فرصت اصلاحات اقتصادی نباید از دست برود
بررسی تاثیر تحریمهای نفتی بر اقتصاد ایران در گفتوگو با کامران دادخواه
کامران دادخواه میگوید: پیشبینی این است که تورم در دولت آقای روحانی از این سطح گذر کند. اینکه ایران به سمت ابرتورم حرکت میکند یا نه، بستگی به کیفیت سیاستگذاری اقتصادی دارد. اگر ساختار سیاسی در ایران وخامت اوضاع را درک نکند و به سیاستهای غلط ادامه دهد، در این صورت احتمال حرکت ایران در مسیر بروز تورمهای شدید وجود دارد.
کامران دادخواه، اقتصاددان میگوید افت صادرات و درآمد نفتی دولت، امالمصائب است. چراکه اقتصاد ایران بر محور نفت میگردد و اگر نفت نباشد هم بودجه با کسری شدید مواجه میشود، هم درآمدهای ارزی محدود میشود و هم سرمایهگذاری اقتصادی. به گفته این اقتصاددان از آنجا که مالیاتها در ایران نمیتواند خرج گران دولت را بپردازد، دولت در تامین هزینههای خود با مشکل مواجه میشود و تنها چاره پیشرو را در انتشار اسکناس و چاپ پول میبیند. دادخواه اما تاکید میکند که چنین اقدامی نهتنها مشکل را حل نمیکند، بلکه میتواند اقتصاد ایران را گرفتار ابرتورم کند. به گفته این اقتصاددان همبستگی زیادی میان تحریمها و کاهش رشد اقتصادی در ایران وجود دارد. او میگوید کاهش سهدرصدی رشد میتواند 50 هزار میلیارد تومان از سطح درآمد اقتصاد ایران کم کند و معنیاش این است که هرماه 50 هزار تومان از درآمد هر ایرانی کاسته شود. در این شرایط متضرر اصلی تحریمها نه دولت که مردم کمدرآمد جامعهاند که از یکسو اسیر تورم میشوند و از سوی دیگر تحت تاثیر کاهش سطح درآمد اقتصاد ملی قرار خواهند گرفت. مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
♦♦♦
آمریکا در آخرین تصمیم خود معافیتهای نفتی ایران را تمدید نکرد. این در حالی است که بسیاری معتقد بودند تحریم کامل نفت ایران منجر به افزایش قیمت میشود و همین مانع جدی، آمریکا را به تمدید مجدد معافیتها تشویق میکند. از سوی دیگر بسیاری معتقد بودند افزایش هزینههای حملونقل در آمریکا میتواند محبوبیت ترامپ را برای دور دوم انتخابات کاهش دهد. اما با وجود اینها معافیت نفتی تمدید نشد. چه عواملی خیال آمریکا را آسوده کرده که معافیت نفتی را کلاً لغو کند؟
شما دو نگرانی عمده را عنوان کردید، یکی افزایش قیمت جهانی نفت به دلیل حذف ایران از بازار و دیگری افزایش هزینه حملونقل در آمریکا و ایجاد نارضایتی بین مردم این کشور. اما به نظر میرسد که این دو نگرانی حداقل برای دولت آمریکا جدی نیست. چون همانگونه که در بیانیه کاخ سفید آمده و در نشست خبری وزیر امور خارجه آمریکا عنوان شد عربستان و امارات متحده عربی تعهد دادهاند حذف ایران از بازار نفت را جبران کنند و در صورت نیاز اقدامات لازم و به موقع برای پاسخ به تقاضای بازار را انجام دهند. بنابراین آمریکا از این نظر نگران کمبود بازار نیست. از سوی دیگر آمریکا به تولید نفت شیل مشغول است و امید دارد که در نیمه دوم سال تولید این نوع نفت افزایش پیدا کند. بنابراین به نظر میرسد که بازار جهانی نفت از سمت عرضه مشکل چندانی ندارد و نبود ایران در این بازار اثر چندانی بر افزایش قیمتها نگذارد. از طرف دیگر همانطور که میدانید آمریکا و دیگر کشورها از یکسو در حال توسعه منابع انرژی غیرنفتی هستند و از سوی دیگر مصرف انرژی را بهطور مداوم کاراتر میکنند. بنابراین سمت تقاضا هم در حال کنترل و مدیریت است.
نگرانی دیگری که بسیاری عنوان میکردند، مساله افزایش هزینه تامین سوخت مورد نیاز برای حملونقل در آمریکاست. چنین هزینهای اگر هم اتفاق بیفتد چندان زیاد نخواهد بود و از طرف دیگر افزایش تولید نفت آمریکا این هزینه را جبران میکند. به یاد آوریم که کشورهای بسیاری در کار صادرات نفت هستند و در این شرایط تولید خود را افزایش خواهند داد. البته قطعاً دونالد ترامپ نگران انتخابات پیشرو است. اگر وضعیت اقتصادی ناگوار باشد، ایشان در انتخابات شکست خواهد خورد. اما به سه نکته باید توجه کنیم. نخست اینکه در حال حاضر وضع اقتصادی آمریکا بسیار خوب است. نرخ بیکاری بسیار پایین است (۸ /۳ درصد برای افراد ۱۶ سال و بالاتر) و نرخ تورم هم کمتر از دو درصد است (تورم مارس امسال نسبت به مارس سال پیش اندکی کمتر از ۹ /۱ درصد). تولید ناخالص داخلی به قیمت ثابت در سال ۲۰۱۸ رشد ۹ /۲درصدی داشت. البته همه اینها ممکن است در سال جاری تغییر کند. اگر وضعیت اقتصادی ناگوار باشد، مشکلاتی در مسیر انتخاب ترامپ پیش خواهد آمد اما در چنین تغییری قیمت نفت عامل تاثیرگذاری نخواهد بود. به این نکته باید توجه کنیم که مسائلی که اکنون دونالد ترامپ با آن مواجه است، اقتصاد نیست. او از یکسو درگیر مساله دخالت روسیه در انتخابات آمریکا و تماس نزدیکان خود با روسهاست. از سوی دیگر مساله وضع مالی ایشان در سالهای گذشته و مالیاتی که پرداخته یا معافیت گرفته مطرح است. بنابراین افزایش یا کاهش یک یا دو درصد قیمت نفت اهمیتی در انتخاب او ندارد و او درگیر نکات دیگری است.
نقطه امیدوارکننده این بود که نگرانی از افت تولید نفت مانع لغو معافیتها شود که نشد. البته ایران هم مدام تکرار میکند که اجازه نمیدهد صادرات نفت به صفر برسد و چنین امری محال است. چقدر احتمال دارد که ایران بتواند از طرق دیگری نفت بفروشد و صادرات خود را در حد یکمیلیون بشکه و بیشتر از آن حفظ کند؟ آیا مثلاً روسیه در این میان میتواند به ایران کمک کند یا کشورهایی مانند هند و چین میتوانند معافیت جدید بگیرند؟
اگر به آمارها توجه کنید از هشت کشوری که از تحریم نفتی معاف شده بودند، تنها پنج کشور به واردات نفت ایران ادامه دادند و سه کشور یونان، ایتالیا و تایوان از همان ابتدا صادرات خود را به صفر یا نزدیک صفر رساندند. هرچند چین بارها اعلام کرده که از تحریمهای آمریکا تبعیت نمیکند و خواستار ادامه روابط اقتصادی خود با ایران است اما در نهایت همه میدانیم که مصلحت چین در تداوم ارتباط با آمریکاست نه ایران. کشورهای دیگری مانند روسیه و ترکیه هم اینطور وانمود میکنند که میخواهند منافع ایران را حفظ کنند و تن به تحریمها نمیدهد. اما آمریکا این بار در فشار حداکثری بر ایران جدی است. بارها اعلام کرده که شرکتها و کشورهای همکار با ایران را تنبیه میکند و خواسته کشورها یا با ایران همکاری کنند یا با آمریکا. چین سالانه چندصد میلیارد دلار کالا به آمریکا صادر میکند. عقل سالم حکم میکند قبول کنیم حتی چین هم رابطه خود با آمریکا را برای ۶۰۰ هزار بشکه نفت ایران به خطر نمیاندازد. روسها هم خود از بزرگترین تولیدکنندگان و صادرکنندگان نفت هستند و جز منافع خودشان چیزی در نظر ندارند. اگر تاریخ را بخوانیم، میبینیم که کمتر کشوری در گذشته به اندازه روسیه به ایران آسیب و زیان رسانده است. البته ایران در شش ماه گذشته توانسته حدود 200 هزار بشکه به مقاصد نامعلوم بفروشد و شاید هنوز هم بتواند چنین کاری را انجام دهد. اما به نظر نمیرسد کشورها، میان همکاری اقتصادی ایران و آمریکا، طرف ایران را بگیرند.
بعد دوم تحریم نفت ایران، اثر این تحریمها بر افت درآمدهای نفتی و شرایط اقتصادی ایران است. بر اساس آمارها ایران در ماه گذشته میلادی بین 7 /1 تا 9 /1 میلیون بشکه در روز نفت صادر کرده است. اما متوسط میزان صادرات حدود 1 /1 میلیون بشکه در روز بوده و پیشبینیها میگوید این میزان احتمالاً پس از تحریمها باز هم کاهش مییابد. چنین افت صادراتی چه اثری بر اقتصاد ایران میگذارد؟
نفت در ایران نقش اساسی دارد و اقتصاد ایران بر مدار نفت میچرخد. میتوانیم نقش نفت در اقتصاد را در سه محور کلی دستهبندی کنیم؛ نخست اینکه مهمترین و عمدهترین بخش درآمد دولت از محل فروش نفت است. از سوی دیگر درآمد ارزی کشور در گرو صادرات نفت به کشورهای دیگر است و اگر ایران نتواند نفتی صادر کند، درآمدهای ارزیاش به شدت کاهش خواهد یافت. سوم اینکه درآمد نفت منبع اصلی پسانداز و سرمایهگذاری در ایران است. افت و کاهش درآمد نفت بر همه ابعاد اقتصاد از بودجه گرفته تا درآمد ارزی و سرمایهگذاری تاثیر میگذارد. به عبارتی اگر درآمد نفت کاهش یابد دولت باید از یکسو مخارج خود را کاهش دهد و از سوی دیگر مالیاتها و تعرفههای گمرکی را افزایش دهد. اما مشکل این است که هر دو این کارها رشد اقتصادی را محدود کرده و آن را کاهش میدهد. کاهش نرخ رشد اقتصادی کیک اقتصاد را کوچک میکند و افت، به همراه کاهش پسانداز و درآمد دولت، سرمایهگذاری در کشور را محدود میکند. افت سرمایهگذاری هم به کاهش مجدد نرخ رشد اقتصادی منجر میشود. از طرف دیگر، دولت برای سرمایهگذاری، نیازمند واردات کالا و ماشینآلات و تکنولوژی مدرن است و واردات این همه نیاز به ارز دارد و با محدودیت صادرات نفت، درآمد ارزی دولت هم محدود میشود. نتیجه چنین چیزی کاهش رشد بیشتر نرخ رشد اقتصادی و آسیب شدید و جبرانناپذیر به اقتصاد است. آمریکا اعلام کرده این تحریمها با هدف فشار حداکثری بر مردم اعمال میشود و متاسفانه باید گفت تحریمها بهخصوص تحریمهای جدید چنین فشاری را بر اقتصاد تحمیل خواهد کرد و رفاه مردم را به شدت کاهش میدهد. اگر دولت، دغدغه افزایش رفاه و پیشرفت اقتصاد و ایجاد اشتغال را دارد، در درجه نخست باید مشکلاتش را با دیگر کشورها حل کند. چون هزینه این تحریمها را مردم میپردازند.
مهمترین دغدغه کنونی دولت در صورت افت صادرات نفت، مساله بودجه و کسری شدیدی است که ایجاد میکند. همه میدانیم بودجه در کشور ما وابستگی عظیمی به فروش و صادرات نفت دارد. کاهش درآمدهای نفتی چه اثری بر کاهش بودجه میگذارد؟
بودجه ایران و اقتصاد ایران بهطور کلی به شدت به درآمد نفت بستگی دارند. قطع درآمد نفت از یکسو درآمد دولت را به شدت کاهش میدهد و از سوی دیگر اقتصاد ایران که هماکنون دچار بحران است، آسیب بسیار خواهد دید. بر اساس قانون بودجه سال 98، 148 هزار میلیارد تومان از درآمد دولت از محل صادرات و فروش نفت است. اگر این درآمد قطع شود یا کاهش یابد دولت در تامین هزینههای خود میماند. از طرف دیگر مالیاتها در ایران به حدی نیست که پاسخ خرج گران دولت را بدهد. از طرفی میدانیم که بسیاری از نهادها و تولیدکنندگان از پرداخت مالیات معافند. نرخ بیکاری بالاست و مگر تا چه میزان میتوان از حقوقبگیران مالیات گرفت. افزون بر این کاهش درآمد ارزی نفت، واردات و در نتیجه درآمد گمرک را کاهش میدهد. در این حالت دولت با کسری شدید بودجه مواجه میشود. دولتها در این هنگام اصولاً یک راهکار دارند، انتشار اسکناس و افزایش حجم پول. اما میدانیم که چنین اقدامی نهتنها مشکل را حل نمیکند، بلکه میتواند اقتصاد ایران را گرفتار ابرتورم کند.
آمار دقیق صادرات نفت ایران مشخص نیست و ایران اعلام کرده اجازه به صفر رساندن صادرات را نمیدهد. تصویری که ترسیم میکنید مربوط به صادرات چه میزان نفت است؟
در جایی خواندم که اگر فروش نفت ایران به محدوده یکمیلیون بشکه و کمتر برسد، اداره کشور بسیار مشکل خواهد شد. بر اساس بودجه امسال، اگر ایران روزانه یک و نیم میلیون بشکه نفت صادر کند، میتواند بخشی از هزینههای خود را تامین کند. مشروط به آنکه سایر درآمدها از جمله مالیات هم وصول شود. قطعاً تحریمها اجازه صادرات 5 /1 میلیون بشکهای را نمیدهد. چون پیش از اعمال این تحریمها هم صادرات نفت ایران بهطور متوسط 1 /1 میلیون بشکه بوده. پس هر کاهشی به معنای ایجاد کسری بودجه است. نفت مهمترین منبع تامین ارز مورد نیاز دولت ایران است و زمانی که این منبع مشکل پیدا کند، ورودی ارز به اقتصاد ایران کاهش خواهد یافت که این کاهش هم میتواند منجر به اخلال در روند واردات شده و هم بازار ارز را مستعد شوک نگرانکننده کند.
کاهش درآمدهای نفتی همچنین میتواند چند اثر مهم بر اقتصاد ایران داشته باشد. اول اینکه باعث تشدید کسری بودجه میشود که به اعتقاد اقتصاددانان امالمصائب اقتصاد ایران است. چون باعث میشود دولت برای جبران کسریها به روشهای خطرناک مثل چاپ اسکناس و استقراض از بانک مرکزی روی بیاورد که نتیجهاش تورم خواهد بود.
البته کاهش درآمد میتواند دولت را مجبور به کاهش مخارج خود کند اما تجربه نشان داده که دولت در این شرایط بهجای تمرکز بر حذف معافیتهای مالیاتی یا انواع یارانه پنهان و...، به کاهش کیفیت خدمات عمومی روی میآورد. یعنی احتمالاً یکی از نتایج تحریم ایجاد مشکل در عرضه کالای عمومی خواهد بود. این در حالی است که در سالهای گذشته بهطور مستمر از کیفیت کالای عمومی کاسته شده و این رویه میتواند کار دولت را در راضی نگه داشتن طرفداران خود و عموم مردم بسیار دشوار کند.
اثر دیگر تحریم منفی شدن رشد اقتصادی در ایران است. همبستگی زیادی میان تحریمها و کاهش رشد اقتصادی در ایران وجود دارد و مرور تجربه تحریم سال 91 این موضوع را به خوبی نشان میدهد. کاهش سهدرصدی رشد میتواند 50 هزار میلیارد تومان از سطح درآمد اقتصاد ایران کم کند و معنیاش این است که هرماه 50 هزار تومان از درآمد هر ایرانی کاسته شود.
مشخص است که متضرر این وضع در درجه اول اقشار آسیبپذیر و کمدرآمد جامعه هستند. سفره آنها از یکسو به خاطر تورم کوچکتر میشود و از سوی دیگر، درآمد آنها به خاطر کاهش سطح درآمد اقتصاد ملی کاسته خواهد شد. در مقابل آنها که پول و قدرت دارند نیازی به کمک دولت برای مخارج درمانی و آموزش فرزندان خود ندارند. دولت نیز با انتشار اسکناس برخی مخارج خود را خواهد پرداخت و باز هم این افراد کمدرآمد هستند که آسیب میبینند. این مساله میتواند نارضایتی را در جامعه افزایش داده و شکاف دولت و مردم را بیشتر کند.
نرخ تورم نقطهبهنقطه در ایران به 50 درصد رسیده است و پیشبینیها میگوید در سال جاری افزایش بیشتری خواهد داشت. از سوی دیگر همانطور که اشاره کردید کسری بودجه احتمالاً دولت را مجبور به استقراض از بانک مرکزی و چاپ پول میکند و این اقدام میتواند به ابرتورم دامن بزند. عدم تمدید معافیت نفتی از این منظر (تورم) چه آثاری دارد؟
به هر حال در سالهای گذشته اقتصاد ایران چند دوره تورم را پشت سر گذاشته است. در دولت آقای هاشمی بالاترین حد تورم سالانه 49 درصد بود که به گمانم تورم نقطهبهنقطه در این دوره از 54 درصد گذشت. پیشبینی این است که تورم در دولت آقای روحانی از این سطح گذر کند. اینکه ایران به سمت ابرتورم حرکت میکند یا نه، بستگی به کیفیت سیاستگذاری اقتصادی دارد. اگر ساختار سیاسی در ایران وخامت اوضاع را درک نکند و به سیاستهای غلط ادامه دهد، در این صورت احتمال حرکت ایران در مسیر بروز تورمهای شدید وجود دارد. چنانکه در پاسخ به پرسشهای پیشین عرض کردم در اثر کاهش درآمدهای نفتی و منفی شدن رشد اقتصادی، قدرت خرید مردم به شدت کاهش مییابد و متاسفانه مردم هزینه سنگینی میپردازند و این هزینه سنگینتر خواهد شد. پس نکته بسیار مهم درباره تحریمها این است که ما نمیدانیم برای چند سال طراحی شدهاند. به عبارتی ما به درستی نمیدانیم اثر تحریم موقت است یا ماندگار.
دولت بارها و بارها اعلام کرده که چند بودجه برای شرایط سخت تحریم دارد و خود را آماده کرده. نگاه شما چیست؟ آیا چنین آمادگی در اقتصاد ایران مشاهده میشود؟
اگر این اظهارنظرها را به عنوان سیگنال رسمی در نظر بگیریم، من چنین آمادگی را نمیبینم. متاسفانه دولت بسیاری اوقات حرفهایی زده و بعد خلاف آن را دیدهایم. حالا باید ببینیم و تعریف کنیم.
تلقی عموم این است که تحریم زیان مطلق است اما اقتصاددانان معتقدند تحریم میتواند فرصت مناسبی برای اصلاحات اقتصادی باشد. به نظر شما تحریمها نعمتاند یا نقمت؟
ابتدا باید بدانیم هدف تحریمکننده از اعمال محدودیتهای تحریمی چیست. مشخص است که تحریم کشور را به سمت انزوا از جامعه بینالملل میراند و در مجامع بینالمللی در غیاب ایران، کشور را به اتهاماتی منتسب میکند تا کسی جرات نکند برای سرمایهگذاری یا تجارت با ایران قدم پیش گذارد. تحریم با محدود کردن صدور نفت و دسترسی به درآمدهای ارزی برای تامین واردات مورد نیاز کشور، صنایع را به سمت تعطیلی میراند تا سیل بیکاری کشور را با بحران اجتماعی روبهرو کند. تحریم بنیه اقتصادی کشور را نحیف و سفره مردم را کوچک میکند و هدف این است که مردم به ستوه آیند. اما واضح است که چاره کار در دست سیاستمردان است تا برای این فرسایش سیاسی و اجتماعی چاره بیندیشند. اینها تهدیدهای تحریم هستند اما تحریم فرصتهایی هم ایجاد میکند که به گمان من نباید از دست برود. کاهش اتکا به درآمدهای نفتی میتواند برای اقتصاد ایران فرصت ایجاد کند و دولت نباید فرصت اصلاحات اقتصادی را از دست بدهد. برای تصمیمات بزرگ هیچ زمانی بهتر از روزهای سخت نیست. حال که اقتصاد ایران تحریم شده بهترین زمان است که دولت دست به اصلاحات واقعی بزند و اقتصاد را از تله مشکلات و گرفتاریهای مزمن رهایی بخشد.