پرسه در مه
کرونا با اقتصاد جهان چه کرد و چه خواهد کرد؟
افرادی که در هوای مهآلود به کوه رفتهاند میدانند که راه رفتن در میان مه، حتی در مسیری که بارها آن را پیموده باشی، کاری است بینهایت دشوار. صحبت از مسیر اقتصاد در دوران جهانگیر شدن بیماری ویروسی به مراتب از آن دشوارتر است. در اینجا سعی میکنم نکاتی را که میتوان با اطمینان بیشتری قبول کرد بیاورم، با این تذکر مهم که به دلیل حجم عظیمی از مواردی که نمیدانیم، با دانستههایمان باید با احتیاط زیاد برخورد کنیم. قبل از هر تحلیلی مهمترین نکاتی را که نمیدانیم میآورم:
افرادی که در هوای مهآلود به کوه رفتهاند میدانند که راه رفتن در میان مه، حتی در مسیری که بارها آن را پیموده باشی، کاری است بینهایت دشوار. صحبت از مسیر اقتصاد در دوران جهانگیر شدن بیماری ویروسی به مراتب از آن دشوارتر است. در اینجا سعی میکنم نکاتی را که میتوان با اطمینان بیشتری قبول کرد بیاورم، با این تذکر مهم که به دلیل حجم عظیمی از مواردی که نمیدانیم، با دانستههایمان باید با احتیاط زیاد برخورد کنیم. قبل از هر تحلیلی مهمترین نکاتی را که نمیدانیم میآورم:
1 هنوز مشخصات ویروسی را که با آن روبهرو هستیم، نمیدانیم، در نتیجه، هرچند به احتمال زیاد درمان قطعی آن پیدا خواهد شد، ولی چشمانداز زمانی یافتن این درمان به شدت مبهم است. همچنین از اثرات تغییرات طبیعی مثل آب و هوا بر عملکرد ویروس و گسترش آن چیزی نمیدانیم.
نکته مثبت البته این است که با سایر ویروسهای همخانواده این ویروس آشنایی داریم. این امر اهمیت درجه یک دارد. اثرات شرایط اضطراری که یک ماه طول بکشد با شرایطی که مثلاً سه ماه طول بکشد یا یک سال طول بکشد بهکلی متفاوت خواهد بود. با گذشت زمان برخی متغیرهای اقتصادی به شکلی برگشتناپذیر صدمه میبینند، و البته همزمان برخی متغیرهای اقتصادی به دلیل تغییر رفتار ما بهتر میشوند.
2 از اثر سیاستهای مقابله با ویروس چیز زیادی نمیدانیم. مهمترین این سیاستها فاصلهگذاری اجتماعی است که به نظر میرسد اثر مثبتی دارد، ولی این فاصلهگذاری مانند هر سیاست دیگری در عمل با ویژگیهای رفتاری آدمیان ترکیب میشود و نتیجه میدهد. این سیاست نمیتواند تماس بین افراد را به صفر برساند. در نتیجه سوال بیپاسخ این خواهد بود که آیا این فاصلهگذاری، برای کاهش گسترش بیماری کافی است؟ و مهمتر از آن، تا چه زمانی قادر به ادامه آن هستیم؟ و نیز آیا این فاصلهگذاری، به فرض کاهش شدت آن، در درازمدت باعث امتداد بیماری و اختلال ناشی از آن نخواهد شد؟
3 از واکنش افراد، بنگاههای اقتصادی و دولتها به شرایط جدید اطلاعات درستی نداریم. در کوتاهمدت میتوان انتظار داشت که افرادی که منبع درآمدی خود را از دست دادهاند، از داشتههای خود استفاده کنند. ولی در بلندمدت این منابع تمام خواهند شد و افراد رفتار خود را تغییر خواهند داد. بنگاههای اقتصادی هم در کوتاهمدت میتوانند اثر شوک تقاضا و عرضه را تا حدی پوشش دهند، ولی در درازمدت برخی از بنگاهها ممکن است ورشکسته شوند. شرایط کلی اقتصاد هر کشور و واکنش تصمیم گیران به شرایط جدید هم از مجهولات بزرگ است. رکود سال 2008 نشان داد که برخی اقتصادها بهتر از برخی دیگر میتوانند اثرات منفی شوکها را کاهش دهند. یونان در اثر رکود سال 2008 دچار مشکلاتی بسیار بزرگ شد و سالها طول کشید تا بتواند شرایط را کمی آرام کند و هنوز هم تا روند بلندمدت سالهای قبل از رکود فاصله بسیاری دارد، در حالی که کانادا با مشکلات بسیار کمتری توانست با رکود کنار بیاید و آن را از سر بگذراند. شرایط اقتصادی یونان قبل از رکود طوری بود که در ابعاد بزرگ هزینه کرده بود و به شدت زیر بار قرضهایی بود که تنها به دلیل معمولی بودن اوضاع قادر به گرفتنشان بود. با وخیم شدن اوضاع، در بر روی قرضها بسته شد و هزینه کردن غیرممکن شد.
در نتیجه اثرات رکود به شدت بر تمامی فعالیتها ظاهر شد. همین اتفاق در مورد کشورهایی که قبل از جهانگیر شدن ویروس ساختار اقتصادی معیوبی دارند هم ممکن است بیفتد. در کانادا، نااطمینانی از شرایط مالی حتی به شدت آمریکا هم نبود در نتیجه شرکتها از فعالیت نایستادند و بهجز وقفهای که در تقاضا ایجاد شد و رکود ملایمی را ایجاد کرد، اثر منفی دیگری در اقتصاد ایجاد نشد.
در امتداد بحران
با این مقدمه طولانی، برسیم به مکانیسم احتمالی اثر جهانگیر شدن بیماری بر اقتصاد. به احتمال زیاد، بیماری به شیوههای زیر بر اقتصاد اثر خواهد گذاشت.
1 در بُعد تقاضای اقتصاد، بسیاری از بخشهای اقتصاد مشتریان خود را از دست میدهند و با کاهش درآمد روبهرو میشوند. بر اثر شیوع بیماری، تقریباً تمامی فعالیتهای مرتبط با گردشگری، بسیاری از فعالیتهای اجتماعی مانند مسابقات ورزشی، گردهماییهای مذهبی و فرهنگی و سیاسی و بخش بزرگی از فعالیتهای خدماتی فردی مثل رستوران و آرایشگاه و... با کاهش شدید روبهرو شدهاند. بسیاری از خریدهای کالاهایی که «ضروری» تلقی نمیشوند به تعویق افتاده است. در نتیجه بسیاری از افراد بیکار خواهند شد و قدرت خرید خود را از دست خواهند داد. در دو هفته اول شیوع بیماری در آمریکا بیش از شش میلیون نفر بیمار شدهاند که از نظر شدت وقوع بیکاری بیسابقه است. بیکاری سبب میشود که تقاضا برای کالاها و خدمات کم شود و چرخه کاهش تقاضا -اخراج- کاهش قدرت خرید را تشدید کند.
به این بیفزایید واکنش احتیاطی افراد را در پرهیز از خریدهایی که غیرضروری تلقی میکنند، هزینههایی که «فعلاً» میتوان انجام نداد تا بعد چه پیش آید. این روزها کمتر کسی به فکر نو کردن مبلمان خانه میافتد، حتی اگر قدرت خریدش کم هم نشده باشد.
افراد در دوران نااطمینانی از آینده، بهطور طبیعی ساختار هزینههای خود را به سمت هزینههای ضروریتر جابهجا میکنند و منابع بیشتری را برای پوشش ریسک مخاطرات احتمالی نگه میدارند. این امر هم به کاهش تقاضا در بسیاری از بازارها میانجامد.
در صورت امتداد بحران، خروج بخش قابل توجهی از نیروی کار اثرات بلندمدتی هم در قالب کاهش بهرهوری خواهد گذاشت. بخش بزرگی از رشد اقتصادی جهان مدیون یادگیریهایی است که افراد در حین کار کسب میکنند. خروج درازمدت افراد از بازار کار این یادگیریها را کند میکند. البته مانند همه تغییرات بزرگ در اقتصاد، افراد و بنگاهها روشهایی را برای مقابله با این مشکل ابداع میکنند. روی آوردن بسیاری از خدمات، از خدمات آموزشی گرفته تا فعالیتهای مذهبی و فرهنگی به فضای آنلاین از این جمله است. این واکنش میتواند ضربه به بهرهوری را کُند کند.
کاهش تقاضا برای کالاها و خدمات با کاهش تقاضا برای برخی مواد اولیه مانند نفت هم همراه است. قیمت این مواد به شدت افت میکند و سبب میشود درآمد کشورهای صادرکننده این کالاها افت کند. تولید و نیز مصرف در بسیاری از کشورهایی که به صادرات مواد اولیه وابستهاند در اثر افت درآمد صادراتی به شدت آسیب میبیند.
بسیاری از این کشورها سیستم اقتصادی سالمی ندارند و فقط به واسطه صادرات منابع قادر به تامین مایحتاج مردم هستند.
با کاهش شدید درآمدهای صادراتی، توانایی این کشورها برای تامین رفاه حداقلی و نیز قدرت آنها برای مبارزه با اثرات بیماری کاهش مییابد.
2 در بُعد عرضه، زنجیره عظیم و پیچیده تولید کالا و خدمات با موانع بزرگ مواجه شده است. تولید در بسیاری از کشورهای دنیا به عرضه بدون وقفه هزاران هزار تکه خرد و درشت وابسته است. این قطعات و سیستم مدیریت و بازاریابی که آن را پشتیبانی میکند در یک کشور متمرکز نیست. تولید هر نوع کالایی در جهان امروز عملاً در دهها کشور اتفاق میافتد. و البته بزرگترین مرکز تامین قطعات برای تولید در کشورهای صنعتی چین است.
تقریباً محال است بتوان کالای صنعتی را یافت که بخشی از آن در چین تولید نشده باشد. حتی پیش از اینکه بیماری در آمریکا فراگیر شود، تولید صنعتی به دلیل کاهش عرضه قطعات از چین کند شده بود. این زنجیره تولید با رفت و آمد مدیران و مهندسان و کارکنان سرپا ایستاده است. با کاهش شدید امکان رفت و آمد افراد، این زنجیره دچار وقفه میشود و جریان تولید را کند میکند.
حتی اگر کارخانههایی با کاهش تقاضا مواجه نبوده و نیز با مشکل تامین مواد لازم برای تولید مواجه نباشند، کاهش تولید به دلیل بیماری کارکنان آن یا بیماری اعضای خانواده کارکنان بسیار محتمل است. همچنین احتیاطهایی که در شکلگیری فاصله اجتماعی رعایت میشود فرآیند کارها را کند میکند.
به این بیفزایید مشکل کند شدن زنجیره حملونقل کالاها را. حتی اگر کالا در مبدأ تولید شود و در مقصد هم مورد نیاز باشد، کند شدن فرآیند حملونقل میتواند ارتباط مبدأ و مقصد را دچار وقفه کند و هر دو طرف را متضرر کند. در مورد تولیدکنندههای کوچک، بهخصوص در کشورهای در حال توسعه، که معمولاً محصولاتشان را به بازارهای نزدیک عرضه میکنند، این کند شدن زنجیره حملونقل میتواند به از بین رفتن محصول بینجامد. عکسهای زیادی از تولیدکنندگان شیر در آمریکا منتشر شده است که نمیتوانند محصولات خود را به موقع به کارخانههای تولید محصولات لبنی برسانند و در نتیجه آنها را دور میریزند.
3 ریسک نقدینگی: خانوادهها، بنگاهها و سیستم مالی برای چرخش امور به نقدینگی احتیاج دارند. هر وقفهای در نقدینگی میتواند به مشکلات زنجیرهای منجر شود. خانوادههایی که منبع درآمد خود را از دست میدهند ممکن است برای پرداختهایی مانند اجاره دچار مشکل شوند که به نوبه خود نقدینگی فرد دیگری را متاثر میکند. همچنین خانوارها ممکن است مجبور شوند برای تامین هزینههای معمول به نقد کردن داراییها با قیمت پایین اقدام کنند که در بلندمدت از قدرت اقتصادی آنها میکاهد. این امر در اقتصادهای پیشرفته با شدت بیشتری اتفاق میافتد.
در این اقتصادها، خرید خانه، اتومبیل، و حتی بسیاری از اقلام بادوام با اخذ وام از سیستم مالی اتفاق میافتد.
(توضیح: حجم وامهای خانه به تولید ناخالص داخلی در آمریکا بیش از 50 درصد و در برخی کشورهای اروپای شمالی بیش از صد درصد است. این رقم برای ترکیه در حد شش درصد است.)
اوراقی که نشان میدهد سیستم مالی به افراد وام داده و آنها این وام را با بهرهاش بازمیگردانند، به عنوان اوراق بهادار خرید و فروش میشوند. رکود اقتصادی که قدرت پرداخت خانوارها را کاهش میدهد، باعث کاهش اعتبار این اوراق میشود و عملکرد کل بازار مالی را مختل میکند. این اتفاقی بود که در رکود سال 2008 افتاد و به احتمال زیاد در این دوره نیز اتفاق خواهد افتاد.
علاوه بر این، در اقتصادهای مدرن، نقدینگی بنگاهها در کوتاهمدت از بازارهای مالی تامین میشود که بر اساس اعتبار بنگاه کار میکند. اگر سیستم مالی در مورد آینده بنگاه دچار تردید شود، دریچه تامین نقدینگی بسته میشود و بنگاه قادر به پرداخت نخواهد بود. همین امر میتواند بهطور زنجیرهای گسترش یابد و بنگاههایی را که با هم در بده و بستان مستمر هستند درگیر کند. بنگاههای بزرگ مالی که چرخش کارشان بر اساس وامدهی و بازپرداخت وام است، در اثر وقفه در بازپرداخت وام هم دارایی و هم اعتبار خود را از دست میدهند و این امر به کاهش قدرت خدمتدهی آنها منجر میشود.
4 مشکل تامین سرمایه: در شرایط اضطراری مشکل تامین سرمایه هم برجسته میشود. خانوارها با از دست دادن درآمد، هزینههای سرمایهای را کاهش میدهند، بنگاههای اقتصادی نیز سرمایهگذاری را متوقف میکنند. سیستم مالی هم که با چرخش مستمر سرمایه کار میکند نمیتواند به درآمدهایش اطمینان کند و در نتیجه نمیتواند وام بدهد. اثر این کاهش سرمایه در بلندمدت در قالب کاهش سرمایهگذاری و در نتیجه کاهش توان تولید ظاهر میشود.
چه خواهد شد؟
اما اینکه چه خواهد شد، سوالی است که کمتر کسی میتواند ادعا کند پاسخی دقیق برایش دارد. آنچه میدانیم این است که همه چیز بستگی دارد به شدت و طول بیماری. طولانی شدن این شرایط اضطراری، بسیاری از اختلالهای ذکرشده در بالا را تشدید و تعمیق میکند و بازگرداندن شرایط به حالت اولیه را مشکلتر میکند.
سناریوهای ترسناکتری هم میتوان ترسیم کرد. اگر بیماری اثرات منفی بلندمدت در بیماران داشته باشد، یا نوعی از آن که تلفات بیشتری داشته باشد رایج شود و مثلاً تلفات آن که در حال حاضر بیشتر در میان افرادی با بیماریهای دیگر است، به افراد بدون این بیماریها هم گسترش یابد، بالقوه میتواند بخش بسیار بزرگی از افراد را از چرخه فعالیت بیرون کند و به گروه افراد نیازمند به کمک وارد کند. در این حال، وقایع شکل دیگری خواهد گرفت که بهتر است وارد آن نشویم.
موارد بالا سناریوهای ترسناکی را ترسیم میکند که این بیماری ممکن است ایجاد کند. اگر بخواهیم مقداری خوشبینی هم به خرج دهیم، میتوانیم به این نکته اشاره کنیم که این بیماری عاملی برونزاست، نه عاملی در درون اقتصاد. اگر به هر دلیلی این بیماری در آینده نزدیک کنترل شود، یا به واسطه کشف درمان آن، یا به واسطه کشف راههای بهتر کنار آمدن با آن، فرآیند بهبود میتواند سریع باشد. اگر در همین یکی دو ماه آینده روند بیماری متوقف شود، بسیاری از فعالیتها میتوانند دوباره آغاز شوند. خریدهای معوق از سر گرفته شود و حرکت اقتصاد دوباره به جریان بیفتد. آدمیان نشان دادهاند که هرچند اشتباه میکنند، ولی میتوانند از اشتباهات خود درس بگیرند. در شرایط بحرانی، فرآیند یادگیری سریعتر میشود.
در همین هفتههای اخیر روشهای بیسابقهای برای راندن امور با وجود محدودیتهای فراوانی که وجود دارد، ابداع شده است. این یادگیری میتواند در مبارزه با عواقب بیماری بسیار مفید باشد.
چه باید کرد؟
در روند مبارزه با اثرات بیماری نقش سیاستهای دولتها هم میتواند بسیار تاثیرگذار باشد. اگر دولتها بتوانند موانع کسبوکار را رفع کنند تا به سرعت زمینه حرکت فعالیتهای حضوری به عرصه غیرحضوری فراهم شود، از کاهش شدید درآمد افراد کمدرآمد (که ممکن است برای کسب درآمد ناچار باشند موارد احتیاطی را کنار بگذارند) جلوگیری کنند و ورشکستگی بنگاهها را به تاخیر بیندازند، ممکن است بتوان سرعت بازگشت به شرایط معمولی را افزایش داد.
حوادثی از این قبیل، فاجعههایی با اثرات گسترده و با احتمال کم هستند، چیزی شبیه برخورد یک سیارک به زمین. بشر برای مقابله با چنین اتفاقاتی آمادگی ندارد. یکی از دلایلی که آدمیان با این بیماری غافلگیر شدند، این است که چنین مشکلاتی در دوران معاصر در چنین ابعادی دیده نشده است. در نتیجه منابع به سمت پیشبینی و مقابله با چنین حوادثی نرفته است. حال که تمامی دنیا دچار آن شده است، منابع عظیمی صرف یافتن حل آن خواهد شد. من میخواهم خوشبین باشم و امید داشته باشم راهحل به زودی یافت شود و بشر از این تجربه برای آماده شدن برای مصائبی که ممکن است بسیار از این مورد فاجعهبارتر باشد استفاده کند. بهخصوص امیدوارم سیاستمداران متذکر شده باشند که در وقایعی از این دست، کسی نمیتواند حساب خود را از دیگران جدا کند. همه باید برای رفع آن با هم همکاری کنیم.