شناسه خبر : 42803 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

سرایت نابودی

اثر بی‌اعتمادی مردم به سیاسیون در گفت‌وگو با موسی غنی‌نژاد

سرایت نابودی

این روزها آثار بی‌اعتمادی بخش‌های مختلف جامعه به اهالی قدرت در بسیاری از حوزه‌ها نمایان شده است. مثل همین تحریم برندهایی که شائبه همکاری با قدرت توسط آنها مطرح می‌شود. برندهایی که تحریم می‌شوند و به مرور بیم نابودی آنها می‌رود. در این میان مساله این است که گوش‌ها برای شنیدن هیچ توضیحی هم شنوا نیست. اعتماد رخت بربسته و فصل تحریم و تهدید و مقابله به مثل فرا رسیده است. این شرایطی است که راه را برای سیاستگذاران بسیار سخت می‌کند. سیاستگذارانی که با ابرچالش‌های اقتصادی و اجتماعی روبه‌رو هستند و ناگزیر باید در برخی حوزه‌ها دست به اصلاحات اساسی بزنند. اکنون بیم آن می‌رود که این اصلاحات به دلیل عدم همکاری گروه‌های مختلف جامعه بی‌نتیجه بماند درحالی‌که قوه خلاقه اعتراضات هم در حال جست‌وجو برای آسیب زدن به وابستگان به قدرت است. از صداوسیما گرفته تا برندهای مطرح اقتصادی. در این زمینه گفت‌وگو با موسی غنی‌نژاد، اقتصاددان، را می‌خوانید.

♦♦♦

‌ در هفته‌های گذشته و به دنبال شکل‌گیری موج اعتراضات گسترده علیه ساختار سیاسی، شاهد بروز بی‌اعتمادی گروه‌های مختلف جامعه بودیم. از سوی دیگر به نظر می‌رسد شیوه‌هایی که نظام سیاسی برای اقناع جامعه به کار می‌برد در مواقعی منقضی شده و درواقع حکومت قدرت اقناع خود را برای دست‌کم برخی از گروه‌های مردم از دست داده است. کشور بیش از 50 روز است که درگیر تنش بوده و به نظر می‌رسد اعتماد عمومی به حاکمیت در حال خدشه‌دار شدن است. به نظر شما این بی‌اعتمادی عمومی چه تبعاتی برای نظام سیاسی به همراه خواهد داشت؟

همان‌طور که شما هم اشاره کردید حدوداً 50 روز است که تنشی در کشور به وجود آمده است و چشم‌اندازی هم برای برطرف کردن آن و برقراری آرامش وجود ندارد. این روند می‌تواند برای کشور تبعات سیاسی و اجتماعی و به‌طور خاص تبعات اقتصادی گسترده‌ای به همراه داشته باشد. همان‌طور که اشاره شد شرایط موجود یک وضعیت نااطمینانی برای کشور ما ایجاد کرده است که طبیعتاً باعث می‌شود میل به سرمایه‌گذاری و گسترش فعالیت اقتصادی در کشور ما کمتر شود. حتی ممکن است همان فعالان اقتصادی موجود هم با توجه به وضعیت کنونی کشور ترجیح دهند از فعالیت‌های اقتصادی خود بکاهند و از بعضی بازارها مانند بازار سهام خارج شده و درآمدهای خود و سرمایه‌های خود را به بازارهایی مانند طلا و ارز ببرند. بازارهایی که نقدشوندگی بالاتری داشته و دسترسی آنها به منابع خود بیشتر است. در نظر بگیرید که وقتی علاقه افراد به بازار ارز بیشتر می‌شود، قیمت ارز هم رشد می‌کند. در روزهای اخیر به علت همین نااطمینانی‌هایی که به وجود آمده است و به نظر می‌رسد به سمت بهتر شدن هم پیش نمی‌رود، قیمت ارز به‌صورت قابل ملاحظه‌ای در حال رشد است. اعتراضات گسترده بر بازارها اثر کرده و دولت باید در این زمینه تصمیمات لازم را بگیرد. به‌عبارت‌دیگر دولت باید اعتراضات را ریشه‌یابی کرده و درصدد حل کردن مشکلات برآید.

‌ نقش دولت را در پاسخ‌دهی به اعتراضات چگونه ارزیابی می‌کنید؟ به نظر می‌رسد دولت وقت نه چندان مورد خطاب معترضان قرار گرفته و نه دولت استراتژی مشخصی برای پاسخ‌دهی به معترضان دارد. چه ارزیابی از عملکرد دولت در مواجهه با معترضان دارید؟

دولت اکنون به‌صورت انفعالی عمل می‌کند. البته به نظر نمی‌رسد که خود نهاد دولت در حال نقش‌آفرینی باشد و شخصاً دولت را غایب می‌بینم. البته وزیر کشور هم در برخی مواقع سخنانی می‌گوید ولی اینکه سیاستگذاری و استراتژی دولت و نظام در رابطه با وضعیت موجود چه باشد، هنوز روشن نیست و این روشن نبودن، رفته‌رفته به نااطمینانی موجود بیشتر دامن می‌زند و بی‌ثباتی اقتصادی را افزایش می‌دهد. زمانی‌که نرخ ارز رشد می‌کند، سرمایه‌های مردم صرف خریدن طلا می‌شود، این شرایط بی‌ثباتی ایجاد می‌کند. بررسی داده‌های اقتصادی کلان نشان می‌دهد قبل از اعتراضات اخیر هم اقتصاد ایران وضعیت خوبی نداشته ولی بعد از اعتراضات وضعیت بدتر شده است. این معضلی بزرگ است که اگر حل نشود دامنه مشکلات اقتصادی گسترده‌تر خواهد داشت.

‌ لطفاً درباره تاثیر بی‌اعتمادی عمومی بر اقتصاد توضیح دهید. بسیاری معتقدند اگر معترضان به نتایج مورد انتظار خود از این اعتراض نرسند، به سمت قهر با حکومت می‌روند. می‌دانیم که ایران با چالش‌های بسیار بزرگی در حوزه اقتصاد مواجه است. اکنون مساله ضرورت اصلاح ساختار بودجه هم وجود دارد، از سوی دیگر تعدیل قیمت بنزین هم پیش‌رو است. آیا باوجود این قهر می‌توان برای حل چالش‌های موجود اقدام کرد؟ دولت با وجود گروه‌های بی‌اعتماد مردم می‌تواند اصلاحات اقتصادی را کلید بزند؟

دولت باید تمام تلاش خود را بکند تا با هماهنگی سایر مراجع تصمیم‌گیری،‌ برای چالش‌هایی که به وجود آمده و به‌موجب آن، این اعتراضات و تنش‌ها شکل گرفته، چاره‌جویی کند و آرامش به کشور برگردد. در غیر این صورت ادامه فعالیت‌های دولت با مشکل روبه‌رو خواهد شد و معلوم نیست چطور مسائل قرار است حل شود. اکنون همین مساله بودجه که به آن اشاره کردید با معضلات بسیاری روبه‌روست. یک سال پیش وقتی مذاکرات هسته‌ای شروع شد، آمریکایی‌ها آمدند و تحریم‌ها را شل کردند، این باعث شد که صادرات نفتی ایران افزایش یابد و از نظر درآمد نفتی وضعیت کشور بهتر شود. ولی این کافی نبوده و می‌دانیم که به‌اندازه‌ای نبوده که معضلات کسری بودجه را حل کند. اکنون می‌دانیم که جهت معکوسی در جریان است. اگر به صحبت‌هایی که مطرح می‌شود، توجه کنید، متوجه می‌شوید که از سوی آمریکایی‌ها موضوع این است که باید تحریم‌ها را بیشتر کنیم. این می‌تواند منجر به آن شود که درآمدهای نفتی ما کمتر شوند. کلاف سردرگمی که در شرایط حاضر کشور ما به وجود آمده باید از دو جهت باز شود، یکی در سیاست خارجی و دیگر در سیاست داخلی.

در سیاست خارجی باید روندی ایجاد شود که توافقات و مذاکرات به مسیر درستی برود و تنش‌های به‌وجود‌آمده کاهش یابد. دولت نشان داده که مشاورهای خوبی ندارد. عده‌ای پیشتر می‌گفتند که اگر دو ماه بگذرد و زمستان بیاید، سرما در راه است و اروپایی‌ها با توجه به موضوع کمبود انرژی به زانو در‌می‌آیند. پیشنهاد آنها این بود که مذاکرات را به‌این‌ترتیب به تعویق بیندازیم چراکه در زمستان در مذاکره با غرب دست بالا را خواهیم داشت. اکنون می‌بینیم که کاملاً برعکس آن رقم خورده است. اروپایی‌ها بعد از مدتی متوجه شدند که ایران نمی‌خواهد نقش مثبتی در معضل انرژی ایفا کند و همه ابتکارعمل مربوط به بخش گاز را به روس‌ها داده است. در این شرایط و به‌رغم وجود منابع گازی کشور، هیچ تمایلی به ورود کردن به حل مشکل انرژی اروپا نشان نداده و در این راستا اقدام نکردند. اروپایی‌ها معمولاً مسائل خود را از مسیر دیگری حل می‌کنند و اکنون هم دیگر نگرانی ندارند و هیچ امتیازی هم حاضر نیستند به ایران بدهند.

اکنون می‌دانیم که مشاوران دولت را به دردسر انداختند و پیش‌بینی‌هایشان اشتباه بود. بنابراین دولت هم باید بداند که نباید دنبال این قبیل داستان‌ها برود. باید مسیر خود را عوض کرده و در مسیر تنش‌زدایی گام بردارد. این تنش‌زدایی هم باید با آمریکایی‌ها صورت بگیرد و هم با سایر کشورهای دنیا. علاوه بر مساله هسته‌ای، اکنون مساله FATF هم وجود دارد که باید حل شود و اگر حل نشود رابطه ما با جهان همچنان مشکل‌دار بوده و هزینه‌های معاملاتی ما همچنان بالا خواهد بود. اینها مواردی است که باید برای آنها فکر جدی صورت گیرد و دولت نباید به دنبال شعارهای قبلی برود. از نظر داخلی هم همان‌طور که اشاره شد، دولت باید در جهت تنش‌زدایی و آرامش داخلی برود.

‌ به نظر می‌رسد که در این زمینه هم، دولت استراتژی روشنی ندارد و نمی‌داند می‌خواهد چه کند؟ به نظر شما دولت برای تنش‌زدایی در داخل کشور چه ابزارهایی در اختیار دارد؟

دولت باید خودش توضیح دهد که چگونه می‌خواهد تنش‌زدایی کند و آرامش را به جامعه برگرداند؟ همه قرائن و شواهد نشان می‌دهد که دولت و سایر صاحبان قدرت دچار این توهم هستند که به‌زودی آرامش به کشور برمی‌گردد و می‌توانند برنامه‌های پیشین خود را از سر گیرند. بعضاً دیده‌ایم که بعضی از نمایندگان مجلس صراحتاً می‌گویند درست است که اکنون گشت ارشاد فعالیتی در خیابان ندارد ولی این به این معنا نیست که ما کوتاه آمده‌ایم. ما منتظر هستیم که تنش حاضر به گفته خود آنها «جمع شود»، یا مسوولان امنیتی مسائل حاضر را به هر ترتیبی «جمع کنند» تا باز به سیاست‌های قبلی برگردیم. مثلاً به‌این‌ترتیب که گشت ارشاد دوباره راه بیفتد و این بحثی است که نشان می‌دهد، تعبیر درستی از اوضاع ندارند و نمی‌دانند در 50 روز گذشته در کشور چه اتفاقی افتاده است؛ و این واقعاً ترسناک است. شما وقتی به‌عنوان تصمیم‌گیران واقعیت‌های کشور را ندانید و درست تشخیص ندهید نمی‌توانید برای آنها چاره‌جویی درستی کنید. شخصاً نمی‌دانم چطور باید برای حضرات روشن کرد که داستان آن‌طور‌که شما می‌گویید و آن‌طور‌که شما می‌بینید نیست. این اعتراضاتی که اکنون در کشور شکل گرفته و جسته‌وگریخته بوده کمیت و کیفیت معترضان را نشان نمی‌دهد. درست است که تعداد معترضانی که به خیابان آمدند اندک بوده ولی این ظاهر ماجراست و درواقع این نوک کوه یخ اعتراضات و نارضایتی‌هاست. اگر با چشم عقل نگاه کنید، متوجه می‌شوید که آن قسمت بزرگ تنش‌ها و نارضایتی‌ها دیده نمی‌شود. بنابراین به‌هیچ‌عنوان نباید تصور کنید که مساله کوچک است و جمع می‌شود و بعد به سیاست‌های قبل برمی‌گردیم. این توهم بوده و تا زمانی که مسوولان ما این‌طور فکر می‌کنند، استراتژی آنها انفعالی خواهد بود. اکنون به نظر می‌رسد که برنامه نظام تصمیم‌گیری این است که تظاهرات خیابانی جمع شود تا باز به سیاست‌های سابق برگردند. این اشتباهی بزرگ بوده و مسیری است که به ناکجا ختم می‌شود.

باید برگردیم به عقلا و از آنها مشورت بگیریم وگرنه این سیاست‌ها راه به جایی نمی‌برد.

‌ هم‌زمان با انفعال در مجموعه نظام تصمیم‌گیری جهت پاسخ‌دهی مناسب به معترضان، شاهد آن هستیم که در معترضان قوه خلاقه‌ای وجود دارد که مدام ابداعات تازه در اعتراضات به کار می‌بندند. در هفته‌های گذشته شاهد آن بودیم که برخی برندهای معروف که به همکاری با نیروهای سرکوب در خیابان متهم شده بودند، توسط گروه‌های مردم تحریم شده و اخبار حاکی از آسیب خوردن به این برندهاست. ادامه این روند و آسیب دیدن برندهای اقتصادی معتبر در ایران چه اثری می‌تواند بر اقتصاد کشور داشته باشد؟

یک جنبه معضلی که به وجود آمده، نااطمینانی و عدم اعتماد مردم به دولت و رسانه‌های داخلی مانند رادیو و تلویزیون ملی است. این باعث شده ابتکار عمل رسانه‌ای به دست رسانه‌های خارجی بیفتد. ایران اینترنشنال مدام در حال آمیختن راست و دروغ در هم و ایجاد شبهه و نااطمینانی و نگرانی در مردم است. در مقابل آن تمام رسانه‌های بزرگ ما ابتکار عمل را از دست داده‌اند. به‌طور خاص به صداوسیما اشاره می‌کنم. واقعاً حیرت‌آور است. قیاس کنید. همین ایران اینترنشنال که مسوولان ایرانی بارها نسبت به آن ابراز انزجار کرده‌اند بیش از 100 نفر کارمند ندارد. صداوسیما چند کارمند دارد؟ حدود 30 هزار نفر. در مقابل ساختمان ایران اینترنشنال بسیار کوچک است، غالباً هم نیروهایش حرفه‌ای نیستند. رسانه ملی ما از پس این یک شبکه برنمی‌آید. به همین ترتیب این رسانه در جامعه ما تاثیر می‌گذارد. در نظر بگیرید که دولت با انحصار رادیو تلویزیون و ایجاد بیش از 20 کانال تلویزیونی از عهده آن یک شبکه برنمی‌آید. این نشان‌دهنده ناکارآمدی عجیب‌وغریبی است که صداوسیما به آن دچار است. لازم به یادآوری است، رادیو تلویزیون در ایران بودجه عظیمی دارد، درآمدهای انحصاری نجومی دارد،‌ حتی از صندوق توسعه ملی هم پول گرفته ولی همواره هم دچار کسری است. در مورد همین کارخانه لبنی که دیدیم شایعاتی پیرامون آن به وجود آمد. همین شبکه ایران اینترنشنال به شایعات دامن زد. آن کارخانه یک برند موفق است و اکنون دچار لطمه جدی شده است. این به خاطر چیست؟ به خاطر این است که خبررسانی در داخل کشور ما دچار چنین پایه سستی در میان مردم شده که به آن اعتماد نمی‌کنند. افزون بر آنچه گفته شد اخیراً می‌بینیم که موج حمله به استارت‌آپ‌های موفق هم آغاز شده که لطمه خوردند و اقتصاد ما هم به دنبال آن بیشتر لطمه خواهد خورد. رسانه‌های برون‌مرزی هم برای لطمه زدن به این برندها بیشتر تلاش می‌کنند. اینها مسائلی است که باید به آنها فکر کرد. سوال این است که چرا پایگاه توده‌ای دولت از دست رفته است؟ از سوی دیگر مردم چرا دیگر اخبار را از رسانه‌های داخلی پیگیری نکرده و از رسانه‌های خارجی خبر می‌گیرند؟ علت این است که اعتماد مردم نسبت به رسانه عریض و طویل صداوسیما از دست رفته است. برای اینکه صداوسیما صدای مردم را پوشش نمی‌دهد و اطلاعات غلط به مردم داده است.

یکی از دلایلی که توده‌های مردم نسبت به صداوسیما بی‌اعتمادند پخش همین اعترافات تلویزیونی افراد علیه خودشان است. نکته مهمی که در این زمینه وجود دارد این است که طبق قانون جمهوری اسلامی تا زمانی که اتهامات افرادی در دادگاه اثبات نشده است، نباید اعترافات متهم پخش عمومی شود ولی همین قانون هم نقض می‌شود. صداوسیما مدام در حال پخش اعترافات افراد است. این اعترافات در کدام دادگاه ثابت شده است؟ وقتی چنین می‌کنید، مردم اعتماد خود را به رسانه بیش از پیش از دست می‌دهند. هنوز اعترافات فردی به نام مازیار ابراهیمی را فراموش نکرده‌ایم. به یاد دارید که درباره او چه اتفاقی رخ داد؟ اعترافاتش در تلویزیون پخش شد و بعدها خود رسانه‌های داخلی هم گفتند که آن عمل اشتباه بوده و حتی خسارت هم به او پرداخت شد. دست‌آخر هم آزاد شد و ایران را ترک کرد. نتیجه این رفتارها چیست؟ نتیجه این است که مردم به اخباری که از رادیو تلویزیون پخش می‌شود باوری ندارند. عده‌ای در قدرت در حال نابود کردن پایگاه مردمی خود هستند. باید اکنون به این سوال پاسخ دهند که چرا چنین می‌کنند؟ به نظر من مهم‌ترین دلیل این است که این افراد ایدئولوژیک بوده و واقعیت‌ها را رها کرده‌اند. در خط ایدئولوژی، واقعیت چندان اهمیت ندارد. نتیجه چه می‌شود؟ نتیجه این می‌شود که همه چیز لطمه می‌خورد. از جمله همین اعتماد اجتماعی و برندهای اقتصادی کشور که ممکن است به سایر حوزه‌ها هم سرایت کند. 

دراین پرونده بخوانید ...