شناسه خبر : 44292 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

پراگماتیستِ فرصت‌طلب

شکست یا پیروزی اردوغان چه تبعاتی برای همسایگان دارد؟

 

غلامرضا حداد / استادیار اقتصاد سیاسی بین‌الملل 

انتخابات ریاست‌جمهوری ترکیه 24 اردیبهشت در حالی برگزار می‌شود که یک هفته مانده به آن، نظرسنجی‌ها و گمانه‌زنی‌ها از رقابت نزدیک اردوغان کاندیدای اتحاد خلق که از ائتلاف حزب عدالت و توسعه با سه حزب جنبش ملی، وحدت بزرگ و رفاه جدید تشکیل شده است و کمال قلیچدار اوغلو رئیس حزب «جمهوریخواه خلق» و کاندیدای ائتلاف ملت متشکل از احزاب خوب، سعادت، آینده، دموکرات و حزب دموکراسی و پیشرفت حکایت دارد. پیش‌بینی‌ها احتمال کشانیده شدن این انتخابات به دور دوم را بسیار بالا می‌دانند و کمپین‌های انتخاباتی دو کاندیدا با شور و حرارت بالایی در حال برگزاری هستند. رصد فعالیت کمپین‌های انتخاباتی حکایت از آن دارد که مهم‌ترین دغدغه‌ها و مناظره‌ها در گام اول حول مسائل اقتصادی و مشخصاً تورم، بحران اقتصادی و کاهش ارزش لیره و در گام‌های بعدی حول عملکرد دولت پیش و پس از زلزله بزرگ، سیاست‌های مهاجرت و البته دموکراسی، حقوق بشر و آزادی بیان بوده است و سیاست خارجی دولت اردوغان کمتر مورد توجه رای‌دهندگان قرار داشته است. این اولویت‌بندی در دغدغه‌ها امری طبیعی و پذیرفتنی است چرا که سیاست خارجی کمتر موضوع شهروندان عادی است مگر جایی که زندگی معمولشان از آن تاثیر مشخصی بپذیرد. اما در مقابل آنچه بیش از هر چیز دغدغه بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی است تحولات احتمالی در سیاست خارجی ترکیه پس از انتخابات است. شکست یا پیروزی اردوغان در انتخابات چه تاثیری بر سیاست خارجی ترکیه در منطقه خواهد داشت و تبعات آن برای ایران چه خواهد بود؟

اردوغان از سال 2003 تا 2014 به عنوان نخست‌وزیر و از آن تاریخ تا به امروز رئیس‌جمهور ترکیه بوده است. گزارش موسسه لگاتوم از شاخص‌های رفاه ترکیه نشان می‌دهد در خلال سال‌هایی که او رئیس‌جمهوری ترکیه بوده، وضعیت این کشور در اغلب شاخص‌های رفاهی سقوط داشته است. شاخص کلی رفاه ترکیه از سال 2014 تا 2023 از رتبه 69 به رتبه 95 یعنی 16 پله نزول کرده است. در همین دوره این کشور در زمینه امنیت و ایمنی 14 رتبه، در زمینه آزادی‌های فردی 36 رتبه و در زمینه حکومتگری به شکل حیرت‌آوری 66 رتبه سقوط داشته است و عجیب اینکه در عین چنین سقوطی ترکیه در شاخص سرمایه اجتماعی 28 رتبه ارتقا یافته است. همبستگی معکوس میان سرمایه اجتماعی با سایر زیرشاخص‌های سیاسی و اجتماعی حاکی از پیچیدگی سیاسی در این کشور است. در همین دوره این کشور در عمده شاخص‌های اقتصادی نیز نزول قابل توجهی داشته است و در شاخص محیط سرمایه‌گذاری 14 پله، در شرایط کسب‌وکار 23 پله و در کیفیت اقتصاد چهار پله نزول داشته است. این شرایط اقتصادی باعث شده که در شاخص کیفیت زندگی نیز مردم ترکیه نزول شش‌پله‌ای را تجربه کنند در عین اینکه در شاخص‌های بهداشت و آموزش رشد میانگین سه‌رتبه‌ای داشته‌اند. این آمار یعنی اردوغان و حزب عدالت و توسعه، آرزوی ترکیه قدرتمند که یادآور شکوه امپراتوری عثمانی است و بلندپروازی‌های منطقه‌ای را به هزینه کاهش سطح رفاه شهروندان و تضعیف اقتصاد ترکیه پیگیری کرده اما در عین حال آنجا که عملکرد دولت در تولید کالاهای عمومی از جنس آموزش و بهداشت به رضایت عمومی گره می‌خورد آگاهانه هزینه کرده‌اند. این آمارها را وقتی در کنار رتوریک اردوغان و نیز پایگاه اجتماعی او که عموماً از اقشار سنتی جامعه ترکیه هستند تحلیل کنیم می‌توانیم چرخشی را از یک دموکراسی سکولار مبتنی بر ناسیونالیسم ترکی به یک شبه‌دموکراسیِ مبتنی بر ناسیونالیسم اسلامیزه‌شده با گرایش‌های پوپولیستی ترسیم کنیم. موضع‌گیری‌های جنجالی اردوغان در مواردی به کلیشه رهبران پوپولیست بسیار نزدیک بوده و او همواره ترجیح داده است از خود تصویر یک قهرمان حفظ ارزش‌های اسلامی یا پیشوای یک ملت تاریخی ارائه کند تا نماینده جمهور مردمانی که به واسطه سازوکارهای دموکراتیک به او برای مدت معین و محدودی نمایندگی داده‌اند. از این‌رو یکی از شعارهای محوری قلیچدار اوغلو و اپوزیسیون در ترکیه تلاش برای بازسازی دموکراسی در ترکیه بوده است.

اما شواهد نشان می‌دهد اردوغان در سیاست خارجی بیشتر شبیه به یک پراگماتیستِ فرصت‌طلب عمل کرده است تا یک اسلامگرای پوپولیست؛ اگرچه در تعیین اهداف غایی و نیز استراتژی‌ها، سیاست خارجی ترکیه بسیار متاثر از بلندپروازی‌های ناشی از ناسیونالیسم اسلامیزه‌شده دولت اردوغان بوده اما در سطح تاکتیکی همواره عقلانیت مبتنی بر آزمون و خطا بر رفتار سیاست خارجی آن حاکم بوده است. اردوغان در عمل به این توصیه مورگنتا پدر رئالیسم کلاسیک متعهد بوده است که همواره برای مصالحه آماده‌باش و برای حفظ امتیازات مهم از امتیازات کم‌ارزش چشم‌پوشی کن. دولت اردوغان در این سال‌ها از چرخش در مواضع منطبق بر آنچه منافع ملی ترکیه می‌انگاشته ابایی نداشته است. اگر زمانی در موضوع قتل جمال خاشقجی به تنشی آشکار در روابط با عربستان شکل داد آنجا که ضرورت دید از بن سلمان میزبانی کرد و اگر روزی امارات را به پشتیبانی مالی کودتای کذایی متهم کرد از ورود به فرآیند تنش‌زدایی پرهیز نداشت و اوج تنش‌ها در روابطش با روسیه که در ساقط کردن جنگنده سوخو در سال 2015 و ترور آندره کارلوف سفیر روسیه در آنکارا در 2016 نمود یافت و تعارضات آشکار در موضوع سوریه همکاری‌های آتی‌اش با روسیه را ناممکن نکرد. چالش‌های لفظی‌اش با پرز در داووس و نیز نتانیاهو در مورد غیرانسانی خواندن کشتار فلسطینیان در غزه در مارس 2018 نیز همواره در حد همین چالش‌های زبانی باقی ماند و روابط دیپلماتیک طرفین با محوریت دفاترشان در تل‌آویو و اورشلیم و آنکارا و استانبول ادامه یافت و آنجا که بیم تهدید منافع اسرائیل توسط نیروهای جمهوری اسلامی در ترکیه می‌رفت حداکثر همکاری امنیتی را با نیروهای امنیتی اسرائیلی انجام داد در عین اینکه چه‌بسا همین سطح از همکاری را در برخورد با عناصر اپوزیسیون در ترکیه از نیروهای جمهوری اسلامی ایران دریغ نکرد. شواهد نشان می‌دهد اردوغان در سیاست خارجی بسیار به بازیگری فعالانه حتی فراتر از قدرت منطقه‌ای ترکیه علاقه‌مند بوده است و در خلال دهه اخیر مناقشه‌ای در منطقه را نمی‌توان یافت که ترکیه در آن حضوری فعالانه نداشته باشد؛ چه به عنوان یک طرف مناقشه چه به عنوان میانجی و چه به عنوان بازیگری که در اعلام بی‌طرفی‌اش، فرصت‌طلبانه منافعی را جست‌وجو می‌کند. سیاست خارجی ترکیه در دوران اردوغان را بیش از هر چیز می‌توان در عبارت «آزادی عملِ فعالانه به هدف احیای برتری منطقه‌ای» خلاصه کرد، آزادی عمل از تعهدی که ترکیه را ناگزیر از تبعیت درون چارچوب‌ها و قواعدی کند که آن را زیرمجموعه قدرت‌های دیگر منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای قرار دهد. عملکرد اردوغان حتی در مورد تعهداتش به ناتو نیز مشمول تعهد به آزادی عمل فعالانه بوده است و مشخصاً در جنگ روسیه و اوکراین موضعی کمابیش مستقل از ناتو در پیش گرفته است.

43سیاست خارجی ترکیه با تثبیت قدرت حزب عدالت و توسعه در عین حفظ برخی عناصر و مولفه‌های پردوام با تغییر در برخی جهت‌گیری‌ها همراه بوده است. پیروزی قلیچدار اوغلو می‌تواند کمابیش به معنای بازگشت به مبانی سیاست خارجی لیبرالی ترکیه در دهه اول سده بیست و یکم باشد و پیروزی اردوغان نیز چه‌بسا به تشدید چرخش‌های ترکیه به سمت عثمانی‌گرایی با تاکید بر برتری‌جویی منطقه‌ای به هدف بازیابی نقش تاریخی‌اش بینجامد. عناصر پردوام سیاست خارجی ترکیه متاثر از عوامل ژئوپولیتیک آن است. ژئوپولیتیک ترکیبی از عناصر سخت‌افزاری از جمله موقعیت جغرافیایی و ویژگی‌های اقلیمی و مولفه‌های نرم‌افزاری مانند ویژگی‌های فرهنگی اعم از مولفه‌های قومی، زبانی و مذهبی و نیز انباشت حافظه تاریخی و مواردی از این دست است. عوامل ژئوپولیتیک چه سخت‌افزاری و چه نرم‌افزاری، ماهیتاً ایستا و مقاوم در مقابل تغییر هستند چرا که عناصر جغرافیایی اساساً غیرانتخابی و جبری هستند و عناصر فرهنگی نیز در قالب رسوبی تاریخی و در طول دوره‌های زمانی طولانی شکل گرفته‌اند و نمی‌توان با اراده یا برنامه‌ریزی حداقل در کوتاه‌زمان آنها را تغییر داد، بنابراین آنجا که بخواهیم ثبات و تداوم را در سیاست خارجی کشوری تحلیل کنیم تاکید بر مولفه‌های ژئوپولیتیک منطقی‌ترین رویکرد است. ترکیه از یک‌سو میراث‌دار امپراتوری عثمانی است که سنت تاریخی موازنه قوای اروپای قرون 18 و 19 را با خود دارد. از دیگر سو هویت ملی خود را در بستر انقلاب ترکان جوان و کمالیسم یافته است و از این منظر ترک بودن و متجدد بودن مهم‌ترین عناصر برسازی هویت ملی آن در مرز تمایز با دیگری تاریخی خود یعنی خلافت اسلامی بوده که مرجع هویت‌بخش به خود را در مسلمان بودن تصویر کرده است. همچنین موقعیت جغرافیایی ترکیه آن را به پلی بین اروپا و آسیا و آفریقا بدل کرده است و این ویژگی اقتضائات خاص خود را برای سیاست خارجی این کشور داشته است؛ از جمله اینکه این ویژگی ژئوپولیتیک مانع از اتخاذ رویکردهای انزواگرایی یا بی‌طرفی در سیاست خارجی آن شده است چرا که برخلاف ژئوپولیتیک کشوری مثل سوئیس که تناسب آشکاری با فصل کردن دارد ترکیه ماهیتاً برای وصل کردن خلق شده است. اما در عین حال این کشور متاثر از این موقعیت جغرافیایی به نوعی در بلاتکلیفی ژئوپولیتیک نیز قرار گرفته است؛ از یک‌سو اروپایی است در حالی که توسط اروپاییان خودی تلقی نشده و پذیرفته نمی‌شود و از دیگرسو آسیایی است در عین اینکه این هویتی است که در خلال دهه‌ها در گفتمان‌های هویت‌ساز حاکم بر فضای سیاسی این کشور طرد و انکار شده است. مبانی هویت ملی ترکیه نیز دچار نوعی بلاتکلیفی است که در تقابل بخش‌های سنتی و مدرن جامعه ترکیه منعکس شده است. ترک بودن به معنای میراث‌داری تاج و تخت خلفای عثمانی و سروری جهان اسلام و ترک بودن به معنای جمهوریخواهی سکولارِ مدرن و دوستداری کمال پاشا به شکافی سیاسی در درون جامعه ترکیه منجر شده و حزب عدالت و توسعه پایه‌های قدرت خود را روی این شکاف بنا کرده است. رفت و برگشت‌ها و تغییر جهت‌های تاکتیکی در سیاست خارجی اردوغان تا حدودی مدیون این بلاتکلیفی و زندگی بر روی شکاف هویتی بوده است؛ اما به هر حال زندگی بر روی شکاف، مخاطرات و دشواری‌های خود را دارد.

ناامیدی نسبی از پذیرش در اتحادیه اروپا، بدبینی تاریخی نسبت به نیت و عملکرد قدرت‌های غربی در کنار تضعیف نقش و جایگاه آمریکا و سایر قدرت‌های بزرگ اروپایی در منطقه فرصتی برای پیگیری ایده نوعثمانی‌گرایی در قالب توجه به اوراسیا را توسط حزب عدالت و توسعه فراهم آورد؛ اگر ما یک اروپاییِ مدرن و محترم در کنار شما نیستیم پس چرا یک آسیایی قدرتمند در مقابل شما نباشیم! بلاتکلیفی تاکتیکی در سیاست خارجی تا حدود زیادی مانع پیش‌بینی‌پذیری رفتار ترکیه و به‌تبع آن بی‌اعتمادی به مواضع آن شده است. ترکیه در دوره اردوغان به دولتی تبدیل شده که چون نمی‌توان مشخصاً نیات و مقاصدش را دریافت به تعهداتش نیز نمی‌توان اعتماد کرد. هیچ کشوری نه در منطقه و نه در محیط فرامنطقه‌ای نیست که بتوان آن را در قالب اتحاد و ائتلافی استراتژیک با ترکیه ارزیابی کرد؛ ترکیه اردوغان در مورد اغلب بازیگران، چه اروپایی و چه آسیایی، هم سرشان شکسته و هم گردو در دامنشان ریخته است. مثلاً از یک‌سو با شعرخوانی با مضامین تجزیه‌طلبانه در آذربایجان یا حمایت از رویکرد تهاجمی علی‌اف، موجبات رنجش ایران را فراهم آورده است و از سوی دیگر با انتقاد از تحریم‌ها علیه ایران و عدم تعهد کامل به آنها ظرفیت‌هایی را در دسترسی ایران به منابع محدودشده‌اش باز نگه داشته است. میل به آزادی عمل، به تعهدات حداقلی در سیاست خارجی اردوغان منجر شده و سایر بازیگران نه می‌توانند روی دوستی‌اش حسابی قطعی باز کنند و نه از دشمنی‌اش با اطمینان در امان باشند.

با فرض اینکه آینده احتمالاً شبیه گذشته است می‌توان پیش‌بینی کرد در صورت پیروزی اردوغان در انتخابات، همکاری‌ها با آذربایجان و اسرائیل در موازنه‌سازی ایران تداوم یافته و چه‌بسا تشدید شود. همان‌طور که پیشتر گفته شد لفاظی‌های اردوغان علیه اسرائیل بیشتر جنبه‌های عوام‌فریبانه در جهت گرفتن تایید از پایگاه اجتماعی داخلی و نیز جلب افکار عمومی توده‌های مسلمان خارجی داشته و همکاری‌های امنیتی طرفین را متاثر نکرده است. همچنین در نفی مبانی جمهوریخواهانه، سکولار و مدرنیستیِ ناسیونالیسم کمالی، تاکید بر سایر عناصر قومی و زبانی در ناسیونالیسم اردوغانی افزایش یافته است و این امر پیگیری رویه‌های تحریک‌آمیز در مورد نیروهای تجزیه‌طلب چه به شکل مستقیم و چه به شکل غیرمستقیم در حمایت از عملکرد جمهوری آذربایجان را به دنبال خواهد داشت. از طرف دیگر یکی از پایه‌های نوعثمانی‌گری و چرخش به سمت آسیا، ساختن ائتلافی سیاسی و فرهنگی از دولت‌های ترکی بوده است و در این راستا برسازی دیگری‌های هویتی از دولت‌های غیرترکی اجتناب‌ناپذیر خواهد بود؛ در چنین محیطی در تعارضات میان ایران و آذربایجان، نقش و موضع ترکیه از پیش مشخص است. ترکیه در دوره اردوغان به جای بهره‌مندی از ظرفیت‌های ژئوپولیتیک خود در برقراری پیوندهای موثر با همسایگان و بازیگران فرامنطقه‌ای به تصور اصالتِ آزادی عمل و استقلال در بازیگری، به یک تنهایی استراتژیک برای خود شکل داده است. برخلاف ایران که همواره دچار یک تنهایی ژئوپولیتیک در محیط پیرامونی خود بوده و ظرفیت هیچ شکلی از اتحاد استراتژیک به هدف موازنه تهدیدهای محیطی با همسایگانش را نداشته و ناگزیر از ائتلاف با نیروهای فرامنطقه‌ای بوده است، ترکیه همواره ظرفیت بالایی در برقراری پیوندهای استراتژیک با قدرت‌های بزرگ فرامنطقه‌ای و نیز همسایگان داشته است اما تاکید بر آزادی عمل با هدف احیای نقش فرادست منطقه‌ای به اتلاف آنها منجر شده است. احیای تفوق عثمانی ناگزیر از تضعیف ایران به عنوان یک قدرت منطقه‌ای خواهد بود و ترکیه اردوغان در آینده نیز به شکل مدیریت‌شده‌ای آن را در دستور کار خواهد داشت. به جز معدود مواردی از جمله مساله کردها که بین طرفین مشترک است یا مبادلات تجاری، اغلب حوزه‌های روابط میان طرفین را می‌توان عرصه بازی با حاصل جمع جبری صفر تعریف کرد. به هر روی ویژگی‌ها و اقتضائات ژئوپولیتیک نیز تنها با ورود به نظام آگاهی بازیگران است که به محرک‌های رفتاری تبدیل می‌شوند و چه‌بسا قلیچدار اوغلو و ائتلاف اپوزیسیون فهم و تفسیر متفاوتی از آنها داشته باشند. شکست اردوغان می‌تواند به بازگشتی در سیاست خارجی ترکیه منجر شود به نحوی که تاکید بر آزادی عمل جای خود را به پذیرش نقش سازنده در سازوکارهای بین‌المللی داده و چندجانبه‌گرایی استراتژیک جایگزینِ عملگراییِ تاکتیکیِ فرصت‌طلبانه شود. اما معمای اصلی و نکته کلیدی در انتخابی نهایی است که برنده انتخابات در موضوع جانمایی ترکیه در نظم آتی بین‌المللی در پیش خواهد گرفت. از یک‌سو احیای دموکراسی به عنوان یکی از شعارهای اصلی اپوزیسیون، نزدیکی با سایر لیبرال‌دموکراسی‌ها را ایجاب می‌کند و از دیگر سو، جهان به سمت تقابلی ساختاریافته میان اتحاد اقتدارگرایان به رهبری چین با ائتلافی منعطف از لیبرال‌دموکراسی‌ها در حرکت است. به نظر می‌رسد در نظم آتی امکانی برای زندگی روی شکاف‌های بین‌المللی وجود نخواهد داشت و بازیگران ناگزیرند که تکلیف خود را در انتخاب اردوگاه بین‌المللی‌شان مشخص کنند. انتخابات این هفته ترکیه از این حیث یک انتخابات تاریخ‌ساز برای مردم این کشور خواهد بود چرا که آنها فقط رئیس‌جمهور و نمایندگان مجلس ترکیه را انتخاب نمی‌کنند بلکه ناخواسته جایگاه و جبهه ترکیه در دو کمپِ متعارضِ سیاست بین‌الملل را نیز تعیین خواهند کرد.  

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها