تست جاده سنگلاخ
جوامع چه واکنشی به کرونا نشان دادند؟
پیش از اینها واژه «جهانگیر» مخصوص فاتحان و جنگاوران بزرگ بود؛ کسانی همچون اسکندر و داریوش و چنگیز که از شرق و غرب عالم برمیخاستند و سرزمینها را یکی پس از دیگری زیر سم اسبان خود فتح میکردند و پیش میرفتند. ولی اینبار، جهانگیر لقب یک پدیده و موجود نادیدنی شده است؛ ویروسی که از شرق دور پدید آمده و بیسروصدا، بدون طبل و شیپور و کرنا جلو تاخته و مرزهای جدیدی از فتوحات را از آسیا و آفریقا تا اروپا و ینگه دنیا به تسخیر خود درآورده است.
پیش از اینها واژه «جهانگیر» مخصوص فاتحان و جنگاوران بزرگ بود؛ کسانی همچون اسکندر و داریوش و چنگیز که از شرق و غرب عالم برمیخاستند و سرزمینها را یکی پس از دیگری زیر سم اسبان خود فتح میکردند و پیش میرفتند. ولی اینبار، جهانگیر لقب یک پدیده و موجود نادیدنی شده است؛ ویروسی که از شرق دور پدید آمده و بیسروصدا، بدون طبل و شیپور و کرنا جلو تاخته و مرزهای جدیدی از فتوحات را از آسیا و آفریقا تا اروپا و ینگه دنیا به تسخیر خود درآورده است. این اتفاق در زمانی افتاده که بشر در پیشرفتهترین و مغرورترین حالت خود به سر میبرد؛ کل طبیعت و عرصه آب و خاک را در کنترل خود دارد، مهیبترین و مخربترین بمبها را ساخته، در عرصه پزشکی به مرزهای عجیبی از دانش نزدیک شده و حتی برنامههایی برای خروج از اتمسفر زمین و تسخیر فضا دارد. این ویروس نشان داد که هنوز طبیعت قدرتهای نهفتهای دارد که انسان هوشمند و مست عقلانیت ابزاری را در مقابل خود به استیصال میکشاند. در واقع این ویروس حامل بحران سراسری جدیدی در بحران انسانیت در عصر جهانی شدن است. اما باز همچنان و همهجا با این پیچیدگی بهگونهای برخورد میشود که انگار موارد مربوط به آن، مسائل و بخشهایی منفک و جدا از هماند. هر دولتی مرزهای خود را میبندد، بدون اینکه نقشه و راهکار جدی داشته باشد و نهادهای جهانی که همیشه به قدرت و نفوذ خود غره بودند، دستهایشان را به علامت تسلیم بالا بردهاند و حرفی برای گفتن ندارند.
کرونا برای جهان ما همچون تست جاده سنگلاخ برای یک خودرو بود؛ آزمایشی که بسیاری از کاستیهای جهان دستساخته بشر را آشکار کرد. پیدایش کرونا نشان داد که چقدر جهان بیتوازن و بدقواره رشد کرده و توسعه یافته است. این ویروس عمق دهشتناک فقر، نابرابری، بیعدالتی و گسستگی انسانها را آشکار کرد، مرزهای اجتماعی و طبقاتی که انسانها را محصور خود ساخته و آنها را از نظر دسترسی به امکانات اولیه زندگی به طبقات دارا و ندار تقسیم کرده است؛ امکانات بیمارستانی، قرنطینههای خاص و ویلایی، تمهیدات رفاهی، امنیت غذایی و کیت تشخیص برای یک عده مهیاست و عدهای دیگر که بخش بزرگ جامعه را شامل میشود، بیبهره از آنها به انتظار سرنوشت مبهم خود نشستهاند. در واقع در طول تاریخ طبقات پایین جامعه بازندگان و قربانیان این نوع بیماریها هستند و در ماجرای کووید 19 هم کاملاً قابل شناسایی است که این بیماری به مرگ گرسنگان و طبقات ضعیف و مستضعف ختم خواهد شد.
این بیماری به نوعی مبدأ تاریخ جدیدی برای بسیاری از نسلها خواهد بود. پیش از این اگر از بزرگترها و سالخوردگان ما میپرسیدی مبنای تاریخ زندگیتان چه سالی است، جدیترین حادثه زندگی خودشان را قحطی بزرگ در جنگ جهانی دوم یاد میکردند. دورهای که به دلیل قحطی و بیماریهای واگیر به روایت دکتر محمدقلی مجد در کتاب «قحطی بزرگ» حدود چهار میلیون نفر از جمعیت ایران به کام مرگ کشیده شدند. در این سال علاوه بر اینکه تمامی آذوقه و غلات ایران توسط ارتش متفقین ضبط میشد، کشورهای دیگر نیز به دلیل گرفتاری در جنگ امکان ارسال غذا و دارو به ایران را نداشتند. دوره جنگ دوم، از آن نظر مبدأ تاریخ بود که کسی نمیدانست از این غائله جان به در خواهد برد یا نه و دوره دیگری از زندگی را تجربه خواهد کرد یا همین مرحله زندگی، ایستگاه آخر اوست. این تجربه هماکنون با رنگ دیگری عیان شده و بسیاری از مردم از گوشه قرنطینه به این فکر میکنند که سال آینده را خواهند دید یا نه؟ تمام کشورها امکانات و تولیدات خود را با اولویت تامین داخل تقسیم میکنند و با ادامهدار شدن شرایط ویژه کرونایی، کمبودهای جدی دارو و غذا نیز دور از ذهن نیست. بر همین اساس، کسانی که از خوان کرونا به سلامت عبور کنند، تا مدتها مبنای تاریخی خودشان را سال 2020 میلادی به یاد خواهند داشت.
در همین شرایط سرد و سخت کرونایی، نقطه روشنی که ما را به آینده دلگرم میکند، احیا و فعالیت موثر نهادهای مدنی و سازمانهای مردمنهاد به ویژه در ایران است. در شرایطی که بسیاری از دولتها یا به عمق بحران باور نداشتند یا توان و امکانات لازم برای بسیج مردم و مقابله با این تهدید در دسترسشان نبود، نهادهای مدنی در فضای سایبر و مجازی دستبهکار شدند و با تهیه و انتشار فیلمها و کلیپها و هشدارها، بسیار جلوتر و بهتر از دولتها به مردم خود آموزش دادند. هوشمندانه کمپینهایی را تعریف کردند و با اعتمادی که مردم به این نهادها داشتند توانستند حداقل سرعت رشد دیوانهوار این ویروس را اندکی کاهش دهند تا امکانات محدود بهداشتی و درمانی توان خدماتدهی به مردم را داشته باشند. در حقیقت این حرکتهای مردمی بود که ضعف بزرگ دولتها در پولی شدن و کالایی شدن بخش بهداشت و درمان را در سالهای گذشته پوشش دادند و باعث شدند شبکه دولتی درمان بهرغم تمام ضعفهای ساختاری و امکانات، بتواند به وظیفه ذاتی خود نزدیک شود. بسیار امیدواریم تا این قدرت نهاد مدنی در دوره پساکرونا نیز ادامه یابد و به نقش اصلاحگرانه خود ادامه دهد.
کرونا مفهوم مهم دیگری را نیز در گوش ما نهیب زد؛ «سرنوشت مشترک انسان و طبیعت». در واقع این ویروس یک دهنکجی بزرگ بود به غرور و عقلانیت انسان مدرن و توهم برتر مطلق بودنش که آنچه از جماد و نبات در طبیعت است، کمر به خدمت او بستهاند و میتوان بدون ترمز و توقف نظام طبیعت را دستکاری کرد. کرونا یادآور شد که در زندگی انسانی جوامع نیاز به توجه و بازنگری جدی دیده میشود. به قول اندیشمند بزرگ فرانسوی، ادگار مورن، انسانها فراتر از مرزهای سیاسی «همسرنوشت» هستند و آینده و حال انسانهای ثروتمند و فقیر در این جامعه جهانی به هم متصل است. در جهان امروز ما، هیچ پدیدهای اعم از انسانی یا طبیعی از دیگر پدیدهها جدا نیست. جهان از مجموعهای از روابط پیچیده شکل یافته است که در آن همه انسانها با هم و با پدیدههای طبیعی به هم وصل شدهاند. سرنوشت انسانها از هم جدا نیست. سرنوشت طبیعت نیز از سرنوشت انسانها جدا نیست. ما با جهانی از پدیدههای طبیعی و انسانهای مجزا از یکدیگر روبهرو نیستیم. در نتیجه بحرانها نیز همگی جهانیاند. هیچ بحرانی -طبیعی یا انسانی- به صورت مجزا در یک نقطه از جهان باقی نمیماند. به همین دلیل هیچکس نمیتواند حساب خود را از دیگران (اعم از انسانها یا طبیعت) جدا کند. هیچکس نمیتواند بارِ خود را به تنهایی ببندد و از مهلکه به در رود. هیچ ملتی نمیتواند با جدا کردن خود از دیگر ملتها خود را نجات دهد. نتیجه پیچیدگی جهان، ارتباط متقابل و همسرنوشتی همه انسانها و ملتهاست. در چنین جهانی جز به یمن همبستگی متقابل همه انسانها امکان رهایی و رستگاری وجود ندارد. تهدیدی همچون کرونا نیز حتی اگر از کشورهای فقیر و پیرامون هم آغاز شود و به دلیل ضعف امکانات در آنجا وسعت یابد، لاجرم به کشورهای ثروتمند و جهان اول نیز سرایت کرده و آنها را درگیر میکند. بنابراین باید فکری به حال نابرابری بزرگ مرکز و پیرامون کرد و با سازوکار عدالت اجتماعی و اقتصادی، آینده برابر و انسانیتری را در جوامع رقم زد.
این ویروس یادآوری کرد که انسان بخشی از طبیعت است که باید خودش را با آن هماهنگ سازد و به نظام موجود در آن احترام بگذارد، بال زدن پروانهای در نقطهای از جهان میتواند در نقطهای دیگر و در آن سوی اقیانوس به طوفانی مهیب تبدیل شود. از همین روست که انسان در کنار چارهاندیشی برای کرونا باید به غولهای خفته دیگر همچون «گرمایش جهانی» نیز بیندیشد و برای آن به دنبال چارهای باشد، چراکه تشدید آن نیز میتواند سرنوشت مصیبتباری را برای زمین و ساکنانش رقم بزند. کووید ۱۹ میتواند فرصتی ناب برای بازاندیشی انسان درباره رابطه انسان و طبیعت باشد. اگر بتوانیم آموزههای کرونا را به درستی ثبت و مستند کنیم این دوره ظرفیت آن را دارد که ما را از بیماری مزمن و خطرناک خودبینی و تاراج طبیعت نجات دهد.
منبع:
1- ادگار مورن، «ویروس کرونا به ما چه میگوید؟» ترجمه ساره علوی، روزنامه لیبراسیون، 12 مارس 2020، بازنشر در تارنمای انگاره