انتخابات در کشوری با شکاف بزرگ
کابوس بریتانیا قبل از کریسمس
رایدهندگان بریتانیایی مرتباً به پای صندوق فراخوانده میشوند و هر بار گزینههای پیشرویشان بدتر از گذشته است. احزاب کارگر و محافظهکار که زمانی به ترتیب گرایشهای چپ مرکزی و راست داشتند در سه دوره انتخابات چهار سال گذشته بهطور یکنواختی از یکدیگر فاصله گرفتهاند.
ترجمه: جواد طهماسبی- رایدهندگان بریتانیایی مرتباً به پای صندوق فراخوانده میشوند و هر بار گزینههای پیشرویشان بدتر از گذشته است. احزاب کارگر و محافظهکار که زمانی به ترتیب گرایشهای چپ مرکزی و راست داشتند در سه دوره انتخابات چهار سال گذشته بهطور یکنواختی از یکدیگر فاصله گرفتهاند. اما رایدهندگان در انتخابات بعدی با مشکلترین انتخاب زندگی خود مواجه میشوند: بین بوریس جانسون که حزب محافظهکارش وعده یک برگزیت سخت میدهد و جرمی کوربین از حزب کارگر که قصد دارد قواعد اقتصاد را در راستای خطوط تندروانه سوسیالیستی از نو بنویسد. دولت جدید آقای جانسون کمطرفدارترین دولت و آقای کوربین کمطرفدارترین رهبر گروه مخالف در طول تاریخ به شمار میروند. بریتانیاییهای بداقبال در روز نحس جمعه سیزدهم در حالی از خواب بیدار میشوند که یکی از این بختکها زمام امور را در دست گرفته است.
در آخرین دور انتخابات که دو سال و یک عصر سیاسی پیش برگزار شد همه ما نگران حرکت به سمت افراطگرایی بودیم. شعارهای انتخاباتی امروز از آن خیلی فراتر میروند. حزب کارگر در سال 2017 در سمت چپ جریان اصلی اروپا بود. امروزه این حزب 10 درصد از سهام مالکانه بنگاههای بزرگ را در اختیار دارد اما این سهام در دست صندوقهایی هستند که پول حاصل را به خزانهداری میدهند بهجای آنکه به کارگرانی بپردازند که قرار است ذینفعان اصلی باشند. در برنامه این حزب پرداختها بر مبنای چهار روز هفته انجام میشوند و قرار است کاهشی در آن نباشد. به نظر میرسد فهرست صنایعی که قرار است ملی شوند بزرگتر میشود. علامت تجاری داروها به اجبار مجوزدار میشوند. صورتحساب افزایش هزینهکردها بر دوش ثروتمندان و شرکتها قرار میگیرد و بار مالیاتی از پایینترین طبقات در G7 به بالاترین طبقات انتقال مییابد. این تلاشی برای حل مشکلات قرن 21 با استفاده از سیاستهایی است که در قرن 20 ناکام ماندند.
جرمی کوربین نیز برای رفع نگرانیهای مربوط به جهانبینی خود اقدامی نمیکند. او که منتقد سیاست خارجی غرب است و با دیکتاتورهای مخالف آن همراهی میکند ناتو را به خاطر اشغال اوکراین توسط روسیه در 2014 سرزنش کرد. سال گذشته او پیشنهاد کرد نمونههای یک ماده مخرب اعصاب که برای مسموم کردن یک جاسوس سابق روسیه در شهر سالزبری (Salisbury) بهکار رفته بود به مسکو فرستاده شود تا ولادیمیر پوتین بگوید آیا آن ماده از جانب او بوده است یا خیر. اگر او به نخستوزیری برسد بریتانیا دیگر نمیتواند به دریافت کمکهای اطلاعاتی آمریکا امیدوار باشد. همچنین آقای کوربین برای مقابله با احساسات یهودستیزانه در حزب کارگر که تحت رهبری او شدت گرفت کاری نکرد. برخی طرفداران ماندن در اتحادیه این امر را بهای برگزاری همهپرسی دومی میدانند که کوربین وعده داد. نشریه اکونومیست از مدتها قبل از این همهپرسی حمایت کرده است اما برنامههای مخرب آقای کوربین در داخل و دیدگاههای ورشکسته او در خارج باعث میشود اکونومیست پشتیبانی خود را از حزب کارگر دریغ کند.
محافظهکاران نیز از سال 2017 چهره ترسناکتری پیدا کردهاند. آقای جانسون پیمان برگزیتی را که خانم ترزا می بر سر آن مذاکره کرده بود کنار گذاشت و پیمان بدتری را آغاز کرد. او در عمل از ایرلند شمالی چشم پوشید تا بریتانیا بتواند از اتحادیه گمرکی اتحادیه اروپا خارج شود. مردم آنقدر از این ناکامیها خسته شدهاند که ممکن است وعده او برای اجرای برگزیت رای آورد. اما او چنین کاری نخواهد کرد. پس از خروج بریتانیا از اتحادیه در اوایل سال آینده کار سخت مذاکره پیرامون یک توافق تجاری آغاز خواهد شد. آقای جانسون میگوید این کار را تا پایان 2020 به انجام میرساند یا اینکه بدون توافق از اتحادیه خارج میشود. بنابراین گزینه خروج بدون توافق هنوز روی میز قرار دارد. این گزینه واقعی به نظر میرسد چراکه احتمال رسیدن به توافق در کمتر از یک سال بعید است. بهترین برآوردها حاکی از آن هستند که در صورت خروج بدون توافق پس از 10 سال میانگین درآمدها هشت درصد کمتر خواهد بود.
برگزیت تنها مشکل محافظهکاران و آقای جانسون نیست. او اعتدالگرایان را کنار زد و سرعت حرکت از یک حزب لیبرال اقتصادی و اجتماعی به سمت حزب مداخلهگر در اقتصاد و محافظهکار از نظر فرهنگی را بالا برد. او در تلاش برای جذب طبقه کارگر و کسب کرسیهای طرفداران خروج از اتحادیه در شمال کشور پیشنهاد کمکهای بیشتر دولتی، درمان و مراقبت با هزینه دولت بریتانیا و برنامه غیرقابل اجرای مالیات و هزینهکرد را ارائه داد. همچنین او درس ناپسندی از کارزار برگزیت گرفت: هیچ مجازاتی برای دروغ یا قانونشکنی وجود ندارد. او قول داد پارلمان را تعلیق نکند اما این کار را انجام داد؛ او قول داد گفتوگوهای مربوط به برگزیت را طول ندهد اما آن را طول داد. این دورویی اعتماد در دموکراسی را از بین میبرد. او همانند آقای کوربین تعصب را به امری عادی تبدیل کرد. او تبعیض در ویژگی خود را آشکار و از انجام تحقیقات مربوط به آن در حزبش جلوگیری کرد. حدود 30 درصد از رایدهندگان این دو نفر را نژادپرست میدانند. به همین دلایل است که نشریه اکونومیست نمیتواند از محافظهکاران حمایت کند.
در این صورت راه تا اندازهای برای لیبرالدموکراتها باز میشود. آنها نیز از زمانی که اکونومیست در سال 2017 از آنها حمایت کرد افراطیتر شدهاند. آنها تحت هدایت رهبر جدید خود جو سوینسون (Jo Swinson) پا را از ایده همهپرسی دوم فراتر گذاشته و بیمحابا وعده میدهند که بهطور یکجانبه مسیر برگزیت را معکوس سازند. این وعده واکنش منفی به همراه داشت. اما رویکرد اقتصادی آنها شامل افزایش اندک هزینهکردها با استفاده از افزایش مالیات در سطح گسترده معقولانهترین پیشنهاد در بین احزاب اصلی است و صادقانهترین برخورد را در مواجهه با جامعه رو به پیر شدن دارد. آنها در زمینه تغییرات اقلیمی و سیاست اجتماعی بهترین توازن را بین جاهطلبی و واقعگرایی برقرار کردهاند. در نهایت آنها بهترین گزینه برای کسانی هستند که هم برگزیت سخت محافظهکاران و هم برنامههای چپگرایانه حزب کارگر را رد میکنند.
آنها برنده نخواهند شد ولی چرا باید از آنها حمایت کنیم؟ دلیل عملی آن است که باید هر کس را که وارد داونینگاستریت میشود محدود کرد. رایدهندگان نگرانند که حمایت از لیبرالدموکراتها به نفع آقای کوربین تمام شود اما مدلهای اکونومیست نشان میدهد که آرا و کرسیها بهطور نسبتاً مساوی بین دو حزب تقسیم میشود. آقای کوربین خود را آماده میکند با حزب ملی اسکاتلند کار کند. این حزب در قبال برگزاری یک همهپرسی استقلال دیگر از اکثر برنامههای کوربین حمایت خواهد کرد. اگر تعداد لیبرالدموکراتها بیشتر شود این برنامه به جایی نخواهد رسید. آنها همچنین آقای جانسون را نیز مهار خواهند کرد. برخی محافظهکاران به این امید بستهاند که اگر او با اکثریت زیادی برنده شود عوامگرایی را کنار گذاشته و غریزه لیبرال خود را از نو کشف میکند. اما آنها دچار توهم شدهاند. اگر او کرسیهای حامیان برگزیت را با وعده افزایش کمکهای دولتی ببرد آیا از او انتظار خواهند داشت تا رویای ساخت «سنگاپور بر روی رود تیمز» را کنار گذارد؟ عکس این موضوع صحت پیدا میکند. هرچه اکثریت محافظهکاران بیشتر شود تحولات حزب بزرگتر خواهد بود.
دلیل اصولی ما برای حمایت از لیبرالدموکراتها آن است که این گروه به آن نوع لیبرالیسمی که اکونومیست بر آن بنا شد نزدیکتر است. نمایش قدرتمند لیبرالدموکراتها به رایدهندگان حامی بازارهای باز و جامعه آزاد این پیام را میفرستد که هسته مرکزی هنوز زنده است. رویدادهای چند سال گذشته نشان داد چرا پارلمان به افراد خوبی مانند سام گیما (Sam Gyimah) و چوکو اومانا (Chuka Umunna) نیاز دارد که - به ترتیب - حزبهای محافظهکار و کارگر را به خاطر افراطگراییشان ترک کردند. نمایندگان مستقلی که در پارلمان حضور دارند همواره مسیر برگزیت را به سمت بهتر شدن تغییر دادهاند. اگر بریتانیا در ژانویه از اتحادیه اروپا خارج شود نمایندگان لیبرالدموکرات بهترین حامیان پیمان تجاری عمیق و جدیترین مخالفان خروج بدون توافق خواهند بود. این انتخابات بختکوار نتیجه خوبی نخواهد داشت. اما بهترین گزینه برای بریتانیا چسبیدن به گروههای مرکزی است.
منبع: اکونومیست