او بود به‌طوری ‌که حتی با دوستانش درباره اتفاقی که برای پدرش افتاده بود صحبتی نمی‌کرد.

دوبرو در دوره راهنمایی علاقه‌مندی خود را پیدا کرد. معلمان مستبد بودند و یادگیری، رقابتی سخت و دردناک بود. او دانش‌آموز مشتاقی بود و به علوم به‌ویژه فیزیک علاقه داشت و به‌زودی جذب زیبایی ریاضیات شد. به دست آوردن جایزه دوم فیزیک از دستاوردهای او در این دوران بود که سفر با قایق را برایش به ارمغان آورد. دوبرو تا پایان دوره متوسطه در کاله ماند و پس از آن برای شرکت در کلاس‌های آمادگی آزمون ورود به گراند اکول (موسسه آموزش عالی فرانسه) شهر را ترک کرد. در حالت عادی این کلاس‌ها در پاریس برگزار می‌شد ولی اشغال فرانسه از سوی آلمانی‌ها سبب شد او به جای رفتن به پاریس، به آمبره فرستاده شود که جای امن‌تری برای بچه‌ها بود. در تابستان 1940 فرانسه به وسیله نیروهای آلمان نازی به چندین منطقه تقسیم شد و دوبرو از آمبر به گرنوبل رفت، که آن هم منطقه‌ای آزاد محسوب می‌شد و سال تحصیلی 1941-1940 را به خواندن برنامه درسی ویژه ریاضیات گذراند.

پس از دو سال آمادگی برای آزمون ورودی دوبرو موفق شد به «مدرسه عالی نرمال» وارد شود و به پاریس برود. برای کسانی که قصد داشتند حرفه استادی و پژوهش را در پیش بگیرند این مدرسه بهترین مکان بود، به‌طوری که بسیاری از نخبگان فرانسه از این مدرسه فارغ‌التحصیل شده‌اند. دوبرو سه سال در این مدرسه تحصیل کرد و توانست تجربیات فوق‌العاده‌ای کسب کند. ظرفیت کم ورودی برای هر کلاس که برای علوم حدود 20 نفر و برای علوم انسانی حدود 30 نفر در آن زمان بود و همچنین فرآیند سخت پذیرش به ایجاد فضای گرم فکری فوق‌العاده این مدرسه کمک می‌کرد.

چند نفر از ریاضیدانان جوان مدرسه پروژه‌ای را برای بازسازی برنامه درسی ریاضی مدرسه و کتاب‌های درسی خود با نگارش ریاضیات جدید از ابتدا آغاز کردند. آنها نام مستعار نیکلا بورباکی را برای خود انتخاب کرده بودند. پروژه کتاب آنها «عناصر ریاضیات» نام داشت و بعدها در چندین جلد منتشر شد. این پروژه تحت تاثیر جنبه فکری‌ای بود که از نحوه آموزش آنها در این مدرسه نشأت می‌گرفت به‌طوری‌ که از کاربردهای ریاضیات و ارتباط آن با علوم طبیعی اجتناب می‌کرد. در نتیجه این ریاضیات جدیدی از نوع مطلق آن بود که از مشکلات فیزیکی جدا شده بود و ساختارها را در اولویت قرار می‌داد. به جای آنکه هر کدام از اعضای گروه از جانب خودشان صحبت کنند هدف گروه این بود که ریاضیات خود سخن بگوید. ناشناس بودن اعضای گروه به بورباکی اجازه داد تا به نمادی از دقت ریاضیات تبدیل شود. بنابراین دوبرو نیز از مکتب ریاضیاتی خاصی دفاع نمی‌کرد. به گفته خودش هنری کارتان، ریاضیدان فرانسوی، بیشترین تاثیر را از میان معلمانش در آن دوران بر او داشته و بورباکی نیز در شکل گرفتن ذائقه‌اش در ریاضیات نقش مهمی ایفا کرده است.

زندگی در پاریس در آن دوران آشکارا تحت تاثیر نیروهای آلمان نازی بود. قرار بود در سال 1944 در آزمون ریاضی شرکت و مدرک Agrégation de Mathématiques را دریافت کند و به‌طور رسمی به تحصیلاتش پایان دهد. اما کارزار متفقین برای آزادی اروپا و شکست آلمان که با فرود نیروهای متفقین در سواحل نورماندی آغاز شد برنامه‌های او را تحت‌الشعاع قرار داد. دوبرو در ارتش فرانسه نام‌نویسی کرد و به مدرسه افسری در شرشال در الجزایر فرستاده شد و سپس برای مدت کوتاهی در نیروهای فرانسوی حاضر در آلمان تا پایان سال 1945 خدمت کرد. او درنهایت توانست در آزمون ریاضیات شرکت کند و مدرک Agrégation de Mathématiques را در اوایل سال 1946 دریافت کند. به گفته خودش در همین بین به اقتصاد علاقه‌مند شده بود؛ علاقه‌ای که با تئوری ریاضی تعادل عمومی در اقتصاد والراس ایجاد شده بود و باعث شد عمر خود را وقف آن کند. تصمیم مهم دیگر او در پایان جنگ ازدواج با فرانسوا بلد بود. اولین دخترشان شانتال در سال 1946 به دنیا آمد. او دو سال و نیم بعد از قبولی در امتحان مشغول انتقال از ریاضیات به اقتصاد بود.

با مدرکی که در رشته ریاضی دریافت کرده بود توانست به کمک موریس اله، اقتصاددان فرانسوی، به عنوان دانشیار پژوهشی در مرکز ملی تحقیقات علمی شغلی پیدا کند. اما اله نتوانست برای دوبرو چشم‌انداز شغلی آکادمیک فراهم کند. در تابستان سال 1948 دوبرو برای چند هفته در سمینار سالزبورگ درباره مطالعات آمریکایی شرکت کرد که واسیلی لئونتیف اقتصاددان آمریکایی روس‌تبار از اعضای هیات علمی آن بود. او با محیطی آشنا شده بود که نسبت به اله از ریاضیات پیشرفته‌تری حمایت می‌کرد. این مساله بیش از آنکه به دلیل ملاقات با لئونتیف باشد به این دلیل بود که با کتاب دیگری به نام نظریه بازی و در نتیجه استفاده از ریاضیات اثباتی بورباکی مواجه شده بود. این مساله او را متقاعد کرد تا در سال 1949 برای دریافت کمک‌هزینه راکفلر درخواست دهد. دوبرو در بازدیدی کوتاه از کمیسیون تحقیقات اقتصاد کاولز در ماه اکتبر توانست بسیار تاثیرگذار ظاهر شود چرا که بلافاصله در ژوئن 1950 به او موقعیتی به عنوان همکار پژوهشی پیشنهاد شد. دریافت کمک‌هزینه راکفلر به او اجازه داد از دانشگاه هاروارد، دانشگاه کالیفرنیا در برکلی، دانشگاه شیکاگو و دانشگاه کلمبیا بازدید کند و چهار ماه ابتدایی 1950 را در دانشگاه‌های اپسالا و اسلو بگذراند. در حین این سفر دومین دختر او به دنیا آمد ولی آنقدر در اقتصاد ریاضی غرق شده بود که ماه‌ها بعد او را برای اولین‌بار دید.

آمریکا از خانواده دوبرو استقبال کرد. زمانی که فرانسوا دوبرو با دو نوزاد سوار بر قایق شد همسر آندره وی، یکی از چهره‌های بورباکی، او را شناخت. گرچه آنها در پاریس به هم نزدیک نبودند اما رابطه دوستی برقرار کردند و شوهرانشان هم صمیمی‌تر شدند. آندره وی که از سال 1947 در شیکاگو بود یکی از کسانی بود که از دوبرو استقبال کرد. دهه 1950 سال‌هایی بود که گروه بورباکی بیشترین کتاب را منتشر کرد و در جامعه ریاضی آمریکا اعتبار بیشتری کسب کرد. کمیسیون کاولز از بورباکی بودن دوبرو استقبال کرد؛ به‌ویژه تیالینگ کوپمانس، فیزیکدان و ریاضیدان هلندی، که به‌تازگی مدیر تحقیقات موسسه شده بود. او از دوبرو استقبال کرد چرا که به او کمک کرد تا کاولز را از شعار علم اندازه‌گیری است به نظریه و اندازه‌گیری سوق دهد. به گفته دوبرو موسسه کاولز در اوایل دهه 50 نشان داد که فراتر از انتظارات او بوده است و به نظر می‌رسید نقطه کانونی برای اقتصاد ریاضی است که همه پیشرفت‌های روز مورد بحث قرار می‌گرفت.

دوبرو در کاولز در میان نسلی از اقتصاددانان قرار گرفت که در طول جنگ جهانی دوم جامعه‌پذیری علمی خود را تجربه کرده بودند. با وجود محیط حمایتگر که تمام وقت دوبرو را به خود اختصاص می‌داد کار او روی بهینه پارتو و وجود تعادل عمومی در اقتصاد و نظریه مطلوبیت به سرعت پیشرفت کرد. در سال‌های آخر دوره شیکاگو موسسه کاولز در تابستان و پاییز 1953 به مدت شش ماه برای رفتن به شرکت برق الکتریسیته دوفرانس مرخصی گرفت. به گفته خودش مقاله نظری در مورد کالاهای مشروط که کنث ارو در آن سال منتشر کرد و مشکلات کاربردی ایجادشده برای شرکت برق الکتریسیته دوفرانس به وسیله مقادیر نامشخصی از آب در مخازن نیروگاه برق آبی، او را به سمت مطالعه نااطمینانی اقتصادی سوق داد که در‌نهایت به عنوان آخرین فصل در کتاب «نظریه ارزش» در سال 1959 منتشر شد. او در این کتاب زیربنای پدیده تعادل در عرضه و تقاضا را ارائه کرد که اولین‌بار از سوی آدام اسمیت در سال 1776 مطرح شده بود. مدل‌های ریاضی دوبرو نشان می‌داد که چگونه قیمت‌ها بر عرضه کالاهای خرید و فروش شده تاثیر می‌گذارد.

در تابستان 1955 موسسه کاولز به ییل نقل مکان کرد و دوبرو که در آن زمان 34 سال داشت به عنوان دانشیار اقتصاد انتخاب شد. با وجود این آینده او در آمریکا هنوز نامشخص بود. بیشتر اوقات او در ییل به کار روی پروژه‌های تحقیقاتی‌اش می‌گذاشت. کنث ارو و دوبرو به‌طور مستقل در حال تحقیق درباره ایده‌های اقتصادی مشابهی بودند که در‌نهایت در سال 1954 به مقاله‌ای مشترک در مورد وجود تعادل در اقتصاد منجر شد: «وجود یک تعادل برای اقتصادی رقابتی.» این لئون والراس اقتصاددان فرانسوی بود که برای اولین‌بار شرایط سیستم اقتصادی را در هر نقطه از زمان به عنوان حل یک سیستم معادلات همزمان فرموله کرد. ولی والراس نتوانست دلیل قاطعی برای اثبات نظریه‌اش ارائه کند، که بر اساس آن هر مصرف‌کننده برای به حداکثر رساندن مطلوبیت خود و هر تولیدکننده برای به حداکثر رساندن سود خود عمل می‌کند. ولی دوبرو و ارو توانستند این نظریه را با استفاده از روش‌های ریاضی اثبات کنند. او همچنین به مطالعه مشکلاتی در تئوری مطلوبیت اصلی پرداخت.

دوبرو سال 1961-1960 را در مرکز مطالعات پیشرفته در علوم رفتاری در استنفورد سپری کرد و در همین زمان بود که پیشنهادی از دانشگاه برکلی دریافت کرد. اما همچنان این فرصت را نیز داشت که به عنوان محقق به فرانسه بازگردد. گرچه بازگشت به فرانسه گامی به عقب برای حرفه او محسوب می‌شد، ولی تصمیم گرفت به فرانسه بازگردد. اما همسرش با ماندن در فرانسه مخالفت کرد. دوبرو به خاطر خانواده‌اش و به‌ویژه دخترانش که بیشتر با آمریکا سازگار بودند تصمیم به ماندن در آمریکا گرفت. اما در بازگشت به خانه خواهرش در سال1962 دست به خودکشی زد.

دوبرو در سال 1962 به دانشگاه برکلی ملحق شد و این زمانی بود که دپارتمان اقتصاد دانشگاه به‌طور مشخص کارکنان خود را برای ایجاد مرکزی که به‌زودی به عنوان برترین بخش اقتصاد در جهان آکادمیک شناخته شد انتخاب می‌کرد. آنچه در دهه 1950 صرفاً یک پدیده بود در طول دهه 1960 به عنوان مکتبی قابل‌ شناسایی در اقتصاد تکامل پیدا کرد؛ نئووالراسیانیسم.

دوبرو کارهای تحقیقاتی خود را ادامه داد و روی هسته اصلی اقتصادی که ادامه‌دهنده هربرت اسکارف، اقتصاددان آمریکایی بود کار کرد. این کار بعدها به مقاله مشترکی منجر شد که در سال 1963 منتشر شد. در پاییز 1968 او چندین مرخصی طولانی گرفت و از دانشگاه لورین، کالج چرچیل و دانشگاه کمبریج دیدار کرد. علایق تحقیقاتی او در دهه 70 و اوایل دهه 80 در برکلی عمدتاً بر مطالعه توابع مطلوبیت، توصیف تابع تقاضای مازاد در یک اقتصاد و نرخ همگرایی هسته یک اقتصاد به مجموعه تعادل‌های رقابتی آن و روی مساله حداقل مطلوبیت مقعر، متمرکز بود. دوبرو تا زمان بازنشستگی‌اش در سال 1991 در دانشگاه برکلی به عنوان استاد اقتصاد و ریاضیات به تدریس پرداخت. او در سال 1983 جایزه نوبل اقتصاد را به دلیل گنجاندن روش‌های تحلیل جدید در نظریه اقتصادی و به خاطر فرمول‌بندی مجدد نظریه تعادل عمومی دریافت کرد. نوبل دوبرو اولین جایزه از چهار جایزه نوبل اقتصاد بود که از سوی دانشکده اقتصاد دانشگاه برکلی دریافت می‌شد. جان هارسانی در سال 1994، دانیل مک‌فادن در سال 2000 و جرج آکرلوف در 2001 نیز بعدها این جایزه را دریافت کردند.

دوبرو پس از بازنشستگی نیز به عنوان محقق و معلمی فعال باقی ماند. او همچنین به عنوان مشاور اقتصادی چندین دولت فعالیت کرد و تورهای بسیاری در اروپا برای سخنرانی در مورد تئوری اقتصادی داشت. دوبرو در سال 1976 نشان لژیون افتخار فرانسه را نیز دریافت کرد. او همچنین از اعضای آکادمی بین‌المللی علوم، آکادمی علوم و هنر آمریکا، آکادمی ملی علوم آمریکا و انجمن فلسفه این کشور نیز بود. او در سال 1990 به عنوان رئیس انجمن اقتصاد آمریکا نیز فعالیت کرد. 

دوستانش از دوبرو به عنوان فردی مودب و مهربان یاد می‌کنند که عاشق پیاده‌روی بود. او به سیاست نیز علاقه داشت و پس از پایان جلسات واترگیت و مشاهده نحوه برخورد کشور با بحران قانون اساسی تصمیم گرفت شهروند آمریکا شود. او در 31 دسامبر 2004 در 83سالگی در پاریس بر اثر سکته مغزی درگذشت. 

دراین پرونده بخوانید ...