شیفته کینز
«جیمز مید» چگونه اقتصاد دانشگاهی را متحول کرد؟
جنگ هیچ قرابتی با زندگی ندارد و جز تنها و جانها، زندگی و امید را هم نابود میکند و حتی میتواند تا سالهای بعد، چونان هیولایی سیریناپذیر سادهترین روزمرگیها را هم ببلعد. با این همه اما ویرانههای جنگ گاهی میتوانند انگیزهای نهتنها برای بازسازی، بلکه برای آبادانی و ترمیم کاستیهای گذشته هم باشند؛ البته به شرط تعقل و عملگرایی. شاهدان جنگها همیشه بهترین و صادقترین راویان این جریانات و اصلاحات هستند و بیش از هر کسی میتوانند آنها را درک کنند.
«جیمز مید» یکی از همین شاهدان بود که نوجوانی و جوانیاش در سالهای جنگ گذشت؛ جنگهای جهانی که عواقبشان تا سالها گریبان بسیاری از کشورها را گرفته بود. اوضاع نابسامان اقتصادی و بیکاری شدید ناشی از جنگ جهانی اول در بریتانیا، دغدغهها و ابهاماتی را برای مید به همراه آورد تا در نهایت چاره را در مطالعه علم اقتصاد ببیند و در این راه با معاشرانی همدل یا اقتصاددانانی برجسته، همراه شود. تحقیقات و مطالعات جیمز مید در این راه، بسیاری از مشکلات را ریشهیابی و به حل آنها کمک کردند؛ تا جایی که حتی جایزه نوبل اقتصاد را هم برای او به ارمغان آوردند.
تبدیل تهدید به فرصت
جیمز مید در تابستان سال 1907 و در واقع در بیستوسومین روز از ماه ژوئن آن سال در شهر ساحلی بث در سامرست در جنوب غربی انگلستان به دنیا آمد. دوران مدرسه را در برکشایر و با تمرکز بر یادگیری زبانهای یونانی و لاتین گذراند و وقتی وارد دانشگاه آکسفورد شد، به مطالعه علوم پایه پرداخت. اما طبیعتاً علوم پایه نمیتوانست پاسخگوی ذهن جستوجوگر مید باشد. همین شد که در سال دوم دانشکده، تغییر رشته داد و به سراغ فلسفه، علوم سیاسی و اقتصادی رفت که در آن زمان مفاهیمی تازه به حساب میآمدند و به تازگی به عنوان رشته تحصیلی در دانشگاه پذیرفته شده بودند. در این میان اما اقتصاد توجه او را بیش از هر موضوع دیگری جلب کرد.
علاقه او به علم اقتصاد ناشی از مسائل مختلفی بود که شاید مهمترین آنها شرایط نامساعد اقتصادی کشورش در سالهای بعد از جنگ جهانی اول بود. بیکاری شدید در انگلستان آن سالها، به مثابه تهدیدی برای جامعه بود که زندگی بسیاری از مردم این کشور را تحت تاثیر قرار میداد. در این برهه بود که عمه بزرگ جیمز مید با معرفی او به سرگرد «کلیفورد هاگ داگلاس»، نقشی کلیدی در زندگی او بازی کرد. داگلاس مهندس بود و از آن مهمتر پیشرو در جنبش اصلاحات اقتصادی مربوط به اعتبارات اجتماعی. این ملاقات زندگی مید را تحت تاثیر قرار داد و به او کمک کرد تا از پس درمان درد جامعهاش بربیاید.
مید در سال 1930 بورس تحصیلی و پژوهشی دانشکده هرتفورد دانشگاه آکسفورد را دریافت و این امکان را پیدا کرد که تا تحصیلاتش را در زمینه اقتصاد در دوره کارشناسی ارشد در این دانشگاه بگذراند. او در سال تحصیلی بعد به دانشکده ترینیتی کمبریج پیوست. ورود او به کمبریج به دنبال دعوت «دنیس رابرتسون» اقتصاددان و استاد این دانشگاه بود که باز هم از طریق عمه بزرگ مید به او معرفی شده بود. حضور در کمبریج مقدمه آشنایی جیمز مید با اقتصاددانان برجستهای بود که معاشرت و همکاری با آنها تاثیر فوقالعادهای در زندگی حرفهای مید داشت. او در آنجا با اقتصاددانان بزرگی مانند «ریچارد کان»، «پیرو اسرافا»، «جوآن رابینسون» و «اوستین رابینسون» آشنا و صمیمی شد تا جایی که این نزدیکی به شکلگیری گروهی موسوم به «حلقه کمبریج» منجر شد؛ حلقهای که به محفلی برای بحثهای اقتصادی تبدیل شد. پایهگذار این حلقه اما «جان مینارد کینز» اقتصاددان مشهور انگلیسی بود که در آخر هر هفته به این جمع میپیوست تا کان مباحث مطرحشده در طول هفته را با او در میان بگذارد. جالب آنکه حلقه کمبریج در ابتدا و به بهانه بحث درباره یکی از مهمترین آثار کینز یعنی کتاب دوجلدی «حکایت پول» شکل گرفت.
حل مشکلات اقتصادی در کابینه جنگ
دوره کاری جدی جیمز مید در سال 1931 در دانشکده هرتفورد دانشگاه آکسفورد آغاز شد. تدریس او در این دانشکده تا سال 1937 طول کشید. در همینجا بود که مید همراه با جوانان علاقهمندی مانند روی هارود، هنری فیلپس براون، چارلی هچ، رابرت هال، لیندلی فراسر، موریس آلن -که بعدها هر کدام اقتصاددان مهم و تاثیرگذاری شدند- و اریک هارگریوز -استاد سابقش در دانشکده آوریل- مفهوم تدریس علم اقتصاد به عنوان یک موضوع درسی متداول به شکل منظم و برنامهریزیشده را آغاز کردند؛ اتفاقی تازه در آکسفورد که تحول بزرگی در تاریخ آموزش دانشگاهی جهان به حساب میآمد. مید مسوولیت تدریس تمام نظریات اقتصادی را بر عهده داشت. در این میان اما مباحث مود علاقه مید، اقتصاد مربوط به نرخ بالای بیکاری و اقتصاد بینالملل بودند. در آن زمان آکسفورد یکی از بهترین دانشگاههای جهان به حساب میآمد؛ دانشگاهی که توسط «گیلبرت مورای» به عنوان رئیس هیاتمدیره آن و «مارگارت ویلسون» معاونش اداره میشد. آکسفورد گویا قرار بود تمام زندگی مید را به خودش اختصاص بدهد و شاید به همین خاطر هم بود که بعد از گذشت سه سال از زمان ورودش به آکسفورد، به معاون این دانشگاه علاقهمند شد و در نهایت مید و ویلسون در سال 1933 با هم ازدواج کردند.
فعالیتهای مید در آکسفورد به قدری تاثیرگذار بود که باعث شد در سال 1937 به عضویت بخش اقتصاد اتحادیه جامعه ملل -سازمانی که بعد از جنگ جهانی اول و برای توسعه عدالت، امنیت و صلح دائمی در جهان تشکیل شد- در ژنو دربیاید. در همین زمان به عنوان سردبیر نشریه «پیمایش اقتصاد جهان» در ژنو مشغول بهکار شد و دو شماره از آن را با مسوولیت خودش منتشر کرد.
در ماه آوریل سال 1940 مید به خاطر جنگ ناچار به ترک ژنو شد و همراه با همسر و سه فرزندش به انگلستان برگشت. در انگلستان مید به عضویت دبیرخانه کابینه جنگ درآمد و تا سال 1947 در این دبیرخانه باقی ماند و یک سال آخر را به عنوان مدیر این دبیرخانه فعالیت کرد. او به پیشنهاد لیونل رابینز و جان کینز به این دبیرخانه پیوست تا به کمک آنها مشکلات اقتصادی روزمره انگلستان، از سیستم سهمیهبندی گرفته تا سیاست قیمتگذاری در شرکتهای دولتی را حل کنند. مید در سال 1947 به عنوان استاد رشته تجارت، وارد مدرسه اقتصاد لندن شد که در آن لیونل رابینز مدیریت گروه اقتصاد را بر عهده داشت.
پروفسور مید فعالیتهای مختلف دیگری هم در زمینه اقتصاد انجام داد. او با استدلالهای مختلف نشان داد که تعاونیهای کارگری نباید پاسخگوی افزایش قیمتهای ناشی از بیکفایتی دستگاههای دولتی باشند. او همچنین همراه با «جیمز توبین» -اقتصاددان نئوکینزی- در سال 1980 مطالعاتی درباره هدفگذاری تولید ناخالص داخلی اسمی و قانون سیاستگذاری پولی انجام داد و از آن در سخنرانی تاریخیاش در زمان دریافت جایزه نوبل اقتصاد، یاد کرد.
الگوی رشد اقتصادی و اشکالات آن
فرضیهها و انگارههای جیمز مید درباره روند رشد اقتصادی هشت الگوی مختلف را دنبال میکنند که عبارتاند از: اقتصاد در ابهام، اقتصاد بستهای است که هیچ ارتباطی با جهان بیرون ندارد؛ هیچ فعالیت دولتی وابسته به مالیاتبندی و هزینهها نیست؛ رقابت کامل تنها در بازار وجود دارد؛ ثبات برای سنجش موفقیتها و پیشرویها در اقتصاد، بازمیگردد؛ تنها دو نوع کالا وجود دارد: کالای مصرفی و کالای سرمایهای؛ اشتغال کاملی در زمین، کار و ماشینآلات وجود دارد؛ تمام ماشینآلات شبیه هستند و نرخ کار با ماشینآلات به سادگی میتواند متغیر باشد، حتی با وجود آنکه انعطافپذیری کاملی در صنعت ماشینآلات وجود دارد؛ کالاهای سرمایهای، کالاهای مصرفی و ماشینآلات موجودی قابل تبدیل هستند و صرفنظر از اینکه چقدر قدیمی یا جدید باشند، درصد مشخصی از آنها هر سال جایگزین میشوند. مید این فرضیه آخر را پدیده کاهش ارزش استهلاکی میخواند.بسیاری معتقدند تئوری رشد اقتصادی جیمز مید، ماهیت نئوکلاسیک دارد. این تئوری ساده و جذاب است، چون وعده وضعیت ثبات اقتصادی را میدهد. با این حال اما اشکالاتی هم به این نظریه وارد است. قبل از هر چیز، برای رسیدن به رشد ثابت اقتصادی باید پیشرفت فنی برای ایجاد فرصتهای شغلی بیشتر وجود داشته باشد. دوم اینکه مکانیسم تعدیل نئوکلاسیکی به انعطافپذیری عامل قیمتها بستگی دارد و اگر این انعطافپذیری وجود نداشته باشد، مشکلات زیادی به وجود خواهد آمد.سومین اشکال به نظریه رشد اقتصاد مید مربوط به این است که در این نظریه هیچ اشارهای به عملکرد سرمایهگذاری نشده است و انگار سرمایه بهطور پیشفرض تنها از طریق پسانداز صورت میگیرد. این در حالی است که با چنین روشی، هرگز انتظارات کارآفرینان در آینده برآورده نخواهد شد. چهارم اینکه در الگوهای نئوکلاسیکی، سرمایه به شکل چیزی شبیه ژله؛ یکدست و انعطافپذیر در نظر گرفته میشود که فرضیهای بسیار غیرواقعی است و تا وقتی به شکل واقعی وجود نداشته باشد، رسیدن به مرحله رشد ثابت اقتصادی بسیار مشکل خواهد بود. در نهایت پیشرفت فنی در تئوری رشد اقتصادی مید، به شکلی کاملاً بیرونی در نظر گرفته شده است که این هم به شکل فوقالعادهای غیرواقعی است و بسیاری از اقتصاددانان به آن اشاره کردهاند. به عقیده این اقتصاددانان، الگوی رشد اقتصادی نئوکلاسیکی جیمز مید بر پایه فرضیات و انگارههای محدود و غیرواقعی بنا شده است. با این اوصاف است که ظاهراً استفاده از این الگو برای کشورهای توسعهنیافته یا در حال توسعه تقریباً غیرممکن است، چون فرضیات مربوط به رقابت کامل، اشتغال کامل و بازگشت ثبات، هیچ تناسبی با واقعیت اقتصاد چنین کشورهایی ندارند.
کتابهایی برگرفته از شوق پژوهش
جیمز مید زمانی که در آکسفورد مشغول تدریس بود، کتاب کوچکی با عنوان «مقدمهای در باب سیاستگذاری و تحلیل اقتصادی» نوشته بود. حالا که مشغول تحصیل اقتصاد بینالملل بود و تمرکز بیشتری روی نظریه سیاستگذاری اقتصاد بینالمللی داشت، معتقد بود که زمان آن رسیده تا این کتاب را بازنویسی کند. این بازنویسی کمکم به نوشتن دو کتاب «موازنه پرداختها» در سال 1951 و «تجارت و رفاه» در سال 1955 منجر شد. جلد اول یعنی «موازنه پرداختها» روی این واقعیت متمرکز بود که دولت برای هر کدام از اهداف سیاستگذاریاش نیاز به ابزاری مجزا دارد. جلد دوم یعنی «تجارت و رفاه» شرایطی را مورد بررسی قرار میداد که در آن تجارت آزاد باعث بهبود وضعیت کشور میشد و برعکس.
مید به این نتیجه رسید که برخلاف اندیشههای پیشین، اگر کشوری یکی از بازارهایش را از رقابت بینالمللی محافظت میکرد، ادامه این روند برای بازاری دیگر میتوانست دومین موفقیت به حساب بیاید. هر چند اگر بنا به دلایلی شدنی بود، حذف تمام موانع تجارت بسیار ایدهآل بود و آن وقت اضافه کردن محتاطانه کمی محافظهکاری میتوانست باعث بهبود رفاه اقتصادی کشور شود. تکمیل این کتابها یک دهه طول کشید، هر چند از نظر او این کتابها همچنان هم تمام زمینههای سیاستگذاری اقتصاد بینالملل را دربر نمیگرفتند. چون معتقد بود که او در این کتابها توجه کمتری به موانع بینالمللی رشد اقتصادی یا بیثباتی متغیر کرده بود. با تمام اینها، تحقیقات و مطالعات او در زمینه نظریه تجارت بینالملل و جنبشهای سرمایه بینالمللی آنقدر نوگرایانه و تاثیرگذار بود که باعث شد در سال 1977 همراه با «برتیل اوهلین» اقتصاددان سوئدی، جایزه نوبل علم اقتصاد را به خودش اختصاص بدهد.
مید در سال 1957 لندن را به مقصد کمبریج ترک کرد تا در دانشگاه آن، مدیریت گروه اقتصاد سیاسی را بر عهده بگیرد. او این سمت را تا 10 سال بعد یعنی سال 1967 و زمانی بر عهده داشت که از دانشکده کریستز دانشگاه کمبریج یک فرصت مطالعاتی و پژوهشی دریافت کرد. او تا زمان بازنشستگیاش در سال 1974 همچنان در این دانشکده مشغول مطالعه و پژوهش بود. در این زمان بود که مید به فکر نوشتن یک کتاب یا دو جلد کتاب درباره موانع داخلی سیاست و تئوری اقتصاد، افتاد. در نهایت اما گویا اندیشههای متنوع و عمیق جیمز مید در یک یا دو جلد کتاب نمیگنجیدند؛ همین شد که او توانست این ایده را با نوشتن چهار جلد کتاب شامل «اقتصاد مانا»، «اقتصاد در حال رشد»، «اقتصاد کنترلشده» و «اقتصاد منطقی»، عملی کند. اما جیمز خستگیناپذیر بود و هیچ پایانی برای فعالیتهایش متصور نبود؛ به همین دلیل حتی بعد از نوشتن این کتابها هم معتقد بود تازه در ابتدای راه قرار دارد. او اعتقاد داشت که پیشگامان علم اقتصاد باید با چنان سرعتی به گسترش دانش خود ادامه بدهند که بتوانند با نیاز موجود برای یادگیری آن همراه شوند.
مید در همان سالی که بازنشسته شد، به ریاست تماموقت کمیتهای منصوب شد که موسسه مطالعات مالی آن را تشکیل داده بود تا به بررسی ساختار مالیاتبندی مستقیم در بریتانیا بپردازد. اعضای این کمیته شامل گروهی از تئوریسینهای اقتصادی طراز اول و فعالان رده بالای امور مالیاتی، حقوقدانان و حسابداران بودند. دو سال بعد و در سال 1976 مید دکترای افتخاری علوم را از دانشگاه شهر محل تولدش یعنی بث دریافت کرد. در نهایت جیمز مید در بیستودومین روز از ماه دسامبر سال 1995 و در 88سالگی، در لیتل شلفورد در کمبریجشایر از دنیا رفت.