تغییر آرایش
کرونا چگونه وضع موجود را به هم زد؟
شیوع ویروسی کوچک اما قدرتمند که جهان را درنوردیده، افراد و نهادهای بسیاری را درگیر خود کرده است. ظاهر امر به این شکل است که به نظر میرسد افرادی که پیشتر، از بیماریهای زمینهای رنج میبردند، بیش از سایرین در معرض مخاطرات ناشی از آن قرار دارند اما برای اکثریت مردم چندان خطرناک نیست. هرچند که تشخیص میزان خطر، قطعاً با متخصصان این حوزه است. هرجومرج شدید و فراگیری که در جهان پدیدار شده متاثر از این مساله است که این همهگیری در بازه زمانی بسیار کوتاه اما در مساحتی بسیار وسیع، انسانهای پرشماری را همزمان دچار این بیماری کرده است.
شیوع ویروسی کوچک اما قدرتمند که جهان را درنوردیده، افراد و نهادهای بسیاری را درگیر خود کرده است. ظاهر امر به این شکل است که به نظر میرسد افرادی که پیشتر، از بیماریهای زمینهای رنج میبردند، بیش از سایرین در معرض مخاطرات ناشی از آن قرار دارند اما برای اکثریت مردم چندان خطرناک نیست. هرچند که تشخیص میزان خطر، قطعاً با متخصصان این حوزه است. هرجومرج شدید و فراگیری که در جهان پدیدار شده متاثر از این مساله است که این همهگیری در بازه زمانی بسیار کوتاه اما در مساحتی بسیار وسیع، انسانهای پرشماری را همزمان دچار این بیماری کرده است.
در چنین شرایطی، تحت فشار قرار گرفتن شدید نظامهای بهداشتی و سلامت در جایجای جهان، مدیریت این بحران را به قدری پیچیده و ناممکن کرده است که اگر کنترل دقیقی بر روی آن صورت نگیرد، منجر به فروپاشی نظامهای سلامت در سطوح گوناگون میشود. به همین دلیل، اغلب کشورهای جهان تدابیری را اتخاذ کردهاند که در دوره زمانی طولانیمدتتری، تعداد محدودی از افراد به این بیماری مبتلا شوند تا این فشار مرگبار بر نظامهای بهداشتی کاهش یابد.
رسیدن به این هدف اما همراه با پیامدهای گستردهای بوده است. در همین مدت کوتاه، دولتها مجبور شدهاند فاصله بین افراد را با شیوههای گوناگون افزایش دهند، از امکان تجمع جلوگیری کنند و افراد مبتلا، بیماران و حتی افراد سالم را در قرنطینههای متفاوت اعم از اجباری و غیراجباری قرار دهند تا از شیوع این ویروس جلوگیری کنند.
نخستین ضرر ناشی از چنین وضعیتی، متوجه اقتصاد و فعالیتهای این حوزه شده که با کاهش همراه شده است. بسیاری از افرادی که ملزم به رعایت شرایط قرنطینه شدهاند، از چرخه تولید باز مانده یا به کلی از آن حذف شدهاند. به همین روی، دولتها هزینههای سنگینی را برای جبران این خسارات متحمل شدهاند. از تهیه غذای روزانه و مایحتاج اولیه مردم تا ترمیم و جبران خسارتهای کسبوکارهای عمومی، همچنین تهیه کالاهای سلامتمحور که این روزها نایاب شدهاند و تامین خدمات بهداشتی که با این حجم، بسیار دشوار شده است.
از آنجا که تقریباً سراسر کره زمین، درگیر بیماری کشنده ویروس کرونا شده است، از اینرو اینگونه نیست که برخی کشورها مصون مانده باشند و بتوانند به سایرین کمک کنند که همین معضل و فراگیری، مساله را بسیار دشوار و بغرنج کرده است. برای دهههای متمادی، جهان با چنین پدیدهای مواجه نشده بود و بروز این همهگیری، نخستین تجربه قرن 21 است که مسجل شد بهرغم پیشرفتهای چشمگیر در حوزه دانش پزشکی-بهداشتی و بهبود نظامهای حمایتی اجتماعی در مقایسه با قرون گذشته و شیوع بیماریهای عالمگیر، باز هم این پیشرفتها نمیتواند نوعی احساس ایمنی قطعی را برای بشر ایجاد کند.
با این حال اما، انتظارات برآورده نشد و یکشبه جهان در گردابی سهمگین فرو رفت. در چنین وضعیتی، بسیاری از کشورها از جمله ایران که آمادگی مواجهه با این بحران را نداشتند و در عین حال، کشورهایی که تصور میشد زیرساختهای مناسب شرایط بحرانی را دارند نیز دچار مشکلات فراوانی شدند. نکته جالب اینکه به نظر میرسد هرچه کشورها پیشرفتهتر و توسعهیافتهتر باشند در مواجهه با این موضوع و مخاطره انسانی، مشکلات بیشتری پیش روی خود دارند. این رخداد نادری است که در آن، کشورهای در حال توسعه و فقیر، به دلایل گوناگون و ویژگی انتقالی خاصی که شیوع این ویروس دارد، از جمله میزان مراودات جهانی این کشورها و... کمتر با چنین مشکل و خطرات برآمده از آن مواجه میشوند. آمارها نشان میدهد که میزان مرگومیر در کشورهای توسعهیافته بسیار بالاست اگرچه احتمالاً این کشورها امکانات بیشتری برای تشخیص و اثبات آمارهای خود دارند و شهروندان خود را با
دقت و وسواس بیشتری تحت فرآیندهای غربالگری و تشخیصی قرار میدهند. همین مساله باعث میشود قدرتهای برتر جهانی درگیر مشکلاتی شوند که برهم زننده نظم فعلی جهانی است.
تولید ناخالص داخلی ایالات متحده آمریکا بیش از هر کشور دیگر در جهان است و از همینروی، این کشور صاحب بزرگترین اقتصاد در دنیاست و با توجه به آمارهای این کشور به نظر میرسد هر چقدر که کشورها به ویژه در مسائل درمانی و بهداشتی توانمندتر باشند، آمار بالاتری از مبتلایان این بیماری را میتوانند شناسایی کنند. این قبیل کشورها به دلیل اینکه از ابزارهای تشخیصی دقیقتر و بیشتری برخوردار هستند، امکان شناسایی بهتر بیماران برای ایشان فراهم میشود. در حالی که در کشورهای فقیر و کمتر توسعهیافته، مردم حتی در صورت دارا بودن علائم بیماری، ممکن است مورد شناسایی رسمی قرار نگیرند و آماری از وضعیت آنها ثبت نشود. به همین دلیل است که در کشورهای اروپایی و آمریکا آمار بیماران بسیار بالاست و این به معنی آن نیست که این بیماری در سایر کشورها وجود ندارد یا شیوع کمتری یافته است. شباهت این بیماری به آنفلوآنزا یا سرماخوردگی معمولی که غالباً میزان مرگومیر بالایی هم ندارد موجب میشود که ابتلای بسیاری از مردم در کشورهای کمتر توسعهیافته مورد کمتوجهی قرار گیرد، شامل آمار رسمی نشود و علتهای دیگری همانند ذاتالریه، مشکلات تنفسی یا بیماریهای نزدیک به این موارد برای کشتهشدگان ثبت شود. البته تفاوت در امکان شناخت این بیماری در کشورهای مختلف، دقت این کار و وجود تفاوت در علائم این بیماری نیز از جمله عوامل چنین رخدادی است.
آنچه مسلم است، کشوری که اقتصاد بزرگتر، رویکرد جهانیتر و مراودات بیشتری با جامعه جهانی داشته باشد، بهطور طبیعی آسیب بیشتری از شیوع ویروس همهگیر و بحرانهای اینچنینی خواهد دید. در مقام مقایسه، میتوان ایالات متحده را با کشوری مانند ایران مقایسه کرد.
ایران به عنوان کشوری که روابط تجاری بسیار محدودی دارد، نوعی خوداتکایی نسبی در آن حاکم است، واردات و صادرات کشور محدود و متکی به توان داخلی خود است. فارغ از اینکه چنین رویکردی، برطرفکننده نیازهای کشور هست یا نه، کشورها با توجه به اینکه تا چه اندازه بازارهای مالی آنها به بازارهای جهانی وابستگی دارد، تا چه اندازه منابع درآمدی آنها وابسته به واردات و صادرات است و از این طریق تامین میشود، در مواجهه با کرونا تبعات متفاوتی را تجربه کردهاند.
کشوری مانند ایران که در ۴۰ سال گذشته تحت تحریمهای جهانی قرار داشته است، احتمالاً با آسیب کمتری از بحران کرونا مواجه خواهد شد. ایران چه در وضعیت کرونا و چه در وضعیتی عادی به راحتی نمیتواند کالاهای خود را صادر و کالاهایی از کشورهای جهان را وارد کند، بازارهای مالی کشور دچار وابستگی نیستند و سرمایههای خود را در بازارهای مالی بینالمللی سرمایهگذاری نکردهاند از اینرو از این منظر، با چالشی عمیق روبهرو نخواهد شد. اما برای کشورهایی مانند ایالات متحده آمریکا، آلمان و حتی چین، بر هم خوردن وضعیت اقتصاد جهانی بسیار مخاطرهآمیز است. فرار سرمایهها، ایجاد اختلال در تامین کالاها، مختل شدن یا تعطیلی کسبوکارهای فراوان و از دست دادن شمار زیادی از گردشگران به ویژه برای کشورهایی که صنعت گردشگری آنها بسیار پیشرفته است و سالانه ۶۰ تا ۷۰ میلیون گردشگر به این کشورها سفر میکنند در مقایسه با ایران که در نهایت سالی چهار تا پنج میلیون بازدیدکننده دارد، میزان آسیبپذیری بسیار متفاوت است. البته اقتصاد بزرگی مانند ایالات متحده آمریکا نسبت به ایران، به راحتی میتواند چنین فشارهایی را تحمل کند و قدرت خودترمیمی قابل توجهی دارد.
موضوع دیگر این است که تشدید شیوع کرونا میتواند عامل تعیینکننده در مرگ سیاسی سران و رهبران جهان نیز باشد. اکنون بر حسب تصادف این مساله دقیقاً در ماههای منتهی به برگزاری انتخابات سرنوشتساز ریاستجمهوری آمریکا روی داده است. بنابراین اهمیت شیوع کرونا و عواقب ناشی از آن برای آمریکاییها و شخص دونالد ترامپ چند برابر شده است. در صورتی که اکنون به دلیل نبود انتخابات در دیگر کشورها بیماری کرونا تا به این اندازه از نظر سیاسی مورد ارزیابی قرار نمیگیرد.
خطری که در کمین بسیاری از کشورها قرار دارد این است که بحران کنونی هم به لحاظ خطر سلامت جامعه و هم خطرات اقتصادی اگر کنترل نشود، برخی از دولتها بهطور واقعی در مرز فروپاشی قرار میگیرند و بسیاری از کشورها نیز دچار اختلالات شدید اجتماعی میشوند. همانطور که برخی از آنها نیز اعلام کردهاند که اگر نتوانند وضعیت را مدیریت کنند، حتی به قیمت فروپاشی کشور، همه مراکز و دستگاههای کشوری را تعطیل خواهند کرد.
به عنوان مثال، کشوری مانند ایتالیا که جزو هفت کشور صنعتی جهان است و وزنه مهمی در اقتصاد صنعتی محسوب میشود، کرونا میتواند آن را به مرز فروپاشی و اضمحلال بکشاند. این مساله برای کشورهایی که دچار وضعیت غیرنرمال هستند، به سختی سرپا ایستادهاند و به کمکهای خارجی نیازمند هستند میتواند بحران موجودیتی بسیار شدیدی ایجاد کند.
هشدارهای نهادهای بینالمللی در مورد فروپاشی اقتصاد جهانی یا فروپاشی اقتصادهای ملی متاثر از همین مساله است که کشورها تا چه اندازه تحت تاثیر امواج برخاسته از تلاطم اقتصاد جهانی هستند.
به نظر میرسد ویروس کرونا یکی از نقاط عطف تاریخ روابط بینالملل است که میتوان برای شرح پدیدههای تاریخی در آینده در مورد دنیای پیش و پس از کرونا در عرصه نظام بینالملل تفکیک قائل شد. بر همین اساس، به نظر میرسد چند اتفاق در عرصه کلان پیش روی جهانیان خواهد بود. در نخستین اتفاق، فرآیند جهانی شدن به شدت لطمه خواهد دید. این فرآیند که از چند سال قبل، با رخدادهایی همچون برگزیت، انتخاب دونالد ترامپ و تاکید بر شعار «اول آمریکا» و بر سر کار آمدن گروههای دست راستی در برخی کشورهای جهان بسیار تضعیف شده بود، تحت تاثیر کرونا بیش از پیش تضعیف خواهد شد زیرا کشورها برای تامین امنیت ملی خود نیازمند در پیش گرفتن سیاستهای عمدتاً یکجانبه هستند و مشارکت جمعی و همبستگی که در گرو جهانیشدن است از بین خواهد رفت. اگر این روند با کاهش روبهرو شده و تضعیف شود مصداقهای زیادی را میتوان برای آن پیدا کرد.
تضعیف بلوکبندیها و تقویت روند جریانهای گریز از مرکز در اتحادیههایی مانند اتحادیه اروپا، اتحادیه آفریقا یا آسهآن و جایگزین شدن ملیگرایی، ظهور جریانهای میهنی، ملیگرایی افراطی و محافظهکاری را تسهیل خواهد کرد و به دنبال آن فرآیند لیبرال دموکراسی غربی لطمه شدیدی خواهد خورد.
نهادهایی همانند اتحادیه اروپا با این هدف تشکیل شدهاند که کشورهای اروپایی، امکانات و توانمندیهای خود را با یکدیگر به اشتراک بگذارند و از مزایای همکاریهای جمعی برخوردار شوند. این همکاری جمعی در تجارت، مراودات مالی، رفت و آمد شهروندان به کشورهای یکدیگر و در قالب قراردادها، پیمانها و توافقات مختلف به اجرا گذاشته میشود. اگر کشوری که عضو چنین اتحادیهای است با بحران سنگینی مانند کرونا مواجه شود و نتواند از مزایای این همکاری جمعی برخوردار شود حتماً این سوال مطرح میشود که ماندن در چنین اتحادی چه منافعی در پی خواهد داشت؟ کشورهای مختلف دنیا از جمله ایتالیا، انتظار داشتند که کشورهای قدرتمندتری همچون آلمان به آنها کمک کرده و به لحاظ امکانات درمانی و کمکهای اقتصادی آنها را یاری کنند. اما هنگامی که کلیه کشورهای یک اتحادیه یا همپیمان، همزمان با یکدیگر درگیر چنین بحرانی میشوند حتی کشور قدرتمند و ثروتمندی چون آلمان نیز برای خدماترسانی به شهروندان خود دچار مشکلات انبوه است و توان کمی برای مدیریت این همهگیری دارد بنابراین کمک به سایرین، در درجه دوم اولویت قرار میگیرد. درست در همین نقطه، کمکم این احساس در بین جوامع و برخی سیاستمداران پدیدار میشود که همکاریهای جمعی، کمککننده و سازنده نخواهند بود و کشورها برای حفظ بقای خود باید راههای متفاوتی را در پیش بگیرند. اما حقیقت این است که در وضعیت عادی و پیش از مواجهه با چالشهای فراگیری چون کرونا، کشورهای مختلف -کم یا زیاد- از منافع و مزایای همکاری جمعی و حضور در اتحادیهها بسیار بهره میجستند اما وجود چنین بحرانی توان اتحادیههای گوناگون برای خدمترسانی و تامین نیازهای تکتک کشورها را در یک جغرافیای بزرگ و جمعیت قابل توجه، با محدودیت و اولویتبندی مواجه خواهد کرد. با این حال، در بحرانی به این بزرگی عملکرد اتحادیهها یا نهادهای فرادولتی حتی در سطح ملی هم منجر به تشدید گرایشهای گریز از مرکز شده است. در مقیاس کوچکی مانند ایران نیز این تجربه به دست آمد که برخی از مردم شهرها حتی اجازه ورود به مردم غیربومی را ندادند و به صورت داوطلبانه با ایجاد موانع، از ورود آنها جلوگیری کردند. مسائلی از این دست، در صورت ادامه یا تشدید بحران حتی ممکن است بتواند باعث تقویت احساسات جداییطلبانه در برخی کشورها، اتحادیهها و بلوکهای اقتصادی شود که عواقب بدتری را در پیش خواهد داشت. اگر کرونا مهار نشود و خسارات وارده ناشی از آن جبران نشود، برگزیتهای دیگری در اتحادیه اروپا این بار اما با اسپانیا و ایتالیا مجدداً رخ خواهد داد و چندجانبهگرایی و جهانشمولی نهادهای مدرن، از دایره هستی رخت بر خواهد بست.
به همین سبب، دولتها بهطور معمول در چنین بحرانهایی به سمت اقدامات اقتدارگرایانه حرکت میکنند و تصمیماتی که میگیرند گاه مغایر با روح آزادی و حریم خصوصی افراد خواهد بود. تحدید آزادیهای فردی، مجبور کردن بسیاری از مردم به ماندن در خانه، جلوگیری از فعالیتهای اجتماعی و دخالت در زندگی روزمره مردم میتواند دولتها را به نظامهای اقتدارگرا تبدیل کند. در عرصه اقتصادی نیز به همین شکل، آسیب دیدن بخش خصوصی باعث ورود دولتها به این مساله و ارائه کمکهای دولتی خواهد شد که منجر به آغاز دخالت دولت در اقتصاد میشود. دخالتهای دولتی به افزایش حجم بازیگری دولت در اقتصاد منجر خواهد شد که تلفیقی از اقتدارگرایی چینی-روسی را با خود به همراه میآورد.
حضور خاص دولت در بازار که از آن به عنوان «سوسیالیسم اروپایی» یاد میشود رخ خواهد داد و این رویه، به تجارت جهانی لطمه وارد میکند. ابرقدرت بعدی جهان در قرن ۲۱ پیروز قطعی جنگ جهانی با کروناست.
در حال حاضر چین نخستین کشوری است که اعلام پیروزی کرده و به نظر میرسد کرونا در این کشور کنترل شده و وضعیت آن تثبیت شده است. اما اروپا در حال نابودی است و ایتالیا در مرز فروپاشی قرار دارد. اوضاع آلمان، فرانسه، اسپانیا و بریتانیا بهتر از ایتالیا نبوده و ایالات متحده نیز آسیب شدیدی از این بیماری دیده است.
در ایالات متحده اجماع ویژهای بین دو حزب اصلی این کشور برای تصویب بسته حمایت اقتصادی رخ داده است که بر اساس ادعای مقامات کاخ سفید، میزان بسته حمایتی 2 /2 تریلیوندلاری تا نزدیک پنج تریلیون دلار ممکن است افزایش یابد. بنابراین دولت و فدرالرزرو تمام توان مالی و مدیریتی خود را بهکار گرفتهاند تا از بحران اقتصادی ناشی از تشدید شیوع کرونا در آمریکا جلوگیری کنند. این مساله به روشنی نشان میدهد که نهتنها ترامپ بلکه بسیاری از اقتصاددانان و سیاستمداران آمریکایی نسبت به وضعیت آینده این کشور و عمق بحران اقتصادی در آمریکا به شدت نگران هستند.
ارزیابی کارشناسان اقتصادی و شواهد اخیر بیانگر آن است که بحران اقتصادی آینده آمریکا بسیار بزرگتر از چیزی است که دونالد ترامپ بتواند تنها با ارائه بسته حمایتی 2 /2 تریلیوندلاری آن را مدیریت و سپری کند. اما نکته شایان توجه آن است که در شرایطی که سلامتی و حفظ جان شهروندان ایالات متحده آمریکا اولویت اصلی این کشور در نظر گرفته میشود، شاید جامعه هم دیگر به بحرانهای اقتصادی و مسائل سیاسی ناشی از کرونا واکنش خاص و دردسرسازی نشان ندهد.
حفظ جایگاه برتر ایالات متحده پس از گذراندن این بیماری در اقتصاد جهانی موضوع بسیار مهمی است که در جایگاه خود باید مورد بررسی قرار بگیرد اما در چنین شرایطی، شاید پیشبینی مربوط به تبدیل شدن چین به قدرت اول اقتصاد جهان در سال ۲۰۳۰ تحت تبعات برآمده از کرونا به حقیقت بپیوندد. به هر صورت، آثار ناشی از کرونا میتواند این پیشبینی را محتملتر کند یا زمان مورد نیاز برای قرار گرفتن چین در جایگاه نخست اقتصاد جهانی را کاهش دهد.