شناسه خبر : 47835 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

راه دیپلماسی

جنایات اسرائیلی و دیپلماسی ایران در گفت‌وگو با سیدجلال ساداتیان

راه دیپلماسی

رضا طهماسبی: اسرائیل در یک سال گذشته به بهانه تلافی عملیات هفتم اکتبر 2023 که از سوی گروه حماس انجام شد و طی آن 1139 نفر کشته و 251 نفر گروگان گرفته شدند، حملات وسیع هوایی و زمینی به خاک غزه انجام داد که تاکنون آمار کشته‌شدگان آن از 41 هزار نفر فراتر رفته است. اسرائیل همچنین طی عملیات‌های اطلاعاتی دست به ترور فرماندهان گروه‌های مقاومت در دیگر کشورها زد و از جمله اسماعیل هنیه را در تهران بعد از مراسم تحلیف ریاست‌جمهوری مسعود پزشکیان ترور کرد. ترور سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزب‌الله لبنان، نیز اقدام دیگر اسرائیل بود که با حمله زمینی به جنوب لبنان همراه شد. سیدجلال ساداتیان، دیپلمات و سفیر سابق ایران در انگلیس، با تاکید بر اینکه پاسخ قاطع به اسرائیل لازم است، عنوان کرد که با توجه به کشتارها و جنایت‌های اخیر اسرائیل، فرصت مناسبی برای استفاده از دیپلماسی فعال و موثر در جهت تحت تاثیر قرار دادن افکار عمومی مردم دنیا و دولت‌ها ایجاد شده تا بتوان مانند شکایت آفریقای جنوبی در دادگاه لاهه، این رژیم را بیشتر از گذشته تحت فشار قرار داد و جلوی کشتار بیشتر مردم فلسطین و لبنان را گرفت.

♦♦♦

‌اسرائیل در یک سال گذشته حملات گسترده‌ای به غزه و بعد لبنان داشته و از حملات هوایی گرفته تا تهاجم زمینی از هیچ تجاوزی فروگذار نکرده است. در عین حال بدون هیچ‌گونه مماشات و احترامی برای قوانین بین‌المللی اقدام به ترور فرماندهان و سران حماس و حزب‌الله حتی در دیگر کشورها کرده است. در حالی که شاید پیش از این تا حدودی پرهیز داشت و نمی‌خواست خودش را بیش از اندازه در مجامع جهانی متجاوز به جان انسان‌های بی‌گناه و غیرنظامی نشان دهد. با این حال بعد از هفتم اکتبر سال گذشته و حمله ناگهانی و غافلگیرکننده حماس به اسرائیل، ماشین کشتار رژیم صهیونیستی به حرکت درآمد و دیگر هیچ مرزی نماند که از آن عبور نکرده باشد. ریشه این رفتار جنایتکارانه بی‌ملاحظه اسرائیل در کجاست و چرا ناگهان بعد از عملیات 7 اکتبر سر باز کرد؟

وقتی در برابر اسرائیل می‌ایستید باید بدانید که تنها اسرائیل در مقابل شما نیست، بلکه مجموعه‌ای از کشورهای غربی و در راس آن آمریکا پشتیبان و حامی اسرائیل هستند. تشکیل اسرائیل به زمانی برمی‌گردد که انگلیس‌ به عنوان تبعاتِ جنگ اول جهانی، ولو اینکه اجرائیات آن به بعد از جنگ دوم جهانی موکول شد، به همراه فرانسه نشستند و متصرفات عثمانی را بین خودشان تقسیم کردند و این قسمت را هم برای یهودی‌ها در نظر گرفتند که در واقع خودشان و اروپا را خلاص کنند و بتوانند یهودی‌ها را برای اسکان به این منطقه بیاورند. البته واضح است که منظورم از یهودی‌ها به مفهوم صهیونیست‌هاست، ‌وگرنه یهودیان به معنای افرادی که معتقد به دین و آیین یهودیت هستند، سال‌های سال در همین منطقه با مسلمان‌ها و مسیحی‌ها و پیروان دیگر ادیان زندگی می‌کردند و درگیری و اعتراضی هم نسبت به دیگران نداشتند. این اروپایی‌ها بودند که به دنبال درگیری‌هایی که با صهیونیست‌ها داشتند تلاش کردند آنها را به جایی دیگر انتقال دهند و ریشه شکل‌گیری اسرائیل همین‌جا شکل گرفت. 

بعد از جنگ دوم جهانی بود که صهیونیست‌ها به این منطقه کوچ داده شدند و با استفاده از غفلت اعراب شروع کردند به خریداری زمین‌ها و در نهایت هم ناگهان شورش کردند و جنایت‌های متعددی مانند کشتار صبرا و شتیلا را راه انداختند و اسرائیل را به وجود ‌آوردند. بعد از آن بود که اسرائیل به‌طور پنهان و در سایه به حاکم دنیا بعد از آمریکا تبدیل شد. اسرائیل توانست بعد از جنگ دوم جهانی روزبه‌روز نفوذش را در داخل آمریکا افزایش دهد. با بردن تفکرات صهیونیستی به میان یهودیان آمریکا و شکل دادن کمیته روابط عمومی آمریکا-اسرائیل موسوم به اِیپک یک گروه قوی حامی اسرائیل در داخل آمریکا شکل دادند که در رسانه‌های آمریکا، کنگره‌ آمریکا، بین سرمایه‌داران آمریکا، بین هر دو حزب دموکرات و جمهوری‌خواه، و حتی در دانشگاه‌ها و اتاق‌های فکر و مراکز مطالعاتی و تحقیقاتی و نظامی ریشه دواند. همین توانمندی، نفوذ و ریشه دواندن باعث شد که اسرائیل بتواند اسلحه و منابع مالی و بودجه از آمریکا تامین کند، به‌گونه‌ای که این ظن قوی مطرح می‌شود که این اسرائیل نیست که تحت نظر و حمایت آمریکاست و به قولی ایالت پنجاه‌و‌سوم آمریکا محسوب می‌شود بلکه برعکس این آمریکاست که در دست اسرائیل است و سیاست‌های آمریکا توسط لابی بسیار قوی اسرائیل به سیاست‌گذاران آمریکایی دیکته می‌شود.

بعد از وقوع انقلاب اسلامی، موضع ایران نسبت به اسرائیل مشخص و از طرف امام خمینی (ره) بیان شد که فرمودند اسرائیل باید از بین برود. اما چگونه؟ خود امام (ره) می‌فرمود که اگر همه‌ دنیا یک سطل آب بریزند، اسرائیل را آب می‌برد. خود ایشان هم آخرین جمعه ماه مبارک رمضان را به عنوان روز قدس مطرح کردند که در آن راهپیمایی صورت بگیرد که توجه دنیا را به سمت مظالم، مظلوم‌ها و اجحافاتی که اسرائیل در حق مردم فلسطین و دیگر کشورها انجام می‌دهد، ‌جلب کند. یعنی رویکرد امام و استراتژی‌هایی که اتخاذ می‌کرد بر پایه دیپلماسی بود. اما بعد دیدیم که کم‌کم در رویکرد کشور نسبت به این مسئله «میدان» بر دیپلماسی حاکمیت پیدا کرد، که اگرچه قطعاً گاهی ضروری و کاربردی و مفید است، اما بهتر است رویه غالب نباشد. رویه‌ دیپلماتیک، یعنی دیپلماسی عمومی باید به این صورت باشد که بتوان افکار عمومی دنیا را جلب و جذب کرد و آگاهی‌سازی و اطلاع‌رسانی درست داشت تا همه‌ به این نتیجه برسند که اسرائیل تا چه اندازه بد و غیرانسانی عمل می‌کند. به نظر من اینکه رویه به سمتی برود که بخواهیم برابر فرمایش حضرت امام اسرائیل را حذف کنیم اما با سلاح، شاید هزینه‌های بالایی به ما تحمیل شود. قاعدتاً ما باید خودمان را از نظر نظامی تقویت کنیم و توانمند شویم. در جریان هشت سال جنگ تحمیلی با عراق انصافاً کشور ما مظلوم واقع شد و کسی نبود که به ما سلاح بدهد، در حالی که عراق از سوی بسیاری از کشورها پشتیبانی شد. نتیجه اینکه ما باید به این سمت برویم که خودمان را تقویت و تسلیح بکنیم، موشک بسازیم، پهپاد بسازیم و در این حوزه دائم پیشرفت کنیم. تقویت قوای نظامی هیچ ایرادی ندارد و اتفاقاً دستور قرآن است که می‌فرماید خودتان را مسلح کنید و بسازید. اما در عین حال باید از تحریک کردن‌های بیجا و کم‌فایده و پرهزینه هم پرهیز کرد. به هر حال فعالیت‌ها و اقدامات ما رصد می‌شود و دیگر کشورها هم متوجه و مطلع هستند که ما چه کارهایی انجام می‌دهیم. از این‌رو الزامی است که متناسب با این شرایط موجود، زمینه‌های دیپلماتیک هم فراهم شود و به پیش برده شود. برای مثال حداقل در دولت آقای روحانی که یکی از قوی‌ترین دیپلمات‌های کشور به عنوان وزیر خارجه منصوب شد، اما موانع زیادی بر سر راه او قرار داده شد که دیپلماسی نتواند آن‌طور که باید و شاید کار خودش را بکند. مخالفت‌هایی جدی در داخل با ایشان صورت گرفت و بنا به دلایلی که اینجا جای مطرح کردنش نیست، نگذاشتند که آقای ظریف کارش را به پیش ببرد. ما باید افکار عمومی دنیا را در رویدادهای مختلف از طریق سخنرانی و مصاحبه، از طریق شرکت در مجامع بین‌المللی، در مذاکرات دوجانبه و چندجانبه و از طریق تریبون‌های عمومی و همان راهپیمایی‌های روز قدس که دیگر تقریباً عالم‌گیر شده و مسلمانان اکثر کشورهای دنیا و حتی غیرمسلمانان در آن مشارکت می‌کنند، متوجه مظالم اسرائیل بکنیم. باید بتوانیم توجه افکار عمومی جهان عرب، مسلمان‌ها در اروپا و آسیا و آفریقا را به سمت فشارها و جنایت‌های اسرائیل نسبت به فلسطینی‌ها جلب کنیم که اگر یک اقدام نظامی هم صورت گرفت، پشتیبانی دنیا را داشته باشیم. باید از خطاهایی که در گذشته صورت گرفته و اقدامات پرهزینه و کم‌دستاورد مانند زیرسوال بردن مسئله هولوکاست توسط آقای احمدی‌نژاد اجتناب کنیم چون در واقع انداختن توپ جلوی پای اسرائیل است که گل بزند؛ و در همان مسئله هولوکاست هم دیدیم که گل زد و به جای اینکه وجهه‌ ظالمانه‌ی از او به دنیا نشان داده شود، توانست برای خودش مظلومیت بخرد برای اینکه حمایت‌های بیشتری از  اروپا و آمریکا بگیرد.

‌فرصتی هم فراهم شده بود که ما بتوانیم استفاده کنیم و نکردیم؟

یادم هست در زمانی که هیلاری کلینتون در دولت اوباما، وزیر خارجه بود مقداری به خودش آمد و تلاش کرد کامل اسیر دست اسرائیل نشود و یک کمی سیاست‌هایش منطقی‌تر شد. کلینتون در نطق مفصلی که بدون نوشته هم ایراد شد، ضمن اینکه تاکید کرد که آمریکا باید مراقب امنیت اسرائیل باشد، به اسرائیل هم هشدار داد که دست از پا خطا نکند، چون اسرائیل همان زمان دنبال این بود که به بهانه‌ هسته‌ای شدن ایران حملاتی علیه ایران و به‌طور خاص تاسیسات هسته‌ای کشور برنامه‌ریزی کند و بقیه کشورهای دنیا از جمله آمریکا را هم به دنبال خودش بکشاند. همین رفتار خانم کلینتون یک نشانه بسیار قوی بود که ما باید نکته را می‌گرفتیم و دیپلماسی را تقویت می‌کردیم و میدان هم از دیپلماسی پشتیبانی می‌کرد. اما شرایط معکوس شد و میدان به این سمت رفت که همه امور را در دست بگیرد و تصور این بود که فقط با تقویت برخی از کشورهای منطقه به عنوان کسانی که با ایران همراه و همدل هستند و همکاری می‌کنند، می‌توان به مقصود نهایی دست پیدا کرد. درحالی‌که طرف مقابل هم هوشیارانه نسبت به اقدامات ما خودش را تجهیز کرد. ما در تقویت نیروهای نیابتی و پشتیبانی از آنها از حزب‌الله و حشد الشعبی و حوثی‌ها بسیار خوب عمل کردیم اما یکی اینکه در داخل نتوانستیم حمایت و پشتیبانی کامل و جامع مردم را به دست بیاوریم و دیگری هم در جلب پشتیبانی‌ جهانی نسبت به خودمان چندان موفق نبودیم. چون رویه دیپلماسی‌ ما به نحوی نبود که بتوانیم تفکرات خود را گسترش دهیم و حمایت زیادی بگیریم تا بعد مثلاً تلنگر نظامی هم در آخر کار زده شود. 

در نتیجه همه توان را معطوف به تقویت توان نظامی و موشکی و پهپادی کردیم که لازم بود، اما همه ماجرا نبود. از آن طرف هم نیروهای نیابتی را تشویق و تقویت کردیم و تا حدودی هم در شادی و شعف نتایج جنگ 33روزه که با پیروزی حزب‌الله همراه بود، از بقیه مسائل غافل شدیم. نتیجه اینکه ظلم و جنایت  اسرائیل ادامه پیدا کرد و اسرائیل به‌خصوص در دورانی که نتانیاهوی جنایتکار سر کار آمد، فشارها و اقداماتی کاملاً خلاف موازین مورد توافق اسلو انجام داد؛ برای مثال دیدیم که شهرک‌ها را توسعه می‌دهد، به فلسطینی‌ها زور می‌گوید و ظلم می‌کند و هم در غزه و هم در ساحل غربی رود اردن آنها را گام‌به‌گام عقب می‌راند و بیشتر و بیشتر اشغال می‌کند. اینجا نباید دست دیپلماسی را کوتاه می‌کردیم و باید علاوه بر تقویت توان نظامی و گروه‌های نیابتی، دقت بیشتری روی انتخاب سفرا و نیروهایمان در کشورهای منطقه از جمله سوریه و لبنان می‌داشتیم و دیپلمات‌های کارکشته را به این ماموریت‌ها می‌گماشتیم اما اینجا مسیر متفاوتی رفتیم و از نفوذ دیپلماتیک طرف مقابل تا حدودی غفلت ‌کردیم.

‌و بعد مسئله هفتم اکتبر پیش آمد که برای اسرائیل بهانه شد. درست است؟

اسرائیل بعد از شکست در جنگ 33روزه در سال 2006 که دید نمی‌تواند پیش برود و درخواست آتش‌بس کرد و در واقع یک پیروزی برای محور مقاومت بود، دو مورد را به‌طور جدی پیگیری کرد؛ اول تجهیز خودش به انواع و اقسام ابزار تکنولوژیک روز و پیشرفته با کمک حامیانش، و دوم توسعه‌ نفوذ اطلاعاتی در همه ارکان گروه‌‌ها و کشورهای مخالف. بعد هم دنبال یک بهانه‌ای بود که عملیات 7 اکتبر آن را فراهم کرد. اینکه انجام آن عملیات خطایی از طرف طراحان و مجریانش بود یا اینکه اساساً توطئه‌ خود اسرائیل بود که توانست نیروهای حماس را به انجام این اقدام تحریک کند یا خیر، محل بحث این گفت‌وگو نیست اما در نهایت بهانه برای اسرائیل فراهم شد و توانست به شکل وسیعی مظلومیت برای خودش بخرد و بخش قابل‌توجهی از کشورهای دنیا به‌خصوص غرب و افکار عمومی غرب را متقاعد کند که به من ظلم شده، شهروندان من کشته شده یا گروگان گرفته شده‌اند و با تمسک به همین حادثه حمایت بی‌دریغ آمریکا و دلسوزی و ترحم دیگر کشورهای غربی را گرفتند و همان توجیهی شد برای اینکه اسرائیل زمین غزه را شخم بزند و کشتار وحشیانه‌ای راه بیندازد که حتی از سوی دادگاه بین‌المللی لاهه به عنوان نسل‌کشی شناخته شد. آفریقای جنوبی از جنایت‌های اسرائیل به دادگاه لاهه شکایت برد و برخی دیگر کشورها هم از این مسئله حمایت کردند و در نهایت دادگاه علیه اسرائیل رای داد و حضور اسرائیل در سرزمین‌های اشغالی را غیرقانونی خواند.

با این حال می‌بینیم که نتانیاهو که مسئول این کشتار جنگی و نسل‌کشی است با پررویی تمام و زمانی که دولت آمریکا هم از پذیرش او ابا دارد به دعوت کنگره‌ آمریکا به آنجا می‌رود و با اینکه تمام حدومرزهای انسانی و قوانین و ضوابط و معیارها را زیر پا گذاشته، با پررویی تمام ایران را به عنوان برهم‌زننده‌ صلح و امنیت منطقه و جهان معرفی می‌کند. این رفتار محصول دوگانه برخورد کردن‌ آمریکا در قبال قوانین بین‌المللی و حقوق بشری است. از طرفی هم نشان می‌دهد که ما زمینه‌های دیپلماسی محکومیت اسرائیل را به اندازه کافی مهیا نکرده‌ایم. نتانیاهو باید به عنوان یک جنایتکار جنگی در چشم جهانیان محکوم باشد. باید اعتراض‌های وسیعی در سطح جهان علیه او برگزار شود و همه سازمان‌های ملی و جهانی در کشورهای مختلف او را محکوم کنند اما می‌بینیم که همچنان با پررویی تمام و با وقاحت بسیار در مکان‌های مختلف حضور پیدا می‌کند و سخنرانی می‌کند و به ما اتهام می‌زند. به نظرم ما باید هم در زمینه جلوگیری از نفوذ اطلاعاتی اسرائیل و هم در زمینه دیپلماسی عمومی در سطح جهان بسیار قوی‌تر عمل کنیم و بتوانیم ورق را برگردانیم. از اینکه تعدادی از فرماندهان و سران محور مقاومت را طی این مدت با جنایت و ترور اسرائیل از دست دادیم باید درس بگیریم و اجازه ندهیم از این به بعد به سادگی چنین اتفاق‌هایی بیفتد چون همچنان ممکن است کسان دیگری در معرض این خطر قرار بگیرند و اسرائیل همچنان در حال ادامه دادن به پروپاگاندا و جنگ روانی علیه کشور ما و گروه‌های محور مقاومت است. 

‌مجموعه اقداماتی که از سوی اسرائیل انجام شد و خسارت‌های مالی و جانی زیادی به مردم منطقه و گروه‌های محور مقاومت وارد کرد و بدتر از آن ترور فرماندهان ارشد حماس مانند اسماعیل هنیه یا سیدحسن نصرالله، خواهی‌نخواهی باعث تضعیف این گروه‌ها حداقل برای یک مدت کوتاه شده است. با یک نگاه واقع‌بینانه فکر می‌کنید این شرایط چه پیامدهایی برای ما به دنبال داشته باشد؟

کمتر کسی نسبت به این مسئله تردید دارد که اسرائیل در تمام این اقدامات به دنبال این بود که به شکلی پای ایران را به ماجرا باز کند و ما را به درگیری بکشاند. این نه فقط تحلیل شخص من که تقریباً حرف تمام تحلیلگرانی است که به مسئله اقدامات اسرائیل پرداخته‌اند. حال اینکه این اقدام چه اندازه برای اسرائیل خوب است یا اینکه ممکن است آغازی بر پایان این رژیم باشد، بحث دیگری است اما نیت و هدف اسرائیل درگیر کردن ایران بود و به همین دلیل حتی در خاک ما نیز ترور انجام داد. عملیات 7 اکتبر ضربه سنگین و شکست بزرگی برای اسرائیل بود که باعث شد دولت این رژیم در داخل و از طرف مردمش و احزاب مخالف تحت فشار شدید قرار بگیرد تا جایی که احتمال سقوط دولت نتانیاهو داده می‌شد. او برای حفظ دولتش مجبور بود موفقیتی کسب کند و این موفقیت را هم در ترور فرماندهان حماس و جهاد اسلامی و حزب‌الله و حمله به غزه می‌دید. نتانیاهو تلاش کرد برای خودش موفقیت کسب کند و به‌زعم خودش هم این کار را کرده است اما به قیمت کشتن بیش از 40 هزار غیرنظامی که بخش عمده آنها زنان و کودکان بودند. حملات بی‌رحمانه اسرائیل که موج جدید آن در لبنان شروع شده، بیش از 100هزار نفر زخمی و مجروح برجای گذاشته و بخش زیادی از زیربناهای غزه اعم از ساختمان‌های مسکونی، مدارس، مساجد و کلیسا و ساختمان‌های کاملاً غیرنظامی را از بین برده است. نزدیک به دو میلیون نفر آواره شده‌اند که همه به سمت مرزهای مصر و اردن رفته‌اند و اسرائیل به دنبال اخراج اینهاست. با توجه به اینکه مصر مرزهایشان را باز نکرد و به آوارگان اجازه ورود نداد، بسیاری از آنها در ساختمان‌های مخروبه ساکن شده و پناه گرفتند که اسرائیل همان خرابه‌ها را هم بمباران می‌کند و وحشی‌گری، سبعیت و خباثت را به بالاترین درجه ممکن رسانده است. اسرائیل تمام معیارهای جنگ را هم زیر پا گذاشته و هنوز آمریکا و افکار عمومی غرب از آن دفاع می‌کنند. درست است که اعتراضاتی هم، عمدتاً دانشجویی، در برخی کشورها برپا شده اما هنوز آن‌طور که باید در قبال این حجم از خشونت و سبعیت، افکار عمومی دنیا بسیج نشده که این کار ماست. کشورهای عربی که عمدتاً ساکت هستند؛ آنها در زمان ترامپ دنبال پیاده‌سازی طرح ابراهیم بودند که روابطشان عادی شود و فقط دنبال رفاه خودشان باشند. با این حال عربستان اعلام کرده است که به این طرح نمی‌پیوندد مگر اینکه دو کشور ایجاد شود اما در قبال همین مسئله هم ساکت هستند و کاری نمی‌کنند و در برابر اسرائیل و جنایاتش هیچ موضعی نمی‌گیرند.

ایران همیشه گفته است که حق ملت فلسطین است که خودش آزادانه سرنوشت خودش را انتخاب کند و بتواند در یک رفراندوم آزاد در تمام سرزمین‌های اشغالی شرکت کند. کشورهای عربی اما این مسئله را هم دنبال نمی‌کنند. اسرائیل که هیچ حقی در خاک آن سرزمین نداشته حالا طوری افکار عمومی را تغییر داده است که همه کشورهای عربی و اروپایی حرفشان این است که دو کشور تشکیل شود. گرچه اسرائیل به آن هم راضی نیست و در گوشه‌گوشه منطقه در حال گسترش نفوذ خودش است و بیخ گوش اعراب حضور دارد. ما باید علاوه بر تقویت توان موشکی خودمان، بیندیشیم که چگونه می‌توانیم با این جُرثومه‌ فساد برخورد کنیم. حتماً گام اول این است که زمینه برخورد فراهم شود و بتوانیم به اندازه‌ کافی هم در ابعاد دوجانبه و هم در ابعاد رسانه‌ای اسرائیل را محکوم کنیم و بعد هم اقدام نظامی در جایی که لازم است، حتماً صورت بگیرد. باید افکار عمومی در داخل و خارج آماده شود، از نظر اطلاعاتی و فناوری به اندازه‌ی کافی جلو برویم و دست برتر را بگیریم که تا حدودی همین‌طور است و مهم‌تر اینکه نیروهای ما و نیروهای نیابتی به‌خصوص فرماندهان ارشد را با کار دقیق اطلاعاتی و امنیتی حفظ کنیم و اجازه ندهیم آنها چه در سوریه چه در لبنان و عراق و ایران مورد هدف قرار گیرند. در واقع باید به همان ضرب‌المثلی که در ابتدا اشاره کردم به‌خوبی عمل کنیم و تمهیدات لازم را مهیا کنیم و از غفلت‌هایی که به نفوذ اسرائیل منجر می‌شود و نتایج آن را دیده‌ایم، پرهیز کنیم. ما باید بسیار بیشتر از قبل حواسمان را جمع کنیم و تقسیم کار بهتری داشته باشیم و صرفاً بر یک بعد ماجرا تمرکز نکنیم.

ما باید در برابر انتقادها صبور باشیم و نقدها را برای بهتر شدن به کار بگیریم. شک نکنیم که در جاهایی غفلت کردیم که نتیجه‌اش شهادت برخی دانشمندان ما یا ترور اسماعیل هنیه در تهران بود. باید بر همه موارد تمرکز کنیم، تقسیم کار کنیم، جایی که کار مشترک لازم است کمیته مشترک تشکیل دهیم، تبادل اطلاعات داشته باشیم، کار موازی نکنیم و سعی در احیای قدرت گروه‌های محور مقاومت داشته باشیم.

انتخاب آقای سیدهاشم صفی‌الدین به عنوان جانشین شهید سیدحسن نصرالله، انتخاب خوب و شایسته‌ای است و او هم می‌تواند با صلابت کار را پیگیری و دنبال کند اما قطعاً به کار گسترده نیاز دارد. حتماً باید هزینه مالی و معنوی زیادی انجام شود تا بتوان نقاط ضعفی را که وجود داشته و از همان نقاط ضربه خورده‌ایم ترمیم و رفع کنیم. واقعیت این است که جایگزینی این همه نیروهایی که از دست رفتند، کار ساده و راحتی نیست. خساراتی که از سوی این دشمن مکار، بدذات و وحشی وارد شد، اندک نیست. 

ما در حال حاضر توازن نداریم. در فضای داخلی کشور بخشی از همراهی مردم را از دست داده‌ایم و از نظر اقتصادی هم فشار زیادی بر ما وارد شده است. در زمانی اجازه ندادیم برجام به نتیجه برسد و زمانی که یک گام تا احیای برجام فاصله داشتیم باز نگذاشتیم این اتفاق بیفتد، چون تصور بر این بود که نباید در دوره آقای روحانی این کار انجام شود و حتماً باید در دولت بعد توافق شود. اما نتیجه فقط این بود که این فرصت هم از دست رفت. تحریم‌ها ادامه‌دار شد و اقتصاد و مردم بیشتر تضعیف شدند. فشارهای اقتصادی بیشتری بر مردم تحمیل شد، تورم بالاتر رفت و فاصله‌ میان حاکمیت و مردم هم بیشتر شد. حرف من این است که نباید بیش از اندازه به سخت‌افزار توجه کنیم باید بتوانیم در کنارش کار نرم‌افزاری بکنیم. باید اجازه بدهیم دیپلماسی هم کار خودش را انجام بدهد، بتواند روابط را برقرار کند و پایه‌‌های رفع تحریم‌ها را شکل دهد. وقتی اجازه حرکت ندهیم، خودمان را تضعیف کرده‌ایم.

‌با همه مواردی که برشمردید و اتفاقاتی که افتاده و به اینجا رسیدیم، اکنون چه گزینه‌هایی پیش‌رو داریم و بهتر است چه تصمیم‌هایی بگیریم که بتوانیم از اقتدار و امنیت و وجهه‌ خودمان در عرصه‌ بین‌الملل دفاع کنیم و اگر چیزی را از دست دادیم، احیا کنیم؟

من فکر می‌کنم باید روی دیپلماسی تمرکز کنیم. درست است که شاید لازم باشد پاسخ قاطعی هم بدهیم اما به‌طور کل باید اجازه بدهیم دیپلماسی مسیر خودش را برود. باید جریان‌های تندرو را که خودشان را نزدیک به حاکمیت معرفی می‌کنند، مهار کنیم. از زاویه‌ منافع و مصالح ملی به مسئله نگاه کنیم و اجازه ندهیم افراد در حوزه‌هایی که مسئولیت آنها نیست، سخن بگویند. وقتی فرمانده کل قوا داریم، قوای نظامی و امنیتی داریم، نباید یک مجری در برنامه تلویزیونی دستور حمله‌ نظامی بدهد و افکار عمومی را تهییج کند. این کارها غلط است. نباید در میدان دشمن بازی کنیم. باید به دولت چهاردهم که تلاش دارد در داخل اعتماد عمومی ایجاد کند و در خارج روابط ما را ترمیم کند، اجازه فعالیت بدهیم. آقای عراقچی به‌خوبی تلاش کرد در اولین گام رابطه ما با اروپا را که سر زمستان سخت لطمه خورده بود، ترمیم کند. درست است که اروپایی‌ها در مسئله برجام به تعهدات خودشان به‌درستی عمل نکردند اما در برابر فعال‌سازی مکانیسم ماشه در مقابل ترامپ ایستادگی و مقاومت کردند. ما می‌دانیم که نمی‌توانیم فقط با همکاری با کشورهای منطقه که اغلب اقتصادهای ضعیفی دارند، اقتصادمان را توسعه بدهیم. ما هنوز با ترکیه و امارات کار اقتصادی می‌کنیم و راه تنفس اقتصاد ما باز است اما اگر مکانیسم ماشه فعال شود، تمام کشورهای دنیا موظف می‌شوند تحریم‌های سازمان ملل را اجرا کنند و در آن شرایط، اقتصاد ما ضربه می‌خورد. ما باید بتوانیم تنفس‌گاه‌های بیشتری برای خودمان پیدا کنیم و ارتباطات بیشتری برقرار کنیم. سفر اخیر رئیس‌جمهور به سازمان ملل نشان داد که باید بتوانیم سریع روابط با اروپا و کشورهای ذی‌نفوذ در محافل بین‌المللی را ترمیم کنیم. با محافل منطقه‌ای و همسایگان رفت‌وآمدهای دیپلماتیک‌ را افزایش دهیم. از چهره‌های حاکمیتی مورد قبول دنیا بیشتر استفاده کنیم و آنها را به یکسری ماموریت‌هایی بفرستیم که بتوانند توان چانه‌زنی و لابی‌گری ما را در دنیا بالا ببرند. اکنون که فرصتی فراهم شده تا فضای عمومی دنیا را نسبت به اقدامات ایران توجیه کنیم و از طریق دیپلماسی به توازن ارتباطات با دنیا برسیم باید این کار را بکنیم تا نه‌فقط با چین و روسیه که با برزیل و هند و کره‌جنوبی و ژاپن و اروپا هم ارتباطمان برقرار شود.

 در مورد آمریکا فعلاً نمی‌توان اقدام خاصی صورت داد تا انتخاباتشان برگزار شود اما با اروپا و با بقیه‌ دنیا که می‌توان ارتباط برقرار کرد. در مورد روابط دوجانبه، انجام پروژه‌های مشترک که شامل تحریم‌های گسترده نیستند و جذب سرمایه‌ و تکنولوژی می‌توانیم صحبت و توازن روابط خارجی را برقرار کنیم. احتمالاً اگر دموکرات‌ها پیروز انتخابات چهارم نوامبر باشند، بهتر می‌توان با آمریکا هم روابط را به‌خصوص در مورد مسئله فلسطین برقرار کرد. امروز همه کشورها، سازمان ملل و شورای امنیت هم بر حق فلسطینی‌ها تاکید دارند و آن را به رسمیت می‌شناسند. درست است که ما کشور اسرائیل را قبول نداریم اما باید از حق فلسطینی‌ها دفاع کنیم. ما نباید همه ابزاری را که در اختیار داریم از دست بدهیم. تمرکز جدی بر دیپلماسی راه اصلی و همیشگی ماست.

‌نتیجه حملات تلافی‌جویانه موشکی اخیر به اسرائیل را که در پاسخ به ترورها و کشتار این رژیم و نقض حاکمیت ملی ما بود، چگونه تفسیر می‌کنید؟

این اقدام در پاسخ به جنایات نتانیاهو و کابینه جنگی او انجام شد. اسرائیل در یک سال گذشته با استفاده از جنگ‌افزارهایی که به گفته خودشان تا 18متر زیر زمین نفوذ می‌کند تخریب‌های بسیار زیادی در غزه و لبنان انجام داد. تقریباً 80 درصد بناهای غزه نابود شده و جنایت‌های زیادی در آن صورت گرفته و نزدیک به دو میلیون نفر هم آواره شده‌اند؛ اما باز هم اسرائیل نتوانسته به آنچه می‌خواسته و برایش پیروزی محسوب می‌شود دست پیدا کند. در نتیجه جبهه جدید در لبنان باز کرد و بیش از هزار نفر را هم در این کشور شهید کرد، با انفجار پیجر‌ها و بی‌‌سیم‌ها افراد زیادی از جمله غیرنظامیان را مجروح کرد و دست به ترور دولتی زد. دولت نتانیاهو در تهران هم دست به ترور مهمان ما زد و پاسخگویی هم حق ما بود. عملیات جدید علیه اسرائیل با دفعه قبل بسیار متفاوت بود و همزمان از پایگاه‌های مختلف به سمت اسرائیل موشک‌هایی شلیک شد و با پشتیبانی سایبری و تلاش برای از کار انداختن سامانه‌های دفاعی، چهار پایگاه نظامی و جاسوسی مورد حمله قرار گرفته است. به‌رغم اینکه رسانه‌های غربی تلاش کردند بگویند خسارتی نبوده، چون اهداف کاملاً نظامی بوده اساساً این رسانه‌ها نمی‌توانند از میزان لطمات وارده خبری مخابره کنند. حمله موفقیت‌آمیز موشک‌های هایپرسونیک ایران نشان‌دهنده افزایش توان نظامی و قدرت موشکی ایران و مهم‌تر از آن احیاکننده روحیه گروه‌های مقاومت مردمی در منطقه است. به نظر من بعید است آمریکا هیچ دخالتی داشته باشد و تلاش می‌کند این‌گونه جلوه دهد که حملات موفقیت‌آمیز نبوده تا خودش را درگیر یک منازعه جدی نکند. چون نیروهای مقاومت هم به‌طور کامل پایگاه‌های آمریکا در منطقه را زیر نظر دارند. دولت بایدن هم تلاش دارد قبل از انتخابات مسئله را فروبنشاند و آن را جدی نشان ندهد.

در نهایت همان‌طور که گفتم با وجود توان بالای نظامی و موشکی کشورمان که گوشه‌ای از آن در عملیات وعده صادق 2 نشان داده شد، معتقدم باید با استفاده از چهره‌های ملی مطرح و محبوب و شناخته‌شده در جهان، جنایات اسرائیل را بیشتر نشان دهیم و منطق خودمان را تشریح کنیم. این افراد که زبان دنیا را بلدند و می‌توانند پاسخگوی رسانه‌ها باشند می‌توانند دیپلماسی ایران را جلو ببرند. امیدوارم اسرائیل دچار اشتباهات محاسباتی نشود و اقدام دیگری را مرتکب نشود تا لازم نشود ما هم به رویکرد دفاع مشروع و حمله ادامه دهیم.