گریزگاههای پرخطر
بررسی عواقب رشد اقتصاد غیررسمی در گفتوگو با علی مروی
علی مروی، اقتصاددان معتقد است که بخش غیررسمی یک محل خیلی خوب برای پنهان کردن فعالیتهای مفسدانه و موارد مشابه فراهم میکند و خیلی از پولشوییهایی که ناشی از فساد است عملاً در بخش غیررسمی رخ میدهد.
علی مروی، اقتصاددان معتقد است که بخش غیررسمی یک محل خیلی خوب برای پنهان کردن فعالیتهای مفسدانه و موارد مشابه فراهم میکند و خیلی از پولشوییهایی که ناشی از فساد است عملاً در بخش غیررسمی رخ میدهد. در عین حال وی این نکته را نادیده نمیگیرد که بخش غیررسمی چون مالیات نمیپردازد و خیلی از حقوق عمومی دولت را پرداخت نمیکند، بنابراین نسبت به بخش رسمی اقتصاد کشور رقابتیتر میشود و همین مساله اثرات مخربی بر انگیزه فعالان اقتصادی میگذارد و آنها را به کوچ کردن به بخش غیررسمی تشویق میکند. به همین دلیل وی توصیه میکند: «پنج مورد تسهیل فعالیتهای رسمی، بهبود محیط کسبوکار، تصحیح فرآیندهای مالیاتستانی، استقرار مالیات بر مجموع درآمد فرد یا خانوار و استفاده از نظام مالیاتی برای رتبهبندی اعتباری افراد جهت اعمال در اعطای تسهیلات و خدمات بانکی میتواند به مهار رشد اقتصاد غیررسمی کمک کند.»
♦♦♦
عواقب افزایش حجم اقتصاد غیررسمی در شاخصهای کلان اقتصادی چیست؟ طبق برآورد موسسه نیاوران در سالهای 1387 تا 1393 جهش قابل ملاحظهای در شاخص اقتصاد غیررسمی (از 30 درصد به 34 درصد) رخ داده که این را ماحصل تورمهای بالا، رشدهای پایین و منفی و برقراری تحریمها عنوان کرده است.
درباره اینکه اشاره کردید طبق برآورد موسسه نیاوران شاخص اقتصاد غیررسمی از 30 درصد به 34 درصد افزایش پیدا کرده، جزئیات افزایش را نمیدانم اما نکته قابل تامل در این است که باید مشخص شود مثلاً در مجموع فعالیتهای غیرثبتی، آشپزی خانمهای خانهدار در خانه را هم جزو اقتصاد غیررسمی حساب کردند یا نه؟ اگر حساب کرده باشند که خب من یک مقدار احساس میکنم در این افزایش، بیشبرآوردی رخ داده است. چون این تیپ فعالیتها را نمیشود واقعاً غیررسمی نامید. چراکه درست است در GDP (تولید ناخالص داخلی) مابهازا ندارند ولی روی شاخصهای جایگزین مثل شاخص happiness (شاخص خوشبختی) موارد مشابه اثر مثبت دارند.
اما در خصوص عللی که شما به آنها اشاره کردید و گفتید این افزایش شاخص اقتصاد غیررسمی، ماحصل تورمهای بالا یا رشدهای پایین منفی و برقراری تحریمها بوده باید بگویم به نظر من عامل خیلی مهمی که شما از آن غفلت کردید، قانون مالیات بر ارزشافزوده است. قانون مالیات بر ارزشافزوده در واقع همان سال 87 در مجلس تصویب شد و از سال 88 شروع به اجرا شد. استحضار دارید که قانون مالیات بر ارزشافزوده بر کالا یا خدمت وضع میشود و میزان آن هم 9 درصد است. خود همین نوع دریافت مالیات باعث شده که خیلی از فعالان اقتصادی به این سمت سوق داده شوند که برای اینکه مالیات بر ارزشافزوده را پرداخت نکنند، فعالیتهایشان را از بخش رسمی به بخش غیررسمی انتقال بدهند. یعنی درست است که ما همیشه میگوییم مالیات بر ارزشافزوده اگر درست اجرا شود باعث افزایش شفافیت در اقتصاد میشود و موارد مشابه آن، منتها نکتهای که وجود دارد این است که اگر شیوه اجرا در مالیات بر ارزشافزوده شیوه مناسبی نباشد و فرآیندهایش به درستی اجرا نشوند و همچنین الگوی حکمرانی نظام مالیاتی الگوی درستی نباشد، اتفاقاً خیلی از مواقع ممکن است این قانون در جهت عکس خود نتیجه بدهد و یکسری از فعالان اقتصادی را تشویق کند که به سمت بخش اقتصاد غیررسمی حرکت کنند. بنابراین قانون مالیات بر ارزشافزوده، عامل خیلی مهمی است که نباید از قلم بیفتد.
اما در خصوص اثرات حجم اقتصاد غیررسمی بر شاخصهای کلان اقتصادی، خب اولین اثرش بر GDP است. چون این اقتصاد غیررسمی معمولاً در آمارها نمیآید یا به سختی اندازهگیری میشود. برخی مواقع ممکن است که GDP کشوری کمتر از آن میزان واقعیاش برآورد و در آمار نشان داده شود. البته فراتر از بحث اندازهگیری، اثرات واقعی آن بر شاخصهای اصلی اقتصادی است، خصوصاً اینکه حالا بخش غیررسمی چون یک محل خوب برای پنهان کردن فعالیتهای مفسدانه و پولشویی و موارد مشابه است، عملاً باعث میشود بهرهوری در اقتصاد کاهش پیدا کند یا رقابت ناعادلانهای بین فعالیتهای بخش غیررسمی با همان فعالیتهای مشابه در بخش غیررسمی به وجود بیاید. چون بخش غیررسمی مالیات نمیپردازد و خیلی از حقوق عمومی دولت را پرداخت نمیکند، بنابراین رقابتیتر میشود که این مساله اثرات مخربی بر انگیزه فعالان اقتصادی دارد. این هم یک کانال دیگر که سرجمع منجر به این میشود بهرهوری اقتصادی کاهش پیدا کند. خب بهرهوری هم قاعدتاً اثر خودش را بر رشد اقتصادی میگذارد.
به نظر شما همزمان با افزایش حجم اقتصاد غیررسمی در یک اقتصاد، ممکن است این افزایش به رشد فساد بینجامد؟
در مورد اینکه آیا افزایش حجم اقتصاد غیررسمی به فساد میانجامد یا نه، اگر بخواهیم شهودی بحث کنیم انتظار داریم که افزایش حجم این فعالیتها باعث افزایش فساد شود. چرا؟ به دلیل اینکه گفتیم بخش غیررسمی محل خیلی خوبی برای پنهان کردن فعالیتهای مفسدانه و موارد مشابه فراهم میکند یا خیلی از پولشوییهایی که ناشی از فساد است عملاً در بخش غیررسمی رخ میدهد. حالا بماند که خود بخش غیررسمی هرچه بزرگتر میشود به علت رقابت ناعادلانهای که بین بخش غیررسمی و بخش رسمی وجود دارد، خودبهخود بخش رسمی هم تشویق میشود کمکم به بخش غیررسمی ورود کند. هرچه بخش غیررسمی بزرگتر شود عملاً استیفای حقوق عمومی دولت که بهنوعی حقوق عمومی مردم هم حساب میشود و اقداماتی مانند مالیاتستانی را دربر میگیرد دچار اختلال خواهد شد. خب میدانیم که مالیاتستانی، منبع اصلی تامین مالی دولت برای ارائه خدمات عمومی است. بنابراین عملاً تامین مالی خدمات عمومی هم دچار اختلال خواهد شد.
با توجه به دوره تشدید تحریمها که در آن قرار داریم، به نظر شما تحریمها چگونه ممکن است باعث افزایش حجم اقتصاد غیررسمی شود؟
ببینید تحریمها ممکن است اثر مستقیم یا اثر غیرمستقیم داشته باشد. اثر مستقیم آن، این است که یکسری فعالیتهای مرتبط با دور زدن تحریمها ناگزیر باید بهصورت غیررسمی انجام شوند که قابلیت ردیابی توسط کشورهای تحریمکننده وجود نداشته باشد. به این ترتیب خودشان چون به صورت غیررسمی انجام میشوند باعث افزایش حجم اقتصاد غیررسمی هم میشوند. اما شاید مهمتر از این اثر مستقیم، اثرات غیرمستقیم باشد. ببینید اگر دولتها سیاستهای مناسبی برای دوران تحریم و مقابله با تحریم اتخاذ نکنند عملاً خودشان باعث میشوند به اثرات غیرمستقیم تحریمها بر حجم اقتصاد غیررسمی خیلی بیشتر از اثرات مستقیم باشد. مثلاً دولت اگر برای جبران کاهش درآمدهایش به سازمان مالیاتی فشار بیاورد که مالیات بیشتری از مودیان وصول کند، خب سازمان مالیاتی هم قاعدتاً باید به مودیان فشار بیاورد و فشار بیشتر به مودیان؛ یعنی افزایش هزینه آنها و این موارد باعث میشود که بعضیهای آنها ترجیح بدهند به بخش غیررسمی هجرت کنند و در آن بخش فعالیتهای خود را ادامه بدهند. یا فرض کنید در همین شرایطی که الان گرفتارش هستیم، اگر دولت در شرایط تحریمی بیاید و به اشتباه ارز ترجیحی یا یارانه کالایی تخصیص بدهد مجدداً زمینه برای رانت و افزایش اندازه بخش غیررسمی اقتصاد کشور مهیا خواهد شد. اینها تقریباً معادل هم هستند. حالا اگر ارز ترجیحی تخصیص بدهد، خب خودش سعی میکند ترتیبات نظارتی را افزایش بدهد، خصوصاً در گمرک برای واردات؛ افزایش ترتیبات نظارتی در گمرک عملاً باعث افزایش هزینههای واردات رسمی میشود، چرا؟ چون در واقع این ترتیبات نظارتی حتی اگر هزینه مادی مستقیمی هم در بر نداشته باشد، زمان ترخیص از گمرک را برای نهادههای تولیدی خیلی افزایش میدهد و این باعث میشود تولیدکنندگان ما که بخش قابلتوجهی از آنها (حداقل یکسری از نهادههایشان) وارداتی است، عملاً زمان تولیدشان افزایش پیدا کند یا به عبارت دیگر بهرهوری آنها کاهش پیدا کند که معادل افزایش هزینههاست. بنابراین برای خیلی از آنها دیگر نمیصرفد که واردات رسمی انجام دهند و ممکن است به سمت قاچاق سوق داده شوند یا اینکه از قاچاقچیان آن نهادهها را در داخل کشور بخرند! این اتفاق هم به نوعی خودش مشوق افزایش بخش غیررسمی در اقتصاد ایران است. یا یارانه کالایی خودش قاچاق معکوس آن کالا را در بردارد و به نوعی حرکت یارانه به خارج از کشور را تشویق میکند و به هر حال در این روزها هم شاهد آن هستیم.
بنابراین در جمعبندی پاسخ این سوال باید بگویم اقداماتی مانند اختصاص ارز ترجیحی، تبعاتی مثل افزایش ترتیبات نظارتی در گمرک را به همراه دارد که باعث افزایش هزینه (حداقل زمانی) واردات رسمی و در نتیجه قاچاق بیشتر میشود. علاوه بر این، دادن ارز ترجیحی و یارانه کالایی، قاچاق معکوس به خارج از کشور را در پی دارد.
در ادامه میخواهیم به نقش دولت در گسترش اقتصاد غیررسمی بپردازیم. از نگاه شما، نقش دولت در کم یا زیاد شدن حجم اقتصاد غیررسمی چیست؟ آیا ممکن است دولت با انجام یکسری اقدامات به رشد بیش از پیش اقتصاد غیررسمی دامن بزند؟
در خصوص نقش دولت در کم یا زیاد شدن حجم اقتصاد غیررسمی باید بگویم دولت حالا یا به واسطه مقرراتگذاری اشتباه یا سیاستگذاری اشتباه یا حجم بالای مقررات و سیاستها و بخشنامهها و ... سرجمع ممکن است باعث افزایش هزینه فعالیت در بخش رسمی اقتصاد کشور شود. به هر حال فعال اقتصادی هم خودش هزینه-فایده میکند. اگر قرار باشد هزینه فعالیت در بخش رسمی اقتصاد خیلی زیاد باشد، خب آن فعال اقتصادی ترجیح میدهد یا فعالیتش را تعطیل کند یا به بخش غیررسمی منتقل شود. بنابراین نقش دولت اهمیت قابل توجهی میتواند در رشد یا کاهش اندازه اقتصاد غیررسمی داشته باشد. دولت ناکارآمد، مقررات زیاد و دست و پاگیر و موارد مشابه که با دولت در ارتباط است میتواند باعث افزایش هزینه فعالیت رسمی در اقتصاد و در نهایت کوچ فعالان اقتصادی از این بخش شود.
ما در بخش پایانی میخواهیم به توصیهها و راهکارهای مواجه شدن با این مساله بپردازیم. به نظر شما کدام سیاستگذاریها میتواند به مهار این بخش از اقتصاد ایران یعنی بخش غیررسمی بینجامد؟
در خصوص سیاستگذاریهایی که در واقع میتوانند به مهار اقتصاد غیررسمی کمک کنند، چند دسته از اقدامات و سیاستگذاریها را میتوانیم نام ببریم. یکسری از اقدامات، اقداماتی هستند که به تسهیل فعالیتهای رسمی مربوط میشوند؛ یعنی تا جایی که ممکن است فعالیتهای رسمی هم تسهیل و هم سیستماتیک شوند. مثلاً دولت به رواج استفاده از صندوق مکانیزه فروش برای حالتی که مبادلات B2C (فروش محصولات به مصرفکننده نهایی) است کمک کند.
باید توجه کرد که به هر حال دولت باید به بهبود محیط کسبوکار کمک کند؛ مثلاً باید فرآیندهای مالیاتستانی را تصحیح کند. مثلاً در بخش همین مالیات بر ارزشافزوده که به آن اشاره کردم، خیلی مهم است که سازمان مالیاتی واقعاً تلاش کند به صورت کامل این قانون اجرا شود. منظورم این است که سازمان مالیاتی سعی کند مالیات بر ارزشافزوده حتماً در تمام طول زنجیره اجرا شده و در تمام طول زنجیره این مالیات را اخذ کند. الان شیوه سازمان امور مالیاتی اینگونه است که سعی میکند به سراغ تولیدکنندهها برود و از آنجا خیلی راحت و سهلالوصول مالیات میگیرد و دیگر به بقیه زنجیره کاری ندارد. خب خودبهخود این تولیدکنندهها را تشویق میکند که چون بار مالیاتی عمدتاً به اینها اصابت میکند، تا جایی که ممکن است بخشی از فعالیتهایشان را پنهان کنند. یا فرض کنید خیلی مهم است که سازمان امور مالیاتی در بخش بانکی اقداماتی را مدنظر قرار دهد که در نهایت روند دریافت مالیات تسهیل شود. خب ما ظرفیت خیلی بزرگی در نظام بانکی داریم و تراکنشهایی که در نظام بانکی رخ میدهد قابل رصد هستند. سازمان امور مالیاتی عوض اینکه مستقیم به مودیان مراجعه کند و هزینههای آنها را افزایش بدهد یعنی کاری که اکنون انجام میدهد، میتواند اقدامات بهتری را با هدف تسهیل در امور، در دستور کار خود قرار دهد. میانگین زمانی که هر مودی در یک سال برای امور مالیاتیاش صرف میکند؛ از مراجعه به سازمان مالیاتی گرفته و ارسال اظهارنامه و موارد دیگر خیلی قابل توجه است. ما در این شاخص اصلاً وضعیت خوبی نداریم؛ یعنی واقعاً جزو کشورهای با وضعیت نامطلوب هستیم. سازمان مالیاتی میتواند با استفاده از دادههای نظام بانکی فعالیتهای اقتصادی را رصد کند تا دیگر نیاز نباشد که مودیان را به زحمت بیندازد یا ممیزین خود را به سراغ فعالان بخش خصوصی بفرستد. به عبارتی ممیزمحوری را حذف کرده و در واقع فرآیند مالیاتستانی را تسهیل کند. خب این باعث میشود هزینه فعالیت در بخش رسمی اقتصاد از منظر مالیاتی هم کاهش پیدا کند. یا ممیزمحوری در بیمه را هم حذف کند. مشکلی که سازمانها در حوزه مالیات دارند این است که بعضاً بخشنامههای متعدد و گیجکنندهای صادر میشود که منشأ افزایشی هزینهها برای تولیدکنندهها میشوند. مثلاً به عنوان یک نمونه، طبق اعلام سازمان بیمه تامین اجتماعی، این سازمان تاکنون بالغ بر 150 هزار بخشنامه در چند وقت اخیر صادر کرده است! در این شرایط یک تولیدکننده چطور میتواند این قضیه را تحمل کند؟ خیلی کار سختی است. این اقدامات و بخشنامههای متعدد هزینه زیادی ایجاد میکند. فرآیندهای اداره اجرایی مجوزگیری خیلی طولانی است و اینها همه باعث افزایش فعالیت در بخش رسمی اقتصاد کشور میشود. همه این مواردی که برشمردم در بهبود محیط کسبوکار میگنجد. دولت باید تلاش کند که این موارد اصلاح شوند. علاوه بر سیستماتیک کردن و تسهیل فعالیتهای رسمی اقتصاد و همچنین بهبود محیط کسبوکار، اقدام دیگری که دولت میتواند انجام دهد این است که بیاید درواقع الگوی حکمرانی نظام مالیاتی را اصلاح کند. این مورد را از این منظر میگویم که ما اکنون مالیاتهایی که بنگاهها را درگیر خودش میکند خیلی جدی گرفتیم و عمده وصولیهای ما هم روی آنهاست. مثل مالیات بر ارزشافزوده و مالیاتهای مستقیمی مانند مالیات بر درآمد شرکتها و از آن طرف از مالیات بر مجموع درآمد فرد یا مجموع درآمد خانوار غفلت کردیم. این در حالی است که عمده وصولیها در خیلی از نظامهای مالیاتی دنیا بر این مالیات نوع سوم است. بهعبارت دیگر مالیات بر مجموع درآمد فرد یا خانوار مثل یک حفرهگیر است. یعنی هر کسی اگر در مالیات بر ارزشافزوده یا مالیات مستقیم فرار مالیاتی هم داشته باشد، عملاً دیگر اینجا گیر میافتد. خود این قضیه دو اثر دارد؛ اثر اولش این است که آن انگیزه فرار مالیاتی برای مودیانی را که با این انگیزه به بخش غیررسمی میروند عملاً از بین میبرد. چون میدانند بر فرض در این دو نوع مالیات بر ارزشافزوده یا مالیات مستقیم هم فرار داشته باشند، در مالیات بر مجموع درآمد فرد عملاً گیر میافتد. پس این انگیزه را حذف میکند یا کاهش میدهد. ضمن اینکه وقتی خود نظام مالیاتی هم مطمئن شود که فرارهای مالیاتی در آن بخش مورد اشاره جبران میشود، خودش هم در آن دو مالیات مدنظر خیلی سهلگیرانهتر برخورد میکند. همین نوع برخورد باعث میشود خود هزینههای مالیاتستانی در این دو نوع مالیات بر مودیان کاهش پیدا کند.
نهایتاً یک اقدام دیگری که مطلوب است دولت انجام بدهد تا فعالیت بخشهای غیررسمی را کمتر کند، این است که از نظام مالیاتی بر رتبهبندی اعتباری افراد حقیقی و حقوقی (فعالان منفرد اقتصادی یا بنگاهها) استفاده کند. ضمن اینکه اعطای تسهیلات خدمات بانکی مالی را هم در واقع بر اساس همین رتبهبندی انجام دهد. از این طریق عملاً رفتن به بخش غیررسمی هزینه بیشتری پیدا میکند و از این کانال انگیزه افراد برای فعالیت غیررسمی کاهش پیدا میکند.
بنابراین در مجموع پنج مورد تسهیل فعالیتهای رسمی مانند کمک به رواج استفاده از صندوق مکانیزه فروش، بهبود محیط کسبوکار، تصحیح فرآیندهای مالیاتستانی مانند استفاده از ظرفیتهای نظام بانکی و تراکنشها برای اخذ مالیات، استقرار مالیات بر مجموع درآمد فرد یا خانوار و استفاده از نظام مالیاتی برای رتبهبندی اعتباری افراد جهت اعمال در اعطای تسهیلات و خدمات بانکی میتواند به مهار رشد اقتصاد غیررسمی کمک کند.