چشم شیشهای
کیفیت آموزش در ایران با کشورهای پیشرفته جهان چقدر فاصله دارد؟
گزارشها درباره وضعیت آموزش در کشور ناامیدکننده است اما مقامات رسمی معتقدند ما در اوج قرار داریم و آموزش و پرورش ایران تبدیل به الگوی جهانی شده است. ادعای الگو شدن در حالی مطرح میشود که شاخصهای مختلف نشان میدهند آموزش در کشور ما در حال پیمودن مسیر برعکس است. بهطور مثال شاخص میانگین نمرات نشان میدهد که کیفیت آموزش به میزان زیادی نزول کرده است.
گزارشها درباره وضعیت آموزش در کشور ناامیدکننده است اما مقامات رسمی معتقدند ما در اوج قرار داریم و آموزش و پرورش ایران تبدیل به الگوی جهانی شده است. ادعای الگو شدن در حالی مطرح میشود که شاخصهای مختلف نشان میدهند آموزش در کشور ما در حال پیمودن مسیر برعکس است. بهطور مثال شاخص میانگین نمرات نشان میدهد که کیفیت آموزش به میزان زیادی نزول کرده است.
وزیر آموزش و پرورش گفت: «همه حکمرانی و اداره کشور برخاسته از آموزش و پرورش است؛ ما در آستانه الگو شدن برای جهان هستیم؛ ما به قله نزدیک شدهایم و کسی که میتواند این الگو شدن را رقم بزند، نظام تعلیم و تربیت کشور است.» این صحبت رضا مرادصحرایی در حالی مطرح شده که ناظران از افت کیفیت آموزش در 10 شاخص اصلی سخن میگویند. بر اساس پژوهشهایی که کارشناسان بینالمللی انجام دادهاند، سیستم آموزشی در یک کشور زمانی میتواند موثر تلقی شود که به نتایج و اهداف کلیدی نظیر دسترسی و برابری، کیفیت آموزش، نتایج یادگیری دانشآموزان، ارتباط با بازار کار، رشد اجتماعی و عاطفی، فراگیری و تنوع، بهبود مستمر، همسویی با اهداف توسعه ملی، رقابت جهانی و اعتماد عمومی و حمایت دست یافته باشد. این نتایج، حاصل یافتههای ساشی گوندالا، مدیر ارشد تولید محتوای درسی ایالت فلوریداست که دکترای خود را از دانشگاه ایالتی نیوجرسی گرفته و از سال 2005 در حوزه تولید محتوای تحصیلی مدارس ایالاتمتحده فعالیت میکند. بر اساس یافتههای گوندالا و همکارانش، یک سیستم آموزشی موثر، تضمین میکند همه افراد، صرف نظر از پیشینه یا شرایطشان، به آموزش باکیفیت دسترسی برابر داشته باشند. این دسترسی شامل فراهم کردن فرصت آموزش برای گروههای به حاشیه راندهشده مانند دختران، کودکان خانوادههای کمدرآمد و افراد دارای معلولیت برای دریافت آموزش میشود. از سوی دیگر، نخستین هدف هر سیستم آموزشی این است که اطمینان حاصل شود دانشآموزان، دانش، مهارتها و شایستگیهای مورد نیاز برای موفقیت در زندگی شخصی و حرفهای خود را کسب میکنند. نتایج یادگیری دانشآموزان، مانند خواندن و نوشتن، محاسبه، تفکر انتقادی، حل مسئله و سواد دیجیتالی، شاخصهای کلیدی اثربخشی یک سیستم آموزشی بهشمار میروند. یک سیستم آموزشی موثر همچنین باید دانشآموزان را با تجهیز به مهارتها و دانش مورد نیاز برای اشتغال یا ادامه تحصیل، برای تقاضاهای بازار کار آماده کند. این رویکرد سبب میشود نظام آموزشی توجه ویژهای به پرورش خلاقیت، نوآوری، کارآفرینی و سازگاری با شرایط متغیر اقتصادی داشته باشد. پژوهشهای دانشگاه نیوجرسی نیز به این نتیجه دست یافته که آموزش، فقط پیشرفت تحصیلی نیست و نقشی حیاتی در ارتقای رشد اجتماعی و عاطفی ایفا میکند. بر همین اساس است که یک سیستم آموزشی موثر باید ارزشهایی مانند همدلی، احترام، بردباری، کار گروهی و رفتار اخلاقی را در میان دانشآموزان ترویج کند. ویژگی دیگری که یک نظام آموزشی قدرتمند را از دیگر نظامهای آموزشی متمایز میکند، بهبود مستمر است. یک سیستم آموزشی موثر، فرهنگ بهبود مستمر و یکپارچگی در نوآوری دارد و میتواند عملکرد خود را بهطور منظم از طریق جمعآوری دادهها، تجزیه و تحلیل، سازوکارهای بازخورد و مشارکت ذینفعان برای شناسایی زمینههای بهبود و اجرای اصلاحات لازم ارزیابی کند. بر پایه این یافتهها، نظام آموزشی باید با اهداف توسعه گستردهتر کشور مانند رشد اقتصادی، انسجام اجتماعی، پایداری محیط زیست و حفظ فرهنگی همسو باشد. آموزش و پرورش باید به پیشبرد این اهداف ملی و رسیدگی به چالشهای اجتماعی کمک کند. آنسوی سکه، در دنیایی که به شکل فزایندهای به هم پیوسته شده، یک سیستم آموزشی موثر باید دانشآموزان را به شایستگیهای جهانی مورد نیاز برای پیشرفت در یک محیط رقابتی بینالمللی مجهز کند. این رویکرد شامل مهارت در زبانهای خارجی، مهارتهای ارتباطی بینفرهنگی و آگاهی از مسائل جهانی است. و در نهایت اینکه، یک سیستم آموزشی موثر، اعتماد عمومی و حمایت ذینفعان مختلف از جمله والدین، معلمان، سیاستگذاران، کارفرمایان و سازمانهای جامعه مدنی را به خود جلب کرده است. شفافیت، پاسخگویی و همکاری برای ایجاد اعتماد در بخش آموزش ضروری است و اگر چنین اعتمادی وجود نداشته باشد، نمیتوان آن نظام آموزشی را موفق ارزیابی کرد. با این توضیحات، به نظر میرسد نظام آموزشی مستقر در ایران هنوز راه زیادی دارد تا خود را به عنوان یک الگو در میان نظامهای آموزشی جهان مطرح کند.
الگوهای جهانی
زمانی که از نظامهای آموزشی باکیفیت و الگو صحبت میکنیم، نام پنج کشور در صدر فهرست قرار میگیرد. فنلاند، کرهجنوبی، ژاپن، سنگاپور و کانادا، پنج کشوری بهشمار میروند که همواره در ارزیابیهای بینالمللی مانند برنامه ارزیابی بینالمللی دانشآموزان (PISA) رتبههای بالایی را کسب کردهاند و به دلیل سیستمهای آموزشی نوآورانه و موثر خود، شهرت جهانی به دست آوردهاند. کارشناسان آموزشی در اینکه فنلاند بهترین سیستم آموزشی جهان را دارد، تردید ندارند. سیستم آموزشی فنلاند به دلیل تاکید بر برابری، استفاده از معلمان با سطح علمی بالا و رویکرد دانشآموزمحور به آموزش، موفق شده اثرات بسیار مطلوبی از خود بر جای بگذارد. اعتماد و استقلال بالای معلمان از عوامل کلیدی بهشمار میرود که به موفقیت سیستم آموزشی فنلاند کمک کرده است. معلمان در فنلاند، متخصصان بسیار آموزشدیدهای هستند که به آنها آزادی داده میشود تا برنامه درسی و ارزیابیهای خود را بر اساس نیازهای دانشآموزان طراحی کنند. این استقلال، به معلمان اجازه میدهد روشهای تدریس خود را برای برآورده کردن نیازهای فردی هر دانشآموز تطبیق دهند که به نتایج بهتر برای همه دانشآموزان منجر میشود. کرهجنوبی نیز یکی از کشورهایی محسوب میشود که بهطور مستمر در ارزیابیهای بینالمللی مانند PISA، بالاترین رتبهها را در سرفصلهایی مانند ریاضی و علوم به دست آورده است. سیستم آموزشی کرهجنوبی به دلیل استانداردهای علمی دقیق، انتظارات بالا از دانشآموزان و تمرکز بسیار زیاد بر آمادگی برای امتحان شناخته شده است. دانشآموزان در کرهجنوبی بهطور معمول ساعات طولانی را هم در مدرسه و هم از طریق تدریس خصوصی صرف مطالعه میکنند. این رویکرد آموزشی به دانشآموزان این کشور کمک میکند به سطوح بالای موفقیت تحصیلی دست یابند. ویژگی نظام آموزشی ژاپن نیز تاکید شدید بر نظم، سختکوشی و احترام به معلمان است. دانشآموزان ژاپنی به دلیل اخلاق کاری قوی و تعهد به تحصیلشان شناخته میشوند که به آنها کمک کرده نتایج چشمگیری در ارزیابیهای بینالمللی به دست آورند. سیستم آموزشی ژاپن همچنین علاوه بر پیشرفت تحصیلی، با تمرکز بر توسعه مهارتهای اجتماعی و عاطفی دانشآموزان، تاکید زیادی بر توسعه کلنگر دارد. سنگاپور نیز در بسیاری جهات به دلیل سیستم آموزشی بینالمللی خود که در ارزیابیهای جهانی رتبههای برتر را به خود اختصاص داده، مورد تحسین قرار میگیرد. سیستم آموزشی این کشور به دلیل استانداردهای بالای تحصیلی، معلمان خوب آموزشدیده و برنامه درسی دقیقی که بر تفکر انتقادی و مهارتهای حل مسئله تاکید دارد، معروف شده است. دولت سنگاپور در طول سالها سرمایهگذاریهای قابل توجهی در آموزش انجام داده که به بهبود کیفیت مدارس و اطمینان از دسترسی همه دانشآموزان به آموزش باکیفیت کمک کرده است. کانادا نیز یکی دیگر از کشورهایی است که به دلیل سیستم آموزش عالی خود نظر متخصصان را به خود جلب کرده است. مدارس کانادا به دلیل محیطهای یادگیری فراگیر و متنوع، معلمان با کیفیت بالا و تمرکز قوی بر توسعه تفکر انتقادی و خلاقیت دانشآموزان معروف شدهاند. سیستم آموزشی کانادا هم مانند فنلاند تاکید فراوانی بر برابری و دسترسی به آموزشها دارد و تلاشهایی برای اطمینان از اینکه همه دانشآموزان بدون در نظر گرفتن پیشینه یا وضعیت اجتماعی-اقتصادی از فرصتهای برابر برای موفقیت برخوردار هستند، انجام داده است. نظامهای آموزشی این پنج کشور، به چند دلیل اصلی، بهترین نظامهای آموزشی جهان شناخته میشوند. یکی از این دلایل، سطح بالای سرمایهگذاری در آموزش بهوسیله دولتهاست. دولتهای فنلاند، کرهجنوبی، ژاپن، سنگاپور و کانادا تعهدات مالی قابل توجهی را به سیستمهای آموزشی خود دادهاند که به آنها امکان جذب و حفظ معلمان با کیفیت بالا، فراهم کردن امکانات و منابع مدرن و اجرای روشهای آموزشی نوآورانه را داده است. تاکید بر تربیت معلم و توسعه حرفهای نیروی انسانی دخیل در آموزش، دلیل دیگری است که سبب شده این پنج کشور همواره بهترین نظامهای آموزشی جهان را داشته باشند. معلمان در این کشورها، متخصصانی با تحصیلات عالی و آموزشدیده هستند که برای بهروز ماندن و فراگیری جدیدترین روشهای تحقیق و تدریس، همواره در حال مهارتآموزی و توسعه حرفهای توانمندیهای خود هستند. بهترین کشورهای جهان در حوزه آموزش به این نتیجه رسیدهاند که تمرکز بر کیفیت معلمان، تاثیر قابل توجهی بر نتایج دانشآموزان و عملکرد کلی مدرسه دارد. در کنار همه این موارد، کشورهای پیشرفته در آموزش، سیاستهایی را اجرا کردهاند که برابری و فراگیری آموزش را در اولویت قرار داده است. مسئولان این کشورها، همه توان خود را به کار میگیرند تا اطمینان یابند همه دانشآموزان بدون توجه به پیشینه یا وضعیت اجتماعی-اقتصادی، به آموزش با کیفیت بالا دسترسی داشته باشند. این تعهد به برابری در نظام آموزشی، سبب کاهش شکاف پیشرفت بین گروههای مختلف دانشآموزان شده و فرصت برابر موفقیت را برای همه دانشآموزان فراهم آورده است.
مورد ویتنام
حتی خوشبینترین انسانها هم فکر نمیکردند ویتنام پس از آخرین جنگ، خود را سرپا کند و به یکی از کشورهای رو به پیشرفت جهان تبدیل شود. این کشور در طول قرن بیستم، جنگهای سخت، طولانی و وحشتناکی را از سر گذراند. جنگ جهانی دوم که به پایان رسید، فرانسه از هرچه در توان داشت استفاده کرد تا قدرت استعماری خود را در ویتنام بازگرداند. ویتنام کوتاه نیامد و در سال 1954 فرانسه را شکست داد. مدت کوتاهی پس از جنگ با فرانسه، آمریکاییها ویتنام را شخم زدند. جنگی که ویتنام را به دو بخش ویتنام شمالی و ویتنام جنوبی تقسیم کرد، تا سال 1975 ادامه داشت و با سقوط سایگون توسط کمونیستها، این کشور تحت یک حکومت متمرکز سوسیالیست، دوباره اتحاد خود را پیدا کرد. اکنون سایه جنگ از سر ویتنام کنار رفته بود، اما اقتصاد دستوری ناکارآمد و تحریمهای جهانی، اقتصاد این کشور را از کار انداخت. اینگونه زندگی کردن، ویتنامیها را در جهنم فرو برده بود. تصمیم نهایی اما به سرعت گرفته شد. آنها نیاز به اصلاحات اقتصادی و آموزشی داشتند. نخستین گام، اصلاحات آموزشی بود که تاثیر عمیقی بر توسعه و رشد اقتصادی این کشور داشت. ویتنام سابقهای طولانی در ارزشگذاری آموزش داشت و از دوران باستان، دانشمندان آن در جامعه از احترام زیادی برخوردار بودند. اما در طول سالهای درگیری و جنگ، سیستم آموزشی این کشور آسیب زیادی دید که به کاهش کیفیت آموزشی و دسترسناپذیری مراجع آموزشی برای مردم ویتنام انجامید. اینگونه بود که اصلاحات جدی برای احیای سیستم آموزشی ویتنام آغاز شد. یکی از اصلیترین اصلاحاتی که از سوی دولت ویتنام در حوزه آموزشی اجرا شد، استقرار آموزش ابتدایی برای همگان بود که تضمین میکرد همه کودکان به آموزشهای اولیه دسترسی داشته باشند. اجرای این طرح میزان ثبتنام در مدارس را به شکل قابل توجهی با افزایش روبهرو کرد و تعداد کودکان خارج از مدرسه را به ویژه در مناطق روستایی و دورافتاده کاهش داد. پس از این اقدام، دولت سرمایهگذاریهای گستردهای را نیز در توسعه زیرساختها انجام داد که موجب ساخت مدارس و کلاسهای درسی جدید به منظور پذیرش تعداد رو به افزایش دانشآموزان شد. ویتنام علاوه بر گسترش دسترسی به آموزش، بر بهبود کیفیت آموزش و یادگیری در مدارس نیز تمرکز کرد. دولت، برنامههای تربیت معلم را برای ارتقای مهارتها و دانش مربیان و همچنین اصلاحات برنامه درسی را برای همسویی با استانداردهای بینالمللی و استفاده از بهترین شیوههای آموزشی معرفی کرد و به اجرا درآورد. این تلاشها تا جایی ادامه یافت که سیستم آموزشی ویتنام موثرتر و کارآمدتر شد و دانشآموزان را برای چالشهای دنیای مدرن آماده کرد. پس از این اقدامات، نوبت به انجام اصلاحات در آموزش عالی و تحقیق و پژوهش رسید. دولت ویتنام در ساخت دانشگاهها و موسسات تحقیقاتی در سطح بینالمللی سرمایهگذاری کرد و دانشمندان و پژوهشگران برتر را از سراسر جهان به سوی خود فراخواند. این رویکرد به ارتقای سطح تحصیلات عالی ویتنام در حوزههای بینالمللی انجامید و سبب شد نوآوری و خلاقیت دانشآموزان و دانشجویان این کشور در زمینههای مختلف گسترش یابد. پس از گذشت چند سال، اثرات اصلاحات ساختاری نظام آموزشی ویتنام در بخشهای مختلف این کشور خود را نشان داد. یکی از بارزترین تاثیرات اصلاح ساختار آموزشی و کیفیتبخشی به آن، توسعه و رشد اقتصادی این کشور بود. ویتنامیها دریافته بودند که نیروی کار تحصیلکرده برای هدایت نوآوری، بهرهوری و رقابت در اقتصاد جهانی ضروری است، بنابراین موفق شدند با سرمایهگذاری در آموزش، نیروی کار ماهری تربیت کنند که بتواند نیازهای صنایعی مانند فناوری، تولید و خدمات را برآورده کند. اصلاحات آموزشی ویتنام، فقط اقتصاد این کشور را تحت تاثیر قرار نداد. بهبود آموزش، به توسعه اجتماعی و کاهش فقر در این کشور نیز کمک کرد. اکنون ویتنام به جایی رسیده که میداند آموزش ابزار قدرتمندی برای توانمندسازی افراد و جوامع است که آنها را قادر میکند چرخه فقر را بشکنند و کیفیت زندگی خود را بهبود ببخشند. ویتنام با ارائه آموزش باکیفیت به همه شهروندان، توانسته نابرابری را کاهش دهد و موجب افزایش تحرک اجتماعی شود و در نهایت، فرصتهایی را برای مردم ایجاد کند تا پتانسیلهای خود را به مرحله اجرا برسانند. سیستم آموزشی قوی به ویتنام کمک کرده با چالشهای اجتماعی مختلف مانند مراقبتهای بهداشتی، پایداری محیط زیست و حفظ فرهنگ مقابله کند. آموزش، نقش مهمی در افزایش آگاهی مردم در حوزههای بهداشتی و درمانی، حفاظت از محیط زیست و حفظ میراث فرهنگی داشته است. در یک جمله، ویتنام با افزایش کیفیت آموزش شهروندان خود، توانست جامعهای پایدارتر و فراگیرتر بسازد. جامعهای که به الگوی کشورهای در حال توسعه تبدیل شود.
تجربههایی که به کار میآیند
«یادگیری در قرن 21 بیش از آنچه همگان انتظار داشتند، روند جهانی و فراگیر به خود گرفته است. نوجوانان و جوانان امروز، در لحظه با دانشآموزان سراسر جهان رقابت میکنند چرا که فناوری، هر روز بیشتر از روز قبل مرزها را از میان برمیدارد. آنچه امروز مدارس تولید میکنند، فردا بر اقتصاد کشورها تاثیر میگذارد. بنابراین نهتنها مهم، بلکه ضرورت است که کشورها اصلاحات در نظامهای آموزشی خود را جدی بگیرند.» این جملهها، بخشی از صحبتهای ساشی گوندالا، مدیر ارشد تولید محتوای درسی در ایالاتمتحده است که اعتقاد دارد به دلیل برداشته شدن مرزها در حوزههای مرتبط با آموزش و پیشرفت، برنامههای درسی باید بر اساس نوعی پلتفرم جهانی تدوین شوند تا همه کشورها به نسبت توانمندیهای خود از آن بهرهبرداری کنند. او این سوال را مطرح میکند که «کشورهای جهان باید از خود بپرسند آیا نظام آموزشی آنها به اندازه کافی برای آمادهسازی دانشآموزان به منظور رقابت موثر در اقتصاد سخت و جهانی انعطافپذیر و قدرتمند است؟ و اینکه، آیا نظام آموزشی، دانشآموزان، نوجوانان و جوانان را برای سختیهای قرن بیست و یکم آماده میکند؟»؛ او البته به تجربهای از حضور در اجلاس آموزشی گوگل در هند نیز اشاره میکند: «سال گذشته، در یکی از همایشهای آموزشی گوگل که در هند برگزار میشد، حضور داشتم؛ از من دعوت شده بود با مربیان، معلمان و آموزگاران برتر هند درباره چگونگی ادغام فناوری در کلاسهای درسی صحبت کنم؛ اما بحث ما بسیار سریع به سمت صفآرایی سیستم آموزشی شرق و غرب در مقابل یکدیگر تبدیل شد! حقیقت این است که مسائل زیادی وجود دارد که کشورهای جهان باید از سیستم آموزشی ایالاتمتحده یاد بگیرند و موضوعاتی نیز در دیگر کشورها وجود دارد که باید برای آمریکا تبدیل به الگو شود؛ من اعتقاد دارم نظام آموزشی فراتر از مرزهای سیاسی و جغرافیایی است؛ باید بر اساس متد الگوی مشخص سازماندهی شود.» آنگونه که ساشی گوندالا میگوید، یافتههای تحقیقاتی زیادی در مورد سیستمهای آموزشی سراسر جهان وجود دارد که کشورها را وادار میکند به نحوه ارائه آموزش به دانشآموزان خود فکر کنند. در بسیاری از کشورهای جهان، نوجوانان 15ساله در «برنامه ارزیابی بینالمللی دانشآموزان» که به PISA موسوم است، شرکت میکنند. این برنامه، یک مطالعه جهانی است که از سوی سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه (OECD) در کشورهای عضو و غیرعضو انجام میشود و عملکرد تحصیلی دانشآموزان در ریاضیات، علوم و خوانش را بررسی میکند. هدف اصلی این برنامه، بهبود سیاستها و نتایج آموزشی است و تمرکز ویژهای بر مباحثی مانند حل مسئله و شناخت در زندگی روزمره دارد. ایران، هیچگاه در برنامه ارزیابی بینالمللی دانشآموزان حضور نداشته و طبیعی است که نامی از آن در فهرستهای مربوط به ارزیابیها به چشم نمیخورد. اما تجزیه و تحلیل جدولهای PISA نشان میدهد که کشورها توانستهاند استانداردهای هسته مشترک و دستاوردهای عملکردی خود را در نظامهای آموزشی ارتقا دهند. این کشورها بر حوزههای حل مسئله، ارتباطات موثر میانفردی و همچنین خواندن و نوشتن، تمرکز ویژهای داشتهاند. بررسیها نشان میدهد که اگر دانشآموزان توجه بیشتری به مباحث الگوسازی داشته باشند و نظام آموزشی نیز تمرکز ویژهای روی این موضوع انجام دهد، عملکرد کشور را در PISA بهبود میبخشد. در کنار این موضوع، لازم است به مباحث دیگری نیز توجه کنیم. تحصیل در همه کشورها باید بدون در نظر گرفتن وضعیت اجتماعی و اقتصادی خانوادهها و همچنین بدون توجه به پیشینه کودکان، به صورت رایگان انجام شود. در بسیاری از کشورهایی که توانستهاند نظام آموزشی خود را قدرتمند کنند، مدارس معلمان بسیار متخصص و موثر را استخدام میکنند و بر برنامههای درسی گسترده و متنوعی که علوم، هنر، زبان و ادبیات را شامل میشود، تاکید دارند. در این میان، مسائل اجتماعی مانند پیشگیری از سوءمصرف الکل و دخانیات، کاهش استرس و آرامش و همچنین آمادگی جسمانی هم به برنامههای درسی اضافه شده و بر چگونگی اجرای آن نظارت میشود. بنابراین میتوان گفت کشورها برای انجام اصلاحات خاص در نظامهای آموزشی، نیاز به نوعی تغییر فرهنگی دارند که از اصلاحات آموزشی حمایت کند. کشورهایی مانند ایران اگر بخواهند سیستم آموزشی جامع، پیشرفته و البته موثری برای خود تدوین کنند، باید از برنامه درسی غنی و البته تلفیقشده با فناوری در سنگاپور، سختکوشی و ظرافتی که متخصصان آموزشی کرهجنوبی مورد استفاده قرار میدهند، تجربیات عملی که نظام آموزشی فنلاند از آن بهره میبرد، برنامه تربیت معلم مشابه کانادا و فرهنگ کنفسیوسی احترام به معلم در چین الهام بگیرد و بهترینها را برای خود بسازد.
نظام آموزشی ایران، بیتوجه به مخاطبان
آنگونه که پژوهشها نشان میدهند، نظام آموزشی ایران تا دستیابی به سطح باکیفیتی که بتواند به عنوان الگوی آموزشی دیگر کشورها نقشآفرینی کند، فاصله بسیاری دارد. بر اساس پژوهشی که با عنوان «دیدگاه دانشجویان نسبت به کیفیت خدمات آموزشی در ایران» و از سوی حسن صیامیان، مسئول کمیته تحقیقات دانشجویی و همچنین عضو ارشد تدوین محتوای آموزشی دانشگاه ساری انجام گرفته، ثابت شده که دانشجویان ایرانی بر دو جنبه مهم استانداردهای خدمات آموزشی از سوی معلمان و همچنین رضایت دانشجویان از محتوای ارائهشده تاکید کردهاند. بر این اساس، از نظر دانشجویان کیفیت آموزشی نهایی زمانی افزایش مییابد که ارائه خدمات آموزشی دانشجویان در کلاس و خارج از کلاس مطابق با استانداردهای خدمات آموزشی بهگونهای که موجب رضایتمندی آنها شود صورت پذیرد. در این پژوهش تاکید شده است، زمانی که دانشجو، خود را به عنوان یک مخاطب (مشتری) برحق میبیند، هر آنچه برای او ضروری به نظر میرسد، تبدیل به یک نیاز میشود. بر همین اساس، با توجه به اهمیت نیازهای درکشده مشتریان، میتوان حد انتظارات آنها را تا حدودی تعیین کرد. با درنظرگیری این موضوع است که طراحی استانداردهای کیفیت آموزشی به منظور ارزیابی عملکرد معلمان بدون در نظر گرفتن دیدگاه ذینفعان عملی نیست. در پژوهش دیگری که با عنوان «کیفیت خدمات آموزشی از دیدگاه دانشجویان در ایران؛ مروری نظاممند و فراتحلیل» بهوسیله احمد موسوی، استادیار پزشکی اجتماعی دانشگاه علوم پزشکی دزفول انجام شده و نتایج آن در نشریه Iranian Journal of Public Health منتشر شده، این نتیجه به دست آمده که سطح انتظارات دانشجویان مورد مطالعه، بالاتر از کیفیت فعلی خدمات آموزشی است. همچنین میان انتظارات آنها و کیفیت فعلی تفاوت محسوسی وجود دارد که نیازمند تلاش مسئولان برای ارتقای کیفیت در همه ابعاد است و میتوان با برنامهریزی آموزشی مناسب و آموزش برای توانمندسازی کارکنان در دانشکدهها و دانشگاهها در جهت ارتقای کیفیت خدمات آموزشی گامهای موثری برداشت. نتایج این دو پژوهش و بررسی درخواست دانشجویان برای ارتقای کیفیت خدمات آموزشی، تحلیل این موضوع از دریچه تئوریهای برنامهریزی آموزشی و سیاستگذاری را ضروری میکند. برنامهریزی آموزشی شامل فرآیند منظم تعیین اهداف، تدوین استراتژیها و تخصیص منابع برای دستیابی به نتایج مطلوب آموزشی است. همچنین، سیاستهای آموزشی به اصول و رهنمودهای حاکم بر تصمیمگیری و اجرا در بخش آموزش اشاره میکند. با بررسی این نظریهها میتوان حوزههای کلیدی را شناسایی کرد که در آن سیستم آموزشی میتواند تغییراتی را برای ارتقای کیفیت خدمات آموزشی به دانشآموزان و دانشجویان ایجاد کند. یکی از جنبههای اساسی برنامهریزی و سیاستگذاری آموزشی، نیاز به چشمانداز و اهداف روشن برای نظام آموزشی است. هنگامی که دانشآموزان نیاز به بهبود کیفیت خدمات آموزشی را مطرح میکنند، نشاندهنده شکاف بین وضعیت فعلی آموزش و انتظارات آنهاست. برنامهریزان و سیاستگذاران آموزشی باید ذینفعان از جمله دانشآموزان، معلمان، والدین و اعضای جامعه را در تعیین اهداف روشن و قابل اندازهگیری برای نظام آموزشی مشارکت دهند. این اهداف باید منعکسکننده نیازها و آرزوهای دانشآموزان و همچنین اهداف اجتماعی گستردهتر آموزش باشد. علاوه بر این، تئوریهای برنامهریزی آموزشی و سیاستگذاری بر اهمیت همسویی برنامه درسی و آموزشی با نیازها و علایق دانشآموزان تاکید میکنند. برای بهبود کیفیت خدمات آموزشی، برنامه درسی باید مرتبط، جذاب و پاسخگو به سبکها و تواناییهای متنوع یادگیری دانشآموزان باشد. این امر مستلزم بررسی و بازنگری مداوم مواد درسی، رویکردهای آموزشی، و شیوههای ارزیابی است تا اطمینان حاصل شود آنها نیازهای در حال تکامل دانشآموزان را در دنیایی که به سرعت در حال تغییر هستند برآورده میکنند. تخصیص منابع برای حمایت از آموزش باکیفیت نیز یکی دیگر از جنبههای مهم برنامهریزی و سیاست آموزشی است. بودجه کافی برای دسترسی دانشآموزان به معلمان، امکانات، مواد و فناوری باکیفیت بسیار ضروری است. هنگامی که دانشآموزان خواستار بهبود خدمات آموزشی هستند، ممکن است نشاندهنده کمبود در تخصیص منابع یا نابرابری در دسترسی به فرصتهای آموزشی باشد. بر همین اساس، برنامهریزان و سیاستگذاران آموزشی باید تخصیص منابع را بر اساس برابری، کارایی و اثربخشی اولویتبندی کنند تا اطمینان حاصل شود همه دانشآموزان بدون توجه به پیشینه یا شرایطشان به آموزش باکیفیت دسترسی دارند.
بدترینها در جهان
شناسایی کشوری با بدترین و کمکیفیتترین سیستم آموزشی در جهان کاری به شدت دشوار و پرچالش است. کیفیت آموزش تحت تاثیر طیف گستردهای از عوامل قرار میگیرد و در مناطق مختلف یک کشور متفاوت است. با این حال، چندین کشور بهطور مداوم در رتبههای پایین شاخصهای آموزش جهانی قرار دارند و با چالشهای قابلتوجهی در ارائه آموزش با کیفیت بالا به شهروندان خود روبهرو شدهاند. کشورهای جنوب صحرای آفریقا، بخشهایی از جنوب آسیا و مناطقی که با جنگ و درگیری داخلی و بینالمللی روبهرو بودهاند از جمله کشورهایی بهشمار میروند که سیستم آموزشی ضعیفی داشتهاند و نتوانستهاند کیفیت آموزشهای خود را به خوبی افزایش دهند. این کشورها بهطور معمول با مشکلات و چالشهایی مانند بودجه ناکافی، کیفیت پایین معلمان، نرخ بالای ترک تحصیل، فقدان زیرساختها، بیثباتی سیاسی و موانع فرهنگی برای آموزش دستوپنجه نرم میکنند. نخستین دلیلی که برخی کشورها نتوانستهاند کیفیت سیستم آموزشی خود را بالا ببرند، تخصیص ناکافی بودجه و منابع است. بسیاری از کشورهای کمدرآمد، درصد کمی از تولید ناخالص داخلی خود را به آموزش اختصاص میدهند که در نتیجه مدارس با بودجه کم، کلاسهای درس شلوغ، کمبود کتابهای درسی و مواد آموزشی و دسترسی محدود به فناوری و سایر منابع مواجه میشوند. بدون بودجه کافی، ارائه آموزش باکیفیتی که نیازهای همه دانشآموزان را برآورده کند و آنها را برای موفقیت در قرن بیست و یکم آماده کند، برای این کشورها دشوار است. علاوه بر این، فساد، سوءمدیریت در بودجه، و عدم شفافیت در فرآیندهای مالی میتواند چالشهای تامین مالی را تشدید کند و مانع از تلاشها برای بهبود کیفیت آموزش شود. در کنار این عامل، کیفیت پایین معلمان و آموزش ناکافی، دو مانع مهم برای افزایش کیفیت آموزش در بسیاری از کشورها هستند. در برخی از مناطق، کمبود معلمان واجد شرایط، به ویژه در مناطق دورافتاده و جوامع محروم به وفور دیده میشود. معلمان اغلب فاقد آموزش مناسب، فرصتهای توسعه حرفهای و حمایت برای برآوردن نیازهای متنوع دانشآموزان و ارائه آموزش موثر هستند. روحیه پایین معلم، نرخ ترک شغل بالا و فرسودگی شغلی نیز میتواند بر کیفیت تدریس و یادگیری در مدارس تاثیر بگذارد. بهبود کیفیت معلمان مستلزم سرمایهگذاری در برنامههای تربیت معلم، توسعه خلاقیتهای تدریس، توسعه حرفهای مستمر، حقوق رقابتی برای جذب و حفظ مربیان باکیفیت است. موانع فرهنگی بر سر راه آموزش نیز میتواند تلاش برای ارتقای کیفیت آموزش در برخی کشورها را با اختلال روبهرو کند. در مناطق خاص، ممکن است نبود آگاهی در مورد اهمیت آموزش یا هنجارهای اجتماعی که مسیرهای سنتی یا حرفهای را بر فعالیتهای آکادمیک اولویت میدهند وجود داشته باشد. کلیشههای جنسیتی، سوگیریهای فرهنگی و هنجارهای اجتماعی نیز فرصتهای آموزشی را برای گروههای خاصی از دانشآموزان محدود میکنند یا نابرابری در دسترسی به آموزش را تداوم میبخشند. پرداختن به موانع فرهنگی برای آموزش مستلزم مشارکت جامعه، کمپینهای اطلاعرسانی عمومی، تلاشهای حمایتی و سیاستهای فراگیر است که تنوع، برابری و دربرگیری را در مدارس ترویج میکند. بیثباتی سیاسی، درگیری و ناامنی هم میتواند به شدت بر کیفیت آموزش در بسیاری از کشورها تاثیر بگذارد. در مناطق متاثر از درگیری، مدارس ممکن است بهوسیله گروههای مسلح ویران یا اشغال شوند، بنابراین، احتمال آوارگی یا تحت خشونت قرار گرفتن معلمان و دانشآموزان وجود دارد و در چنین شرایطی، منابع آموزشی، کمیاب یا غیرقابل دسترس میشوند. بیثباتی سیاسی در همه کشورهای جهان، علاوه بر اینکه سیستمهای آموزشی را مختل میکند، پس از تضعیف ساختارهای حاکمیتی، اعتماد عمومی به نهادها را از بین میبرد و در نتیجه تلاش برای بهبود کیفیت آموزش را نیز متوقف میکند. بازسازی سیستمهای آموزشی در محیطهای پس از جنگ نیازمند تلاشهای هماهنگ دولتها، سازمانهای بینالمللی، گروههای جامعه مدنی و جوامع است تا اطمینان حاصل شود که همه کودکان به آموزش ایمن، فراگیر و باکیفیت دسترسی دارند. و در نهایت، فقدان زیرساختها و خدمات اولیه میتواند چالشهایی را برای افزایش کیفیت آموزش در برخی کشورها ایجاد کند. در مناطق روستایی و جوامع حاشیهنشین، مدارس ممکن است فاقد امکانات کافی، آب تمیز، امکانات بهداشتی، برق و اتصال به اینترنت باشند. در چنین شرایطی، زیرساختهای ضعیف در کنار اینکه فعالیتهای آموزشی و یادگیری را با مشکلات جدی روبهرو میکند، موجب محدودیت در دسترسی به منابع آموزشی میشود و محیطهای یادگیری ناامنی برای دانشآموزان ایجاد میکند. با تکیه بر این اصل، کشورهای مختلف جهان باید سرمایهگذاری در توسعه زیرساختها، ساخت مدرسه، خدمات حملونقل و دسترسی به فناوری برای بهبود کیفیت آموزش و اطمینان از اینکه همه دانشآموزان فرصتهای برابر برای یادگیری و موفقیت دارند را در دستور کار قرار دهند و با تکیه بر این اصول، سیستم آموزشی خود را تقویت کنند.