اسیر حرف مردم
راههای خروج بورس از بحران چیست؟
محمدامین خدابخش: بازار سرمایه در یک سال گذشته شرایط به شدت ناپایداری را پشت سر گذاشته است. در حالی که در ابتدای سال 99 حجم بالای پول سرگردان در اقتصاد به سمت بورس سرازیر شده و یکی از بزرگترین ابرنوسانهای بازار سرمایه را در طول چند دهه گذشته رقم زد، رکود بیسابقه بعد از آن سبب شد تا حباب دارایی در بورس و فرابورس به سرعت تخلیه شده و همچون سایر بازارهای موازی، بورس تهران نیز پس از کاهش ریسکهای سیاسی مورد انتظار در مسیر کاهشی تثبیت شود. مشکل بازار سرمایه اما بهطور خاص از جایی آغاز شد که نوسان قابل توجه قیمت سهام در طول یک سال زیانی بسیار سنگینتر از آنچه در سایر بازارها روی داده بود را برای فعالان این بازار رقم زد. این در حالی بود که بزرگتر شدن بازار سرمایه در طول سالهای اخیر در کنار توانایی این بازار در جذب سرمایههای کوچک، عملاً بخش زیادی از پساندازهای مردم را به سمت خود جذب کرد و باعث شد تا سقوط قیمتها در بورس برای مردم عادی نسبت به کاهش قیمت سایر بازارها بسیار ملموستر و دردناکتر باشد. در این دوره فربه شدن شبکه ذینفعان در بازار سرمایه، جنگی رسانهای و مجازی را علیه سیاستگذار بورسی شکل داد که هر روز با ابراز انتقادهای بعضاً بجا و عمدتاً نابجا به دنبال سهمخواهی بیشتر از کیک رانت کشور بود؛ رانتی که بیش از هر چیز با بهانه حمایت از بازار سرمایه و لزوم دلجویی از افراد متضرر قابل دستیابی و قانونی شدن است. پیامد این امر چیزی نبود جز انفعال بدنه تصمیمگیری در سازمان بورس که نقش کنشگر فعال و بیطرف بازار سرمایه را از دست داد و نهایتاً به بروز تصمیمات واکنشی نظیر آنچه در اعمال دامنه نوسان نامتقارن و پا پس کشیدن از قانون رفع گره معاملاتی شاهد آن بودیم، انجامید. تمامی اینها در حالی رخ داده که فعالان ذینفوذ بازار سرمایه که بر جریان تصمیمگیریها توان اعمال نظر داشتند، خود نیز مانند هر فعال اقتصادی دیگری به دنبال منافع خود بودند و قاعدتاً صرف بروز اعتراضات گسترده و مطرح کردن یک یا چند خواسته از سوی آنان نباید مبنای اعمال نظر و سیاستگذاری اشخاص ذیصلاح در این بازار میشد. با این حال این اتفاق افتاد و در طول ماههای گذشته تصمیماتی در سازمان بورس اعمال شد که برخی از آنها موجب بروز انتقادهای شدید از سوی کارشناسان اقتصادی شد. یکی از مهمترین آنها دستاندازی قانونی بر منابع صندوق توسعه ملی به عنوان یکی از مهمترین ارکان سرمایه بیننسلی در اقتصاد رنجور ایران بود که تزریق معادل ریالی 50 میلیون دلار از آن نیز تاکنون در ورطه عمل به درد بازار سرمایه نخورده است. اینطور که به نظر میآید بازار سرمایه ناچار است به جای ادامه دادن به مسیر ناهموار فعلی برای رهایی از بحران توجه خود را به عواملی همچون لزوم نهادسازی کلان و ایجاد رویههای باثبات تصمیمگیری، حذف قوانین دستوپاگیر به نحوی که حافظ شأن سیاستگذار در مقابل شبکه ذینفعان باشد، معطوف کند، به نحوی که بتواند مجدداً از جایگاه واکنشدهنده به جایگاه کنشگر بازگردد و با اعمال نگاهی کلان به تصمیمگیری باثبات در این زمینه بپردازد.