هشت سال پس از واقعه
حمله به سفارت عربستان چه عوارضی برای اقتصاد ایران داشت؟
در عرف سیاست، برقراری مناسبات دیپلماتیک، نشانهای از یک رابطه متکی بر دوستی از یکسو و ایجاد کانال باروری اقتصادی از سوی دیگر است. از این زاویه، دولتها تلاش میکنند از طریق ایجاد یک رابطه دیپلماتیک و باز کردن سفارتخانهها در سرزمینهای همدیگر، مزایا، منافع و مصالح گوناگون متوقع از یک رابطه را کسب کنند. بر این اساس است که وزارتخانه خارجه هر حکومتی با اتکا به سیاستهای کلی نظام و در راستای کسب منافع ملی، این مناسبات را در عرصه خارجی پیگیری میکند. باید گفت که رابطه دیپلماتیک، علاوه بر نشانه دوستی، کانال ارتباطی میان دولتها را از طریق سفارتخانههای یکدیگر رصد میکند تا در صورت بروز هرگونه اختلاف یا سوءتفاهم از طریق این کانال ارتباطی، گفتوگوها برای حل مشکلات دوجانبه یا چندجانبه را در پیش بگیرند. با توجه به این امر، برقراری رابطه دیپلماتیک میان ایران و عربستان در ماههای پایانی سال 1401 پس از هفت سال قطع رابطه به موضوع مهمی در افکار عمومی تبدیل شد. شوک اعلام این خبر چنان بود که قیمت دلار در ۱۹ اسفند سال گذشته یعنی روز اعلام توافق، نزدیک به ۲۲۰۰ تومان کاهش یافت و به ۴۷ هزار و ۷۰۰ تومان رسید که کمترین قیمت از بهمنماه بود.
به هر صورت ترمیم روابط ایران و عربستان باعث شد حسین امیرعبداللهیان، وزیر خارجه ایران از ضرورت توسعه روابط در زمینههای اقتصادی، تجاری و سرمایهگذاری بگوید و آمادگی ایران را برای برگزاری کمیسیون مشترک اقتصادی دو کشور اعلام کند. او همچنین به اسناد پایه اشاره کرده که زمینههای قانونی و حقوقی را برای پیشبرد همکاریهای دو کشور فراهم کرده است. منظور امیرعبداللهیان از سند پایه اقتصادی، موافقتنامه عمومی همکاری در زمینه اقتصاد، تجارت، سرمایهگذاری و... است که در خرداد سال ۱۳۷۷ یعنی در دولت اول سیدمحمد خاتمی بین ایران و عربستان به امضا رسیده بود. در این گزارش تلاش میکنیم ضمن بررسی تاریخچه روابط ایران و عربستان از ابتدای انقلاب تاکنون به این پرسشها پاسخ دهیم که سالها تنش با عربستان (از جمله حمله به سفارت این کشور) چه عوارضی برای اقتصاد ایران داشته است؟ در شرایط فعلی که روابط ایران و عربستان بهبود یافته آیا میتوان از این بهبود روابط بهرهبرداری اقتصادی کرد؟
از رقابت سیاسی تا دشمنی در منطقه
انقلاب اسلامی بهمحض پیروزی، سیاست خارجی ایران را در سطوح بینالمللی و منطقهای، به ویژه با همسایگان و بهطور خاص با عربستان سعودی، دچار تغییر و دگرگونی بنیادی کرد. شعار صدور ایدهها و ارزشهای انقلاب و زیر سوال بردن مشروعیت نظام پادشاهی، نخستین نمود ناهمسازیهای سیاست منطقهای بود که حکایت از ساختهای معنایی متضاد و معکوس دو کشور و روایت تمامنشدنی بحران در روابط آنها داشت. بررسی روند مناسبات دو کشور نشان میدهد که وقوع انقلاب و تغییر رژیم پادشاهی ایران برای سعودیها ناخوشایند و نگرانکننده بود. با این حال، سعودیها در ماههای نخست انقلاب، رویکرد سکوت را بر هرگونه موضعگیری ترجیح داده و پس از آن، راهبرد حفظ روابط دوستانه را اتخاذ و تلاش کردند روابط خود را با ایران نزدیک کنند. در همین راستا عربستان بعد از مدتی به صف دیگر کشورها پیوست و برای تبریک پیروزی انقلاب اسلامی هیاتی بلندپایه به ایران فرستاد. ملک خالد در اولین عکسالعمل خود برپایی حکومت اسلامی در ایران را مقدمه نزدیکی و تفاهم هرچه بیشتر دو کشور خواند و فهد، ولیعهد این کشور نیز گفت: برای رهبری انقلاب ایران احترام زیادی قائل هستیم. این مرحله که همراه با تاسیس دفتر جبهه آزادیبخش شبهجزیره عربستان در تهران و گردهمایی جنبشهای آزادیبخش و نیز برگزاری نخستین حج از سوی حجاج ایرانی، همراه با راهپیمایی برائت از مشرکین بود به زودی جای خود را به مخالفتهای پنهانی این کشور علیه جمهوری اسلامی ایران داد. در سال 1981 تعداد حجاج ایرانی بیشتر شد و برای اولینبار بعد از قرنها مراسم برائت از مشرکین را اجرا کردند و شعارهایی علیه اسرائیل، آمریکا و شوروی سر دادند و در این دوره درگیری مختصری با پلیس عربستان نیز روی داد. اما به تدریج و با گذشت زمان مواضع عربستان نسبت به ایران تندتر شد و در مقابل، مقامات ایران نیز از ارتباط نزدیک عربستان با آمریکا و سیاستهای این کشور در قبال روابط اعراب و اسرائیل انتقاد کردند.
واقعیت این است که عربستان دارای مواضع سنتی و حافظ وضع موجود نمیتوانست با جمهوری اسلامی ایران که خواهان تغییر وضع موجود و رویکردهای انقلابی در سطح منطقه بود همراستا و همپیمان باشد. این مخالفت عربستان سعودی با انقلاب اسلامی در ایران و متعاقب آن جمهوری اسلامی به انجام برخی اقدامات خصومتآمیز در مقابل ایران انجامید. نمونه این تخاصم را میتوان در موضعگیریها و تقابل این کشور در جنگ عراق علیه ایران مشاهده کرد. در این دوره روابط جمهوری اسلامی ایران با عربستان به دلیل حمایت این کشور از عراق کاملاً تیرهوتار بود. حمایتهای مالی عربستان از عراق باعث شد این کشور به تقویت هرچه بیشتر مالی و نظامی خود بپردازد و آنها را علیه ایران به کار گیرد. از مجموع کمکهای مالی و لجستیک کشورهای عربی به عراق که مبلغ 70 میلیارد دلار بود، بیش از 40 درصد آن را عربستان سعودی پرداخت کرد؛ همچنین این کشور روزانه 280 هزار بشکه نفت از منطقه بیطرف استخراج کرده و به حساب عراق در بازارهای بینالمللی به فروش میرساند و مبلغ آن را به حسابهای مالی عراق واریز میکرد و روزانه بین 350 تا 500 هزار بشکه نفت خام عراق را از خاک خود به بندر ینبوع عبور میداد و از این طریق به عراق کمک میکرد تا منابع نفتیاش را در بازارهای بینالمللی به فروش برساند. همچنین این کشور با دستکاری در قیمت نفت و کاهش آن باعث تنزل قیمت نفت در سطح جهانی و کاهش بودجه جمهوری اسلامی شد. این کشور در سال 1979 قیمت هر بشکه نفت تولیدی خود را 18 دلار یعنی 4 دلار کمتر از قیمت نفت پایه تعیین کرد و از فوریه 1979 تا 1981 مبلغ 230 میلیارد دلار به بهانه تثبیت قیمت نفت و به جهت تضعیف جمهوری اسلامی ایران متضرر شد؛ همچنین تصمیم رهبران عربستان به افزایش تولید نفت به میزان 50 درصد موجب سقوط قیمتها تا اواسط سال 1986 شد؛ سطحی که از اوایل دهه 1970 بیسابقه بود. در واقع عربستان سعودی به همراه سایر کشورهای حاشیه خلیجفارس (مخصوصاً امارات متحده عربی و کویت) با فرا رفتن از سهمیه تعیینشده اوپک و افزایش تولید نفت خام و صدور آن به بازارهای جهانی، به درآمد نفتی ایران ضربه زدند و از این طریق به عراق کمکهای بسیاری کردند. این در حالی است که در این مقطع جمهوری اسلامی ایران به دلایل متعدد، شدیداً به درآمدهای نفتی نیازمند بود. کشته شدن 400 تن از حجاج ایرانی در مراسم حج سال 1366 که اعتراض شدید جمهوری اسلامی را به دنبال داشت، تیرگی روابط دو کشور را به اوج خود رساند. سرانجام در ششم اردیبهشت 1367 عربستان اقدام به قطع یکجانبه مناسبات سیاسی با جمهوری اسلامی ایران کرد و این قطع رابطه حدود سه سال به طول انجامید.
پس از جنگ ایران و عراق و با اقداماتی که در دوره ریاستجمهوری آقای هاشمیرفسنجانی و به ویژه پس از حمله عراق به کویت صورت پذیرفت روابط دو کشور وارد مرحله جدیدی از همکاری و اعتمادسازی شد. عربستان چنین میپنداشت که با تغییر در شرایط نظام بینالمللی (پس از سقوط کمونیسم) و تحولات منطقهای، فضا برای ترسیم روابط تازه مهیا شده است. این مناسبات در اواسط دهه 70 و پس از اعلام سیاست تنشزدایی از سوی جمهوری اسلامی ایران روندی رو به بهبود داشت و دو طرف بهرغم اختلافات موجود، سعی بر برطرف کردن ابهامات موجود و نزدیکی روابط داشتند؛ اما در کل هیچگاه سوءظن و بدگمانی اعراب (به ویژه عربستان) بهطور کامل نسبت به ایران برطرف نشد و ایران نیز هیچوقت به عربستان سعودی اعتماد نداشت. نکته جالب توجه این است که ساختار حکومت عربستان کاملاً فردی است؛ روابط حسنه سران عربستان و ایران طی این دوره عاملی بازدارنده در برابر افزایش شکاف به حساب میآمد. برای نمونه ملاقات ولیعهد عربستان با اکبر هاشمیرفسنجانی، رئیسجمهور وقت ایران، در سنگال و نیز در پاکستان روابط را تا سطح بالایی بهبود بخشید.
حضور امیرعبدالله در اجلاس سازمان کنفرانس اسلامی در تهران و سفر سیدمحمد خاتمی، رئیسجمهور وقت ایران به عربستان و دیدار وی با ملک فهد، پادشاه وقت سعودی همگی خبر از آغاز فصل نوینی در روابط دوجانبه بین دو کشور در دوران دولت اصلاحطلبان میداد. گسترش همکاریها، سرانجام موجب انعقاد قراردادی امنیتی در 18 آوریل 2001 میان شاهزاده نایف بن عبدالعزیز، وزیر کشور عربستان و عبدالواحد موسویلاری، وزیر کشور وقت ایران شد. به عقیده بسیاری از صاحبنظران سیاسی، امضای این قرارداد امنیتی میان دو کشور نقطه عطفی در روابط دو کشور محسوب میشود.
به این ترتیب در دوران ریاستجمهوری هاشمیرفسنجانی و سیدمحمد خاتمی فصل جدیدی از روابط میان ایران و عربستان سعودی گشوده شد. برگزاری کنفرانس سران کشورهای اسلامی در سال 1376 در تهران و حضور ولیعهد عربستان سعودی در آن و متعاقب آن؛ سفرهای سیدمحمد خاتمی به عربستان به نقاط عطفی در روابط میان دو کشور پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران تبدیل شد. به دنبال سفر خاتمی به عربستان سعودی روابط و مناسبات این دو کشور در حوزههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و تجاری و... گسترش یافت و در همان سال پادشاه عربستان از سایر کشورهای عربی خواست تا روابط خود را با جمهوری اسلامی ایران گسترش دهند. این گشایش در روابط فیمابین دو کشور به همکاری و توافق در راستای افزایش قیمت نفت نیز منجر شد. اما روند بهبود روابط تا سال 2003 بیشتر طول نکشید. پس از حوادث 11 سپتامبر و اشغال عراق بهوسیله نیروهای آمریکایی، رژیم صدام حسین در این کشور برچیده شد و کمکم حکومت از طرف نیروهای آمریکایی به نیروهای سیاسی فعال در عراق سپرده شد. در این اثنا منافع ملی جمهوری اسلامی ایران با استقرار حکومت شیعی در عراق تامین میشد، در حالی که عربستان سعودی از این مساله ناخشنود بود و از دولتی سکولار در عراق که سنیها در آن قدرت داشته باشند حمایت میکرد و از حضور نیروهای آمریکایی در عراق که سدی در مقابل نیروهای شیعی محسوب میشدند حمایت میکرد. این مساله به آغاز دور جدیدی از روابط تنشآمیز میان دو کشور منجر شد.
به عبارت دیگر، سقوط طالبان در افغانستان و روی کار آمدن دولت شیعی در عراق و درنهایت قدرتیابی حزبالله در لبنان، عربستان را در جهت مهار قدرت رو به افزایش جمهوری اسلامی ایران مصمم کرد و باعث شد تا این کشور اقدامات و سیاستهای متعددی را از قبیل همپیمانی با سایر کشورها و قدرتهای منطقهای و جهانی برای مقابله با نفوذ روبه افزایش جمهوری اسلامی ایران در سطح منطقه خاورمیانه در دستور کار خود قرار دهد. از جمله اقدامات عربستان سعودی در جهت مقابله با ایران، شرکت در ائتلاف ضدایرانی با همراهی آمریکا، اسرائیل، اردن و مصر در جهت مهار نفوذ جمهوری اسلامی ایران در فلسطین و معادلات آن منطقه بود. چالش عمدهای که در این دوره بر روابط میان ایران و عربستان سعودی اثر گذاشت، تشدید نگرانی در رابطه با برنامه هستهای ایران بود. مساله هستهای ایران به همراه دیگر حوزههای اختلاف بین ایران و سایر کشورهای عربی، این کشورها را بر آن داشت تا نگرانیهای امنیتی خود را از سطح منطقهای به سطح بینالمللی منتقل کرده و همراه با سیاستهای آمریکا حرکت کرده و به مخالفت با جمهوری اسلامی ایران بپردازند.
با روی کار آمدن محمود احمدینژاد، روابط ایران و عربستان ابعادی جدید به خود گرفت. در واقع با وجود اینکه در ظاهر روابط دیپلماتیک در قالب سفرهای مقامات دو طرف به کشورهای یکدیگر برقرار بود اما در عمل نگاه عربستان به فعالیتها و نقشآفرینیهای ایران در منطقه نگاهی منفی و همراه با نگرانی بود. برنامه هستهای ایران در رأس نگرانیهای عربستان سعودی قرار داشت. در واقع این کشور برنامه هستهای ایران را علامت دیگری از بلندپروازیهای منطقهای تهران ارزیابی میکرد. بر اساس اسناد منتشرشده ویکیلیکس در این دوره، عبدالله بنعبدالعزیز، پادشاه وقت عربستان سعودی خواستار حمله نظامی ایالاتمتحده آمریکا به ایران و متوقف کردن برنامه هستهای ایران بوده است. عادل المجیر، سفیر عربستان در واشنگتن، از توصیههای مکرر ملک عبدالله به آمریکا درباره حمله نظامی به ایران و متوقف کردن برنامه هستهای این کشور یاد کرده است. به نظر میرسد در راستای همین دیدگاه است که عربستان تحرکات حزبالله در لبنان را بخشی از استراتژی دولت ایران برای گسترش نفوذ خود در خاورمیانه میداند.
خیزشهای عربی آغازگر تنشی آشکار در روابط ایران و عربستان در این دوره بود. اختلاف دیدگاه تهران و ریاض در برخورد با اتفاقات رخداده در جهان عرب و تفاسیر متفاوت آنها از این تحولات، دامنه بیاعتمادی میان دو کشور را افزایش داد. عربستان به دلیل ماهیت محافظهکارانهاش، تلاش داشت مانع از سرایت خیزشهای عربی به دیگر کشورهای منطقه شود و در برخی کشورها از جمله بحرین برای سرکوب مخالفان مستقیماً وارد عمل شد و در دیگر کشورها نیز تلاش کرد تحولات را مدیریت کند؛ اما نگاه ایران به این تحولات مثبت بود و از دید بیداری اسلامی در کشورهای عربی از این تحولات استقبال کرد. همین مساله باعث تشدید اختلافهای ایران و عربستان و غلبه بعد تخاصمی بر بعد رقابتی روابط آنها در این دوره شد.
اوج تنشهای ایران و عربستان در این زمان، سرایت خیزشهای عربی به سوریه بود. در این زمان، رقابتهای پنهان دو کشور به شکل تخاصمی خود را نشان داد و به دیگر حوزهها از جمله لبنان، عراق، یمن و حتی فلسطین نیز کشیده شد.
حمله به سفارت و اوجگیری تنشها
با اعدام شیخ نمر النمر، رهبر شیعیان مخالف، در سال 2016 و متعاقب آن هجوم تندروها به سفارت این کشور، تنش بین ایران و عربستان به سطح بیسابقهای رسید، به شکلی که دولت روحانی هم نتوانست اوضاع را بهبود ببخشد. عربستان سعودی در واکنش به این اقدام، به مدت هفت سال روابط خود را با ایران قطع کرد. در ادامه حمایت ایران از حوثیها در یمن، جبههای را در روابط ایران و عربستان باز کرد که مشخصه آن فعالیت نیابتی ایران علیه منافع ملی عربستان بود.
به تدریج بعد نظامی به حوزه جدیدی از تعامل میان عربستان و ایران تبدیل شد. سعودیها مدعی بودند حمله موشکی نافرجام حوثیها به فرودگاه ریاض در سال 2017 اقدامی جنگی از سوی ایران بوده و قول دادند که در زمان مناسب اقدامات لازم را انجام دهند. تنش در روابط دوجانبه با حملات پیچیده موشکی-پهپادی که تاسیسات آرامکو را هدف قرار داد، تشدید شد. مرگ ملک عبدالله و ظهور محمد بنسلمان ائتلاف داخلی جدیدی را در عربستان ایجاد کرد که مشخصه آن اتخاذ سیاستهای جنگطلبانه و قاطعانه ضد ایران بود. محمد بنسلمان که در مقام ولیعهدی و وزارت دفاع، نقش کلیدی و حاکم اصلی در ساختار قدرت عربستان بود با اتخاذ مواضع صریح علیه جمهوری اسلامی، مواجهه دشمنانه در سیاستهای خود علیه ایران را نمایان کرد. روند جدیدی که پیشتر در روابط عربستان و ایران وجود نداشت. با وجود تلاش بسیاری در تهران برای تسکین اوضاع با اشاره به سن کم و نداشتن تجربه سیاسی، این زخم تسکین پیدا نکرد.
این تحول زمانی رخ داد که عربستان سعودی، امارات متحده عربی و اسرائیل برای هماهنگ کردن سیاستهای ضدایرانی خود، با آمریکا برای خروج از توافق هستهای ایران (برجام)، لابی کردند. با روی کار آمدن ترامپ، سعودیها فعالیتهای لابیگری خود را در آمریکا برای موضعگیری سختتر علیه ایران افزایش دادند. در مقابل، مقامات ایرانی نگران این بودند که اصلاحات بنسلمان روند بلندمدتی را ایجاد کند که به تغییر معنادار توازن قدرت منطقهای به نفع ریاض منجر شود. اصلاحات اجتماعی-اقتصادی جاهطلبانه عربستان سعودی که در برنامه چشمانداز 2030 برجسته شده و همچنین افزایش قدرت نظامی این کشور، توجه تهران را به خود جلب کرده است. از سوی دیگر، درک جدیدی در ریاض حاکم شد که قدرت اقتصادی ایران در دهه اول قرن بیست و یکم به سیاست خارجی فعال این کشور کمک کرد. بنابراین، عربستان سعودی به عنوان بخشی از تلاشهای خود برای مهار ایران از تحریمهای آمریکا حمایت کرد و بر آن فشار آورد. از دیدگاه مقامات ایرانی، استفاده از ابزارهای اقتصادی قهری علیه ایران به منزله اعلان جنگ اقتصادی است.
در جبهه نظامی به نظر میرسد ایران نگران قدرت نظامی و صنایع دفاعی رو به رشد عربستان است. مخارج نظامی عربستان در سال 2021، 6 /55 میلیارد دلار تخمین زده میشود. ایران به دلیل تحریم تسلیحاتی در فهرست 40 واردکننده برتر تسلیحات در جهان قرار ندارد. حتی لغو تحریم تسلیحاتی در سال 2020 راه را برای دسترسی ایران به تسلیحات مدرن هموار نکرد. اما اکنون بر اساس برنامه چشمانداز 2030 برای بومیسازی حداقل 50 درصد از هزینههای دفاعی از طریق جذب مشارکت بینالمللی و فناوری جدید برای تولید بومی، نگرانیهایی را در تهران در مورد چشمانداز بلندمدت قدرت نظامی عربستان ایجاد کرده است.
تحت رهبری بنسلمان، عربستان شروع به ایفای نقش رهبری در ایجاد یک اتحاد نظامی منطقهای حول آنچه آن را تهدید ایران مینامید کرد. بدون تعجب، این رویکرد با سیاستهای ضدایرانی ترامپ همسو شد. به صورتی که راه را برای پشتیبانی فنی ایالاتمتحده برای بهبود قابلیت همکاری با نظامیان عرب باز کرد. عربستان و امارات در یکپارچهسازی زیرساختهای فرماندهی و کنترل ایجاد مراکز فرماندهی مشترک هوایی و دریایی، و یکپارچهسازی سیستمهای هشدار اولیه و دفاع هوایی و ساحلی پیشرفت کردند. جو بایدن در سفر خود به جده تاکید کرد که ایالاتمتحده متعهد به پیشبرد معماری دفاع هوایی و موشکی یکپارچهتر و شبکه منطقهای است.
پیمان ابراهیم و گنجاندن اسرائیل در طرح نظامی اعراب نیز یکی دیگر از تغییرات بازی بود. با وجود اینکه ریاض و دیگر پایتختهای عربی، اتحاد نظامی با اسرائیل علیه تهران را همراه با خطر تحریک جنگ با ایران با منافع محدود میدانستند، دوران بنسلمان شاهد تغییر در برداشتهای تهدید عربستان و اسرائیل نسبت به ایران بوده است. در همان زمان بنسلمان، با بیان اینکه ما اسرائیل را دشمن نمیدانیم، به عنوان یک متحد بالقوه در جهت منافع بسیاری که میتوانیم با هم دنبال کنیم، به صراحت گفت: به نظر میرسد تهران بر این باور است که این تحولات ممکن است به تدریج توازن منطقهای نیروهای نظامی را تغییر دهد. برای تهران، پدافند جمعی اعراب در حال ظهور مسیری برای ایجاد مجموعه جدیدی از قابلیتهاست که در نهایت مزیت نظامی برتر را برای کشورهای عربی فراهم میکند.
بازخوانی سیاست خارجی و ترمیم روابط
با روی کار آمدن دولت رئیسی، شرایط در منطقه و جهان بهطور کامل تغییر کرد. جهان تحت تاثیر جنگ روسیه و اوکراین قرار داشت، مساله هستهای از میز مذاکره خارج شده بود، غرب خود را در معرض چالش بزرگتری از نوع جنگ جهانی میدید، شرق به رهبری چین و روسیه، در راستای برهم زدن نظم برساخت غربی در عرصه بینالمللی گام برمیداشت. در این میان ایران دیگر امیدی به مذاکره با غرب نداشت؛ از اینرو با گرایش به شرق، به دنبال کاهش اثرات سیاستهای تحریمی و دشمنانه غرب و اسرائیل نسبت به خود بود. در این مدت که ایران در چالش عمیق با عربستان به سر میبرد، جنگهای نیابتی از سوی دو طرف پای یک دشمن مشترک را به منطقه باز کرده بود. اسرائیل با نزدیکی به کشورهای عربی منطقه از امارات، بحرین و عمان تا آذربایجان در شمال ایران، خطر استراتژیکی را برای ایران به وجود آورده بود. عربستان نیز در مقابل سیاستهای یکسویه متمایل به غرب خود با ایجاد توازن در رابطه با شرق و غرب، سرمایهگذاریهایی را در روسیه و چین آغاز کرده بود.
بازخوانی سیاستهای خارجی، جمهوری اسلامی ایران را به این مساله واقف کرده بود که ورود به جنگهای نیابتی، فرصتی برای حضور اسرائیل در منطقه بوده است. اسرائیل از شرایط پرتنش منطقه برای حضور خود بهره برد. در این میان چین در راستای تداوم مناسبات اقتصادی با عربستان و جلوگیری از هرگونه تنش که به کاهش حضور اقتصادی هر یک از غولهای نفتی در منطقه شرق منجر شود به تحسین رابطه دوجانبه ایران و عربستان اقدام کرد. ایران از این پیشنهاد در شرایطی استقبال کرد که چالشهای داخلی و فشارهای اقتصادی نارضایتی را به وجود آورده که تنها از طریق ایجاد کانالهای ارتباط اقتصادی، امکان کاهش آن را خواهد داشت. بنابراین با استقبال از طرح چین، درصدد برقراری رابطه مجدد دیپلماتیک با عربستان برآمد.
در همین راستا پس از انجام چند روز مذاکرات فشرده میان علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی اسبق کشورمان و مساعد بنمحمد العیبان، مشاور امنیت ملی عربستان سعودی، توافقی برای ازسرگیری روابط میان دو کشور منعقد شد. هیچ سند رسمی در رابطه با مفاد این توافق منتشر نشده است. آنها در بیانیهای مشترک تنها اعلام کردند که دو کشور خواستار حل اختلافات مختلف از طریق گفتوگو و دیپلماسی در فضای برادری هستند. آنها همچنین اصول و اهداف منشور ملل متحد و سازمان همکاری اسلامی (OIC) و نیز کنوانسیونها و هنجارهای بینالمللی مختلف را به رسمیت میشناسند. توافق آنها شامل برقراری مجدد روابط دیپلماتیک و افتتاح سفارتخانهها در هر دو کشور بود. در این توافقنامه همچنین بر احترام به حاکمیت تاکید شده و هیچ مداخلهای در امور داخلی یکدیگر وجود نخواهد داشت. ایران و عربستان همچنین توافقنامه همکاری امنیتی امضاشده در سال 2001 و موافقتنامه کلی در سال 1998 برای تقویت همکاریها در زمینههای اقتصادی، فنی، علمی، فرهنگی، ورزشی و جوانان را اجرا خواهند کرد.
وانگ ئی، مدیر دفتر کمیسیون روابط خارجی کمیته مرکزی حزب کمونیست چین که علی شمخانی و مساعد بنمحمد العیبان را همراهی میکرد، این توافق را «گامی تاریخی» در تلاش برای بهبود روابط میان دو کشور خواند. وانگ گفت که مذاکرات به نتایج قابل توجه و پیروزی برای گفتوگو و صلح دست یافته است. ایران و عربستان سعودی از دولت چین برای برگزاری این نشست قدردانی کردند. آنها اعلام کردند که اجماع حاصلشده برای تقویت زندگی همسایگان و حفظ ثبات منطقهای را با هم اجرا خواهند کرد.
دو روی یک سکه
حال سوالی که مطرح میشود این است که سالها تنش با عربستان (از جمله حمله به سفارت این کشور) چه عوارضی برای اقتصاد ایران داشته است؟ در شرایط فعلی که روابط ایران و عربستان بهبود یافته آیا میتوان از این بهبود روابط بهرهبرداری اقتصادی کرد؟
شکی نیست که روابط اقتصادی کشورها با یکدیگر نسبت مهمی با تعاملات و روابط سیاسی کشورها با همدیگر دارد یا به عبارتی دو روی یک سکهاند. ایران و عربستان نیز در چند دهه اخیر فرازوفرودهای سیاسی را تجربه کردهاند که بر روی اقتصاد دو کشور تاثیر مستقیم داشته است. آنگونه که هممیهن گزارش داده پیش از انقلاب دو کشور به واسطه اینکه از مهمترین تولیدکنندگان نفت بودند، تلاش داشتند رابطه میانهای با یکدیگر داشته باشند و اگرچه در بعد اقتصادی رقیب بودند، اما در سیاست رفاقت میکردند. با پیروزی انقلاب در سال ۱۳۵۷ و سپس جنگ ایران و عراق روابط دیپلماسی ایران و عربستان نیز دچار تنش شد و این مساله تاثیر بسزایی بر روابط اقتصادی دو کشور داشت. با پایان جنگ و روی کار آمدن دولت سازندگی، هاشمیرفسنجانی تلاش کرد روابط سیاسی و اقتصادی دو کشور را بهبود ببخشد و موفق نیز بود. سیدمحمد خاتمی نیز بعد از آنکه سکان دولت را در دست گرفت سیاست تنشزدایی را پیش گرفت و باعث شد روابط دو کشور بیشتر بهبود یابد. ایران و عربستان در سال ۱۳۷۷ کمیسیون اقتصادی مشترک تشکیل دادند و تعاملات صورتگرفته در زمینه نفت میان دو کشور چنان پیش رفت که در سال ۱۳۷۸ قیمت نفت رشد ۶۰درصدی پیدا کرد و به بشکهای بیش از ۲۵ دلار نیز رسید. اما با حمله آمریکا به عراق در اسفند ۱۳۸۱ روابط ایران و عربستان باز دچار مشکل شد، در آن سال حجم مبادلات دو کشور به ۵۳۵ میلیون دلار نیز رسیده بود. در دو دولت محمود احمدینژاد تنشهای بین ایران و عربستان ادامه پیدا کرد اما با روی کار آمدن دولت حسن روحانی در سال ۱۳۹۲، وزارت خارجه تلاش کرد با عربستان وارد تعامل شود، اما فاجعه کشته شدن حجاج ایرانی در مناسک حج سال ۱۳۹۴ و حمله به سفارت عربستان در تهران در همان سال باعث شد دو کشور روابط دیپلماتیک خود را قطع کنند. این اتفاق در تعاملات اقتصادی میان ایران و عربستان نیز تاثیر منفی گذاشت تا جایی که در سال ۱۴۰۰ که پایان دولت حسن روحانی و آغاز دولت ابراهیم رئیسی بود، ایران از مجموع ۴۸ میلیارد دلار صادرات صورتگرفته تنها ۴۱ هزار دلار به عربستان صادرات داشت. سال گذشته نیز از ۴۸ میلیارد و ۸۰۰ میلیون دلار صادرات، فقط ۱۴ میلیون دلار صادرات به عربستان انجام شد که شامل سنگ مرمر، تراورتن، دانههای ریز کروی شیشه، بدنه کامیون و کشنده، هیدرواکسید سدیم، انگور خشکشده و شمش فولاد بود. جالب و تاسفبار آنکه در دو سال گذشته واردات ایران از عربستان صفر بوده است.
با بهبود روابط میان ایران و عربستان در ماههای پایانی 1401 برخی از تحلیلگران بر این باور بودند که این آشتیکنان سیاسی میتواند دستاورد مهمی در حوزه اقتصاد برای ایران داشته باشد؛ و برخی دیگر از تحلیلگران نیز معتقد بودند اگرچه این توافق میتواند منافع امنیتی کوتاهمدتی برای طرفین داشته باشد اما منافع اقتصادی بلندمدت آن نامشخص و اثرات آن بر بازار ارز کشور محدود است. به همین دلیل تنشزدایی با عربستان اگرچه بسیار لازم است اما کافی نیست و سیاستگذار دیپلماسی باید به تنشزدایی رابطه با اروپا و آمریکا هم ادامه دهد. تحریمهای بینالمللی علیه ایران همچنان پابرجا بوده و مانعی عملی بر سر راه دسترسی ما به منابع اقتصادی است. عربستان و کشورهای عضو شورای همکاری از این محدودیتها حمایت میکنند چون رقبای طبیعی ایران در بازار نفت و گاز هستند و ژئوپولیتیک آنها نیز همواره ایرانی ضعیف را بر ایران قدرتمند و ثروتمند ترجیح میدهد.
بنا بر اقتضائات رقابت در اقتصاد جهانی نیز آنها هیچگاه از یک ایران ثروتمند و دارای سهم بالا در تجارت جهانی استقبال نکرده و نخواهند کرد. بنابراین همواره تلاش کرده و خواهند کرد که ایران را با ابزارهای گوناگون موازنه کنند. سیاست منطقهای جمهوری اسلامی ایران در خلال دهههای اخیر که با اسرائیلستیزی توجیه شده است همواره از نگاه اعراب منطقه و مشخصاً عربستان، میل به برتریجویی و تهدید آشکار تلقی شده و سیاست آنها نیز طبعاً موازنهسازی بوده است، چه در قالب ورود در جنگهای نیابتی موازی با ایران و چه در قالب اتحاد با قدرتهای فرامنطقهای و مشخصاً آمریکا و حتی عادیسازی روابط و همکاری با اسرائیل. آنها همواره در پی ابزاری بودهاند تا بتوانند ایران را مهار و تضعیف کنند و در شرایط گذار به نظم جهانیِ جدید و در حال شکلگیری، آنها به چین به عنوان یک ابزار قدرتمند و کارآمد متکی میشوند. آنچه آمریکا و اسرائیل و داعش از پس آن به شکلی مطمئن برنیامدند و نتوانستند خیال اعراب را از تصور تهدید ایران آسوده کنند به نظر میرسد که چین به خوبی از پس آن برخواهد آمد. به اعتقاد عربستانیها چین که به عنوان قدرت برتر در حال شکلگیری است، اراده و امکان مهارِ سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را در منطقه خواهد داشت.