عبث در عبث
نسیم توکل از زمینهها و پیامدهای تصویب طرحهای صیانت در ایران میگوید
سرعت تصویب طرحهای پیدرپی مجلس شورای اسلامی با پیشوند «صیانت»، به قدری فزاینده شده است که در طول هفتهای که این پرونده در حال تدوین بود، نهادهای دیگر کشور نیز بیکار نمانده و در آخرین ابتکار، شورای عالی انقلاب فرهنگی، سندی سوالبرانگیز با عنوان «تقویت و ترویج نامگذاری متولدین جدید مبتنی بر فرهنگ اسلامی ایرانی» را تصویب کرد. مجموعه این مسائل به روشنی فاصله چشمانداز تدوینگران این طرحها را با آنچه در کف جامعه در حال رخ دادن است، نشان میدهد. در این گفتوگو نسیم توکل، فعال بخش خصوصی و عضو اتاق بازرگانی تهران، تاکید دارد ساختاری که قادر به حل مشکلات خود نیست، طبیعتاً نمیتواند برای برطرف ساختن دشواریها و صیانت از زندگی و کسبوکار مردم برنامهریزی کند. او تاکید دارد که بیاعتنایی به افکار عمومی برای نظامهایی که بر پایه حمایت و رای مردم استوار شدهاند سست شدن پایههای مشروعیت و مقبولیت سیاسی را در پی خواهد داشت.
♦♦♦
بهطور کلی، تشخیص «حقوق مردم» به لحاظ قانونی و اجتماعی بر عهده چه کسانی است؟ طرحهای اخیر موسوم به «صیانت» با چه هدفی تصویب میشوند؟
متاسفانه در شرایطی که اقتصاد ایران از حداقل شش سال گذشته به اینسو درگیر نابسامانیها، طوفان تورم افسارگسیخته، بیکاری، فقر، کوچک شدن سفره خانوادهها، شکاف عمیق طبقاتی، فساد مالی و سریال اختلاسها و سرقتها از اموال عمومی شده است، بارها دیدهایم که نمایندگان مردم ایران که تمام اعتبار و مشروعیت خود را از محل آرای عمومی و با هدف خدمت به بهبود شرایط زندگی و کسبوکار مردم دریافت کردهاند، دست به اقداماتی زدهاند که بهطور مستقیم علیه مردم و انتظارات عمومی و نشانه گرفتن روح، روان و زندگی آنها استنباط میشود. بر هیچکس پوشیده نیست که تبعات اقتصادی فقر، اعتیاد و بیکاری در اجتماع نمود پیدا میکنند. به عبارت دیگر، جامعه یک موجود زنده است که تمامی اجزای آن به یکدیگر مرتبط هستند. موجودی را تصور کنید که توانایی تهیه نان، غذا، دارو، مسکن و آسایش نسبی را نداشته باشد. چگونه میتوان از او انتظار داشت که در مسابقات المپیک شرکت کند یا مثلاً بهرهوری خود و اطرافیانش را با هدف افزایش درآمد سرانه و تغییر زندگی دیگران افزایش دهد؟ بنابراین نمیتوان به صورت خطی تعیین کرد که چه افراد یا گروههایی مسوول تشخیص حقوق مردم هستند. در دیدگاه شخصی من اعتقاد دارم که حقوق مردم را مردم تشخیص میدهند. جامعه خود صدای رسا و بلندی برای ابراز نظر و عقاید خود دارد. از اینرو، مردم ایران به خوبی میتوانند تشخیص دهند که چه به نفع و صلاح آنهاست و فکر میکنم نیازی نیست که قانونگذاران بیش از این به دایره زندگی خصوصی و حقوق طبیعی مردم وارد شوند. این همه اتفاق نگرانکننده و غیرطبیعی هر روز در گوشه و کنار ایران رخ میدهد. این خبرها وجود یک اختلال عمیق اجتماعی را هشدار میدهند اما ما نهایتاً با یکدیگر صحبت میکنیم و از آن رد میشویم. در جهانی که این روزها متخصصان، قانونگذاران و استعدادهای جوان سرگرم ساختن ابعاد تازهای در زندگی مدرن به وسیله اینترنت و خدمات منشعبشده از آن هستند و به وسیله امکانات متفاوت عصر ارتباطات رونق، رشد و ثروت بیشتر برای همه اقشار تولید میکنند در نگاه اول باورکردنی نیست که مشغول بحث درباره طرحی هستیم که نهایتاً به ایجاد محدودیت، کنترل و نظارت پلیسی در اینترنت منجر خواهد شد و قطع ارتباط ایران با جهان را نشانه گرفته است. من نمیدانم با چه هدفی مطرح میشوند اما آنطور که بند سوم ماده اول مصوبه اول جلسه پانزدهم شورای عالی فضای مجازی ایران میگوید: «باید امکان تامین اشراف اطلاعاتی و رصد، امکان شنود قانونی و نظارت جامع، حفاظت در برابر اشراف و نفوذ بیگانگان و پالایش و سالمسازی جامع» در فضای مجازی صورت گیرد. بخش سیاه ماجرا اینجاست که متاسفانه پیشنهاددهندگان این طرح با دستکم گرفتن آگاهی عمومی و شعور اجتماعی ملت نام صیانت «حفاظت» بر آن گذاشتهاند. حال اینکه چه کسی هست که نداند این رشته برنامهها اتفاقاً کاهش حفاظت، امنیت روانی و افزایش فاصله میان حاکمیت و ملت را در پی خواهد داشت. علاوه بر این به جای پاسخگویی مستقیم و تنویر افکار عمومی در مسیری مقابل آن حرکت میکنند و بدون توجه حتی به خواست صنفی جمع زیادی از فعالان کسبوکارهای اینترنتی، خبرنگاران، دانشجویان و... بر تصویب این قانون اصرار میورزند.
پیامدها و عواقب احساسی که مردم نسبت به این طرحها دارند بر جامعه و ساختار سیاسی چگونه خواهد بود؟
مطرح شدن چنین دیدگاهها و اهدافی تن نیمهجان و خسته اعتماد عمومی را بیش از پیش نحیف خواهد کرد. چطور میتوان جوانان و نیروهای فعال کار و جامعه را در چنین شرایطی به آینده امیدوار کرد؟ بدبینی فزایندهای که این موقعیت برای جامعه ایران در پی خواهد داشت بیش از آن چیزی است که میتوان در تصور آورد. با پیشنهاد محدود کردن و دخالت بیشتر در تمامی شئون زندگی مردم ایران چگونه میتوانیم در برابر موج شدید مهاجرت نخبگان و نیروی جوان بایستیم؟ میشود اما آنگاه نباید انتظار تولید و توسعه و جماعتی شاداب داشته باشیم. من فکر میکنم اگر هر کدام از نمایندگان پیشنهاددهنده این طرح مثلاً آقای آقاتهرانی نگاهی به گزارشهای حداقل شش ماه اخیر مرکز آمار ایران و دادههای مربوط به اجرای طرحهای روانشناسی اجتماعی بیندازند به آسانی درخواهند یافت که بر وقوع چه فاجعهای اصرار میورزند. سالهاست که از ضرورت بهبود وضعیت تولید در ایران صحبت میشود و همواره تاکید شده که چرخیدن چرخ تولید به بهبود زندگی مردم وصل است. لازمه تولید همبستگی اجتماعی است! یعنی نیروی کار باید دلگرم باشد تا بتواند با زحمت و تلاش خود در کشور ارزش ایجاد کند. وقتی یک کارگر یا نیرویی فنی به این نتیجه میرسد که با تلاش و از طریق زحمتکشی به جایی نمیرسد، انگیزه خود را از دست میدهد و سراغ کاری که دیگران میکنند، میرود. برای تولید و پیشرفت باید در جامعه انگیزه و امید وجود داشته باشد. مردم باید آینده روشن یا حداقل نمایی مشخص برای زندگی خود ببینند. نداشتن این گزارهها به عدم تلاش برای آینده، نبود باور به موفق شدن و رواج ناکامی منتج خواهد شد. در این وضعیت فرد دچار رخوت شده و سپس به دلیل بیاعتمادی به دستگاههای اجتماعی رویکردهایی جمعگریزانه اتخاذ میکند و به همین ترتیب احساس خطر در مردم افزایش پیدا میکند. یعنی برای زندگی و زیستشان احساس امنیت نمیکنند و فردگرایی را ترجیح میدهند. همان آفتی که ما به شدت در این روزهای جامعه ایران با آن دستوپنجه نرم میکنیم و نوعدوستی و فرهنگ کمک در حال رنگ باختن کامل است. مجموعه این مسائل و کاهش مشارکت مردم در اجتماع و اقتصاد بیثباتی ایجاد میکند و افراد نهایتاً از جامعه میبرند. حالا در این میان برخی راه مهاجرت و جلای وطن پیش میگیرند و برخی متاسفانه به واسطه کاهش سلامت روان به رفتارهای مخربی همچون دیگرآزاری، خودآزاری و خودکشی روی میآورند. بیارزش شدن پول و زندگی و ناامیدی افراد از ادامه زندگی به تنهایی عوامل مهمی برای به وجود آمدن احساسات مخرب در انسان هستند و وقتی دخالت نهادهای بالادستی و مقامات سیاسی در زندگی شخصی مردم هم اضافه میشود به واقع افراد را تا آستانه انفجار پیش میبرد.
چرا طرحهای اولویتدار و مهمتری مانند صیانت از کودکان کار، کودکان زبالهگرد، زنان بیسرپرست یا محیط زیست از چشم سیاستمداران دور مانده است؟ آیا حرکت به سوی مسائل مذکور، تبعات سنگینتری نسبت به طرحهای صیانت از اینترنت یا حیوانات خواهد داشت؟
جای دیگری گفتم که در دولت دوازدهم، ۲۰ هزار میلیارد تومان برای هسته شبکه ملی اطلاعات با ۲۰ هزار گیگابایت ظرفیت و بیش از ۲۳ هزار کیلومتر فیبر نوری و چهار مرکز IXP در کشور و دو SUB IXP هزینه شد. همچنین در بخش خصوصی بیش از ۱۰۰ هزار میلیارد تومان برای توسعه شبکههای ارتباطی هزینه شد. تصور کنید که با این رقم میتوانستیم چند هزار مشکل زمینمانده از سالیان قبل را در این مملکت حل کنیم. چند بار میتوانستیم زیرساخت شبکههای توزیع آب را بازسازی کنیم و همواره از تغییر الگوی مصرف مردم صحبت نکنیم. یا کشاورزان را آموزش دهیم تا با تغییر شیوه کشت به سوی کشاورزی مدرن حرکت کنند و از کشت محصولات آببر صرفنظر کنند. و هزاران طرح و پیشنهاد دیگر که امروز شاهد بروز اعتراضهای مختلف به واسطه وجود آنها در نقاط مختلف کشور هستیم. یا همانطور که اشاره کردید صیانت از کودکان کار، قانون حمایت از خانواده با آن همه انتقادی که نسبت به جزئیات آن مطرح است؛ لایحه حمایت از معلولان، بیماران روانی، حریم خصوصی، محیطبانان، کودکان و نوجوانان و... این همه طرح اساسی و مهم روی زمین ماندهاند. مگر نمایندگان برای تامین منافع مردم به مجلس وارد نمیشوند؟ مگر در دوران تبلیغ برای گرفتن آرای همین مردم هزاران وعده و شعار سر نمیدهند که حمایت میکنند و چه... درباره آن صیانت دیگر که محدود کردن حقوق حیوانات و جریمه برای نگهداری آنهاست. پرونده شما درباره آثار زیانبار دخالت سیاستمداران در زندگی و کسبوکار مردم است اما این یکی ورود به حریم حیوانات زبانبسته و تلختر کردن زندگی آنهاست. خب، اگر همین مردم مهربان از برخی حیوانات نگهداری نکنند و سرپرستی آنها را به عهده نگیرند یا مثلاً انسانهای واقعی دیگری پناهگاهها را درست نکنند تا حیوانات در خیابان مورد آزار و اذیت قرار نگیرند، با حیوانات چه کنیم؟ این حیوانات بهطور معمول به حاشیه شهرها رانده میشوند و برای یافتن غذا و جانپناهی برای زنده ماندن ناچار به اقامت در نقاط دورافتاده میشوند. در کنار معضلاتی که بروز این نارسایی برای چهره شهر و تبعات اجتماعی آن به دنبال خواهد داشت، وضعیت بهداشتی جامعه را با تهدیدی دیگر روبهرو خواهد کرد و فشار مالی ناشی از آن هزینه سربار دیگری روی دوش دولت خواهد شد. به خاطر دارم که شهرداری تهران سالها پیش طرحی برای از بین سگهای ولگرد اجرا میکرد که پس از زندهگیری متاسفانه آنها را میکشت یا دستههای اطراف شهر را با گلوله... بدون شک، حرکت در مسیر محدودیت اینترنت و حقوق حیوانات تبعات کمتری نسبت به حل مشکلات اساسی کشور دارد و کار و تلاش کمتری هم برای آن لازم است. یعنی وقتی شما بخواهید طرحی را که مثلاً 20 سال معطل مانده و چندین منتقد و مخالف دارد از زمین بردارید و برای تصویب آن تلاش کنید باید ساعتها زمان گذاشته و موانع مختلفی را پشت سر بگذارید. بنابراین حل معضلها و آسیبهای اجتماعی به پشتکار، دغدغه، مسوولیت، دلسوزی و... نیاز دارد. تصویب طرح برای حیوانات که هزینهای ندارد. حتماً چون قادر به صحبت کردن نیستند پس میتوانیم به راحتی حق حیاتشان را تضییع کنیم. من فکر میکنم نمایندگان مجلس بهتر است به جای فکر کردن به اینترنت مردم و نگهداری حیوانات به گزارش هشداردهنده سال 1391 مجلس نگاهی دوباره بیندازند که گفته بود در صورتی که تولید نفت ایران افزایش نیابد و روند مصرف داخلی کم نشود، ایران تا یک دهه دیگر نفتی برای صادرات نخواهد داشت. کشوری که دارای سومین ذخایر نفتی جهان است اما اکنون ۲۵ درصد نیاز خود به بنزین را از خارج وارد میکند! نمایندگان محترم برای این معضلها چه کردهاید؟ برای برطرف ساختن بحران آلودگی تهرانی که هر روز در آن نفس میکشید، چه برنامهای دارید؟
به نظر شما دلیل اینکه تدوین چنین طرحهایی مانند طرحهای صیانت، بهطور ناگهانی اعلام میشوند و هیچ توضیحی در مورد این طرحها، ضرورتها، زمینهها و الزامات آنها به افکار عمومی داده نمیشود چیست؟
وقتی برنامهای مقابل منافع عمومی و حقوق عامه پیشنهاد و برای قانون شدن آن تلاش میشود، مسلماً جای توضیح ندارد و فرد نمیداند که در مقابل دوربینها و رسانهها چه بگوید. صرفاً به بیان موارد کلی و دفاع از موضع خود اکتفا میکنند اما ببینید بیتوجهی به افکار عمومی منافع ملی کشور را به خطر میاندازد. بیاعتنایی به افکار عمومی برای نظامهایی که بر پایه حمایت و رای مردم استوار شدهاند سست شدن پایههای مشروعیت و مقبولیت سیاسی را در پی خواهد داشت. افکار عمومی همه چیز است، وجودش دلیل موفقیت دولتمردان است و بدون آن هیچ سیاستی پیروز نمیشود. بنابراین کسی که افکار عمومی را شکل میدهد از سیاستمداری که بدون توجه به افکار عمومی قوانینی را تصویب میکند، مهمتر است. اگر افکار عمومی در فرآیند برنامهریزی و تصمیمگیری جایگاه شایستهای بیابد آنگاه احترام به آن محقق خواهد شد؛ در مقابل بیاعتنایی به آن علاوه بر به هم زدن تعادل و آسیب رساندن به امنیت جامعه سبب خروج از گردونه قدرت خواهد شد. متاسفانه نمایندگان عملکرد خود را به درستی بررسی نمیکنند و به اینکه رواج چنین واکنشهایی چه اثری در جامعه باقی میگذارد، اهمیتی نمیدهند. منظورم بیتوجهی به توضیح و ضرورت شفاف بودن درباره اتخاذ یک تصمیم است. این نارسایی علاوه بر تاثیرگذاری در روابط کار، خانواده و دیگر ارکان جامعه را نیز تحت تاثیر قرار میدهد. از سوی دیگر، وقتی حضور و دخالت سیاستمداران را تا این اندازه در جزءجزء زندگیاش احساس میکند عزتنفس، رضایت و حس ارزشمند بودن را از دست میدهد. به این دلیل که درمییابد فاقد اختیار لازم برای مدیریت و گذراندن امور خود است. احساس بیکفایتی و ناتوانی در تصمیمگیری میکند چرا که دیگرانی تماموقت روز خود را صرف تعیین دستورالعمل و آییننامه برای زندگی وی میکنند. همه میدانیم که یک جامعه فقط در صورت داشتن حس ارزشمندی به شکوفایی دست پیدا میکند و قادر خواهد بود محصولی را طراحی و تولید کند. سپس برای راهیابی آن به بازارهای داخلی و جهانی زحمت بکشد. انسانها به چیزی ارج مینهند که برای به دست آوردن آن زحمت کشیده باشند. وقتی دارایی یا اندوختهای سهل و بدون تلاش به دستشان برسد آن را تضعیف و تضییع میکنند.
به نظر شما سرانجام این شیوه حکمرانی، چه خواهد بود؟
از یاد نبریم که تلاش هرروزه برای دور نگه داشتن ذهن عامه مردم از فشار سرسامآور معیشت روی شانههایشان و فقر همهجانبهای که آنان را محاصره کرده افتخار نیست بلکه ایجاد بسترهای ساختاری مطلوب همچون یک اقتصاد قوی، زیرساختهای مناسب، حفظ محیط زیست (شامل آلودگی هوای تهران) و قیمتهای مناسب مواد غذایی افتخار محسوب میشود. حکمرانی خوب هنر است و به عنوان اثری ماندگار در تاریخ ثبت میشود. ویژگیهای دولت خوب با حکمرانی خوب مشارکت، شفافیت، پاسخگویی، توجه به جامعه، اثربخشی، کارایی در تصمیمگیری و حاکمیت قانون است که وجود این عوامل نهایتاً به بروز توسعه پایدار انسانی و توانمندسازی نهادهای مدنی و بخش خصوصی منتج میشود. در یک دولت کارآمد جامعه همکار به وجود میآید و نظام اجتماعی تماماً در برابر آنچه حقوق خود میشمارد آگاه و توانا خواهد بود. بنابراین اگر آرمانشهر ما جایی باشد که در زمان اوج شکوفایی اینترنت، شبکههای اجتماعی و حرکت جهان به سمت هوشمند شدن در تمامی حوزهها جامعهای بسته، یکطرفه و منزوی داشته باشیم، این ایدهآل در هیچ عرصهای نمیتواند موفق شود و حرفی برای گفتن داشته باشد. متخصصان، اندیشمندان و فعالان اقتصادی و فرهنگی ایران در جهان با سرعت فراوانی افول خواهند کرد و دید ساکنان دیگر کشورها به آنها بیشتر تغییر خواهد کرد. فراموش نکنیم که از بین بردن حق انتخاب آزادانه استفاده از محتوای اینترنتی و ابزارهای جهانی موجود در آن همان صورتمسالهای را ایجاد میکند که محدودیت و ممنوعیت استفاده از خودروهای معتبر جهانی به وجود آورد. همچنین شعارهای فراوان چند سال گذشته نسبت به حمایت از کسبوکارهای دانشبنیان و نوپا که بیشتر آنان مبتنی بر ارائه خدمات بر پایه اینترنت است، بیپایه و اساس خواهند شد. به عنوان نکته پایانی باید اشاره کنم که مداخله گسترده سیاسیون در زندگی مردم سبب نارضایتیهای فراوان و ایجاد شکافی عمیق میان مردم و حاکمیت شده است که با پیشنهاد چنین طرحهایی هر روز بر دامنه آن افزوده میشود. ساختار دولتی که قادر به حل مشکلات خود نیست برای برطرف ساختن دشواریها و صیانت از زندگی و کسبوکار مردم برنامهریزی میکند. از اینرو، مردم همهروزه با تنشهایی مزمن از خواب بیدار میشوند و به جامعه میآیند. جایی که احساس بیپناهی، تنهایی و ناامیدی در آن جریان دارد. مداخله گسترده در زندگی مردم و اداره کردن اقتصاد به شیوه دستوری سبب شده که دولت از وظایف اصلی خود که همانا تولید، ایجاد رفاه اجتماعی، امنیت و عرضه کالای عمومی است، بازماند و در رقابتی غیرمنطقی و نابرابر بخش خصوصی را از تحرک و فعالیت باز دارد. تداوم این شرایط، رواج مرکانتیلیسم و فربه شدن طبقات سوداگر آیندهای بسیار نگرانکننده را تصویر میکند که در آن به تمام مردمان کشور آسیب خواهد رسید.