چرخه رذیلت
بین فساد سیاسی و فساد اقتصادی چه رابطهای برقرار است؟
محمدرضا عارف اخیراً درباره آلوده به فساد بودن بعضی نهادهای مقابله با فساد هشدار داده است: «وقتی صحبت از فساد میشود نباید این تلقی ایجاد شود که فساد تنها در نهادهای اجرایی امکان رشد و نمو دارد.
فاطمه شیرزادی: محمدرضا عارف اخیراً درباره آلوده به فساد بودن بعضی نهادهای مقابله با فساد هشدار داده است: «وقتی صحبت از فساد میشود نباید این تلقی ایجاد شود که فساد تنها در نهادهای اجرایی امکان رشد و نمو دارد. متاسفانه نهادهایی که خود باید با فساد برخورد کنند بعضاً آلوده به فساد میشوند.» رئیس فراکسیون امید مجلس شورای اسلامی از تصفیه حسابهای سیاسی از سوی نهادهای نظارتی با برخی مدیران نیز انتقاد کرده و گفته است: «به خاطر برخوردهای سیاسی با موضوع نظارت از وظیفه ذاتی نهادهای نظارتی غفلت میشود و این موضوع باعث شکلگیری برخی تخلفات بهخصوص زمینهساز برخی فسادها در دستگاهها شده است.»1
اما فساد سیاسی چگونه به فساد اقتصادی منجر میشود؟ اساساً میتوان ادعا کرد فساد سیاسی ریشه فساد اقتصادی است یا برعکس، ادعا کرد انگیزه اقتصادی پیشران فساد سیاسی است؟
دارون عجم اوغلو در کتاب «چرا کشورها شکست میخورند؟»2 با طرح دو اصطلاح «نهادهای فراگیر» و «نهادهای بهرهکش» مینویسد: «منظور از نهادهای فراگیر، اعم از نهادهای سیاسی و اقتصادی، نهادهایی است که امکان فعالیت آزاد را برای همه شهروندان فراهم میکنند. نهادهای بهرهکش در نقطه مقابل قرار دارند و راه ورود عموم را به قدرت سیاسی و فعالیت اقتصادی میبندند و این مزایا را در اختیار نخبگان خاص قرار میدهند.» «چرخههای فضیلت» و «چرخههای رذیلت» نیز دو مفهوم دیگرند که در این کتاب ذکر شدهاند: «وقتی در جامعهای نهادهای فراگیر پا میگیرند، این نهادها راه را بر کژیها میبندند و حتی اگر در مقاطعی نخبگان درصدد احیای نهادهای بهرهکش برآیند، قدرت نهادهای فراگیر راه را بر آنها میبندد، و برعکس، در جامعهای که نهادهای بهرهکش بر آن مستولی شوند، تلاشها برای ایجاد نهادهای فراگیر مدام به سنگ میخورند.» عجم اوغلو مینویسد: «نهادهای سیاسی بهرهکش گرایش به خلق چرخه رذیلت دارند، زیرا به هیچ وجه مانع آنانی که میخواهند قدرت را غصب و از آن سوءاستفاده کنند نمیشوند. چرخه رذیلت سازوکار دیگری هم دارد که به موجب آن نهادهای غیرفراگیر بهرهکش به علت آنکه قدرت نامحدود و نابرابری درآمدی بزرگی ایجاد میکنند، منفعت بالقوه بازی سیاسی را بالا میبرند. کسی که دولت را به دست گیرد، میتواند از قدرت فراوان و ثروتی که از درون این قدرت بیرون میآید بهره ببرد. در نتیجه نهادهای بهرهکش انگیزه جنگیدن برای کسب قدرت و بهره بردن از منافع آن را دوچندان میکنند.» این اقتصاددان ناکامی ملتها در دنیای امروز را ناشی از این میداند که نهادهای اقتصادی بهرهکش انگیزه کافی برای مردم ایجاد نمیکنند تا آنان دست به پسانداز، سرمایهگذاری و کارآفرینی بزنند. او اشکال مختلف نهادهای اقتصادی و سیاسی بهرهکش را ریشه اصلی ناکامی ملتها میداند و مینویسد: «نهادهای سیاسی با دادن قدرت به صاحبان این نهادهای اقتصادی باعث تقویت نهادهای اقتصادی میشوند.»