جلای وطن
چرا میل به مهاجرت بالا گرفته است؟
«مردم نقلمکان میکنند چون از نگرانی در رنجاند؛ چون این احساس فرساینده را دارند که هر چقدر هم سخت تلاش کنند کوششهایشان به جایی نمیرسد. چون آنچه در یک سال میسازند، ممکن است در یک روز به دست دیگران از هم بپاشد. برای اینکه حس میکنند آیندهای وجود ندارد، برای اینکه شاید آنها بتوانند روزگارشان را بگذرانند اما برای کودکانشان چنین نخواهد بود. برای اینکه احساس میکنند هیچچیز تغییر نخواهد کرد و دستیابی به شادمانی و موفقیت فقط در جای دیگری ممکن است.»
«مردم نقلمکان میکنند چون از نگرانی در رنجاند؛ چون این احساس فرساینده را دارند که هر چقدر هم سخت تلاش کنند کوششهایشان به جایی نمیرسد. چون آنچه در یک سال میسازند، ممکن است در یک روز به دست دیگران از هم بپاشد. برای اینکه حس میکنند آیندهای وجود ندارد، برای اینکه شاید آنها بتوانند روزگارشان را بگذرانند اما برای کودکانشان چنین نخواهد بود. برای اینکه احساس میکنند هیچچیز تغییر نخواهد کرد و دستیابی به شادمانی و موفقیت فقط در جای دیگری ممکن است.»
این جملات «یان مارتل» در کتاب زندگی پی، زبان حال برخی از ایرانیان است؛ آنهایی که شب با سودای رفتن سر بر بالین میگذارند و روز در جستوجوی راهی برای کوچ، از این دفتر وکالت به دیگری میروند و در صف انتظار این سفارت و آن سفارت مضطربانه وقت میگذارند تا مگر در جایی دیگر، فرصتهای بهتری بیایند. آنهایی هم که رفتهاند به دوراندیشی خود دستمریزاد میگویند و شادمان، دیگران را نیز به رفتن میخوانند.
داستان وطن بهدوشی گرچه تازه نیست اما این روزها به سندرومی فراگیر تبدیل شده است. موج جدید مهاجرت حالا فراتر از مغزها و نخبگان و طبقه ثروتمند و متمول جامعه، قشر معمولی و طبقه متوسط جامعه را هم دارد با خود میبرد. جامعهشناسان که تا پیش از این نسبت به خروج سرمایههای علمی و فکری هشدار میدادند حالا نگران مهاجرت گسترده تمامی گروهها به ویژه جوانان هستند و اقتصاددانان نسبت به پدیده خروج سرمایه همراه با مهاجرت اظهار نگرانی میکنند. در کشور، نهاد مشخصی برای گردآوری منظم آمار و ارقام مربوط به مهاجران وجود ندارد به همین دلیل نمیتوان به روایتهای متناقض و بعضاً بزرگنماییشده اتکا کرد اما گرچه آمارها دقیق و بهروز نیست، اما نشانهها فراوان است. از جستوجوی واژه مهاجرت در گوگل گرفته تا فهرست انتظار بلندبالا برای گرفتن ویزای کار و سرمایهگذاری تا تلاش بیوقفه برای گرفتن پذیرش در دانشگاههای خارج از کشور، حکایت از قهر گسترده با مام وطن دارد.
بررسی آمار جستوجوی کلیدواژه «مهاجرت» در گوگل نشان میدهد در یک سال اخیر، یعنی از اوایل آگوست ۲۰۱۷ (مرداد ۹۶) تا آگوست ۲۰۱۸ (مرداد ۹۸) میزان جستوجوی این واژه افزایش چشمگیری پیدا کرده است. خبرآنلاین در این باره مینویسد: تمام این سرچها با هدف شناخت از مهاجرت به کشورهای خارجی انجام شده و ربطی به مهاجرتهای داخلی ندارد. کاربران در پنج استان تهران، البرز، قزوین، گیلان و زنجان بیشترین جستوجوی کلیدواژه مهاجرت را داشتهاند.
هشدار نسبت به تشدید تمایل به مهاجرت اما از سال پیش آغاز شد. حسین عبدهتبریزی آذرماه گذشته در یکی از نشستهای تخصصی انجمن جامعهشناسی ایران میگوید: اطلاعاتی که دارم نشان میدهد 5 /1 میلیون ایرانی در صف مهاجرت به استرالیا و کانادا هستند و این عدد ترسناک است. خروج نیروهای کارشناسی و نیروهای ورزیده به اقتصاد ملی آسیب میزند و یکی از دلایل تهیدست شدن، مهاجرت نیروهای نخبه است. آنگونه که این اقتصاددان گفته است از هر 100 جوان ایرانی چهار نفر خواستار مهاجرت به کانادا یا استرالیا بودهاند. رقمی که به راحتی میتوان حدس زد در سال جاری و پس از شدت گرفتن چالشهای اقتصادی و گسترش فضای ناامیدی و نااطمینانی در کشور رو به فزونی گذاشته است.
این تصویر زمانی ناامیدکنندهتر میشود که آمار مهاجران و پناهجویان غیرقانونی به اروپای شرقی و غربی را نیز به آن بیفزاییم و بدانیم الگوی مهاجرت ایرانیان نیز تغییر کرده است. کشورهایی نظیر امارات و ترکیه و گرجستان نیز به مقصد مهاجرت ایرانیان افزوده شده و فیلیپین و هند نیز در فهرست کشورهایی قرار گرفتهاند که دانشجویان ایرانی را به خود جذب میکنند. پدیدهای که وزارت علوم را نگران کرده است. این تغییر الگو چندان هم دور از انتظار نیست. با روی کار آمدن ترامپ و تحدید سیاستهای مهاجرپذیری در این کشور، آمریکا از صدر فهرست کشورهای مقصد مهاجرت برای دانشجویان خارج شده و جای خود را به کشورهایی داده است که یا نیاز به ویزا ندارند یا هزینه تحصیل و زندگی در آنها پایینتر است.
در میان کشورهایی که مقصد مهاجرت ایرانیان شدهاند نامهای شگفتیآور دیگری هم مشاهده میشود. وبسایت روزنامه بوسنیایی «سارایوو تایمز» خبر میدهد از آغاز سال جاری میلادی تاکنون بیش از ۱۶۰۰ ایرانی از بوسنی و هرزگوین تقاضای پناهندگی کردهاند. این آمار ۱۰۰ برابر مجموع درخواستهای مشابه در سال ۲۰۱۷ است!
خروج سرمایه نیز نگرانی دیگری است که با مهاجرت پیوندی نزدیک دارد و توجه تحلیلگران اقتصادی را به خود جلب کرده است. فروردین امسال روزنامه جوان به نقل از نایبرئیس اتاق ایران و چین نوشته است: هماکنون بیش از 100 هزار نفر در صف اخذ ویزای سرمایهگذاری هستند و چندی پیش نیز اعلام شده بود که بیش از یک و نیم میلیون نفر درخواست مهاجرت به استرالیا و کانادا را دادهاند. شرایط و تبلیغات به گونهای عمل شده که حتی مردم عادی و متوسط هم به فکر خروج از کشور از طریق خرید خانه و ویلا شدهاند و باید فکری به حال این موضوع کرد.
هزینه میلیارد دلاری ایرانیان برای خرید خانه در ترکیه و اخذ اقامت در این کشور نیز خبری بود که بازتاب غمانگیز و گستردهای داشت. دادههای رسمی که دولت ترکیه منتشر کرد نشان میداد در هشتماهه نخست سال ۲۰۱۸ شهروندان ایرانی پس از شهروندان عراقی، بیشترین تعداد خانه را در ترکیه خریدهاند. اگر خرید خانه به انگیزه گرفتن حق شهروندی در ترکیه صورت گرفته باشد (فرض دیگر را میتوان حفظ ارزش سرمایه دانست) بیش از 6 /1 میلیارد دلار ارز از ایران خارج و در بازار مسکن ترکیه سرمایهگذاری شده است! به نظر میرسد پس از خروج سرمایه ایرانیان برای دریافت حق اقامت در دوبی و قبرس و دومینیکن، حالا نوبت به ترکیه رسیده است که سرمایههای مالی و انسانی کشور را ببلعد.
رویای بیپایان رفتن
ماجرای مهاجرت اما سری دراز دارد. این پدیده در طول زمان و با شکل گرفتن امواج پیدرپی آنقدر تداوم پیدا کرده که حالا برای خود به یک فرهنگ تبدیل شده است. موسسه گالوپ به سفارش سازمان بینالمللی مهاجرت در سال ۲۰۱۵ میل به مهاجرت را در ۱۵۶ کشور بررسی کرد که نتایج آن در سال ۲۰۱۸ منتشر شد. بنا بر این گزارش در سال 2015، حدود یک میلیون و ۸۰۰ هزار نفر از ایرانیان برای مهاجرت ابراز علاقه و آمادگی کردهاند و از این تعداد ۴۰۰ هزار نفر برنامه مشخصی داشته و در حال آماده شدن برای مهاجرت بودهاند.
تحلیلگران سیاسی مهاجرت ایرانیان را به چهار دوره تقسیم میکنند. دوره اول مهاجرت آریستوکراتهای دوران پهلوی در آستانه انقلاب. دوره دوم، مهاجرت اعضای برخی گروههای سیاسی مخالف نظام در پی ماجراهای ابتدای دهه ۶۰. دوره سوم، مهاجرت اجتماعی دهه ۷۰ به امید زندگی در شرایط بهتر و دوره چهارم، مهاجرت پس از آشوبهای سال ۱۳۸۸. به نظر میرسد اکنون با موج دیگری از جلای وطن روبهرو هستیم که ترکیبی از انگیزههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در بروز و گسترش آن دخیلاند. آمار دقیقی از چمدانهای بسته شده و افکار درگیرِ رفتن در دست نیست. مطالعهای صورت نگرفته تا دریابیم کدام عوامل جوانان و خانوادهها را واداشته تا بخت خویش را زیر آسمان دیگری جستوجو کنند. اما مطالعاتی که پیش از این صورت گرفته شاید بتواند قدری از این تصویر مبهم را روشن کند.
مطالعات نشان میدهد انگیزه مهاجرت در سراسر جهان کمابیش یکسان است: فرار از فقر، گریز از درگیری و خشونت، رهایی از تبعیض و فشار به سبب قومیت، مذهب یا عضویت در گروههای خاص اجتماعی یا سیاسی، بیخانمانی پس از بلایای طبیعی یا تغییرات زیستمحیطی، دسترسی به امکانات بهتر آموزشی، دسترسی به فرصتهای بهتر برای فرزندان، اشتغال و بهبود کسبوکار و دسترسی به خدمات عمومی بهتر در میان این عوامل و انگیزهها مشاهده میشود.
یکی از معدود مطالعاتی که علل پناهجویی و مهاجرت ایرانیان را مورد بررسی قرار داده، در سال 2015 توسط موسسه مطالعاتی Seefar انجام شده است. در این سال گزارشها نشان میداد سوریها، افغانها و عراقیها صدرنشین فهرست مهاجران غیرقانونی به اروپا هستند. اما در سهماهه پایانی همان سال، نام ایرانیان نیز به فهرست پنج ملیت نخستی که خواستار اقامت دائم در کشورهای عضو اتحادیه اروپا بودند پیوست. این اتفاق موسسه Seefar را واداشت تا برای دستیابی به تصویر روشنتری از علل خروج ایرانیان از کشور و مهاجرت آنان به اروپا مطالعهای صورت دهد. یافتههای کلیدی پژوهشگران این مطالعه نشان داد:
*انگیزه اصلی مهاجرت، دشواری برای یافتن کار در ایران، و برای دانشآموزان فرصتهای اندک یا ضعیف تحصیلات عالی بوده است. 65 درصد از کسانی که گفته بودند به دلیل دشواری یافتن کار ایران را ترک کردهاند، همگی شغل با حقوق داشتند. این یافته نشان میداد عدم رضایت شغلی یا اشتغال در کارهای فرودست و نامناسب یکی از عوامل دافعه برای خروج جوانان از کشور است.
اگر بخواهیم این یافته را پس از سه سال با شرایط کنونی کشور مقایسه کنیم، شکلگیری موج جدید مهاجرت دور از انتظار نیست. بیکاری -پدیدهای که در دو سال گذشته به بالاترین میزان خود رسیده و در میان جوانان تحصیلکرده بیش از سایرین خود را نشان میدهد- حالا هم میتواند مهمترین انگیزه برای خروج نیروی جوان و مستعد از کشور باشد. بحران کاریابی و اشتغال به جوانان محدود نیست. تولیدکنندگان و کارآفرینانی که به سبب سیاستهای نادرست و نااطمینانی در فضای کسبوکار امید خود را به فعالیت در داخل کشور از دست دادهاند هم به موج مهاجران پیوستهاند. تجارتنیوز در این باره مینویسد دو سه سال اخیر خبرهایی مبنی بر خروج سرمایه از کشور و مهاجرت تولیدکنندگان ایرانی به سایر کشورها منتشر شده است. برخی گزارشها نشان میدهد کشورهای خارجی حتی برای جذب خیاطان ایرانی نیز برنامه دارند. سال ۹۳ روزنامه شهروند گزارشی را در مورد مهاجرت خیاطان ایرانی به ترکیه و چین منتشر کرد. در این گزارش آمده بود که برندهای ترکی با جذب آگهی در ایران، به دنبال جذب خیاطان و تولیدکنندگان ماهر پوشاک ایرانی هستند. گزارشهای متعددی نیز در مورد مهاجرت خیاطان و تولیدکنندگان پوشاک به ترکیه و سایر کشورها منتشر شده است. موج مهاجرت تولیدکنندگان و سرمایهگذاران به برخی از صنایع پلاستیکی نیز رسیده است.
به تمامی آنچه گفته شد بیم از دست دادن شغل را نیز باید افزود. تشدید مشکلات اقتصادی، افزایش تورم، کاهش ارزش ریال، رکود و بدتر از آن سیاستهای نادرست دولت در سرکوب قیمت و اعمال فشار بر تولیدکنندگان بسیاری را از آینده فعالیت اقتصادی در کشور ناامید کرده است. این افراد گرچه در شرایط کنونی جزو بیکاران محسوب نمیشوند اما چشمانداز روشنی پیش روی کسبوکار و سرمایه خود نمیبینند. و سفر به سرزمینهایی که دستکم بازار از دستاندازی دولت در امان است میتواند تنها راه چاره برای حفظ ارزش سرمایهشان باشد.
ریسک ارزنده!
خطرات و پیامدهای مهاجرت بر کسی پوشیده نیست. از احتمال گرفتار شدن در فقر تا بحران فرهنگی و عدم پذیرش در کشور مقصد گرفته تا غم غربت و تنهایی. اما پاسخگویان به مطالعه Seefar گفتهاند که با آگاهی از این خطرات کوچ کردهاند و مطمئن هستند ترک وطن ارزش رویارویی با این ریسکها را دارد و پاداش خواهند گرفت! یافتههای مطالعه نشان میدهد تمامی پاسخگویان از جمله کسانی که درخواست اقامت آنان با شکست روبهرو شده معتقد بودند که مهاجرت ارزش دارد و این کار را به دیگران هم توصیه کردهاند. تمام پاسخگویان دیپورتشده گفتهاند که دوباره شانس خود را امتحان خواهند کرد. جالبتر آنکه بیشتر این پاسخگویان اعلام کردهاند موج بزرگ مهاجرت به اروپا در سال 2015 برایشان عامل «جذبکننده» بوده است. به بیان سادهتر حتی کسانی که به مهاجرت فکر نمیکردند با راه افتادن این موج به ترک وطن علاقهمند شدهاند و کسانی که عزم جدی برای مهاجرت نداشتهاند با قاطعیت بیشتری جلای وطن کردهاند.
اغلب این افراد در اتحادیه اروپا، خانواده یا دوستی نداشتهاند. این یافته در نقطه مقابل یافتههای مربوط به مهاجرت به استرالیاست چراکه اغلب کسانی که مقصد خود را استرالیا انتخاب میکنند به واسطه حضور بستگان و آشنایان در این کشور به مهاجرت تشویق شدهاند.
شاید بتوان انعکاسی از این پدیده را در ماههای اخیر نیز مشاهده کرد. موجی که از مهاجرت به راه افتاده، به تدریج خیلیها را با خود همراه کرده است. نهفقط کسانی را که به دلیل بیاعتمادی و ناامیدی از آینده یا جستوجوی فرصتهایی برای زندگی بهتر مدتهاست به مهاجرت میاندیشند، که حتی آنها که برنامهای برای رفتن نداشتهاند. تصور این جاماندگان آن است که همه دارند میروند و به زودی فرصت رفتن هم از دست میرود. کسانی که رفتهاند از فشار مشکلات داخلی رها میشوند و اینها که جا ماندهاند ناگزیرند مشکلاتی نظیر بیکاری و نابسامانی را تحمل کنند، از آرزوهایشان چشم بپوشند و به این ترتیب نرفتگان و ماندگان هم با آنها که چمدان بستهاند همراه میشوند و به صف مقابل سفارتخانهها میپیوندند.
یافته دیگر مطالعه مذکور هم حرفهای جالبی برای گفتن دارد. بسیاری از پاسخگویان مهاجرانی بودند که از خوزستان به اروپا مهاجرت کردهاند؛ از استان نفتخیز ایران که از درآمد نفتی بهره چندانی نبرده و مشکلات بسیاری را در زمینههای مختلف از ریزگردها تا آب آشامیدنی کدر شاهد بوده است. اغلب این افراد اعلام کردهاند که انگیزه اصلی آنها برای ترک وطن در حاشیه ماندن اقتصادی است. اغلب چالش اشتغال مهمترین علت مهاجرت ذکر شده است.
این یافته را نیز میتوان با موج جدید مهاجرت تطبیق داد. در حالی که برخی تحلیلگران میگویند ترس از بازگشت تحریمها و پیامدهای اقتصادی آن، کاهش ارزش ریال، گرانی، رکود و تورم و بیکاری میتوانند مهمترین انگیزه برای ترک وطن باشند اما به نظر میرسد زندگی در جامعهای با رعایت حقوق شهروندی و آزادیهای فردی و مدنی، میتواند عامل جذبکننده مهمتری محسوب شود. آنگونه که بارها کارشناسان و تحلیلگران حوزههای مختلف تاکید کردهاند، کمتوجهی به حقوق شهروندان، تحدید حق انتخاب مردم در ذیل سایه دولتی که مدام پا در کفش شهروندانش میکند همگی میتواند به کاهش امید و اعتماد اجتماعی و در نهایت گسست اجتماعی و فروپاشی رابطه دولت- ملت منجر شود. سرمایهای که برای گذار از دوران دشواریها، حکمرانی سخت بدان نیاز دارد.
هجرت نومیدانه
کاهش سرمایه اجتماعی در کشور که دو بازوی قدرتمند آن امید و اعتماد اجتماعی است پدیدهای مشهود است که در سالیان اخیر محور نشستها و گفتوگوها و تحلیلهای بسیاری بوده است؛ اما گوش ناشنوای مسوولان و تعلل در چارهاندیشی حالا سبب شده قشر ناامید از آینده و بیاعتماد به اصلاحات سیاسی و اقتصادی، آماده عزیمت به خانه دوم شود. به نظر میرسد کسانی که پس از انقلاب و در اوایل دهه 60 به دلایل سیاسی ناگزیر به جلای وطن شدند، به امید بازگشت از مرزهای ایران گذشتند و هنوز هم آرزوی بازگشت در سر دارند، اما مهاجران یک دهه اخیر در وضعیت ناامیدی ایران را ترک کردهاند. وقایع چند سال اخیر، به ویژه ناتوانی ارکان دولتی در مقابله با ابرچالشهای اقتصادی و معضلات اجتماعی، سبب کاهش امید مردم به اصلاح سیاسی و اقتصادی ایران شده است. تداوم و ترکیب بحرانهای سیاسی، با بالا گرفتن بحرانهای اجتماعی و اقتصادی از یکسو و اضافه شدن مخاطرات زیستمحیطی و تشدید بحرانهای طبیعی (بحران آب، آلودگی هوا و ریزگردها و...) از سوی دیگر، نهتنها امید و اعتماد اجتماعی را مخدوش کرده که سبب شده انگیزه مهاجرت، تبدیل به میل به بقا شود و هست و نیست زندگی آنان، به مهاجرت گره بخورد.
بسیاری از مهاجران با این تصور که آینده خود و فرزندانشان را از روزهای سختتر ایران نجات دادهاند خود را دلداری میدهند. آنها در اوج ناامیدی چمدان میبندند در حالی که برخلاف سلف خود، برنامهای برای بازگشت ندارند. تصور کاهش سرمایههای انسانی نگرانکننده است. تغییر این تصویر، به هوشیاری و دغدغهمندی مسوولان نیاز دارد.