بازگشتِ بزنگاه
کارتهای بازی ایران و آمریکا در مسیر بازگشت به برجام در گفتوگو با محسن میلانی و فریدون مجلسی
فرزین زندی: محسن میلانی و فریدون مجلسی هر دو از نامداران عرصه سیاست و دیپلماسی هستند. یکی با پیشینهای دراز در دستگاه دیپلماسی ایران و دیگری در حوزههای برجسته آکادمیک در قلب آمریکا سالهاست که مسائل ایران را به ویژه در عرصه سیاست خارجی و امنیتی دنبال میکنند. در بزنگاهی که به عنوان یک فرصت تاریخی در آخرین روزهای چهاردهمین قرن خورشیدی از راه رسیده، ایران و آمریکا پس از افول یک طوفان سیاسی به نام ترامپ، باز به نقطهای رسیدهاند که فرصت دارند بر سر یک میز بنشینند. جلوسی که یک دهه پیش، برای بسیاری یک تابو به نظر میرسید اما تحقق آن منجر به توافقی شد که برای نخستین بار در تاریخ، کشوری را از ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد خارج و سایه جنگ را از سر ایران دور کرد. حالا اما با سر آمدن عمر دولت اعتدال در ایران و دندان تیز کردن محافظهکاران و حتی نیروهای نظامی برای صندلی ریاست جمهوری، تردیدها در رابطه با چرایی، چگونگی و ضرورت بازگشت به میز مذاکره با آمریکا بیشتر شده است. با این حال، فرصت حضور دموکراتها در آمریکا را نمیتوان نایده گرفت و همین مساله، امیدها را به رفع تنشها و سوءتفاهمهای چند دهه اخیر بین ایران و آمریکا بیشتر کرده است. تا نشستن پشت یک میز، شاید فقط یک نامه یا تماس تلفنی فاصله باشد.
♦♦♦
با آغاز به کار دولت جدید ایالات متحده، مساله بازگشت به برجام حائز اهمیت شده است. در این مسیر، هر یک از دو کشور ایران و آمریکا چه اندوختههایی دارند؟ آرایش دیپلماتیک و امنیتی این دو کشور در لحظه اکنون چگونه قابل تشریح است؟
فریدون مجلسی: ایران از زمانی که با تحریمهای یکجانبه آمریکا مواجه شد و هر روز میزان و فشار این تحریمها شدیدتر میشد و بنبست جدیای را در پیشروی ما قرار داد، خود را در شرایطی دید که همزمان با تحمل فشار دردناک تحریمها، مجبور است به تعهدات هستهای خود نیز پایبند باشد. در نهایت، ایران به این نتیجه رسید که با گامهای پنجگانه در مسیر بازگشت به شرایط پیش از برجام خواهد توانست باقی کشورهای عضو برجام را تحت فشار قرار دهد که آنها از تحریمهای یکجانبه آمریکا تبعیت نکنند. با این حال، هیچیک از گامهای پنجگانه ایران مورد تایید طرف مقابل قرار نگرفته و جدی پنداشته نشده است چراکه معمولاً طرفی گامها یا تهدیدهای اینچنینی را جدی تلقی میکند که در رنج بوده و خواهان آزادی کشور و ملت خود از گرفتاریها، قیدوبند و تحریم باشد. در این کنش و واکنش کشورهای باقیمانده در برجام، آزادی عمل کافی داشتند و مثلاً روسیه از تحریم شدن ایران بسیار سود برده است چون رقیب نفت و گاز ایران است و در این مدت، تلاش کرده تا از این فرصت که کاملاً از دست ایران خارج شده است، نهایت استفاده را بکند. چین هم از این وضعیت بسیار سود برده است چون انحصار بازرگانی ایران را به دست گرفته؛ گران میفروشد و ارزان میخرد، چون رقیبی در این میان ندارد. اعراب و اسرائیل هم با یکدیگر متحد شدهاند و توانستهاند مساله اعراب-اسرائیل را به مساله ایران-اسرائیل تبدیل کنند و به هزینه ایران بتوانند تا حد ممکن، کاری را از پیش ببرند. اسرائیل از این وضعیت منتفع شده چون به این بهانه توانسته طی این سالها روزبهروز عرصه و دامنه توسعه و تجاوزگری خود را افزایش دهد و ضمناً نظر کشورهای عربی را به بهانه هراسآفرینی ایران و سلطه تشیع در منطقه جلب کند تا حدی که اخیراً سفارت اسرائیل در ابوظبی قرار است آغاز به کار کند. بنابراین نمیتوان اندوخته خاصی برای ایران در نظر گرفت و برای آمریکا نیز اگرچه آنها به ایران فشار آوردند اما در نهایت، دستاورد خاصی نه برای کشور و نه برای ملت آمریکا حاصل نشده است.
محسن میلانی: آمریکا در این دو سال و نیم اخیر نشان داده که یک سیستم تحریمی قوی و موثر در دست دارد که میتواند علیه دشمنان خود استفاده کند. این قدرت را آمریکا قبلاً هم داشته است اما مطمئن نبود که بتواند یک جانبه از آن استفاده کند. در زمان اوباما نیز آمریکا از آن سیستم تا حدی استفاده کرد و کشورهای اروپایی یا به عبارتی جامعه بینالملل هم از این تحریمها پیروی کردند. زمانی که ترامپ بر سر کار آمد و تحریمهای یکجانبه را علیه ایران اتخاذ کرد اطمینان چندانی نداشت که کشورهای دیگر با او همراهی کنند اما دیدیم که این کشورها با آمریکا موافقت و همراهی کردند و ضررهای جدی به ایران زدند. این مساله به آمریکا اعتماد به نفس بیشتری داد. در عین حال برخورد برخی ایرانیان در رابطه با تحریمها با حقایق امروز مغایرت دارد. خیلیها فکر میکردند که آمریکا نه از برجام خارج میشود و نه میتواند که تحریمهای یکجانبه بر روی ایران اعمال کند. گروه دیگری هستند که فکر میکنند استقلال یعنی زیستن در خارج از سیستم اقتصادی یا نظم جهانی که این تصور نادرستی است. امروزه در اقتصاد جهانی، اگر کشورهای قدرتمند مانند آمریکا ایران را تحریم کنند قطعاً میتوانند آسیبهایی جدی به اقتصاد وارد کنند و بر همین اساس، ایران باید کوشش بیشتری کند که به سیستم جهانی که پس از جنگ جهانی دوم شکل گرفته است، بازگردد. باید اضافه کنم که برداشتن تحریمها کمک زیادی به رشد اقتصادی خواهد کرد اما به خاطر وجود مدیریت اقتصادی ناکارآمد، فساد و رانتخواری، ایران را یکشبه بهشت نخواهد کرد.
اساساً چرا ایران و آمریکا باید بر سر میز مذاکره بنشینند؟
مجلسی: چون چنین وضعیتی به ویژه فشار تحریمها مستقیماً به مردم ایران آسیب میزند. اولین مسوولیت هر دولت نسبت به ملت خود، تامین رفاه، آرامش و آسایش آنهاست که متاسفانه نزد مردم ما وجود ندارد. ما در حال حاضر با همهگیری مرگبار کرونا روبهرو هستیم و همگی میدانیم که این بیماری چقدر رنجآور است. همچنین کمبودهای اقتصادی و تورم شدید، عدم توانایی تولیدکنندگان و ناتوانی از صادرات کالاهای آنها مشکلساز شده است چون ایران تا حد زیادی به صنایع زیردستی نفت و گاز متکی است. فولاد، آلومینیوم، مس و حتی صنعت برق ایران جزو صنایع زیردستی گاز محسوب میشوند. این مثالها از این بابت زده میشود که تصور نشود پتروشیمی تنها جزو صنایع زیردستی نفت و گاز است. بخش کمی از این کالاهای مورد اشاره، نیاز داخلی را تامین میکند و میزان قابل توجهی از آن تنها با صادرات میتواند به کشور کمک کرده و امکان راهاندازی کار و اشتغال جوانان را فراهم کند. این وظیفه اصلی، در اثر تحریمها و فشارهای خارجی و عدم توانایی داخلی در ایجاد و گسترش روابط بینالمللی در حوزه روابط مالی، بانکی و تجاری و حتی سیاسی و اقتصادی نیز مختل شده است. مجموع این مسائل، استقلال کشور را مختل کرده است و باید کوشش شود که استقلال واقعی محقق شود چون اگر نتوانیم با جهان تجارت کنیم و با بانکهای بینالمللی معامله داشته باشیم و اگر نتوانیم بدون بیموهراس، روابط سیاسی معقولی با همسایگان خود برقرار کنیم و «نتوانیم»های زیادی بر سر راه خود داشته باشیم، در مسیری مغایر با استقلال قرار میگیریم. استقلال در توانمندیهاست؛ اینکه بتوانیم مانند سایر کشورهای دنیا با جهان تجارت کنیم و سود ببریم و بنیه اقتصادی ایران را که پشتیبان قدرت امنیتی و نظامی کشور است تقویت کنیم. در شوروی، تلاشهای زیادی صورت گرفت تا ایدئولوژی مطلوب خود را با هزینههای گزاف به دنیا گسترش دهند و در جنگ ویتنام نیز زیر بار هزینه زیادی رفتند که در نهایت با پیروزی ویتنام، شکست شوروی رقم خورد و جنگ افغانستان، تیر خلاص شوروی شد. با تحمیل اینگونه هزینهها، کشورهایی که حتی توانمندیهایی مانند شوروی را داشتند موجبات فروپاشی خود را فراهم آوردند. که با دست خود هزینههایی که در کشورهای مختلف انجام میدهیم یا در مسیرهایی صرف میکنیم که به توسعه و رشد اقتصادی کمک نمیکند، زمینه ضعفی را فراهم کند که در آینده، ایران در محاصره کشورهایی قرار بگیرد که نگاه خوشبینانهای نسبت به ما ندارند چراکه بزرگترین خطر چنین وضعیتی، مستقیماً ایران را تهدید خواهد کرد.
میلانی: به چند دلیل این اتفاق باید رخ دهد. دلیل نخست آن است که دولت آمریکا و اسرائیل و کشورهای اروپایی و حتی چین و روسیه نمیخواهند ایران به یک قدرت اتمی تبدیل شود. از آنجا که محور بحث در مورد آمریکا و ایران است باید گفت که یک ایران اتمی، تعادل استراتژیک منطقه را کاملاً تغییر خواهد داد و این مساله به نفع آمریکا و اسرائیل و بیشتر کشورهای عربی نخواهد بود. بنابراین، مساله اتمی جدیترین چالش غرب با ایران محسوب میشود و آنها تصمیم دارند که مساله اتمی ایران را در اولویت امور قرار دهند و زودتر حل کرده و بعد به مسائل دیگر بپردازند.
دلیل دوم این است که تا زمانی که رابطه ایران و آمریکا به وضعیت عادی برنگشته یا حداقل تا زمانی که دو کشور اختلافات خود را مدیریت نکردهاند، ایران نمیتواند وارد اقتصاد جهانی شود و اگر وارد اقتصاد جهانی نشود، پتانسیل رشد اقتصادیاش بالفعل نخواهد شد.
ایران در جهان نمیتواند به تنهایی پایدار بماند. تجربه چین و روسیه نشان داده که چارهای جز ورود به اقتصاد جهانی نیست. خود چین و روسیه که ظاهراً قصد دارند به ایران کمک کنند، بخش مهمی از اقتصاد جهانی شدهاند و اگر این مساله خوبی نبوده چرا خود آنها به این اقدام دست زدهاند. دلیل سوم مربوط میشود به مسائل منطقهای و حل اختلافات ایران با غرب و کشورهای منطقهای. حل این اختلافات در کل به سود منافع ایران و در راستای تحقق استقلال کشور است که البته مستلزم بازنگری سیاستهای کلان منطقهای است. همانطورکه بعداً به آن اشاره خواهم کرد امروز نفوذ و قدرت ایران بهطور چشمگیری در منطقه زیاد شده است. اما نباید از این حقیقت غافل شد که ملیگرایی عربی و مخالفت جدی سنیها با به قدرت رسیدن شیعیان و اتحاد جدیدی که بین اسرائیل و چند کشور عربی علیه ایران حاصل شده، میتوانند همگی موانع جدی برای توسعه قدرت ایران در منطقه باشند. مذاکره با کشورهای عربی میتواند تنش را تا اندازهای کاهش دهد ولی اگر رابطه ایران و آمریکا همچنان خصمانه بماند مذاکرات بینتیجه خواهند بود. برای مثال رابطه ایران و عربستان در زمان مرحوم هاشمیرفسنجانی کمی بهبود پیدا کرد ولی پایدار نماند.
ایران در درازمدت قادر نخواهد بود موقعیت فعلی خود را در منطقه حفظ کند، مگر از طریق مذاکره با آمریکا و قدرتهای منطقهای. امروز دولت جدید جو بایدن در آمریکا در حال تدوین برنامه نوینی در رابطه با خاورمیانه است که میتواند اتفاقات مهمی را در منطقه بهوجود آورد. اگر ایران پای میز مذاکره باشد میتواند خیلی موثرتر در ریختن برنامههای آتی خود و منطقه عمل کند و منافع ملی خود را پیش ببرد. آمریکاییها مثال معروفی دارند که میگوید «اگر سر میز غذا ننشینی، جزو مِنو خواهی بود» به این مفهوم که اگر ایران سر میز مذاکره نباشد رقبا سعی خواهند کرد که او را نوش جان کنند.
در جواب به سوال شما در رابطه با میراث ترامپ باید بگویم که میراث مهمی که ترامپ برای جو بایدن باقی گذاشته این است که نشان داده ایران در قبال این تحریمها چقدر آسیبپذیر بوده و این آسیبها میتوانند مسائل جدی سیاسی، روحی، روانی و اجتماعی برای مملکت به وجود بیاورند و این خود اهرم فشاری است که مسلماً آقای بایدن از آن استفاده خواهد کرد.
آیا ایران با وجود تحمل فشار حداکثری و صبر راهبردی، دست بالا را در برابر آمریکا دارد؟ میراث ترامپ چه اندوختههایی را برای آمریکای بایدن در راستای امتیازگیری از ایران در مسیر بازگشت به برجام به یادگار گذاشته است؟
مجلسی: دست بالاتر را کسی میتواند داشته باشد که از یک مساله دوجانبه در رنج نباشد. آمریکا از مشکلاتی که بر ایران وارد شده چه رنج و خسارتی دیده است؟ نه اینکه آمریکا مایل نباشد از توافق منتفع شود بلکه شرایط صلحآمیز در ایران حتی بسیار به سود آمریکا هم خواهد بود. اما عجالتاً در وضعیت موجود، طرفی که زیان میکند و روزانه میلیونها دلار صادرات نفتی خود را از دست میدهد، طرفی که نمیتواند واکسن مورد نیاز مردم را وارد کند، طرفی که نمیتواند امکانات مورد نیاز خود را به راحتی وارد کند و کشوری که ناچار است علاوه بر صادرات و واردات معمول، به بخش سومی در اقتصاد که اصطلاحاً «قاچرات» نامیده میشود و برگرفته از قاچاق است متوسل شود چگونه میتواند دست بالا را داشته باشد؟ قاچاق، مبتنی بر فساد است و چگونه راهحلی وابسته به فساد میتواند، فسادانگیزتر نباشد و یک کشور بتواند از آن سرفراز بیرون بیاید؟ بنابراین طرف مقابل، دست بالا را دارد و متاسفانه ترامپ دست آنها را بالاتر هم برد. ترامپ به بایدن کمک کرده است که آمریکا این امکان را داشته باشد تا صادرات مواد دارویی را از محدودیتهایی که زمان ترامپ وجود داشت و ادعا میکردند وجود ندارد، رها کند و در برخی تجارتها با برخی کشورها مانند عراق، افغانستان و پاکستان، دست ایران را بازتر بگذارد که همه این کارها را به عنوان امتیازدهی به ایران مطرح کند اما این مسائل، مشکل ایران را حل نمیکند. در ایران صحبت از این است که ما توپ را در زمین آمریکا انداختهایم اما این چه توپی است؟ ما در حال بازی فوتبال نیستیم بلکه در یک بازی تکجانبه قرار گرفتهایم و یک طرف، زیر فشار مداوم قرار گرفته و باید مواظب باشد که گل بیشتری نخورد یا به عبارت بهتر باید تلاش کند تا وارد یک بازی دوجانبه شود و نقشآفرینی کند. در این بازی میتواند فعالیت کند و با دوستانش تعامل کرده و به آنها پاس گل بدهد و بهرهمند شود. راه ورود به این بازی، مذاکره و برجام است. اگر ایران و آمریکا به هر دلیلی مسائل را برای خود ناموسی کردهاند، اما با بازگشت به پشت میز برجام حداقل میتوانند به یکدیگر بگویند چه میخواهند و چگونه باید مسائل را حل کنند که متاسفانه محور اصلی این مشکلات را میتوان اسرائیل دانست.
میلانی: متاسفانه در ایران درک دقیقی از مسائل آمریکا وجود ندارد و در حقیقت میتوان گفت که آمریکاشناسی در ایران در سطح بسیار ابتدایی است و در واقع شناخت آمریکا از ایران خیلی بیشتر و عمیقتر از شناخت ایران از آمریکاست. آقای «ایلان ماسک»، یک آمریکایی است با 185 میلیارد دلار دارایی و ثروتمندترین فرد در جهان است. این فقط یک نمونه از قدرت اقتصادی آمریکاست. چطور امکان دارد که کشوری با این همه ثروت و بزرگترین اقتصاد دنیا، داشتن بمب اتم و قویترین ارتش دنیا، بالاترین تکنولوژی، برترین دانشگاههای جهان و جمعیتی پویا، جامعهای باز و دموکراتیک باشد و گفت ایران در برابر آن دست بالا را دارد؟ این حقیقت را درباره قدرت آمریکا باید پذیرفت و اینجاست که باید واقعگرایی بر خواب و خیال غالب شود. بر همین مبنا هم ایران باید از کارتهای خود استفاده کند. من منتقد سرسخت فشار حداکثری ترامپ بودهام و باور داشتم که برجام قرارداد خوبی بود که اگر عملی میشد، میتوانست راه را برای موافقتهای دیگر باز کند و به ایران اجازه بازگشت کامل به نظام جهانی را بدهد. باید اضافه کنم که متاسفانه ایران از ظرفیت برجام به خوبی استفاده نکرد و اگر درهای اقتصاد خود را با مدیریت دقیق باز میکرد، ترامپ به هیچ عنوان نمیتوانست به این سادگی از برجام خارج شود. چون آمریکا منافع اقتصادی خاصی در این توافقنامه نداشت.
البته در این میان، با اعمال فشارهای حداکثری چه در داخل وچه در خارج، گروههای زیادی از انزوای ایران منفعت میبرند از جمله اسرائیل، روسیه، چین و بعضی از کشورهای عربی. فشارهای حداکثری کمر اقتصاد ایران را شکسته و ناامیدی و فقر بیاعتمادی ملت به دولت را در ایران گسترش داده، اما در نهایت آمریکا را به هدف اصلی خود که آوردن ایران به سر میز مذاکره بود نرسانده است. ایران امروز چند برگ در اختیار دارد که اگر با آنها به خوبی بازی کند، میتواند امتیازات خوبی از طرف مقابل بگیرد. اول از همه، برنامه اتمی است. بهنظر میرسد که ایران سعی دارد برنامه اتمی خود را به دوران قبل از برجام برساند و بتواند از آن بهعنوان اهرم فشار در مذاکراتش استفاده کند. مسلماً تا زمانیکه مفاد برجام به توافق نرسند مذاکره بر سر مسائل دیگر در منطقه امکانپذیر نیست. برگ دیگر ایران که میتواند از آن به خوبی استفاده کند و جزو نگرانیهای آمریکاست، تبدیل شدن ایران به یک قدرت موشکی و منطقهای است. ایران هنوز در منطقه نمیتواند هرچه را میخواهد انجام دهد، اما قدرتی پیدا کرده که توانسته از تحقق یافتن برخی از خواستهای آمریکا در منطقه ممانعت کند.
مساله مهم این است که ایران چگونه میتواند این قدرت بهدستآورده خود را در منطقه حفظ کرده و غرب را هم متقاعد به قبول موقعیت خود کند. امروز آمریکا برنامهای برای تغییر رژیم ندارد و بهجای تهدید، تحریم و فشار حداکثری میخواهد مسائل را از راه دیپلماسی و تفاهم حل کند. باید در نظر گرفت که دولت بایدن، با اسرائیل و عربستان سعودی بر سر برخی مسائل اختلاف نظر دارد. حمایت بیشرطوشروط آمریکا از عربستان که در چهار سال حکومت ترامپ وجود داشت دیگر به سر رسیده و این فرصت جدیدی به ایران میدهد تا از آن بهره ببرد. در رابطه با اختلافات آمریکا و اسرائیل هم بعداً توضیح خواهم داد.
برخی از کارشناسان در مورد دست بالای ایران در مذاکرات، باور دارند که افزایش توان ایران در حوزه نظامی و حتی پیشبرد برنامه هستهای ممکن است حس تهدید در راستای نابودی اسرائیل را در طرف مقابل ایجاد کند و از همینرو برای ایران «قدرت» تلقی شود. آیا میتوان این مساله را کارت مهمی برای بازی ایران دانست؟
مجلسی: ایران سالها پیش اعلام کرد که از خواسته مردم فلسطین در قبال چالش با اسرائیل حمایت میکند اما در حال حاضر ایران توانمندیهای مهم و موثر نظامی قابل توجهی دارد که جنبه مثبتی برای کشور است. آنچه موجب نگرانی است اما، توجه و تمرکز بیش از حد و زیادهروی در اتکا بر مسائل نظامی است که اگرچه کشورهای دیگر باید برای رسیدن به این جایگاه میلیاردها دلار هزینه کنند اما ما با اتکا به توان داخلی به امکانات قابل توجهی دست یافتهایم که به سود ایران و آینده کشورمان است. ولی اگر تبدیل به نقطه ضعف و تهدیدکنندگی شدیدتری شود، در نهایت علیه ایران از آن استفاده خواهد شد. وقتی با استناد و اتکا به این توانمندیها سعی میشود این تصور ایجاد شود که پایگاهها و نیروهای آمریکایی در منطقه و حتی خود اسرائیل هدف موشکها و امکانات ما هستند اگرچه بازدارندگی ایجاد میکند اما نگرانی دیگر آن است که آیا این اهداف، تنها، دریافتکننده این ضربات هستند یا در نقش ضربهزننده نیز قرار خواهند گرفت؟ آیا این مسائل، ارزش خسارات مالی و جانی علیه کشور ما را که بیش از 50 سال است سرمایههای نفتی خود را صرف توسعه صنعتی در حاشیه خلیج فارس کرده است و شهرهای مختلف کشور که در معرض خطر قرار میگیرند، دارد؟ آیا میتوان از قدرت اتمی اسرائیل با دارا بودن 200 بمب اتمی احتمالی چشمپوشی کرد؟ آیا در زمان استیصال همانطور که صدام حسین چاههای نفت را در کویت به آتش کشید و اقدامات غیرعقلانی را در پیش گرفت، میتوان انتظار داشت که ما در چنین شرایطی، از گزند آسیب مصون بمانیم؟ بنابراین چرا نباید تا حد ممکن از وقوع احتمالی چنین خطراتی دوری کرد؟
میلانی: در سیاست خارجی باید هم مسائل کوتاهمدت را در نظر داشت و هم به مسائل درازمدت توجه کرد. «پال کندی» تاریخدان معروف انگلیسی کتابی نوشته در رابطه با سقوط امپراتوریهای بزرگ دنیا. کندی میگوید دلیل اصلی سقوط امپراتوریها آن است که آنها بدون در نظر گرفتن توان و قدرت اقتصادی خود، نفوذ و قدرت نظامی خود را زیادی افزایش میدهند و رفتهرفته به جایی میرسند که «ستونهای اقتصاد» آنها نمیتوانند از قدرت گسترده آنها حمایت کنند و همین مساله موجب میشود که به آرامی، دچار اضمحلال و فروپاشی شوند. این مساله در مورد ایران امروز تا حد زیادی صادق است. ایرانِ امروز، به قدرت قابل توجهی در منطقه دست پیدا کرده است. من معتقدم با روش کنونی، ایران در درازمدت این موفقیت را نمیتواند حفظ کند مگر اینکه برنامه اقتصادی خود را به طور اساسی اصلاح کند و یک قدرت اقتصادی هم بشود. قدرت تنها مبتنی بر ایدئولوژی، نظامی و امنیتی بدون پشتوانه اقتصادی پایدار نمیماند، همانطور که قدرت اتحاد جماهیر شوروی نماند.
قدرت منطقهای ایران و برنامه موشکی و پهپادی آن مسائل بسیار مهمی هستند و قابل چشمپوشی نیستند. این پیشرفتها با وجود چهار دهه تحریم و با اتکا بر هوش و توان جوانان ایرانی در سختترین شرایط به دست آمدهاند و یک راه برای حفظ این دستاوردها نشستن پشت میز مذاکره است. راهبرد نه مذاکره و نه جنگ در این شرایط بعید به نظر میرسد.
در شرایط بحرانی موجود، اسرائیل به عنوان یکی از اصلیترین کشورهای اثرگذار بر توافق هستهای، بر سر دوراهی «جنگ» یا «برجام»، کدام را برمیگزیند؟ باتوجه به اختلاف دیدگاه بین اسرائیل و دولت جدید آمریکا، آیا اسرائیل بازی متفاوتی را در مسیر بازگشت آمریکا به برجام آغاز خواهد کرد؟
مجلسی: اسرائیل قطعاً برجام را ترجیح نمیدهد زیرا برجام ضمن اینکه ایران را از دسترسی به انرژی هستهای باز میدارد، از شعار اصلی که موجب شکلگیری برجام شد عقب نمینشیند. مساله نابودسازی اسرائیل، مساله مهمی بود که تلاش شد با برجام، ایران را از این اتفاق باز بدارند. رسیدن به توافق برجام موجب شد که ایران با هجوم شرکتها و سرمایهگذاران خارجی از اروپا و آمریکا روبهرو شود اما ما به دست خود، آنها را تحریم کردیم. اگر از چیزی گله میکنیم خودمان نباید در آن پیشقدم شویم. یادمان نرفته است که در قالب ممنوعیت ارتباط اقتصادی با آمریکا، حتی خودروهای آمریکایی از گمرک ایران مرجوع شدند. در اینجا چیزی شبیه به مساله «مرغ و تخممرغ» برای طرفهای مقابل ایران پیش آمد. مقصود آنها از برجام جلوگیری از نابود شدن اسرائیل توسط سلاح اتمی ادعایی ایران بود تا کشور مورد حمایت آنها اساساً از نابودی در امان بماند ولو با تهدیدهای موشکی. اسرائیل چه سودی از برجامی که ایران را محدود کند اما دست آن را در سایر زمینهها از جمله موشکی باز بگذارد خواهد برد؟ از طرف دیگر، وضع موجود، بیشتر به نفع اسرائیل است و از شعارهای ایران علیه خود، بالاترین استفاده را در راستای افزایش آزادی عمل خود میبرد. این کشور، روزبهروز حتی عرصه را بر فلسطین تنگتر میکند و تمایل به دستدرازی خود را حتی در آن سوی رود اردن مطرح کرده که تاکنون اصلاً مطرح نبوده است. در این شرایط، اسرائیل با کشورهای عربی حتی وارد رابطه شده است که همه اینها مرهون شرایطی است که علیه آنها شعار داده میشود. برای ایران بهتر این است که بر مسائل مهمتر تمرکز کند. سخن این نیست که نسبت به تجاوزگریهای اسرائیل بیتوجهی شود بلکه در پاسخگویی به این تجاوزگریها اول از همه ملت فلسطین باید پیشقدم باشد و پس از آنها جهان عرب و در نهایت جهان اسلام. باید تاکید کرد که حتی روسها نیز روابط اقتصادی و بازرگانی فشردهای با اسرائیل دارند و چین نیز روابط اقتصادی بیشتری حتی نسبت به ایران با اسرائیل دارد و در کل، هیچ کشوری منافع و ارتباطات خود را بهخاطر ما قربانی نخواهد کرد. در حال حاضر، ایران کشوری است با تعداد زیادی پالایشگاه، با توان بیش از 100 میلیون تن تولید سیمان، 30 میلیون تن فولاد، راهآهن گسترده و شبکه راهی بزرگ در شمال و جنوب و زیرساختهای بسیار مناسب برای جهش بزرگ اقتصادی؛ بالاتر از همه، نیروی انسانی متخصص در داخل و خارج که در شرایط متعارف میتوانند حامیان یک اقتصاد پیشرو باشند.
میلانی: من به این دوراهی اعتقاد ندارم. بعید به نظر میرسد که اسرائیل بدون موافقت و قول کمک از سوی آمریکا وارد جنگ با ایران شود. البته در اواخر دولت ترامپ شواهدی وجود داشت که اسرائیل در ترغیب دولت ترامپ به ایجاد تنش با ایران نقش داشته. در تاریخ اسرائیل دیده شده که وقتی منافع ملی آنها ایجاب کرده، بدون همکاری با آمریکا اقداماتی را انجام دادهاند اما مساله ایران یک امر متفاوت است. آمریکا و اسرائیل رابطه خیلی نزدیک راهبردی، اقتصادی، سیاسی، امنیتی، عاطفی و دینی با یکدیگر دارند. در حقیقت اسرائیل مهمترین متحد آمریکا در خاورمیانه است. در ایران یک تئوری اشتباه توطئه وجود دارد که تصور میشود یک گروه کوچک یهودی سیاستهای کل آمریکا را تعیین میکنند. هر کس با سیاست امروز آمریکا آشنایی دارد میداند اکثریت عظیمی از شهروندان و سیاستمداران آمریکایی طرفدار اسرائیل هستند. در مساله خصومت ایران و اسرائیل، دلایل گوناگونی از جمله اختلافات ایدئولوژیک و ژئواستراتژیک را میتوان دخیل دانست.
ایران معتقد است با کمک به گروههای منطقهای از جمله حزبالله لبنان، توانسته عمق استراتژیکی در لبنان و سوریه علیه اسرائیل ایجاد کند. برخی از تحلیلگران اسرائیلی معتقدند که برنامه موشکی و وجود حزبالله تاثیر زیادی بر روی گزینههای اسرائیل در مورد ایران گذاشته و آنها را محدود کرده است. اما هر عملی عکسالعملی دارد. امروز اسرائیل نیز در تلاش است تا در اطراف ایران عمق استراتژیک مطلوب خود را به وجود بیاورد. این عمق استراتژیک از جمهوری آذربایجان آغاز میشود و به کردستان عراق، امارات متحده عربی و بحرین گسترش مییابد.
رابطه راهبردی، عمیق و تاریخی بین آمریکا و اسرائیل وجود دارد اما اختلافاتی در بین آنها نیز وجود دارد که برجام یکی از مهمترین آنهاست. اسرائیل بارها مخالفت خود را با برجام اعلام کرده است و امروز هم تلاش خواهد کرد که بایدن به سادگی به برجام بازنگردد. کاری که اسرائیلیها میتوانند بکنند این است که شروطی را برای آمریکا بگذارند که آمریکا این شرایط را در مذاکره با ایران مطرح کند. هنگامی که اوباما با برجام موافقت کرد، نتانیاهو در کنگره آمریکا علیه برجام سخنرانی کرد اما نتوانست مانع تحقق این توافق شود. در ضمن گفته میشود که در حدود 70 درصد از یهودیان آمریکا با برجام موافقاند. تا زمانیکه ایران مجموعه مسائل خود را مدیریت نکند، عادیسازی رابطه ایران با آمریکا نیز بعید به نظر میرسد.