شناسه خبر : 42819 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

دستپاچگی ارزی

بررسی تحولات بازار ارز در گفت‌وگو با سیدکمال سیدعلی

دستپاچگی ارزی

برابر همه تجربه‌های گذشته در تاریخچه نظام ارزی و بازار ارز در کشور، جهش قیمت اخیر ارز مساله‌ای غیرقابل پیش‌بینی و دور از انتظار نبود و تنها زمان این جهش محل مناقشه تحلیلگران بود. تورم بالا و مزمن چند سال اخیر خودش را در نرخ ارز به واسطه دلایل مختلفی چون امید به احیای برجام یا تزریق ارز به بازار از سوی بانک مرکزی نشان نداده بود و تخلیه یکباره آن با بر باد رفتن احتمال احیای برجام صورت گرفت. سیدکمال سیدعلی، معاون ارزی اسبق بانک مرکزی، با اشاره به اینکه انتظار این افزایش قیمت می‌رفت، معتقد است که بانک مرکزی نباید دست به اقدامات عجولانه بزند و برای مدیریت بازار به کارهایی چون عرضه ارز با کارت ملی افراد تن دهد.

♦♦♦

‌با اینکه مدت‌هاست تحلیلگران بازارهای پول و ارز با اشاره به نرخ تورم مزمن و بالایی که اقتصاد ایران تجربه می‌کند، در مورد افزایش نرخ ارز مجدد هشدار داده بودند اما زمان این جهش مشخص نبود و با وجود برخی امیدواری‌ها به احیای برجام در نیمه نخست سال، فشار زیادی به بازار ارز وارد نشده بود. اما در روزهای اخیر بازار دستخوش تحولاتی ناگهانی شد و نرخ ارز جهش کرد و هنوز هم نااطمینانی در آن بسیار زیاد است. به نظر شما ریشه‌های این جهش قیمتی در چیست؟

همان‌طور که می‌دانید طی سال‌های اخیر تمامی مولفه‌های کلان اقتصادی اثرگذار بر نرخ ارز، حالا چه مستقیم چه غیرمستقیم، مانند کسری بودجه، رشد نقدینگی، تورم و... با همان روندهای گذشته حرکت ‌می‌کنند؛ مثلاً حداقل سه سال است که تورم سالانه بالای 40 درصد را تجربه ‌می‌کنیم و حجم نقدینگی با نرخ بیش از 35 درصد در حال رشد است. با این تفاسیر طبیعی است که این مولفه‌ها روی قیمت ارز هم اثرگذار باشند. بانک مرکزی، به عنوان نهاد سیاستگذار پولی و بازارساز ارز، اکنون بهتر است یک بررسی جامع داشته باشد که قیمت ارز با توجه به مجموعه شرایط اقتصادی در چه محدوده‌ای قرار می‌گیرد تا حداقل خودش برآورد درستی از نرخ ارز داشته باشد. همچنین باید در نظر گرفت که علاوه بر مولفه‌های مهم اقتصادی که ذکر شد، در حداقل دو سه ماه گذشته انتظارات تورمی فراگیرتر و بیشتر شده و با گسترش بی‌اعتمادی به نظر ‌می‌رسد خروج سرمایه هم شدت گرفته باشد. در حالی که به نظر من بانک مرکزی برآورد دقیقی از میزان خروج سرمایه از کشور ندارد. اما مجموع شواهد موجود به ما ‌می‌گوید که این روند در سال‌های اخیر رو به فزونی بوده است.

لازم است اینجا اشاره داشته باشم که بانک مرکزی در برخی موارد قادر به برنامه‌ریزی و تصمیم‌گیری است اما برخی عوامل اثرگذار بر نرخ ارز از حیطه مسوولیت و وظایف آن خارج است و عملاً بانک مرکزی نمی‌تواند در آن موارد کاری از پیش ببرد. برای مثال بانک مرکزی ‌می‌تواند در مورد بخش خدمات و واردات برنامه‌ریزی کند اما اگر مانند آماری که در گذشته عنوان شد تا سقف 30 درصد واردات از کانال‌های غیررسمی صورت گیرد، دیگر بانک مرکزی نمی‌تواند برای آن برنامه‌ریزی داشته باشد، کما اینکه این میزان واردات به دلیل تشدید تقاضا روی نرخ ارز اثرگذار است. عواملی مانند واردات از کانال‌های غیررسمی و خروج ارز خارج از کنترل بانک مرکزی است. همچنین افزایش تقاضاهای احتیاطی مانند واردات بیش از نیاز مواد اولیه از سوی کارخانه‌ها که در شرایط بی‌ثباتی رخ ‌می‌دهد هم ‌می‌تواند یکی از عوامل اثرگذار باشد که توجه چندانی به آن نمی‌شود. در شرایطی که نااطمینانی و بی‌ثباتی در فضای اقتصادی و سیاسی افزایش ‌می‌یابد، کارخانه‌ها برای اطمینان بیشتر از اینکه ‌می‌توانند خط تولید کارخانه را فعال نگه دارند، به تامین و انبار مواد اولیه برای مدت طولانی‌تری ‌اقدام می‌کنند که این قاعدتاً در تحولات بازار ارز اثر خود را نشان ‌می‌دهد و چندان در اختیار بانک مرکزی هم نیست. در کنار همه اینها نباید از تقاضای سفته‌بازی هم غافل شد، چون ارز همیشه گزینه جذاب و دردسترسی برای عموم در حوزه سرمایه‌گذاری بوده است. تخلیه علامت‌های سیاسی منفی در حوزه اقتصاد، انتظارات تورمی را بالا برده و قاعدتاً تقاضا برای ارز را افزایش داده است.

دو حوزه مهم روی توان بانک مرکزی در کنترل بازار ارز اثرگذار است، نخست متغیرهای کلان اقتصاد مانند کسری بودجه و تورم و... و دوم هم تحولات سیاسی داخلی و بین‌المللی. متاسفانه با توجه به ناهماهنگی‌هایی که از گذشته در دولت وجود داشته و همچنان پابرجاست، بانک مرکزی قادر به سناریوسازی برای مقابله با رخدادهای احتمالی و افزایش آمادگی خودش نیست. دو ماه قبل علامت‌هایی از طرف داخل و خارج آمد که مذاکرات طولانی‌تر و کشدارتر شود و حداقل تا بعد از انتخابات آمریکا به تعویق بیفتد. اما آیا مقررات و بخشنامه‌های بانک مرکزی تغییر خاصی داشت؟ آیا سناریویی از سوی بانک مرکزی برای مقابله با آثار احتمالی تعویق مذاکرات و احیای برجام به اجرا درآمد؟ پاسخ به وضوح منفی است و همان روالی که در پیش گرفته شده بود ادامه پیدا کرد. برنامه ما برای مقابله با تحولات بازار ارز پیشگیرانه نبوده و نیست. یعنی هیچ وقت به فکر نصب و راه‌اندازی سیستم اطفای حریق نیستیم، منتظریم جایی آتش بگیرد بعد با امکانات اندک و دست خالی به مقابله با آتش برویم. در حال حاضر اتاق فکر و تحلیل بانک مرکزی باید این مساله را بررسی کند که آیا افزایش اخیر قیمت ارز با توجه به میانگین نرخ آن در چند سال گذشته و عوامل موثر بر آن مانند تورم دور از انتظار و غیرواقعی است یا خیر. حداقل به نظر من این‌گونه نیست و در نتیجه بانک مرکزی هم نباید با این جهش قیمت، هیجانی برخورد کند؛ یعنی برای کنترل قیمت به تزریق ارز به بازار دست بزند که متاسفانه به نظر ‌می‌رسد در حال انجام دادن همین کار است، مثلاً فروش ارز با کارت ملی به قیمت پایین‌تر از بازار. شما در کجای دنیا سراغ دارید که بانک مرکزی کشوری با مدرک شناسایی مانند کارت ملی، ارز خارجی به قیمت کمتر از بازار به مردم بفروشد.

اما اگر برآورد بانک مرکزی در مورد جهش کنونی دور از انتظار نبوده و مطابق حرکت متغیرهای اقتصادی است، ماجرا متفاوت است. دقت کنید که همیشه جهش زیاد نرخ ارز در یک بازه زمانی کوتاه، به دلیل تثبیت قیمت آن در گذشته بوده است. ریشه جهش امروز هم به تثبیت قیمت در گذشته بر‌می‌گردد. تجربه جهش ارزی در سال‌های 1371، 1391، 1397 و امروز نشان ‌می‌دهد که نگاه دولت در بازه زمانی قبل از جهش کنترل و تثبیت نرخ بوده در حالی که همه دیگر عوامل اقتصادی نرخ ارز را به جلو فشار ‌می‌دادند و عوامل سیاسی و اجتماعی هم محرک‌های قوی رخ دادن جهش بودند. نمی‌شود تمام مولفه‌های اقتصادی دچار مشکل باشند اما وضعیت نرخ ارز خوب باشد. نرخ ارز هم نشان‌دهنده مشکلات اقتصادی است که بخشی از آن هم به سیاست خارجی بر‌می‌گردد.

‌تجربه نشان می‌دهد که مساله تثبیت نرخ ارز برای کنترل تورم توسط دولت و مقابله با افزایش نرخ ارز با تزریق آن در زمان بحران، سیاست‌های همیشگی دولت و بانک مرکزی بوده و تغییری در آن طی همه سال‌ها داده نشده است.

ببینید، به نظر من بخش تحلیل بانک مرکزی با توجه به داده‌ها و اطلاعات اقتصادی که در اختیار دارد و تحلیل آنها ‌می‌تواند به این نتیجه برسد که این افزایش نرخ ارز، طبیعی و مورد انتظار بوده و در نتیجه از دستپاچگی برای پاسخ به آن پرهیز کند تا بتواند بازار را به درستی مدیریت کند. نمی‌توان با پایین نگه داشتن مصنوعی نرخ ارز به بقیه بازارها ثبات بخشید. هنوز سیاستگذار باور نکرده است که نرخ ارز معلول تورم است نه علت آن. دلیل این افزایش‌ها را باید در کسری بودجه، رشد نقدینگی و تورم جست‌وجو کرد. نمی‌شود در یک اقتصاد قیمت همه کالاها صعودی و رو به بالا باشد اما نرخ ارز ثابت باشد یا پایین بیاید. اگر در زمانی که امیدها به احیای برجام بالا بود و انتظار ‌می‌رفت که توافق امضا شود، این اتفاق ‌می‌افتاد احتمال بالایی وجود داشت که نرخ ارز کاهش قابل ملاحظه‌ای در بازار پیدا کند. با توافق، کشور ‌می‌توانست روزانه 5 /2میلیون بشکه نفت بفروشد و با احتساب فرآورده‌ها و دیگر صادرات، درآمد ارزی کشور به بالای 150 میلیارد دلار در سال ‌می‌رسید و مدیریت بازار ارز هم ممکن بود. اما در شرایط کنونی که عوامل تقاضا در حال تشدید است اما عرضه با مشکل مواجه است، بانک مرکزی نمی‌تواند بازار را به درستی مدیریت کند و آنچه صورت ‌می‌گیرد هم مقابله‌های شتاب‌زده است. درحال حاضر فاصله قیمت ارز بانک مرکزی با کف بازار قابل توجه است و باعث شده مردم از کارشان مرخصی بگیرند و در صف دلار بایستند، یا اینکه بساط فروش کارت ملی برای دریافت ارز رونق بگیرد.

در نظر داشته باشید که هجوم مردم به بازار ارز هم به این دلیل است که بازارهای موازی جذابیتی برای سرمایه‌گذاری ندارد و نمی‌تواند قدرت خرید مردم را حفظ کند. نرخ سود واقعی در نظام بانکی منفی است، بورس اوضاع خوبی نداشته و مردم اطمینانشان به این بازار را از دست داده‌اند، در برابر بازار ارز و سکه هم دردسترس هستند، هم با هر میزان سرمایه می‌توان وارد آن شد و نقدشوندگی خوبی هم دارند.

از طرفی در نظر داشته باشیم که تقویت پول ملی نیازمند تراز تجاری مثبت است. بنابراین نباید در حال حاضر هجمه‌ای به بانک مرکزی صورت بگیرد که چرا در کنترل نرخ ارز ناتوان است. تضعیف پول ملی به اقتصاد کشور بسیار آسیب ‌می‌زند اما مجموعه شرایط اقتصادی کشور به این سمت ‌می‌رود. ما باید برنامه‌ریزی داشته باشیم. اینکه بدانیم مذاکرات از سر گرفته ‌می‌شود تا توافق به امضا برسد یا اینکه بدانیم تحریم در بلندمدت پایدار خواهد بود، هر کدام برنامه‌ریزی خاص خودش را لازم دارد. اگر بانک مرکزی تکلیفش را بداند و مثلاً بداند که حداقل در دو سال آینده خبری از توافق نخواهد بود، ‌می‌تواند برنامه‌ریزی درست‌تری برای میزان ارز در اختیار و مصرف آن داشته باشد، صادرات و واردات را نظم و نسق ببخشد و مدیریت بهتری بر بازار داشته باشد. اینکه یک روز بگوییم مذاکرات انجام ‌می‌شود و روز دیگر بگوییم از توافق دور هستیم، شرایط را برای بانک مرکزی سخت ‌می‌کند.

‌ریشه اصلی افزایش نرخ ارز، تورم است و محرک آن هم به نظر ‌می‌رسد ناامیدی از به نتیجه نرسیدن مذاکرات باشد. حداقل طرف‌های مذاکره در اروپا و آمریکا به صراحت اعلام کردند که در شرایط فعلی امیدی به نتیجه دادن مذاکرات ندارند. این در حالی است که دولت سیزدهم گفته بود اقتصاد را به مذاکره و برجام گره نمی‌زند. اما به نظر می‌رسد گره زده شده و اساساً در اختیار دولت نیست.

ابتدا بگوییم که ما خودمان هم حدود دو ماه قبل نشان دادیم که تمایلی به ادامه مذاکرات نداشتیم. ما در یک سال و نیم گذشته چند بار به مرز توافق رسیدیم اما در نهایت باز هم مذاکرات را کش دادیم و پای امضای توافق نرفتیم. اما در مورد گره خوردن توافق و مذاکرات، به این سوال باید پاسخ داد که دلیل کسری بودجه دولت چیست؟ اینکه دولت نمی‌تواند روزانه حداقل 5 /2 میلیون بشکه نفت بفروشد و بودجه‌اش تراز نمی‌شود. از طرفی بسیاری از شرکت‌ها و بنگاه‌ها به دلیل شرایط اقتصادی عملکرد مناسبی ندارند که درآمدهای مالیاتی دولت بتواند جایگزین درآمدهای نفتی شود و کسری بودجه را جبران کند. علامت‌هایی که تاکنون دولت به فعالان اقتصادی داده است نشان از بی‌تصمیمی دارد. در تمام دنیا وقتی تورم بالا ‌می‌رود، نرخ سود بانکی را افزایش ‌می‌دهند اما اینجا هیچ تصمیمی گرفته نشده است. تحریم قدرت برنامه‌ریزی بلندمدت و میان‌مدت را از اقتصاد ما گرفته و آن را به روزمرگی کشانده است. در این شرایط تصمیم‌گیری‌ها ریسک زیادی دارد. درحال حاضر با وجود تحریم خریدهای ما با قیمت‌های بالاتر است و فروش ما با قیمت پایین‌تر. گران ‌می‌خریم و ارزان ‌می‌فروشیم. در شرایط تحریم، افزایش هزینه مبادله به مصرف‌کننده منتقل ‌می‌شود یا اینکه بخش زیادی از ناترازی بانک‌های ما به دلیل ناتوانی از انجام مبادلات پولی بین‌المللی و گشایش ال‌سی است. نظام بانکی ما بخش زیادی از درآمدها و توانایی‌های خود را از دست داده است، قبل از تحریم‌ها 700 کارگزار در نظام بانکی فعال بودند. در حال حاضر خرید طلا و اسکناس از طریق نظام بانکی اصلاً امکان‌پذیر نیست. ما اگر همین امسال از مسوولان اقتصادی کشور سوال کنیم هدف‌گذاری تورم ما در چه نرخی است، کسی پاسخی ندارد. سیاستگذار باید برنامه‌ریزی کند و فعال اقتصادی بداند که مثلاً سه سال آینده قرار است اقتصاد به چه نقطه‌ای برسد تا بتواند سرمایه‌گذاری کند. به دلیل روزمره شدن اقتصاد و سیاستگذاری اقتصادی است که استهلاک سرمایه از تشکیل سرمایه خالص پیشی گرفته است. تقویت پول ملی در این شرایط ممکن نیست و تنها راه بانک مرکزی هزینه کردن از ذخایر است.

‌با توجه به علامت‌هایی که از طرف سیاستگذار به مردم و فعالان اقتصادی داده ‌می‌شود، چشم‌انداز پیش رو در این حوزه چیست؟

به هر حال افزایش نرخ ارز هم سقف دارد و برخی ارقام بسیار بالایی که برای نرخ ارز پیش‌بینی و اعلام ‌می‌شود از منطق اقتصادی فاصله دارد. قیمت در بازار تعیین ‌می‌شود و بازار برای افزایش قیمت هم کشش مشخصی دارد. اگر در حال حاضر قیمت ارز از 36 هزار تومان فراتر رفته، دلیلی بر این نیست که این افزایش قیمت به صورت خطی ادامه داشته باشد. با این قیمت ارز واردات برخی کالاها دیگر صرفه اقتصادی ندارد و از فشار تقاضا کاسته ‌می‌شود. مگر اینکه خروج سرمایه بسیار شدت بگیرد که آن هم راه‌حل دارد و بانک مرکزی باید جلوی خروج غیرقانونی ارز را بگیرد و با در نظر گرفتن مشوق‌هایی، زمینه ورود ارز حاصل از صادرات را به کشور تسهیل کند. 

دراین پرونده بخوانید ...