تودرتوی تصمیم
چرا تصمیمگیری بدون نقص در بازارها ناممکن است؟
بازار سهام چند وقتی است که بهرغم ارزنده بودن قیمتها با رخوت سنگینی در جریان معاملات خود روبهرو شده است. در شرایطی که بسیاری بر این باور هستند که وضعیت بازار سهام متناسب با شرایط بنیادی قیمتهاست، سرمایهگذاران خرد با جدیت رای به خروج از این بازار میدهند. اینطور که به نظر میرسد هم بدبینی سرمایهگذاران عادی و هم خوشبینی تحلیلگران تا حدودی ریشه در عاداتی دارد که ذهن انسان در مواجهه با شرایط مختلف در تصمیمات او دخیل میکند.
رویای منطقی بودن
تصمیمگیری را شاید بتوان کلیدیترین عملکردی دانست که زندگی انسان را شکل میدهد. گونه ما از ابتدای آغاز زیست خود بر روی زمین و شروع عمر هر یک از افراد بشر همواره در حال تصمیمگیری بوده است. ما در شرایطی حیات خود را آغاز میکنیم که تصمیمگیری مهمترین عملکرد پیشروی ما برای زنده ماندن است و در حالی حیات خود را ترک میکنیم که زندگی ما برساخته از مجموعه تصمیماتی است که گرفتهایم. درواقع اهمیت این عامل به حدی است که بهرغم وجود فعالیتهای گوناگون و پیشههای مختلف در میان جوامع بشری تصمیمگیری تنها عاملی بوده که در ظهور و تداوم کارها پای ثابت زندگی انسان بوده است. همین امر بهخودیخود نشان میدهد تصمیمات ما و مهمتر از آن بینشی که سبب اتخاذ این تصمیمات میشود تا چه حد اهمیت دارد.
یکی از مواردی که انتخاب کردن یا همان تصمیمگیری در آن از اهمیت بسزایی برخوردار است حوزه تصمیمات مالی است. انتخابهایی که ما در این حوزه انجام میدهیم کیفیت زندگی ما را شکل میدهند و میتوانند آن را بهسرعت بهبود داده یا پسرفت دهند. دقیقاً به همین دلیل است که افراد در مواجهه با مسائل مالی و اقتصادی بسیار دست به عصاتر عمل میکنند. شاید اگر بخواهیم تصویری واضح از این مساله ارائه دهیم باید بگوییم آنچه انسانها بیش از مسائل اقتصادی و سرمایهگذاری زندگی خود در آن احتیاط میکنند، تنها در مورد حفظ جان آنهاست. ناگفته پیداست که اهمیت این مساله کاملاً بدیهی است همانطور که کسی نمیخواهد زندگی خود را از دست دهد همانطور نیز نمیخواهد که کیفیت زندگی خود را نیز از دست بدهد. این مساله دقیقاً همان عاملی است که سبب میشود تا ما با استرس زیاد در مورد پول خود تصمیم بگیریم و حتی در برخی از موارد متحمل اشتباههای غیرقابل جبران شویم.
به همین دلیل تاکنون تحقیقات بسیاری در حوزههای مختلف اعم از روانشناسی و اقتصاد پیرامون مساله تصمیمگیری انجام شده است. دانشمندان در حوزههای مختلف عوامل متعددی همچون ضمیر ناخودآگاه و احساسات، عقل و منطق و حتی معیارهای کمی را برای توضیح تصمیمات انسانها به کار بستهاند. بهطور کلی اگر بخواهیم تنها در چند سطر، تاریخ تصمیمگیری انسان را خلاصه کنیم، باید بگوییم از اشکال بدوی حیات تا به امروز که جوامع مدرن شکل گرفتهاند انسانها بهطور پیوسته سعی کردهاند با افزایش دقت تصمیمات خود همواره بازده بهتری از عملکرد روزمره یا بلندمدت داشته باشند. این عامل را میتوان از زمان انسانهای شکارچی تا به امروز که فعالیتهای پیچیده تحلیلی در بازارهای مالی انجام میشوند مشاهده کرد. به عبارت ساده ما همواره سعی کردهایم با افزایش پیچیدگی و جزئیات در متغیرهای تصمیمگیری منطقیتر عمل کنیم.
در مسیر تکامل
اما سوال اینجاست این منطقی بودن تا چه میزان امکانپذیر است؟ نگاهی اجمالی به متون روانشناسی حکایت از آن دارد که نحوه تکامل مغز انسان در طول هزارههای اخیر به نحوی بوده که بیش از هر چیز متضمن تداوم حیات و ادامه نسل او باشد. همین امر باعث شده تا تمامی امکانات ذهنی در گرو این هدف مهم قرار گیرد. دلیل شکلگیری چنین وضعیتی این است که انسانها بهرغم داشتن تمدن چند هزارساله دهها هزار سال متمادی را در طبیعت به عنوان یک گونه جانوری زندگی کرده و از همینرو زمان زیادی داشتهاند تا وضعیت جسمی و متعاقباً ذهنی خود را به محدودیتهای طبیعت اطراف و جهان پیرامون بسط دهند. طبیعتاً در چنین محیطی تصمیمات پیچیده مالی محلی از اعراب ندارند و تمامی متغیرهای پیشروی انسان محدود به مسائلی نظیر خوراک، سرپناه و تداوم نسل است.
این عامل سبب شده تا ما به عنوان تکاملیافتهترین گونه جانوری اگرچه توانایی وسیعی نسبت به سایر گونهها برای تصمیمگیری و انتخاب داشته باشیم بااینحال در کنار همین تواناییهای پیشرفته ذهنی دارای نقصانها و کاستیهای متعددی باشیم که محققان علوم رفتاری امروزه آن را سوگیری یا تورش نامیدهاند. به دیگر سخن ذهن انسان برای اتخاذ تصمیمات پیچیده مالی مانند این میماند که او بخواهد در یک جاده پرپیچوخم کوهستانی و سنگلاخ تنها با یک دوچرخه مسیر خود را طی کند. طبیعتاً چنین امری مخاطرات بسیاری به همراه خواهد داشت و میتواند او را در معرض ریسکهای متعدد قرار دهد که منشأ بسیاری از آنها همین سوگیریهای شناختی است.
ماندن در دنیای انسان عقلایی
با توجه به آنچه گفته شد میتوان اینطور نتیجه گرفت که با پیچیده شدن زندگی تلاش انسانها برای رسیدن به آرمان انسان عقلایی که در متون کلاسیک اقتصاد بهکرات به آن اشاره شده تقلایی است مداوم که از طریق بهبود و ارتقای روشهای مختلف تصمیمگیری و استفاده از علوم متنوعی از منطق گرفته تا روانشناسی همچنان ادامه دارد. امروزه دیگر کمتر کسی را میتوان در حوزه مطالعات اقتصادی یافت که مانند اندیشمندان قرون اخیر باور داشته باشد که انسانها بهطور کاملاً عقلانی تصمیم میگیرند و از این رهگذر اشتباه چندانی متوجه آنها نیست. درواقع انسانی که در جهان عقلانی و به دور از سوگیریهای شناختی دست به انتخاب میزند انسانی است تقریباً کامل که در آن واحد میداند بهترین انتخابها برای او چیست و چه نیازهایی را باید زودتر پاسخ دهد.
این در حالی است که امروزه به مدد علم ثابت شده که چنین انسانی اساساً وجود خارجی ندارد. داشتن احساسات و پیشزمینههای فکری گسترده در طول زندگی هر یک از اشخاص سبب میشود تا آنها نتوانند کاملاً منطقی تصمیمگیری کنند. درواقع اگر بخواهیم تصویری ساده از این مساله ارائه دهیم باید بگوییم که عقلانی رفتار کردن در جهان امروز و در دنیای مطالعات تصمیمگیری همچون سنگ نشانهای پابرجا باقیمانده که تمامی علوم مختلف سعی دارند به سمت آن حرکت کنند.
یکی از این ابزارهای قدیمی که در بازارهای دارایی بهخصوص بازار سهام همچنان کارآمدی بسیار دارد تحلیل بنیادی است. تحلیل بنیادی مجموعهای از روشهای حسابداری به شیوه آیندهنگر است که سعی بر آن دارد تا با تخمین ارزش یک دارایی قیمتی منصفانه ارائه دهد تا سرمایهگذاران با مقایسه اعداد روی تابلو با این معیار بهدستآمده در مورد ارزندگی یا عدم ارزندگی قیمت سهام دست به اظهارنظر بزنند. طبیعتاً اگر این اظهارنظر درست باشد فرد استفادهکننده از خروجی این تحلیل میتواند در آینده دور یا نزدیک به سودی مورد انتظار، فراتر از آن یا کمتر از این مقدار دست پیدا کند. در این روش سعی میشود تا با تخمین درآمدهای آتی شرکت، میزان دارایی آن و محیط کلانی که شرکت در آن فعالیت میکند و همچنین با در نظر گرفتن ریسکهای متعدد معیاری برای خرید یا فروش یک دارایی محاسبه شود.
در کنار این روش یکی دیگر از شیوههای پرکاربرد تحلیل قیمت دارایی که بهجز سهام در سایر بازارها نیز مورد توجه قرار میگیرد، تحلیل تکنیکال یا تکنیکی است که با استفاده از روشی متفاوت نحوه آرایش قیمتها روی نمودار قیمتی را مورد تحلیل و بررسی قرار میدهد. این روش نیز مانند تحلیل بنیادی سابقهای طولانی دارد و اگرچه رفتار خریداران و فروشندگان در آن به میزان بیشتری لحاظ میشود با این حال نقصانهایی دارد که برخی از آنها را میتوان به نگاهی کلان و شکلگرفته در سایه تئوریهای مبتنی بر انسان عقلانی مرتبط دانست. انسانها فارغ از اینکه در چه کشور یا منطقهای زمانی زندگی کنند امروزه به شیوه گسترده از این دو روش کلی بهره میبرند. بر این اساس میتوان گفت هر دو روش یادشده بهرغم آنکه رویکردی تقریباً منطقی به مسائل موردتحلیل خود دارند باز هم نمیتوانند تمامی مشکلاتی را که پیشتر در حوزه تصمیمگیری به آنها اشاره کردیم مرتفع سازند. انسانها هر چقدر هم که از ابزاری منطقی برای تحلیل دادههای در دسترس بهره ببرند، درنهایت وقتی مجبور به انتخاب کردن باشند با همان محدودیتهای احساسی و ذهنی دست به انتخاب میزنند. البته نمیتوان منکر این شد که هرچه اطلاعات فرد تصمیمگیر در مورد کاستیهای ذهنی اشارهشده بیشتر باشد یا فرد دارای تجربیات بیشتری باشد انتخاب میتواند منطقیتر بوده و ریسک تصمیمگیر را کاهش دهند. بااینحال آنچه مشخص است این است که هیچ فردی تاکنون آنقدر از این دو جهت ایمن نبوده که بتواند ادعای بیاشتباه بودن داشته باشد. مضاف بر اینکه عامل عدم قطعیت در این میان نقش مهمی ایفا میکند و خود میتواند با احتمال بیشتری زمینه بروز سوگیری را در تصمیمات فراهم کند.
تصمیمگیری در بورس
با توجه به آنچه گفته شد و شرایط فعلی بازار سهام در ایران، به نظر میرسد که اگرچه روشهای قدرتمند علمی برای تجزیه و تحلیل وضعیت بازار در شرایط کنونی به کار گرفته میشود بااینحال برخی از مسائل و مشکلاتی که در طول سالهای اخیر به وجود آمده سبب شده تا افراد از روشهای درست خود به نحوی نتیجهگیری کنند که ردپای سوگیری در برخی از آنها قابل مشاهده باشد. برای مثال در ماههای اخیر بارها شاهد آن بودیم که با رشد تورم بر روی تارنمای بانک مرکزی بسیاری اعتقاد داشتند که افزایش سطح عمومی قیمتها به رونق دوباره بازار سهام منجر خواهد شد. بااینحال همانطور که شاهد
بودیم تاکنون این مساله محقق نشده و رسیدن شاخص کل بورس به محدوده یک میلیون و ۶۰۰ هزارواحدی آن به حدی ضعیف بوده که این شاخص بیش از یک ماه است با بازگشت از این سطح در ابرکانال یک میلیون و ۵۰۰ هزارواحدی دست و پا میزند. این در حالی است که بسیاری از تحلیلگران همچنان بر این باور هستند که بورس تهران در شرایط کنونی توانایی افزایش قیمت در برخی از نمادها را دارند. آنها اینگونه استدلال میکنند که P /E بسیاری از شرکتها در بازار سهام هماکنون در مقادیر پایینی است. با توجه به اینکه احتمال دستیابی به توافقی تازه پیرامون مساله برجام به حداقل رسیده از اینرو نمیتوان کاهش قیمت ارز در ماههای آتی را امری محتمل دانست. تاکید بر قیمتهای بالاتر سهام بر اساس P /Eهای تحلیلی در ماههای اخیر سبب شده تا بسیاری با رشد قیمتهای جهانی در ماههای پایانی سال قبل و ماههای ابتدایی سال جاری دست به خرید سهام بزنند. بااینحال در هفتههای اخیر شاهد بودهایم که خروج مداوم سرمایهگذاران حقیقی نوعی از عدم اطمینان در بازار سهام را به نمایش گذاشته که به نظر میرسد برخی از دلایل آن دقیقاً مربوط به افزایش احتمال رکود در اقتصاد جهانی و افت قیمت کامودیتیهاست. آنچه تحلیل بنیادی در بدو تخمین خود در نظر نمیگیرد احتمال کاهش برخی از این متغیرهاست که سبب شده قیمت داراییها با کاهش احتمال صعود بهای کامودیتی و بعداً قرار گرفتن آن در روند نزولی افت کند.
از سوی دیگر احتمال تشدید رکود نیز عاملی است که میتواند در ماههای آتی قیمت تحلیلی سهام را کاهش دهد. از اینرو طبیعی است که برخی از افراد بهخصوص در شرایطی که ریسکهای سیاسی و اقتصادی ایران در سطح بالایی قرار دارد هماکنون دست به فروش سهام بزنند. اینطور که به نظر میرسد مخالفان این عده اعتقاد دارند که همسو نبودن رفتار بخشی از اهالی بازار با باورهای آنها امری غلط است که در شرایط ارزندگی سهام به افزایش عرضه آن منجر میشود. این که باور آنها تا چه اندازه درست است امری است که در آینده میتوان تشخیص داد. اما در صورت درست بودن نظر فروشندگان میتوان نتیجه گرفت که مخالفان فروش در شرایط کنونی از سوگیریهایی نظیر سوگیری اعتقادی، استدلال هدفمندشده و سوگیری خوشبینی اثر پذیرفتهاند. آنچه به نظر میآید این است که افراد مصر در جهت خرید یا فروش سهام که به هیچ وجه حاضر به بازگشتن از نظر خود نیستند رفتاری را پیش گرفتند که میتوان آن را با سوگیری داستانسرایی (Narrative Bias) مطابق دانست. در این حالت شخص با توجه به متغیرهای محدودی که در دسترس دارد اقدام به ساختن سناریویی میکند که بهطور ناآگاهانه دارای حدی از مغالطه است. در این شرایط سناریو یا داستان شکلگرفته که بیش از حد بر آن پافشاری میشود در ذهن فرد مانند داستان منطقی عمل میکند. در حالیکه با پیش رفتن شرایط در مییابیم که اینگونه نیست. از سوی دیگر شخصی که دارای سوگیری اعتقادی است تنها شواهدی را مورد بررسی قرار میدهد که با باورهای قبلی همساز است. به بیان بهتر فرد بهطور ناخودآگاه تمامی عواملی را که با عقاید قبلی همسو نیست در این تحلیل کنار میگذارد تا سناریوی مطابق با باورهای خود را به دست بیاورد. در این شرایط از نوع دیگری از سوگیری نیز استفاده میکند که به آن استدلال هدفمندشده میگویند. در این شرایط برای اینکه بتواند نظر خود را به دیگران بقبولاند از استدلال هدفمندشده استفاده میکند، به نحوی که نظر نهایی او در این استدلال تایید شود. تمامی اینها ناشی از خوشبینی است که خود سوگیری در جهت تایید نتیجه موردنظر است. نتیجهای که ممکن است با روشن شدن واقعیت و آب شدن یخهای عدم اطمینان به کلی ابطال شود.
از اینرو اگر بخواهیم نتیجه منطقی از بحثی که از نظر گذشت بگیریم باید بگوییم بازارها همواره محل تضارب آرا و رویارویی نظرات مختلف بودهاند، طبعاً چنین امری سبب میشود تا رویارویی نظرات و ایدههای مختلف درنهایت به برنده یا بازنده شدن اشخاص بینجامد و بر عمق تحلیلی بازار بیفزاید.