حمله گازانبری
آیا سیاستگذار به اعتماد عمومی اهمیت میدهد؟
مجید حیدری: کارشناسان هشدار داده بودند که دولت و مجلس به اتفاق به بازارها حمله گازانبری خواهند کرد. پیش از این نمایندگان با تصویب مالیات بر خانههای خالی بخشی از سرمایهگذاران در بازار مسکن را غافلگیر کردند و اکنون به گفته رئیس سازمان امور مالیاتی، تمام کسانی که سال ۹۸ از بانک مرکزی سکه خریدهاند باید مالیات بدهند. یعنی در سال ۹۹ برای خرید سکه در سال ۹۸ نرخ مالیات تعیین شده است. برخی میگویند سیاستگذار به این نتیجه رسیده که به منظور مهار کوتاهمدت بازارها به «تقلب» رو آورد. از نظر اقتصاددانان گرایش به تقلب، حیات قواعد تعادلی بازارها را تهدید کرده و اقتصاد را به سوی تعادل درجه دوم تحت صلاحدید هدایت میکند. اگر واقعاً اینطور باشد، میل سیاستگذار به دبه کردن و تقلب در سیاستگذاری چه بلایی بر سر اعتماد مردم میآورد؟ آیا برای سیاستگذار چیزی به نام اعتماد مردم اهمیت دارد؟ به گفته کارشناسان، جریان سیاستگذاری دو مرحله مهم دارد: در مرحله اول سیاستگذار به دنبال این است تا «بهترین سیاست» را انتخاب کند. در مرحله دوم دولت این «بهترین سیاست» را به موثرترین شیوه اجرا میکند تا به نتایج مطلوب دست یابد. تجربه بسیاری از کشورهای دنیا نشان میدهد در برهههایی از تاریخ سیاستگذاران متعددی «سیاست بهترین اول» را به خوبی کشف کردهاند، اما به دلیل اینکه ملاحظات اجرایی آن را مدنظر قرار ندادهاند، به بنبست خوردهاند. یکی از مهمترین ملاحظات اجرایی در جریان سیاستگذاری، «همراهی اجتماعی» است؛ همراهی اجتماعی در علم اقتصاد به «اعتماد یا Public Trust» معروف است و به این معناست که جامعه تا چه حد به دولت و سیاستگذار اعتماد دارد و تا چه حد تمایل دارد سیاستهای سیاستگذار را همراهی کند. در صورتی که موج افکار عمومی با جریان سیاستگذاری همراه باشد، سیاستگذار با دقت بیشتری به هدف خود میرسد. اما در صورتی که عموم سیاستگذاری را در تقابل با رفاه اجتماعی تلقی کنند، سیاستگذار نهتنها به اهداف خود نمیرسد، بلکه هزینههای زیادی را نیز متحمل میشود. البته اهمیت «همراهی اجتماعی» در طول تاریخ یکسان نبوده و هرچه به جلو حرکت کردهایم اهمیت آن بیشتر شده است؛ به این معنا که اگر قبلاً سیاستها مستقل از همراهی اجتماعی میتوانستند به هدف خود برخورد کنند امروزه اجرای یک سیاست بدون همراهی اجتماعی تقریباً غیرممکن است. تابع هدف سیاستگذار این است که سیاست مدنظر خود را با کمترین هزینه اجتماعی اجرا کند. سیاستگذار میداند که سیاست مدنظرش احتمالاً به تمام یا بخشی از جامعه هزینههای مقطعی وارد میکند. در صورتی که ارتباط موثر با جامعه داشته باشد و اعتماد آنها را جلب کند، میتواند با هزینه پایین سیاست خود را پیاده کند. اما در صورتی که نتواند اعتماد بازیگر مقابل را جلب کند، با اعتراض جامعه روبهرو میشود؛ از طرفی سیاستگذار از هزینههای سنگین اعتراض جامعه آگاهی دارد؛ بنابراین هدف سیاستگذار این است که سیاست را بدون هرگونه اعتراض و هزینه سیاسی به نقطه پایان برساند. به نظر میرسد که در سیاستگذاری داخلی، وزنی به اعتماد عمومی داده نمیشود و سیاستهای لحظهای در بازارها باعث میشود که رابطه مردم با سیاستگذار، به یک رابطه دزد و پلیس تشبیه شود. اینکه مردم به دنبال راهکارهایی هستند که سیاستگذار را دور بزنند و از سوی دیگر، سیاستگذار نیز به دنبال مچگیری از مردم است.