دهه نو بهتر از دهه 90
چه فرصتی در 10 سال آینده مهیاست؟
دو روایت وجود دارد؛ اینکه دهه 90 را باید از سال 90 تا 99 بگیریم، یا اینکه از سال 91 تا 1400. البته برای اوضاع اقتصاد ایران، در 10 سال اخیر هر روایتی را بگیریم اوضاع خوب نیست. در این گزارش روایت دوم را مبنا قرار دادیم، تا کمی بررسی کنیم که چه بر سر اقتصاد آمده است. چه فرصتهایی در اقتصاد ایران از دست رفته است. کارنامه اقتصاد ایران چه نمرههایی به خود دید. بخش دیگر این گزارش بررسی میکند که «دهه نو» که میآید چه فرصتی برای اقتصاد ایران وجود دارد؟ آیا میتوان شرایط را بهبود داد یا اینکه دوباره با غفلت مجدد، یک دهه سخت و ناامیدکننده، انتظار اقتصاد نحیف ایران را میکشد. به نظر میرسد که دهه پیشرو، یک دهه سرنوشتساز برای «ایران» به حساب میآید. انتخابهای درست میتواند شرایط را برای اقتصاد دگرگون کند. انتخابهای بد، وضعیت را بسیار وخیم خواهد کرد. اما برای تغییر وضعیت باید دست به تغییر سیاستگذاری زد. باید از خطاهای دهه 90 برای دهه نو درس گرفت.
1- فضای مهآلود
اگر به تاریخ کشورهای موفق در نیمقرن گذشته نگاه کنیم، به خوبی مشخص است که کشورها یک فرصت طلایی برای توسعه ایجاد کردند. عموماً در زمانی که کشورها روند توسعه را به خوبی طی میکنند، فضای فعالیت اقتصادی نیز بسیار شفاف بوده است. یکی از مهمترین عواملی که باعث شده این فضا شکل بگیرد، این است که انتظارات تورمی با هدفگذاریهای بانک مرکزی همسو است. به طور مثال، اگر بانک مرکزی در کشور ما بگوید که نرخ تورم قرار است در سال آینده 10 درصد افزایش یابد و این موضوع نیز تحقق یابد، تمام فعالان کسبوکارها، نرخهای بازدهی و تغییرات قیمتی نیز متناسب با این هدفگذاری تنظیم میشود. اما در اقتصادی که هیچکس، حتی سیاستگذار از آینده قیمتها خبر ندارد، فضا برای تمام فعالان اقتصادی مهآلود میشود. جادهای را فرض کنید که هوا آفتابی باشد و راننده چشمانداز خوبی داشته باشد. در این شرایط راننده میتواند با سرعت مطمئن و مناسب به مقصد برسد. اما در فضای مهآلود دید راننده محدود میشود، سرعت حرکت بسیار کند شده و ماشینها باید با ترمزهای پیدرپی مسیر را طی کنند. اقتصاد برای توسعه نیاز به یک هوای صاف و شفاف دارد، اینکه بخواهیم کسبوکار را در یک شرایط عدم اطمینان قرار دهیم و چشماندازی برای هدفگذاری تورمی وجود نداشته باشد، و بخواهیم به رشد اقتصادی سرعت بدهیم، مانند این است که به رانندگان بگوییم در فضای مهآلود و جاده پرپیچوخم مدام گاز بدهند. عاقبت این میشود که بسیاری از جاده منحرف میشوند و به مقصد نمیرسند. اقتصاد ایران در دهه 90 بستر ایجاد شوکهای تورمی بود. در ابتدای دهه و تقریباً اواخر دهه 90 دو شوک بزرگ تورمی ایجاد شد. این در حالی است که در دهههای گذشته، شوکهای تورمی با فاصله زمانی بیشتری رخ میداد. در این دهه ماشین چاپ پول، همیشه خوب کار میکرد و به طرق مختلف، سیاستگذار با منابع بانک مرکزی کارهای خود را جلو میبرد. این موضوع باعث شد که رشد نقدینگی بهخصوص در نیمه دوم، به سطوح 40 درصد برسد. نکته دیگر اینکه نسبت پول به شبهپول در برخی سالهای این دهه روند افزایشی به خود گرفت که نشان میداد چگونه شرایط برای افزایش قیمتها مهیا بود. از ابتدای این دهه شعار اصلاح بودجه و اصلاح بانکها داده شد. اما در نهایت هیچ کدام محقق نشد و ناترازی هر دو با منابع بانک مرکزی تراز شد.
2- زخم تحریم
اقتصاد کشور در اکثر سالهای دهه 90 با تحریمها دستوپنجه نرم کرد. در اندک سالهایی که رفع تحریم موقتی ایجاد شد، یک نسیم ملایم شروع به وزیدن کرد، اما این نسیم حال اقتصاد را عوض نکرد. تحریمها بهخصوص در نیمه دوم دهه 90، شدت بالایی گرفت به نحوی که عملاً شرایط را برای مبادلات مالی و تجاری با دیگر کشورها از بین برد. جرایم مالی بالا برای دور زدن تحریمها برای طرفهای تجاری ایران باعث شد که بسیاری ریسک معامله با ایران را بالا در نظر بگیرند و حتی شرکای نزدیک به ایران نیز نتوانستند شرکتهای خود را در ایران حفظ کنند. تحریمها مانند یک زخم همیشه باز در دهه 90، توان حرکت اقتصاد ایران را گرفت. بسیاری از هزینههایی که میشد در این دهه صرف سرمایهگذاری کرد عملاً از بین رفت و در نتیجه این منابع صرف دور زدن تحریمها، اعطای رانت و افزایش فساد، ارتباط تجاری با طرفهای پرریسک و نامعتبر شد. از سوی دیگر، تحریمها عملاً مانع هرگونه جذب سرمایه خارجی در اقتصاد شد. عدم ثبات و تلاطمهای اقتصادی نیز باعث فرار سرمایه شد. به نحوی که بر اساس آمارها طی دهه 90 به میزان 100 میلیارد دلار (با دلار 25 هزارتومانی رقمی در حدود 2500 هزار میلیارد تومان) رسید. این در حالی است که اگر همین رقم در زیرساختهای اقتصادی کشور سرمایهگذاری میشد، اقتصاد ایران در شرایطی قرار نمیگرفت که میزان استهلاک از تشکیل سرمایه سبقت بگیرد.
3- تکرار سیاستگذاری اشتباه
در شرایطی که وضعیت خارجی اقتصاد ایران به یک تعادل مشخص نرسید، سیاستگذاری در داخل نیز در یک چرخه اشتباه تکرار میشد. اگر دهه 90 را از لحاظ سیاستگذاری اقتصادی نگاه کنیم، پر از مواردی است که قبل از این از سوی سیاستگذاران بهکار گرفته شده بود و ناکارآمدی آن ثابت شده بود. تثبیت نرخ ارز برای کنترل نرخ تورم، یکی از سیاستهایی بود که در این دهه قابل مشاهده بود. در نهایت دوباره اقتصاد ایران با جهش قابل توجه نرخ ارز روبهرو شد. به عنوان نمونه دیگر، قیمتگذاری برای حمایت از مصرفکننده، باعث توزیع رانت، ایجاد صفها و آسیب به قشر کمدرآمد شد. از سوی دیگر، این سیاست تولید را نیز با اختلال روبهرو کرد. در عمده سالهای دهه 90 تفکر حاکم بر تیم اقتصادی متاثر از افرادی بود که اعتقادی به بهرهگیری از سیاستگذاری علمی نداشتند، بلکه به لحاظ کاری تجربههایی را در سالهای قبل داشتند که عمدتاً شکست خورده بود و متاسفانه چندباره به کار گرفته شد.
4- جزیره جدا از تجارت دنیا
از نگاه اقتصاددانان، جریان اقتصادی مانند آبهای متصل به یکدیگر است. آبی که از این جریان دور بماند، پویایی خود را از دست میدهد و مانند یک گودال آب، بیخاصیت میشود. علم تجارت در دنیا به این دلیل به وجود آمد که اقتصادها بتوانند از ظرفیت خود استفاده کنند. اگر قرار بود که تمام اقتصادها، نیاز خود را تنها از محصولات و منابع خود تامین کنند، تجارت بیمعنی میشد. اقتصاد ایران در دهه 90 یک جزیره دور از تجارت دنیا بود. اگرچه بخشی از این وضعیت به دلیل تحریمهای ناعادلانهای بود که به اقتصاد ایران تحمیل شد. اما شرایط سالهای قبل و درهمتنیده نبودن اقتصاد ایران با دنیا، وضع تحریمها را نیز راحت کرده بود. درختی که ریشههای پیچدار و قوی داشته باشد، به راحتی از زمین کنده نمیشود. اقتصاد درهمتنیده با دنیا را نیز نمیتوان به راحتی محدود کرد. برخی معتقدند که ایران توانایی این را دارد که تمام محصولاتش را خود تولید کند و اگر خودش تولید کند، چه نیازی به دیگر کشورها دارد. این نگاهی است که حاصل آن کارخانههای خودروسازی امروزی شده است. امروز پویایی اقتصادها باعث شده که هر یک بخشی از یک زنجیره تامین طولانی شوند.
5- مهاجرت انسانی و مهاجرت مالی
به نظر میرسد یکی از پردرآمدترین شغلها در دهه 90 افرادی بودند که خدمات مهاجرتی در داخل ایران ارائه میکردند. در شرایطی که بسیاری از کسبوکارها با رکود روبهرو بودند، این صنف از نظر اقتصادی در شرایط مناسبی قرار داشت. وضعیت نامناسب اقتصادی، چشمانداز مهآلود، وضع تحریمها و اشتباهات سیاستگذاری باعث شده که بخش قابل توجهی از نیروهای باارزش داخل کشور به فکر مهاجرت باشند. این موضوع در حالی است که پنجره طلایی جمعیت ایران نیز در حال بسته شدن است و این موضوع یک تهدید برای آینده کوتاهمدت اقتصاد ایران خواهد بود. اما ما در دهه 90 تنها با فرار مغزها روبهرو نبودیم، بلکه فرار ثروتها نیز وجود دارد. یک نمونه دمدست آن این است که ایرانیها در ماههای اخیر، صدرنشین خرید خانه در ترکیه شدند. حال آمار سرمایهگذاری در کانادا، آمریکا، امارات و اروپا بماند. سرمایههای انسانی و مالی که میتواند قوه محرکه اقتصاد ایران در دهه آینده باشد، سعی میکند خود را جای دیگر و البته بهتر پرورش دهد.
6- سیاست علیه اقتصاد
یکی از مهمترین موضوعاتی که برای اقتصاد ایران در دهه 90 چالش ایجاد کرد، این بود که سیاست علیه اقتصاد حرکت میکرد. اصولاً با مروری بر رویدادهای سیاسی چه در داخل کشور و چه در خارج کشور، مشاهده میشد که این تحولات، دستاندازی برای اقتصاد بود.
مجادلات با برخی کشورهای منطقه، تحریمها و قطع ارتباط مالی از بعد خارجی و رقابتهای جناحی و سیاسی، فسادهای سازمانیافته و کاهش اعتماد به مشارکت عمومی عمدتاً نشان میدهد که در این دهه تحولات سیاسی علیه اقتصاد عمل کرده است. تنها در برههای از سال 92 با افزایش اعتماد و مشارکت عمومی فرصت برای اجرای درست سیاستهای اقتصادی فراهم شد که این فرصت نیز قربانی همین فضای سیاسی داخل و خارج از کشور شد.
اینها تنها بخشی از چالشهای دهه 90 بوده است. اما مهم این است که دهه نو در اقتصاد ایران به چه چیزهایی نیاز دارد. یک پاسخ کوتاه این است که تقریباً به هر چیزی که در دهه 90 وجود نداشت.
1- هوای صاف
اقتصاد ایران در دهه جدید نیاز به هوای صاف دارد. هوایی که در آن امکان تنفس برای فعالان اقتصادی وجود داشته باشد. در این هوا باید ثبات قیمتها حکمفرما شود. هدفگذاری تورمی با انتظارات تورمی جامعه تطبیق یابد. از تکرار بخشنامههای متناقض و قوانین دستوپاگیر جلوگیری شود. بستر لازم برای فعالیت بخش خصوصی واقعی و کسبوکارهای خرد ایجاد شود. حتی اگر سیاستگذار در یک هدف خود یعنی کنترل تورم موفق عمل کند، این موضوع برای اقتصاد در دهه جدید یک خبر بزرگ محسوب میشود. باید توجه کرد که اقتصاد تنها در یک هوای صاف و چشمانداز مشخص برای توسعه میتواند پیشرفت کند، در غیر این صورت یا درجا میزند یا از جاده اصلی خارج خواهد شد.
2- دوای بیماری تحریم
اقتصاد ایران در دهه 90 از تحریمها آسیب دید. هنوز هم تمرکز اقتصاد به لغو تحریمها معطوف شده است. نقل است از فعالان اقتصادی که بسیاری فعالیتهای خود را به بعد از لغو احتمالی تحریمها موکول کردند. امید بسیاری وجود دارد که مذاکرات هستهای به ثمر نشسته و حداقل بخش قابل توجهی از تحریمها، برداشته شود. اما عاملی که باعث میشود ریسک تحریم دوباره برای اقتصاد ایران افزایش یابد، توسعه تجارت خارجی با کشورهای دیگر است. در واقع مزایای تجارت با ایران برای شرکتهای بزرگ باعث خواهد شد که کنار گذاشته شدن یکباره ایران، از روابط تجاری دنیا با زیان بالا همراه شود. کشوری را که اقتصاد جزیرهای داشته باشد، به راحتی میتوان تحریم کرد.
3- حکمرانی اقتصادی خوب
در دنیای امروز، الگوهای حکمرانی اقتصادی خوب و بد بسیار وجود دارد. حتی کشورهایی وجود دارد که از یک حکمرانی بد به یک حکمرانی خوب تغییر کرده است. چین یکی از کشورهایی بوده که توانسته در این مسیر خوب عمل کند. افزایش قدرت اقتصادی این کشور به دلیل تغییر راهبردی در حکمرانی اقتصادی این کشور ایجاد شده است. این کشورها توانستهاند طی دو دهه اخیر جمعیت فقیر کشور را تقریباً به صفر برسانند، حال آنکه بیش از دو دهه قبل 80 درصد مردم این کشورها در فقر به سر میبردند. بدون شک اگر قرار بود چین در بخش حکمرانی اقتصادی با همان دست و فرمان حرکت کند، این معجزه اقتصادی رخ نمیداد. بنابراین اقتصاد ایران نیز میتواند با بهرهگیری از الگوهای خوب شرایط را برای توسعه فراهم کند.
4- سلام به اقتصاد دنیا
در دهه 90 اقتصاد ایران تقریباً از اقتصاد دنیا دور ماند. در این مدت اقتصادهای کشور دچار تحول بیشتری نسبت به گذشته شدند. این موضوع پس از همهگیری کرونا نیز تشدید شد، به نحوی که در حال حاضر الگوهای جدیدی برای تامین مالی، اعتباردهی، تجارت و آموزش شکل گرفت. هر چند بسیاری معتقد بودند که در دهه جدید انرژیهای فسیلی و سوختهای نفتی، به محاق میروند، اما در حال حاضر سورپرایز روسیه باعث شده که شرایط بازار نفت و گاز تغییر کند. ایران یکی از منابع اصلی نفت و گاز است و اگر لغو تحریمها زودتر رخ دهد، اقتصاد ایران میتواند از این مزیت بهره گرفته و دوباره جایگاه خود را در اقتصاد جهان پیدا کند. البته اتکا به این نقطه برای ارتباط با اقتصاد دنیا، بیهوده است و نیاز است که اقتصاد ایران در سایر حوزهها نیز تعاملات خود را با اقتصاد جهان افزایش دهد. دنیای امروزی که سهم فناوری و بسترهای دیجیتالی در آن رو به رشد است، شرایطی را فراهم آورده که بتوان از مزایای آن در هر گوشه از جهان بهره برد.
5- استفاده فرامرزی نیروی انسانی
اگرچه بخش قابل توجهی از نیروی انسانی ایران در دو دهه اخیر به کشورهای دیگر مهاجرت کردند، اما همین افراد میتوانند با اشتراکگذاری مهارتهای خود ظرفیت پیشرفت را برای نسلهای جدیدتر مهیا کنند. این موضوع در برخی از حوزهها رخ داده است و با بهرهگیری از شبکههای اجتماعی، تعاملات گستردهتر از قبل است. اما به لحاظ سیاستگذاری بستر مناسبی آماده نیست. اگرچه بسیاری از سیاستگذاران به دنبال این هستند که نیروی انسانی بامهارت را به کشور بازگردانند، اما به نظر میرسد استراتژی درست این است که از مهارت یا علم افراد بدون اصرار به بازگشت آنها برای توسعه کشور و آموزش نسل جدید بهره برد. حتی بدون ایجاد یک سیاست مشخص، این انتقال دانش در بسیاری از حوزهها در حال رخ دادن است و این میتواند یک پتانسیل مناسب در اقتصاد کشور فراهم کند.
6- سیاست در خدمت اقتصاد
در نهایت اینکه سیاستگذاران باید به این پرسش کلیدی پاسخ دهند: آیا قرار است که اقتصاد در خدمت سیاست باشد یا اینکه سیاست را به خدمت اقتصاد درآورند. اگر قرار است که سیاست در خدمت اقتصاد باشد، باید تمام رویکردها و تحولات سیاسی نیز متناسب با هدف اقتصادی کشور تعریف شود. نکته قابل توجه این است که بسیاری فکر میکنند، اگر سیاست در خدمت اقتصاد باشد، آزادی عمل را در اجرای سیاست از بین خواهد برد. اما باید توجه داشت که اصولاً اقتصادی قوی است که میتواند مبنای حرکتها و تحولات سیاسی قدرتمند قرار گیرد.
بدون داشتن یک اقتصاد قوی، نمیتوان در زمین سیاست برنده شد. در بسیاری از کشورهایی که در حال حاضر در دنیای سیاست، وزنه قابل توجهی محسوب میشوند، اولویت اصلی اقتصاد بوده است.
بزنگاه اقتصاد ایران
اقتصاد ایران، در دهه 90 وضعیت خوبی را به لحاظ شاخصهای آماری طی نکرد: بالا بودن نرخ تورم، جهش قیمت ارز، بالا بودن رشد متغیرهای پولی، رشد اقتصادی متوسط نزدیک به صفر، افزایش جمعیت فقیر کشور از 8 به 28 درصد، کاهش مصرف کالاهای اساسی در خانوارها، افت سرمایهگذاری و سبقت استهلاک از تشکیل سرمایه، نشان میدهد که اقتصاد ایران با یک بیماری دستوپنجه نرم میکند. در این شرایط سیاستگذار در یک دوراهی سرنوشتساز قرار گرفته است. یک مسیر ادامه دهه گذشته است که باعث میشود بیماری در اقتصاد کشور گسترش یابد.
در نتیجه در انتهای دهه جدید، وضعیت متغیرهای اقتصادی بدتر از شرایط کنونی خواهد بود. انتخاب دوم، تغییر مسیر سیاستگذاری است. به این معنی که تقریباً تمام سیاستهای بهکارگرفتهشده حداقل در یک دهه اخیر باید آسیبشناسی و اصلاح شود. الگوی جهانی در کشورها نشان میدهد که کشورهای موفق در شرایط فشار و سخت تصمیمهای بزرگ گرفتهاند. این تصمیمها سرنوشت این ملتها را تغییر داده و باعث شده که اقتصاد کشورها در یک ریل درست حرکت کند. سیاستگذار میتواند با درس گرفتن از این کشورها مسیر موفقیت اقتصاد ایران در دهه نو را شناسایی کند. این امید است که سیاستگذار با درس گرفتن از اشتباهات دهه 90، مسیر و گزینه مناسب را برای دهه نو انتخاب کند.